1 – بخش اول: مؤلّف

1-1 – زندگی نامه[1]

1-1-1 – نام، ولادت و نسب مولف

شیخ محمد رضا بن عباس بن علی بن الحسن مشهور به مروّج طبسی در 18 شعبان 1317ق برابر با 1277ش در مشهد الرضا (ع) هنگامی که والدینش از طبس به زیارت ثامن الحجج (ع) آمده بودند، چشم به جهان گشود. پدر او مرحوم شیخ عبّاس مردی فاضل، و در دیار خود به صلاح و تقوی معروف بود. مرحوم شیخ عباس فرزندش محمد رضا را از همان کودکی با سحر خیزی و مسجد آشنا نمود و پیش از اذان صبح او را برای شرکت در نماز به مسجد جامع طبس می برد.[2]

1-1-2 – شخصیت اخلاقی

آیت الله شیخ محمد رضا طبسی (ره) افزون بر جایگاه والای علمی ـ که بدان خواهیم پرداخت ـ در بعد عمل و اخلاق از نوادر زمان خود به شمار می رفت. تعابیر بلندی که درباره او از علمای برجسته آن دوران صادر شده مانند: « الصفی الزکیّ المؤتمن» از مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی (ره)[3]،  «محور رحی التقوی و الحلم» از شیخ ضیاء الدین عراقی (ره)[4] و «الورع التقی» از آقا بزرگ تهرانی (ره) [5]و شیخ محمّد حسین کاشف الغطاء (ره) [6]و تعابیر دیگری نظیر آن، نشان از مقام و منزلت معنوی این عالم ربّانی دارد. این شخصیّت فرزانه را باید به حق الگویی مثال زدنی در برقراری رابطه با خالق و مخلوق دانست. او از یکسو خانه دل را با تهجّد، تضرّع، شب زنده داری و نجواهای عاشقانه با پرودگار یکتا و نیز انس با ذکر و دعا، صفا بخشیده و آن را محلّ تابش انوار الهی کرده بود. از سویی دیگر هنگام حضور در اجتماع خود را مقیّد به آداب معاشرت و مزیّن به سجایا و مکارم اخلاقی می نمود. خصلت هایی چون: «تواضع»، «سعه صدر»، «عزّت نفس»، «احترام به بزرگان و علماء»، «مهربانی با کودکان»، «صبر و استقامت» و «حیاء و وقار» او را در میان همگان محبوب و شهره آفاق ساخته بود. 

1-2 – شخصیت علمی

1-2-1 – آغاز تحصیلات

آیت الله شیخ محمّد رضا طبسی (ره) حیات علمی خود را پیش از پانزده سالگی آغاز نمود. وی در این مدّت مبادی اولیه را در طبس نزد پدر خود شیخ عباس و نیز نزد سیّد محمد علی معروف به «میرزا جعفر» فراگرفت و سپس به امر پدرش برای خوشه چینی و بهره گیری از تجارب عالمان توانمند معقول و منقول رخت سفر به مراکز مهمّ علمی بست.[7] 

1-2-2 – سفرهای علمی

علّامه طبسی (ره) در سال 1337ق در سن پانزده سالگی، به مشهد مقدّس هجرت نمود. او در آنجا علوم ادبی را نزد شیخ محمد تقی ادیب نیشابوری و بخشی از مراحل دروس سطح حوزه را مانند شرح لمعه و معالم نزد سید محمد باقر مدرّس و شیخ کاظم دامغانی گذراند. سپس در سنّ هجده سالگی به قم آمد و با حضور در حلقه درس علمای نامدار و توانایی چون میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره)، شیخ محمّد علی شاه آبادی (ره) و شیخ عبدالکریم حائری یزدی (ره) در مدّت هفت سال، با همّت و تلاشی تحسین برانگیز، از خوان گسترده و فیوضات علمی و معنوی آنان بهره های فراوان جست. شوق و عطش علم آموزی، وی را آرام نگذاشت و پس از دریافت اجازه اجتهاد از آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی (ره) (مؤسّس حوزه قم)، در سنّ 25 سالگی، رهسپار نجف اشرف شد و با بهره گیری از محضر استوانه های پرآوازه فقه آن دیار همچون سیّد ابوالحسن اصفهانی (ره)، میرزا محمّد حسین نائینی (ره) و شیخ      ضیاء الدین عراقی (ره) بیش از پیش بر ذخایر علمی و فقهی خود عمق و غنا بخشید. علّامه طبسی (ره) در مدّت اقامت خود در نجف اشرف، از ملازمان و مریدان خاصّ سیّد ابوالحسن اصفهانی (ره) و جز اعضاء اصلی گروه استفتاء ایشان شده بود.[8]

1-2-3 – اساتید و شاگردان

 علّامه طبسی (ره) در ادبیّات، فقه، اصول، تفسیر، عرفان و فلسفه از اساتید بسیاری بهره برده است که برخی از آنان عبارتند از: 1ـ ادبیات: شیخ محمّد تقی ادیب نیشابوری، 2ـ فقه: میرزا علی یثربی کاشانی (ره) (مکاسب)، میرزا جوادآقا ملکی تبریزی (ره) (ریاض المسائل)، شیخ عبدالکریم حائری یزدی (ره)، میرزای نائینی (ره)،     آقا ضیاء الدین عراقی (ره)، سید ابوالحسن اصفهانی (ره) و میرزا علی ایروانی (ره)، 3ـ اصول: شیخ کاظم    دامغانی (ره) (معالم)، میرزا محمّد حسین شهرستانی (ره) (قوانین)، سید محمد تقی خوانساری (رسائل)، میرزای نائینی (ره) و شیخ ضیاء الدین عراقی (ره)، 4ـ کلام و تفسیر: علّامه شیخ محمّد جواد بلاغی (ره)، 5ـ فلسفه و عرفان: میرزا علی اکبر یزدی (ره)، سید ابو الحسن رفیعی قزوینی (ره) (اسفار)، شیخ محمد علی شاه آبادی (ره) (فصوص الحکم)، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره) (اخلاق و سیر و سلوک). [9]

همچنین در میان دست پروردگان و شاگردان وی می توان از کسانی چون شیخ مرتضی حائری یزدی (ره) (فرزند مؤسّس حوزه علمیه قم (ره))، میرزا علی نقی منزوی (فرزند آقا بزرگ تهرانی)[10]، شهید صدوقی (ره)، علی دوانی(ره) (مورّخ مشهور)، سید جمال خوئی (ره)، سید ابراهیم حجازی (ره) سید جعفر بهبهانی (ره) و افراد دیگری که بالغ بر پنجاه نفر می شود، نام برد.

1-2-4 – جایگاه علمی از نگاه بزرگان

ملاحظه تعابیر مختلفی از عالمان فرهیخته و پرآوازه که در اجازات اجتهادی و روایتی علّامه شیخ محمّد رضا طبسی (ره) بیان شده و متجاوز از شصت اجازه است[11]؛ همه حکایت از مقام و منزلت والای علمی او  می کند. ما برای نمونه برخی از سخنان بزرگان و آیات عظام را درباره منزلت علمی این فقیه پارسا ذکر می کنیم:

1 – سید ابوالحسن اصفهانی (ره) (تاریخ اجازه 1348ق): (… صاحب الفکرة القویمة و السلیقة المستقیمة…ثقة الاسلام الشیخ محمد رضا الطبسی دامت تأییداته…)[12]

2 – میرزا محمد حسین نائینی (ره) (تاریخ اجازه 1349ه): «جناب العالم العامل الفاضل الکامل عماد العلماء الاتقیاء سناد الافاضل ثقة الاسلام الحاج الشیخ محمّد رضا الطبسی دام تأییده ممّن بذل جهده فی طلب العلم و العمل به حتّی بلغ درجة سامیة من الاجتهاد…»[13]

3 – شیخ ضیاء الدین عراقی (ره) (تاریخ اجازه 1349ق): «سناد الفقهاء الراشدین و عماد الفضلاء المجتهدین الشیخ الامجد و الرکن المعتمد غوّاص بحر العلم…الشیخ محمد رضا الطبسی…»[14]

4 – سید محمد حجّت کوه کمری (ره) (تاریخ اجازه 1349ق) «فقد استجاز منّی فی الروایة و النقل العامل العامل…الحاوی لمرتبتی التقی و الفضل صاحب القریحة القویمة و الطریقة المستقیمة النور الساطع و البرهان القاطع مروّج الاحکام حلّال مشکلات الحلال و الحرام مصباح الضلام ذخر الایام الآمیرزا محمد رضا الطبسی…»[15]

5 – شیخ عبّاس قمی (ره) (1349ق): «ذی الذهن الوقّاد و الطبع النقّاد زبدة الاماثل و ثمرة شجرة الفضائل الصفی المرضی شیخنا الجلیل الحاج شیخ محمّد رضا الطبسی…)[16]

6 – شیخ عبدالکریم حائری یزدی (ره): «قد حضر علی هذا الحقیر مدّة مدیدة مجدّا مجتهدا فی تنقیح المسائل الشرعیة النظریة من مبانیها المألوفة المعروفة…»[17]

7 – شیخ آقا بزرگ تهرانی (ره) (1351ق) (…ذی المزایا الفاضلة و الاثار الجمیلة المحقّق المدقّق صاحب المؤلفات الممتعة و الایادی البیضاء فخر الشیعة و قوام الشریعة العلّامة … الحاجّ الشیخ محمد رضا الشهیر بالمروّج الطبسی القمی…)[18]

8 – سید حسین طباطبائی بروجردی (ره) (1362ق): «نظر به آنکه جناب مستطاب علم الاعلام رکن الاسلام صفوه المجتهدین آقای حاج شیخ محمّد رضا طبسی دامت برکاته از اجله علماء اعلام نجف اشرف است..و دارای ملکه اجتهاد و تقوی و سداد و مقامات عالیه علما و عملًا می باشند..»[19]

1-2-5 – تألیفات

   علّامه شیخ محمّد رضا طبسی (ره) نزدیک به پنجاه عنوان کتاب در موضوعات متنوّعی چون فقه، اصول، تفسیر، تاریخ، کلام، حدیث و اخلاق نگاشته است که نام تعدادی از آنها در الذریعه آقا بزرگ تهرانی (ره) ثبت شده است. برخی از این آثار عبارتند از:

 

فقه: المنیة فی حکم الشارب و اللحیة (مطبوع)[20]، طریق النجاة رساله عملیه چاپ شده در سال 1382ق نجف[21]، رسالة فی الحج (خطی)[22]، رسالة فی المعاطاة (خطی)[23]، الحاشیة علی وسیلة النجاة سید ابوالحسن اصفهانی (ره) (خطی)[24]، تقریرات بحث سید ابوالحسن اصفهانی (ره) (خطی)[25]، ذخیرة الصالحین فی شرح تبصرة المتعلمین[26] (خطّی، در حال تصحیح و تخریج مصادر که در این مقاله به معرّفی آن خواهیم پرداخت)؛ اصول: مباحث فی علم الاصول (خطی)[27]، الفوائد الرضویة فی المسائل الاصولیة[28] (تقریرات بحث اصول آیت الله شیخ ضیاء الدین عراقی (ره)، مباحث الفاظ و ادلّة عقلیة، خطی)؛ کلام : اثبات الرجعة[29]، الشیعة و الرجعة (دو جلد، مطبوع)[30] مصباح الظلام فی الرد علی العهدین (مطبوع 1341ق)[31] عقد الفرائد فی اصول العقائد (مطبوع 1344ق)[32]؛ تفسیر: خلاصة البیان فی تفسیر القرآن (تفسیر 13 جزء قرآن، خطی)[33]، تفسیر سورة عمّ (خطی)[34]؛ تاریخ: مقتل الامام الحسین (ع) (مطبوع 1424ق)[35]، منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع) (مطبوع 1428ق)[36] ، الانوار اللامعة فی تاریخ سیدة النساء فاطمة (س) (خطی)[37]؛ حدیث: الاربعون حدیثا عن الاربعین فی فضائل امیر المؤمنین (مطبوع)[38]، درر الاخبار فیما یتعلق بحال الاحتضار (3جلد) (مطبوع)[39]، تذكره الأحبة و الأبرار (خطی)[40]؛ اخلاق: ذرایع البیان فی عوارض اللسان (مطبوع)[41]، الدر الثمین فی التختّم بالیمین (مطبوع)[42]

1-2-6 – حمایت قاطع از انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی (ره)

آیت الله شیخ محمّد رضا طبسی (ره) از آغاز نهضت اسلامی ایران، همراه با عده ای دیگر از علمای نجف اشرف، با صدور اعلامیه ای بر ضدّ حکّام پهلوی ـ که امضا کنندگان آن نزدیک به سی نفر از بزرگان مانند: «احمد مستنبط غروی»، «حسین همدانی»، «محمد حسین اصفهانی»، «عبد الرزاق مقرّم»، «اسد الله مدنی»، «صدر الدین بادکوبی» و…[43] بودند ـ آشکارا به حمایت از انقلاب اسلامی و اعلان انزجار از اقدامات ظالمانه رژیم طاغوت شاه پرداخت. این عالم فرزانه پس از قیام خونین پانزده خرداد، هنگامی که امام خمینی (ره) به عراق تبعید شدند، شخصًا تا چهل کیلومتری نجف اشرف به استقبال امام (ره) شتافت و با تعطیل نمودن نماز جماعت خود، در نماز جماعت امام خمینی (ره) در مسجد شیخ انصاری (ره) و مدرسه آیت الله بروجردی (ره) شرکت نمود. او تا آخرین لحظات عمر پر بار خویش، حمایت از امام خمینی (ره) را حمایت از امام زمان (ع)  می دانست. همچنین در در دوران دفاع مقدّس در ضمن نامه ای به یکی از  نوادگان خود که در جبهه بود، خطاب به رزمندگان اسلام چنین مرقوم داشت: «…دماغ صدّام را به خاک و خون بمالید که پس از تصفیه عراق و نصب علم و پرچم دولت جمهوری اسلامی، تصفیه بیت المقدس بنمایید و این محل شریف را از جماعت عنود یهود پاک و پاکیزه نمایید و پرچم شریف جمهوری اسلامی نصب بنمایید»[44]

 1-2-7 – وفات

او سرانجام در شب 25 ربیع الاوّل 1405 ق (28/10/1363ش) پس از گذران عمر خود در راه ترویج و نشر اندیشه و مکتب اهل بیت (ع) به ملکوت اعلی شتافت. انتشار این خبر از طریق روزنامه ها و نیز صدا و سیمای جمهوری اسلامی موجی از غم و اندوه را در میان محافل علمی، حوزه های علمیه، دوستداران و ارادتمندان آن فقیه پارسا پدید آورد. پیکر پاک این عالم ربّانی پس از تشییع باشکوه در بقعه 38 صحن مطهر حضرت معصومه (س) آرام گرفت.  

 

2 – بخش دوّم: کتاب «ذخیرة الصالحین فی شرح تبصرة المتعلّمین»

2-1 – نام کتاب

این موسوعه فقهی بنا بر تصریح مؤلّف در نسخه خطّی خود، به «ذخیرة الصالحین فی شرح تبصرة المتعلّمین» نامگذاری شده است. بزرگانی چون آقابزرگ تهرانی[45]  و سید حسن امین[46] نیز از این کتاب با همین عنوان یاد      می کنند. بنابراین همانطور که از نام کتاب پیداست، این اثر فقهی در شرح کتاب «تبصرة المتعلّمین» علّامه حلّی (ره) (م726ق) نگاشته شده است.

2-2 – پیشینه شرح نگاری بر «تبصره» علّامه (ره)

«تبصرة المتعلمین فی احکام الدین» علّامه حلی (ره) یک دوره کامل فقه موجز فتوایی از طهارت تا دیات است که با وجود حجم بسیار اندک آن مسائل بسیاری از احکام را در خود جای داده است. کوتاهی و روانی عبارات این کتاب موجب شده تا فقهای بسیاری به شرح، تعلیقه و حاشیه نویسی بر آن همّت گمارند. آقا بزرگ طهرانی (ره) نزدیک به چهل شرح بر تبصره علامه حلّی (ره) گزارش نموده که اسامی برخی از آنها فهرست وار ذکر می گردد:

1 – «صراط اليقين في شرح تبصرة المتعلمين» تالیف شيخ أحمد أحسائي (م 1241ق)[47]؛

2 – «شرح التبصرة» تالیف علامه سيد محمد علي حسينی مرعشی مشهور به شهرستانی (م1287ق) شرحی مبسوط و مزجی دارای 15هزار بیت در مبحث طهارت، دماء و صوم.[48]

3 – «هداية المسترشدين في شرح تبصرة المتعلمين» تالیف سيد محمد تقی نقوی لكهنوی (م1289ق)[49]؛

4 – «بصائر السالكين في شرح تبصرة المتعلمين» شرحی مبسوط در 18 مجلد تالیف سيّد مهدی قزوينی (م1300ق)[50]

5 – «شرح التبصرة» تالیف سيد هاشم موسوی أحسائی (م 1309ق) از ابتدا تا مبحث قبلة[51]؛

6 – «شرح التبصرة» تالیف شيخ محمد حسين أحسائی (م 1310 ق.)[52]؛

7 – «نصرة المستبصرين في شرح تبصرة المتعلمين» تالیف‏ محمد حسن أسترآبادی (م1318ق) تا آخر بحث «المیاه» مسأله اشتباه مطلق با مضاف[53]؛

8 – التذکره فی شرح التبصرة تالیف سيد أبو القاسم رضوی (م 1324ق)[54]؛

9 – «نفائس التذكرة في شرح التبصرة» تالیف محمد رضا غراوی نجفی، (تاریخ نگارش 1328ق)[55]؛

10 – «تكملة التبصرة» تالیف آخوند محمد كاظم خراسانی (م1329ق)[56]؛

11 – «إكمال الدين في شرح تكملة تبصرة المتعلمين» تالیف‏ سيد حسن مير موسوی قزوينی حائری (ت1296ق) شامل مباحث طهارت، خمس، وقف و طلاق، حاصل تقریرات بحث علامه آخوند خراسانی[57]؛

12 – «التكملة في شرح التبصرة» تالیف إسماعيل تبريزی شامل مباحث بیع تا دیات (مطبوع در سال 1337ق)[58]؛

13 – «شرح التبصرة» تالیف شيخ ضياء الدين عراقی (م 1361 ه.)[59]

14 – «شرح التبصرة» تالیف سيد عبد الحسين شرف الدين عاملی (م 1378 ه.)[60]؛

15 – ذخیرة الصالحین فی شرح تبصره المتعلمین» تالیف شیخ محمد رضا مروّج طبسی (م1405ق)[61]

16 – «فقه الصادق» تالیف سيد صادق روحانی قمی (معاصر)[62].

2-3 – زمان تالیف

همانطور که از مقدّمه مؤلّف بر می آید تاریخ شروع نگارش این کتاب پس از وفات آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی (ره) بوده است. در مجلّد اول از نسخه خطی مؤلّف، پیش از ورود به شرح کتاب الطهارة، تاریخ شروع تألیف «غرّه ربیع الثانی 1365ق» درج شده است. آقا بزرگ تهرانی (ره) نیز در کتاب خود تاریخ شروع تألیف را پس از وفات سید ابوالحسن اصفهانی (ره) گزارش نموده است.[63] همچنین تألیف آخرین مباحث این کتاب (از کتاب الصید تا آخر کتاب القصاص و الحدود) بنابر آنچه که در نسخه خطی آن آمده، در ماه صفر سال 1390ق پایان یافته است. بنابر این نگارش آن 25 سال به طول انجامیده است.

2-4 – انگیزه نگارش

مؤلّف در مقدمه کتاب «ذخیرة الصالحین» انگیزه خود را از تألیف آن چنین بازگو می کند: « فیقول العبد الجانی محمّد رضا الطبسی النجفی المتوغّل فی الدار الفانی بعد رحلة السید السند و الحبر المعتمد استاذ الفقهاء و المجتهدین آیة الله فی العالمین … السید ابو الحسن الموسوی الاصبهانی تغیّرت الاوضاع فرأیت أنّ الاصلح لی دینا و دنیا الاشتغال بالفقه الذی هو المرجع الوحید للنجاة و لیس وراءه [شیء] فبغیت کتابة و شرحا نافعا علی احدی المتون الفقهیة فاخترت من بینها ما صدر من قلم محیی الدین القویم انه الحق و الیقین العلّامة الحلی رحمه الله تعالی (کتاب التبصرة) فانها مع وجازتها حاویة لمعظم الابحاث الفقهیة تغمد الله بغفرانه و اسکنه اعلی الدرجات من جنانه لیکون لی تذکرة و لمن بعدی من اولادی تبصرة…»[64]

2-5 – ابواب فقهی مطرح شده در «ذخیرة الصالحین»

نسخه خطی کتاب ذخیرة الصالحین بر اساس و به ترتیب فصول تبصرة المتعلمین علّامه حلّی (ره) در هفت مجلّد سامان یافته است. مصنّف پس از مقدّمه ای کوتاه ـ که در آن از صنعت ادبی «براعت استهلال» استفاده و انگیزه و هدف خود را از تألیف این کتاب به اختصار بیان نموده است ـ  با درج تاریخ شروع و پایان طرح مباحث، به شرح عبارات «تبصره» در تمام ابواب فقهی آن پرداخته است. متأسّفانه یک جلد این کتاب که حاوی مباحث نکاح، طلاق، عتق و أیمان است، مفقود است.

2-6 – فهرست مطالب کتاب الصلاة تا فیما یتعلق بافعال الصلاة

علّامه طبسی (ره) در حاشیه مجلّدات ذخیرة الصالحین، مباحثی را که خود مطرح کرده، عنوان گذاری نموده است. فهرست برخی از موضوعاتی که او در «کتاب الصلاة» تا ابتدای مبحث «فیما یتعلّق بافعال الصلاة»  بدان متعرّض شده، بدین شرح است:

[الفصل‏] الأول- في أعدادها

المقدمة الاولی فی اعداد الفرائض الیومیة، فی النوافل و ما قیل فیها، فی سقوط نوافل النهاریة فی السفر، فی سقوط الوتیرة و عدمها فی السفر، فی النوافل الیومیة و اللیلیة، فی أنه هل یجوز قضاء النوافل؟

الفصل الثاني- في أوقاتها

فی بیان ما ورد فی أن للمغرب وقتا واحدا، فی الاقوال فی آخر وقت المغرب و العشاء، فیما ذهب الیه العامة فی وقت الصلاتین، فی ان لذوی الاعذار الوقت باق الی قبل الفجر، فی أن افضل اوقات صلاة الصبح ما هو؟ فی جواز الإتیان بصلاة اللیل و لو فی اول اللیل، فی ان الصلاة الغفیلة صلاة مستقلّة، فی اخبار «من ادرک» عامة و خاصّة

الفصل الثالث- في القبلة

فی القبلة و ماهیتها، فی کراهة الفریضة جوف الکعبة، فیما یتعلّق بمعرفة القبلة، فی انّ محلّ الکعبة هو القبلة لا البنیة، [فیما] اذا تعذّر علیه القبلة و لو ظنّا، فیما یتعلّق بالصلاة فی السفینة، فی انه هل یجوز تکرار الصلاة الی اربع جهات مع التمکن من تحصیل القبلة؟ فیما یتعلّق باحکام القبلة، فی انّ الناسی الی جهة القبلة کالظانّ ام لا؟، لو صلّی مستدبر القبلة.

الفصل الرابع- في اللباس‏

فی بطلان الصلاة فی المغصوب، فی کراهة استصحاب الحدید، فی انّ التحنک هل هو مخصوص بالصلاة او مستحب مطلقا؟، فیما یکره فیه الصلاة و ما یشترط فیه، فی وجوب ستر المرأة شعرها، فی عدم وجوب ستر القدمین، فی استحباب ستر الرأس لها، فیما یصلّی فیه الرجل و المرأة، فیما ینبغی ان یلبس و ما لاینبغی، فیمن لم یجد غیر الحریر و المغصوب.

الفصل الخامس- في المكان‏

فی کراهة صلاة الرجل و المرأة معا، فی مراتب الفضل فی المساجد، فیما یصحّ السجود علیه و ما لایصحّ، فیما قیل من عدم جواز السجود علی القطن و الکتان، فی انّ افضل افراد الارض التربة الحسینیة، فی کراهة الصلاة علی القبر، فی کراهة الصلاة الی القبر، فیما دلّ من الاخبار علی جواز الصلاة خلف قبور الائمّة (ع)، فی جواز التقدم علی قبر المعصوم (ع) فی الصلاة و عدمه

الفصل السادس- في الأذان و الإقامة

فیما ورد من الاخبار فی کیفیّة الاذان، فی کون الشهادة بالولایة جزء منها او لا؟، فی فصول الاقامة، فی انه هل الحکایة مختصّة بالاذان او یشمل الاقامة؟ ان الحکایة هل هی فی الاذان الاعلامی و الصلاتی او مطلقا؟، هل یجوز فی الاذان الاعلامی ازید من واحد او لا؟ فیما ورد من الاقوال فی الاذان و الاقامة وجوبا و استحبابا، فی عدم تاکدهما للنساء، فیما یوذن او یقیم، فی سقوط الاذان و الاقامة لمن دخل علی الجماعة، فی انّه هل السقوط رخصة او عزیمة، فی انّ الحکم مختصّ بالمسجد او عام؟

