اين سؤال، پرسشى بنيادين است كه براى هر انديشمند مسلمان رخ مىنمايد و پاسخ به آن در گرو كاويدن جنبههاى مختلف آن است. در اين پرسش سه طرف ـ خداوند، انسان و شيطان ـ قرار دارد كه به طور مختصر به بررسى آنها مىپردازيم:

1 – هدف خداوند از آفرينش انسان، رساندن او به كمال است.

2 – تبلور كمال انسان، در شناخت خداوند است و معرفت، در گرو عبادت او است. خداوند خود مىفرمايد: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْءِنْسَ إِلاّ لِيَعْبُدُونِ»؛[1] «جن و انس را تنها براى عبادت خود آفريدم»؛ زيرا با عبادت و شناخت او، كمال انسان تحقق مىيابد.

 3 – انسان عبادتگر را تنها در صورتى مىتوان در حال حركت به سوى كمال ديد كه آگاهانه و با اختيار، اين مسير را انتخاب كرده باشد؛ نه آنكه همانند فرشتگان به صورت تكوينى به عبادت بپردازد و قدرت بر عصيان و نافرمانى خداوند نداشته باشد: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ».[2]

و چه زيبا سروده است خواجه شيراز در اين باره:

جلوهاى كرد رُخت ديد ملك عشق نداشت

عين آتش شد ازين غيرت و بر آدم زد

4 – خداوند به همين جهت انسان را موجودى مختار آفريد و انتخاب راه سعادت و شقاوت را در اختيار او نهاد؛ چنان كه مىفرمايد: «إِنّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً»؛[3] «ما راه را به انسان نشان داديم، حال يا سپاسگزار است و يا ناسپاس».

5 – از اينجا است كه مسئله امتحان ـ به عنوان يكى از اهداف واسطهاى آفرينش انسان ـ مطرح مىشود؛ زيرا امتحان، تبلور اختيار انسان است و جاى شگفتى ندارد كه در آيات فراوانى، طرح اين مسئله را به گونههاى مختلف مىبينيم؛ چنان كه مىفرمايد: «إِنّا خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ»؛[4] «ما انسان را از نطفهاى آميخته آفريديم تا او را بيازماييم».[5]

6 – برقرارى يك «امتحان عادلانه»، تنها در گرو وجود شرايط و امكانات براى گزينش مسير خير يا شرّ به وسيله انسان است. اما خداوند از آن رو كه انسان را گل سر سبد مخلوقات خود مىداند و تنها براى آفرينش او به خود تبريك مىگويد «فَتَبارَكَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ»،[6] در جهت انتخاب مسير كمال و خير، امكانات فراوانى را در اختيار او گذاشته است. اين ابزار و امكانات عبارت است از:

6ـ1 – آفرينش بر اساس فطرت و گرايش ذاتى به خداوند: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِى فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها».[7]

6ـ2 – رهبرى و هدايت الهى به سوى حق به وسيله خود خدا: «قُلِ اللّهُ يَهْدِى لِلْحَقِّ».[8]

6ـ3 – الهام خوبىها و بدىها به انسان به منظور گزينش آگاهانه او: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها».[9]

6ـ4 – محبوب قرار دادن ايمان به خداوند در نهاد انسانها: «حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِى قُلُوبِكُمْ».[10]

6ـ5 – يارى رساندن ويژه به مؤمنان در مسير زندگانى: «إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِى الْحَياةِ الدُّنْيا».[11] [12]

6ـ6 – گشودن راههاى هدايت به تناسب تلاش انسان: «وَالّذيِنَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ».[13]

7 – حال با وجود اين همه امكانات در جانب خير، بودن نيرويى در جانب شرّ، موجب مىشود كه آزمايش الهى از حالت صورى در آيد؛ يعنى، وجود نيروهايى كه انسان را به سوى شرّ وسوسه مىكنند، باعث مىشود انسان واقعا در ميان دو راهىها، قرار گيرد و خود با اراده و عزم خويش، مسيرى را انتخاب كند.

به عبارت ديگر وسوسههاى شيطانى، باعث مىشود كه انسان به مبارزه برخيزد و با استمداد از عنايتهاى الهى، نبردى سهمگين را آغاز كند. به اين وسيله نفس او پرورش و تكامل مىيابد و عالىترين مدارج كمال ممكن را كسب مىكند و چون در اين صورت امتحان جدى صورت گرفته است، حقيقت شخصيت او ـ خواه مثبت و ملكوتى يا منفى و منحط ـ بروز مىنمايد؛ يعنى، انسان نهان خود را نشان مىدهد.

از اينجا بود كه با نافرمانى ابليس و رانده شدن او از درگاه الهى و سپس تقاضاى او براى اغواى نوع انسانى؛ خداوند با تقاضاى او موافقت كرد و به او مهلت داد تا در مقابل نيروهاى الهى، وسوسهگر انسان به سمت شرّ باشد. اما در عين حال قدرت او در اين زمينه را محدود ساخت و هيچ سلطهاى را براى شيطان به طور مستقل بر انسانها قرار نداد: «وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤممِنُ بِالاْخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِى شَكٍّ».[14]

8 – اغواگرى شيطان، تنها در انسانهايى مؤثر است كه جانب شرّ را بر خير ترجيح مىدهند؛ اما خالصان و خداجويان حقيقى، گزندى از او نمىبينند. چنان كه شيطان خود بر ناتوانى خويش در اين زمينه اعتراف كرده، مىگويد: «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ».[15]

بنابراين وسوسهگرى شيطان، پس از روىگردانى انسان از نداى فطرت و الهامات رحمانى است. چنين كسانى كه با اختيار و انتخاب خود كفر ورزيده، قابليت محبت و همراهى با پاكترين انسانهاى روى زمين را از دست دادهاند؛ سزاوار آن هستند كه به وسوسههاى شيطانى گرفتار شوند و اين خود نوعى مجازات الهى نسبت به آنان در همين دنيا است: «أَ لَمْ تَرَ أَنّا أَرْسَلْنَا الشَّياطِينَ عَلَى الْكافِرِينَ تَؤزُّهُمْ أَزًّا»؛[16] «آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشتهايم، آنان را شديدا تحريك كنند؟».

9 – خداوند متعال به جهت عنايت ويژهاش به مؤمنان، زمانها، مكانها و وسايطى براى آنها قرار داده است تا بتوانند از آنها استمداد جسته و در جهت حفظ و تقويت بعد معنوى خويش، تلاشى پيگير داشته باشند. ماه رمضان ـ به ويژه شب قدر ـ بهترين زمانها براى اين جهت است. خداوند در اين ماه، قدرت شيطان را محدود ساخته است (كه از اين محدوديت، به زنجير كشيده شدن او تعبير مىشود)؛ لكن اين تنها زمينه خوبى براى حركت به سوى كمالات معنوى است كه به خواسته انسان مشروط است و اگر انسان نخواهد در مسير تكامل ايمانى قرار گيرد ـ اگر چه روزه هم بگيرد لكن در ترك گناهان نكوشد ـ روزه تأثيرى ژرف در جان او نگذاشته، تنها تكليفى را از او ساقط مىكند. 

 

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها

نویسنده:گروه مؤلفان


[1] – ذاريات 51، آيه 56.

[2] – انبياء 21، آيه 26 و 27.

[3] – انسان 76، آيه 3.

[4] – همان، آيه 2.

[5] – همچنين ر.ك: آيات 31 سوره محمد؛ 35 سوره انبياء؛ 155؛ سوره بقره؛ 7 سوره كهف؛ 165 سوره انعام؛ 7 سوره هود؛ 2 سوره ملك، 15 سوره فجر و… .

[6] – مؤمنون 23، آيه 14.

[7] – روم 30، آيه 30.

[8] – يونس 10، آيه 35.

[9] – شمس 91، آيه 28.

[10] – حجرات 49، آيه 7.

[11] – غافر 40، آيه 56.

[12] – با استفاده از: الميزان، ج 12، ص 159.

[13] – ابراهيم 14، آيه 12.

[14] – سبا 34، آيه 21.

[15] – ص 38، آيه 82 و 83.

[16] – مريم 19، آيه 83.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *