حالات روحى و روانى انسان هميشه يكنواخت نيست؛ بلكه فراز و نشيب دارد؛ يعنى، گاهى انسان شاداب و با نشاط است و گاهى ناراحت و غمگين مىشود. از نظر شناختى نيز وضعيت روحى انسان به گونهاى است كه گاهى آمادگى خوبى براى فراگيرى و آموختن دارد و گاهى اين آمادگى كاهش مىيابد و اين امرى طبيعى است و جاى نگرانى ندارد. امّا اگر مدت زمان غمگينى و بىحوصلگى، بر دوران شادابى غلبه پيدا كند و يا به گونهاى باشد كه همه اوقات را فرا بگيرد و شادابى و نشاط از زندگى انسان رخت بر بندد و همواره انسان بىحوصله، بىنشاط و غمگين، كم اشتها، انزوا طلب و… باشد و اين وضعيت ادامه پيدا كند؛ اينها علايم افسردگى است و نشان مىدهد كه فردى با چنين علايم و نشانههايى دچار افسردگى شده است و بايد براى رفع اين مشكل چارهاى بينديشد. البته باز هم جاىنگرانى نيست، چه اينكه بسيارى از افراد، افسردگى را به نحوى در زندگى خود تجربه مىكنند و اين بيمارى خوشبختانه قابل درمان است.
بهتر است مشكل خود را به صورت حضورى با يك مشاور در ميان بگذاريد تا علل اين حالات روحى بررسى شود؛ چه بسا با روشن شدن علت آن به راحتى مشكل برطرف شود. اما براى راهنمايى و استفاده بيشتر از مشاوره حضورى، به عوامل احتمالى اين حالات روحى منفى اشاره مىشود:
1 – ممكن است شما قبل از آمدن به دانشگاه، يك تصوير آرمانى و ايدهآلى از دانشگاه در ذهن خود ترسيم كردهايد و بعد از ورود به آن، احساس كردهايد وضعيت دانشگاه با آن تصوير شما، منطبق نيست! در نتيجه فكر مىكنيد آن گمشده شما و يا به عبارتى ديگر آن اهداف و آرزوهايى كه داشتهايد، در دانشگاه قابل دسترسى نيست! همين حالت باعث نگرانى و افسردگى شما شده و نگرش منفى در شما ايجاد كرده است.
2 – احتمال دارد غربت و دورى از خانواده، موجب اين حالت شده (البته در صورتى كه دانشگاه شما در شهر خودتان نباشد).
3 – برخورد دانشجويان، اساتيد و… چه بسا خوشانيد شما نبوده و اين به تدريج باعث شكلگيرى يك نگرش منفى در شما شده است.
4 – بين اهداف و رفتار شما ممكن است تعارض باشد. همه اين احتمالات بايد بررسى شود تا علت مشكل مشخص گردد و لازمه روشن شدن علت، مشاوره حضورى است؛ لذا توصيه مىشود حتماً به مشاور مراجعه كنيد.