سیّد بن طاوس می‌گوید:

روزی که درد و بیماری پیامبر اکرم (ص) شدید شد و زمان رحلت ایشان نزدیک گردید، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع) را فراخواند و به کسانی که در اتاقش بودند دستور داد تا بیرون روند، و به امّ‌ سلمه گفت: بیرون در باش تا کسی وارد نشود. امّ سلمه این کار را انجام داد سپس حضرت فرمود: ای علی پیش ای آی علی (ع) نزدیک آن حضرت رفت دست فاطمه (ع) را گرفت و آن را زمانی بس دراز بر سینه‌اش نهاد و دست علی (ع) را با دست دیگرش گرفت وقتی پیامبر اکرم (ص) خواست سخن بگوید، اشک مانع از سخن او شد فاطمه (ع) به سختی گریست و علی، و حسن و حسین (ع) نیز از گریه رسول خدا (ص) گریستند. فاطمه (ع) گفت: ای پیامبر خدا! به سبب گریه‌ات قلبم به تپش افتاد و جگرم، آتش گرفت ای سرور و سالار پیامبران اوّلین و آخرین! ای امین پروردگار! ای فرستاده و حبیب و پیامبر خدای متعال! فرزندانم بعد از تو چه کسی را دارند؟ اهل بیت تو خوار خواهند شد چه بر سر برادر و یاور دینت خواهد آمد؟ بر وحی الهی چه خواهد گذشت؟. سپس گریست و خود را در آغوش پدر، انداخت و او را بوسید علی، حسن و حسین (ع) نیز چنین کردند. پیامبر اکرم (ص) سر برداشت و دست فاطمه (ع) را در دست گرفت و در دستان علی (ع) نهاد و رو به او کرده، فرمود: ای ابوالحسن! این، یادگار و امانت خدا و رسولش، محمّد (ص) است. حرمت خدا و مرا درباره‌ی او، نگهدار و می‌دانم که تو، چنین خواهی کرد. به خدا سوگند! او، سرور زنان بهشت، از اوّلین و آخرین است. به خدا سوگند! او،‌مریم کبری است به خدا سوگند! تا آخرین نفس برای فاطمه و تو دعا کردم و هر چه خواستم، خدا به من داد. ای علی! خواسته فاطمه (ع) را برآور! چون آنچه من به او فرمان داده‌ام، جبرئیل به من گفته است.

ای علی (ع)! بدان، من از هر کسی که دخترم فاطمه (ع) از او خشنود است، خشنودم و خدا و فرشتگان نیز از او، خشنودند ای علی! وای بر کسی که به او ستم روا دارد!. وای ر کسی که حقش را بگیرد!. وای بر کسی که پرده حرمتش را بدرد!. وای بر کسی که در خانه‌اش را بسوزاند!. وای بر کسی که شوهرش را بیازارد!. وای بر کسی که بر او، سخت گیرد و با او به جنگ برخیزد و مبارزه کند!. خدایا! من از آن گروه،‌بیزارم و آنان نیز از من،‌بیزارند. سپس پیامبر اکرم (ص)، نام آن‌ها را یکایک برشمرد آن‌گاه رسول خدا (ص)، فاطمه و علی و حسن و حسین (ع) را در آغوش کشید  و فرمود: خدایا! من با ایشان و هر که از ایشان، پیروی نماید، در صلح و آشتی بوده، رهبر و پیشوای آن‌ها می‌باشم تا همگی به بهشت برین درآیند و با کسانی که با ایشان،‌ دشمنی ورزند و ستم نمایند و یا از آن‌ها، پیشی گیرند و یا از آنان و پیروانشان عقب افتاده، فاصله بگیرند دشمن و در جنگ بوده و راهنمای آن‌ها خواهم بود تا به آتش دوزخ در آیند.

به خدا سوگند! ای فاطمه (ع)! خشنود نمی‌شوم تا زمانی که تو، خشنود شوی! البته،‌خشنود نگردم تا تو، خشنود نگردی…

 

قال السیّد بن طاووس:

لمّا كان اليوم الّذي ثقل فيه وجع النّبيّ (ص) و خيف عليه الموت دعا عليّاً و فاطمة و الحسن و الحسين (ع) و قال لمن في بيته: اخرجوا عنّي، فقال لأمّ سلمة:

تکونین ممّن على الباب فلا يقربه أحد، ففعلت أمّ سلمة فقال: يا عليّ، فدنا منه فأخذ بيد فاطمة (ع) فوضع على صدره طويلا و أخذ عليّ بيده  الأخری فلمّا أراد رسول اللّه (ص) الكلام غلبته عبرته فلم يقدر على الكلام، فبكت فاطمة (ع) بكاء شديدا، و عليّ و الحسن و الحسين (ع) لبكاء رسول اللّه (ص) فقالت: يا رسول اللّه قد قطعت قلبي و أحرقت كبدي لبكائك يا سيّد النبيّين من الأوّلين و الآخرين و يا أمين ربّه و رسوله و يا حبيبه و نبيّه من لولدي بعدك و لذلّ أهل بيتك بعدك؟ من لعليّ أخيك و ناصر الدّين من لوحي اللّه؟ ثمّ بكت، و أكبّت على وجهه فقبّلته و أكبّ عليه عليّ و الحسن و الحسين (ع) فرفع رأسه إليهم و يدها في يده فوضعها في يد عليّ و قال له يا أبا الحسن، هذه وديعة اللّه، و وديعة رسوله محمّد (ص) عندك فاحفظ اللّه و أحفظني فيها و إنّك لفاعل، هذه و اللّه سيّدة نساء أهل الجنّة من الأوّلين و الآخرين هذه و اللّه مريم الكبرى أما و اللّه ما بلغت نفسي هذا الموضع حتّى سألت اللّه لها و لكم فأعطاني ما سألته يا عليّ أنفذ لما أمرتك به فاطمة فقد أمرتها بأشياء أمرني بها جبرئيل (ع)؛ و أعلم يا عليّ، أنّي راض عمّن رضيت عنه ابنتي فاطمة و كذلك ربّي و الملائكة يا عليّ ويل لمن ظلمها و ويل لمن ابتزّها حقّها و ويل لمن انتهك حرمتها و ويل لمن أحرق بابها و ويل لمن آذى حليلها و ويل لمن شاقّها و بارزها اللّهمّ إنّي منهم بري‏ء و هم منّي برآء ثمّ سمّاهم رسول اللّه (ص) و ضمّ فاطمة إليه و عليّا و الحسن و الحسين (ع) و قال الله إنّي لهم و لمن شايعهم سلم وزعيم يدخلون الجنّة و حرب و عدوّ لمن عاداهم و ظلمهم و تقدّمهم أو تأخّر عنهم و عن شيعتهم زعيم لهم يدخلون النار؛ ثمّ و اللّه يا فاطمة، لا أرضى حتّى ترضي، ثمّ لا أرضى حتّى ترضي… الحدیث.[1]

 


[1]ـ الطرف: 29 طرفة: 19، الصراط المستقیم 2: 92 ح 12 مختصراً، البحار 22: 484 ح 3.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *