رمضان بهشت خدا شده ز گل جمال تو يا حسن
مه نيمه اختر كوچك و مه نو هلال تو يا حسن
يم علم و حكمت و معرفت نمي از كمال تو يا حسن
دل دشمنان تو را برد نبوي خصال تو يا حسن
صفحات و متن كتاب حق رخ و خط و خال تو يا حسن
به خدا رسيده ز بندگي طيران بال تو يا حسن
♦ ♦ ♦
تو چراغ بزم وصال حق تو بهار خلد مخلّدي
تو خداي حسن و ملاحتي تو يگانه عبد مويّدي
تو به جسم، جان كتاب حق تو به روح، روح مجرّدي
تو كمال كلّ كمال ها تو جمال خالق سرمدي
تو علي تو فاطمه تو حسن تو حسين يا كه محمّدي
كه عيان جلالت پنج تن بود از جلال تو يا حسن
تو محيط عالم حكمتي تو مه سپهر امامتي
تو زمامدار مشيتي تو امام صبر و شهامتي
تو مه منيرهدايتي تو تمام جود و كرامتي
تو خداي را رخ و جلوه اي تو رسول را قد و قامتي
تو پناه خلق دو عالمي تو شفيع روز قيامتي
نه عجب كه عفو كند خدا، همه را به خال تو يا حسن
♦ ♦ ♦
نه عجب كه فخر كند خدا، به مَلَك ز شوق عبادتت
نه عجب كه غنچه به صبحدم، شكفد به عرض ارادتت
همه انبيا شده معترف به جلال و مجد و سيادتت
ز طلوع صبح، خجسته تر، شب جانفزاي ولادتت
من و لطف و جود و عطاي تو، كه كَرَم بود همه عادتت
به عطا و حلم و كرم كسي، نبود مثال تو يا حسن
♦ ♦ ♦
به تمام دين خدا قسم، كه تمام دين خدا تويي
به بهشت و ارض و سما قسم، كه بهشت و ارض و سما تويي
به مقام و سعي و صفا قسم، كه مقام و سعي و صفا تويي
به قيام و صبر و رضا قسم، كه قيام و صبر و رضا تويي
به دعا و روح دعا قسم كه دعا و روح دعا تويي
شده اقتدار ستمگران، همه پايمال تو يا حسن
♦ ♦ ♦
ولي خدا ثمر نبي، گهر علي دُرّ فاطمه
نگهت مسيح و مسيح جان، نفست شفاي دل همه
دهن تو چشمه معرفت، سخن تو آيت محكمه
همه را به عشق تو هاي و هو، همه را به ذكر تو زمزمه
به محبّت تو مرا بود، ز شرار نار چه واهمه
كه بهشت لطف خدا شده، دلم از خصال تو يا حسن
♦ ♦ ♦
تو سجود من تو ركوع من، تو سلام من تو نماز من
تو مطاف من تو طواف من، تو عراق من تو حجاز من
تو شرار سوز و گداز من، تو بهار گلبن راز من
تو سرور من تو نواي من چه به سوز من چه به ساز من
نبود قسم به ولايتت، به گل بهشت نياز من
اگرم به دست، جوانه اي رسد از نهال تو يا حسن
♦ ♦ ♦
هلهاي تكلّم قدسيان، شب و روز نقل روايتت
صفحات مصحف جان پر از، سُوَر لطيف حكايتت
به محبّتت به مودّتت، به كرامتت به عنايتت
كه بود نگاه تَوسّلم، به چراغ راه هدايتت
به خدا قسم خجلم ز تو، كه به ادّعاي ولايتت
به زبان محّب تو بوده ام، به عمل ملال تو يا حسن
♦ ♦ ♦
منم آنكه با همه زشتيم، سر خود به خاك تو سوده ام
چو دو چشم خويش گشوده ام، به محبّت تو گشوده ام
دل خلق را به فضائل و به مناقب تو ربوده ام
به علي قسم به نبي قسم، به خدا محبّ تو بوده ام
به ولاي تو به ثناي تو، غزل و قصيده سروده ام
زتو گفته ام ز تو خوانده ام به زبان حال تو يا حسن
شاعر: غلامرضا سازگار (میثم)