2-7 – شیوه نگارش

همانطور که پیشتر بیان شد، علّامه طبسی (ره) عبارات تبصره را به سبک «مزجی» شرح نموده است. یعنی شرح خود را در لابلای کلمات و عبارات «تبصره» قرار داده است. سیری در کتاب الصلاة «ذخیرة الصالحین» نشان می دهد که شیوه مؤلّف در شرح «تبصرة المتعلّمین» و سبک او در طرح مباحث فقهی اینگونه بوده است:

پیش از ورود به به شرح عبارات علّامه، و گاه در لابلای مباحث، هر جا موضوع فقهی نیازمند توضیح لغوی و اصطلاحی باشد، مورد بررسی قرار می گیرد. برای مثال در آغاز بحث صلاة می گوید: «(کتاب الصلاة) التی هی من افضل الفرائض…و هی لغةً الدعاء … و فی العرف المتشرّعة عبارة عن عبادة مخصوصة مرکّبة من عدّة امور شرعیّة…»[65] و یا در آغاز ورود به بحث قبله می گوید: « (الفصل الثالث) من فصول کتاب الصلاة (فی) ما یتعلّق ب(القبلة) قال فی المجمع فی «قبل»: «و القبل من کل شیء خلاف دبره قیل سمّی قبلا لأنّ صاحبه یقابل به غیره و منه القبلة لأنّ المصلّی یقابلها»[66] نیز هنگام شرح عبارت (وامّا النوافل)[67] می گوید: «قال فی المجمع: “و النفل الزیادة و الانفال ما زاده الله … و سمّیت النافلة من الصلاة لأنّها زیادة علی الفرض»[68]

 

ادلّه و مستندات فقهی فروع مطرح شده در متن «تبصرة» را ذکر می کند. مانند: « (و) أمّا (وقت نافلة المغرب بعدها) الی بعد اتیان صلاة المغرب للاخبار الکثیرة منها: ما عن مولانا الصادق (ع) للحارث بن النَّصري “ وَ أَرْبَعُ رَكَعَاتٍ بَعْدَ الْمَغْرِبِ يَا حَارِثُ لَا تَدَعْهَا فِي سَفَرٍ وَ لَا حَضَرٍ[69] »[70] و یا مانند: « (و وقت نافلة اللیل بعد انتصافه) کما علیه مذهب علمائنا و عن المعتبر[71] و المنتهی[72] دعوی اجماع علمائنا علیه … و مادلّ علی ما فی المتن فهی عدّة روایات منها: صحیحة فضیل عند احدهما (ع) “ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ يُصَلِّي بَعْدَ مَا يَنْتَصِفُ اللَّيْلُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَةً.[73]…» [74]

 

هر جا که عبارات «تبصره» مبهم باشد به رفع آن و کشف مراد علّامه (ره) همّت می گمارد. مانند: « (اذا زالت الشمس) ای عن دائرة نصف النهار و فی کشف اللثام: “عن وسط السماء بإجماع المسلمین…”[75] و الحقّ ما قلناه»[76] و یا: « و کیف کان (فإذا صار کذلک) ای صار زیادة کلّ شیء ذراعا او قدمین بأیّ تعبیر عبّرنا (و لم) یکن (یصلّ شیئا من النافلة اشتغل بالفریضة)…»[77] و یا: « (و) کذا یکره للمصلّی (اشتمال الصمّاء) قال فی الصحاح: “اشتمال الصمّاء ان تجلّل [جسدک] بثوبک نحو شملة الاعراب بأکسیتهم و هو أن یردّ الکساء من قبل یمینه علی یده الیسری و عاتقه الایسر ثمّ یردّه ثانیة من خلفه علی یده الیمنی و عاتقه الایمن فیغطّیهما جمیعا”[78]» [79]

 

شارح (ره) علاوه بر طرح و تبیین فروع ذکر شده در متن «التبصرة»، با گشودن بابی با عنوان «تنبیهات»، «فروع» و «مسائل» و گاه نیز بدون تصریح به این عناوین، آنچه را که علّامه (ره) متعرّض آن نشده به تفصیل بحث نموده است. مانند: «و امّا صلاة اللیل و کیفیتها و ان لم یتعرّض لها المصنف فلا باس بالاشاره الیها نذکرها فی طیّ تنبیهات…» [80]

 

انواع مستندات روایی یک فرع فقهی را همراه با متن آنها، گرچه طولانی هم باشد؛ نقل می کند. برای مثال مصنّف روایات متعدّدی را درباره «فضیلت اذان» ذکر می کند که نخستین آنها روایتی طولانی از بلال مؤذّن رسول خدا (ص) است که طلیعه آن چنین است: « حَمَلْتُ مَتَاعِي مِنَ الْبَصْرَةِ إِلَى مِصْرَ فَقَدِمْتُهَا فَبَيْنَمَا أَنَا فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ إِذَا أَنَا بِشَيْخٍ طَوِيلٍ شَدِيدِ الْأُدْمَةِ أَبْيَضِ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ…»[81] علّامه طبسی (ره) پس از نقل این روایت می گوید: «و إنا تعرّضنا بتمامه لما فیه من المطالب النافعة»[82]

 

مصنّف هنگام تبیین هر مسأله فقهی علاوه بر ذکر دلائل روایی، به نقل عبارات آثار فقهی همچون «المبسوط»، «المعتبر»، «شرائع الاحکام»، «قواعد الاحکام»، «الذکری»، «کشف اللثام»، «مستند الشیعة» و …که دلالت بر آن مسأله دارد، می پردازد: « و أمّا اذا اعتقت الامة فی اثناء الصلاة و هی مکشوفة الرأس و علمت بذلک فعن الشیخ أنّه “إن قدرت علی ثوب تغطی رأسها وجب علیها أخذه و تغطیة الرأس …” [83]»[84] همچنین علّامه طبسی (ره) در شرح خود، به نقل عبارات برخی فقها توجهّی ویژه دارد که می توان به طور خاص از «وسیلة النجاة» سیّد ابوالحسن اصفهانی (ره)، «نجاة العباد» و «جواهر الکلام» شیخ حسن نجفی (ره) و «اللمعات النیرة» آخوند خراسانی (ره) نام برد. او از این منابع بسیار نقل قول می کند و پیش از نقل عبارات، از آنان با عناوینی چون «سیدنا الاستاذ، السید الفقیه» (سید ابوالحسن اصفهانی (ره))، «الشیخ الاکبر، شیخنا الاجلّ، شیخنا الفقیه، شیخنا الامام» (صاحب جواهر (ره)) و «العلّامه الخراسانی» (آخوند خراسانی (ره)) یاد و احترام می کند. مانند: « و قال شیخنا الامام فی النجاة: “الاقوی صحة صلاة کلّ من الرجل و المرأة مع المحاذاة التامّة فضلا عن الناقصة …” [85]»[86]

 

علّامه طبسی (ره) تنها به نقل عبارات فقهای شیعه بسنده نمی کند. او در برخی موارد برای تقویت مضمون روایت یا اثبات اختلافی بودن مسأله میان علمای عامّه، با ذکر منبع، از آنان نقل قول می کند: « اقول و ما عندنا من کتبهم غیر ما یقوله ابن الرشد فی بدایته ص87: “المسألة الثالثة اختلفوا فی المغرب هل لها وقت موسّع کسائر الصلوات ام لا؟ فذهب قوم الی أنّ وقتها واحد غیر موسّع و هذا هو اشهر الروایات عن مالک و عن الشافعی”[87]…. »[88] شارح پس از نقل نسبتا طولانی از عبارات ابن رشد الحفید می گوید: «اقول نقلنا الکلام بطوله لیعلم أنّ المسالة ایضا عندهم من المسائل الخلافیة أوّلها و آخرها…»[89]

 

مؤلّف «ذخیرة الصالحین» تنها ناقل عبارات فقهاء نیست. او در جای جای کتاب خود، «نقل» و «نقد»، و «تتبّع» و «تحقیق» را در کنار یکدیگر قرار داده است. برای مثال صاحب حدائق ذیل عنوان «في العورة التي يجب سترها في الصلاة و عن الناظر المحترم» می گوید: «‏ و اما استثناء الكفّين و القدمين فلا يخلو من غموض بل ربما كان الظاهر منها العدم، و ذلك لان مبنى استدلالهم بصحيحة محمد بن مسلم المذكورة على ان الظاهر ان القميص لا يستر ذلك عادة، و هذا انما يتم لو علم ان ثياب النساء في وقت خروج هذه الاخبار في تلك الديار كانت على ما يدعونه، و لم لا يجوز ان دروعهن كانت مفضية إلى ستر أيديهن و أقدامهن كما هو المشاهد الآن في نساء أعراب الحجاز بل أكثر بلدان العرب؟ فإنهم يجعلون القميص واسعة الأكمام مع طول زائد فيها بحيث تكون طويلة الذيل تجر على الأرض…»[90] شارح تبصره به این کلام اینگونه اشکال می کند: «اقول: إنّ الاحکام الفرعیة لیست بنائها علی هذه الامور الاستحسانیه و هذا عجیب منه حیث یستشکل غالبا علی القوم بأمثالها و الحاصل نحن ندور مدار الدلیل او التعبد به فان لم یثبت دلیل قویّ علی وجوب سترهما مضافا الی ما ادّعاه فی الجواهر[91] من السیرة و الاجماع علی عدم وجوب سترهما فاذا شککنا فی وجوب الستر و عدمه فالاصل یقتضی عدمه کما لایخفی فلا تصل النوبة الی مثل هذا الوجه الغیر الوجیه…»[92] همچنین در نقد این کلام از محقّق حلّی (ره) در مبحث «لباس المصلّی» که می گوید: « مسئلة: و لا تجوز الصلاة فيما يستر ظهر القدم ليس له ساق‏ كالنعل السندي، و الشمشك قاله الشيخان في النهاية و المقنعة، و مستند ذلك فعل النبي صلّى اللّه عليه و آله، و عمل الصحابة، و التابعين…»[93] چنین می نویسد: «هذا عجیب من مثله، فانّ عدم لبسه النبی (ص) اعمّ من عدم کونه جائزا و لا اعتماد و لا اعتناء بعدم لبس الصحابة فعلا او ترکا. نعم لو ثبت عدم لبسه من مثل علیّ او سلمان و أبی ذرّ و أضرابهم ربّما یقع الاشکال فیه و إلّا عدم لبس فلان و فلان لا قیمة له…»[94] نیز در ذیل این کلام از فاضل هندی (ره) درباره استحباب فصل به «سجده» و «خطوة» میان اذان و اقامه که می گوید: «و لم أظفر بخصوصهما بنصّ و لكن ذكرهما الشيخان و غيرهما، إلّا أنّ السجدة جلسة و زيادة راجحة»[95] آن را اینگونه نقد می نماید: «اقول: و هو لیس کذلک فإنّ فی کتاب فلاح السائل عن بکر بن محمّد عن ابی عبدالله (ع) قال: “مَنْ سَجَدَ بَيْنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ فَقَالَ فِي سُجُودِهِ سَجَدْتُ لَكَ خَاضِعاً خَاشِعاً…” [96]»[97]

 

مصنّف (ره) از پذیرش متن روایتی که با قول مشهور مخالف است، خودداری می کند. برای مثال در بحث فصول اذان، درباره حدیث عبد الله بن سنان که می گوید: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْأَذَانِ؟ فَقَالَ: تَقُول:اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ …»[98] نظر خود را اینگونه بیان می کند: «اقول: و هل الروایة منطبقة علی ما هو المشهور من الاذان؟ و المسألة لا تخلو عن اشکال، و الاظهر الاقوی ما علیه المشهور لکونه خالیا عن المحذور»[99]

 

مصنّف (ره) قول مشهور را نیز مورد نگاه نقّادانه خود قرار می دهد و با بررسی مستندات آن، گاه بر خلاف مشهور فتوا می دهد: « و الحاصل لا تنافی بین الاخبار اصلا فیجوز اختیارا علی الاقوی فعلها قبلا او بعدا و لکنّ المشهور بل ادّعی الاجماع علی عدم جواز تقدیمها علی الانتصاف…»[100]

 

علّامه طبسی (ره) پس از ذکر مستندات فقهی هر مسأله و طرح ادلّه موافق و مخالف، با عبارت «أقول» و     «و الحاصل» به نتیجه گیری و جمع بندی بحث می پردازد و نظریه نهایی خود را اعلام می کند. مثلا در بحث «فیما یتعلّق بالصلاة فی السفینة» پس از طرح آراء مختلف و ذکر روایاتی که ظهور در جواز دارد مانند: صحیحه جمیل بن درّاج که از امام صادق (ع) سؤال کرد: «تَكُونُ السَّفِينَةُ قَرِيبَةً مِنَ الْجُدِّ فَأَخْرُجُ وَ أُصَلِّي؟ قَالَ صَلِّ فِيهَا أَمَا تَرْضَى بِصَلَاةِ نُوحٍ (ع) »[101] می گوید: «و الحاصل القول بالجواز علی نحو الاطلاق نظرا الی تلک الاخبار مشکل مضافا الی أنّه لا ندری کیفیة صلاة نوح النبی علیه السلام أنّها کانت من حیث الکیفیة و الکمیّة مثل صلاتنا و لعلّه کانت مثل الاذکار و الاوراد التی لایعتبر فیها ما یعتبر فی صلاتنا فتأمّل جیّدا»[102]

2-8 – آشنایی با برخی دیدگاه های مؤلّف

در لا به لای عبارات پربار فقیه فرزانه علّامه طبسی (ره) در کتاب الصلاة «ذخیرة الصالحین»، مبانی اصولی و دیدگاه های فقهی او نهفته است که آگاهی از آنها در شناخت درست و بررسی همه جانبه دیدگاه های این فقیه پارسا و کوشا اهمّیت بسیار دارد. ما به ذکر نمونه هایی از دیدگاه های اصولی و فقهی او می پردازیم: 

2-8-1 – دیدگاه های اصولی

1 – در باب اجتماع امر و نهی، امتناعی است: «اقول: المسألة محلّ کلام و اختلاف عظیم لأنّ اصحابنا بین طائفتین قائل باجتماع الامر و النهی و قائل بامتناعه و مبنی المسألة هو هذا و الذی بنینا علیه فی السابق الامتناع فعلیه لا یتقرّب به ضرورة صدور الفعل منه و الحال هذه محرّما مبغوضا…»[103]

2 – شهرت و عمل اصحاب را جابر ضعف سند می داند: «قلت و لا یضرّ ضعف السند فی بعضها بعد کونها معمولا بها عند الاصحاب»[104] «و مرسل ابن مسکان المنجبر بالشهرة..»[105]

3 – او با پذیرش قاعده «تسامح در ادله سنن» برخی احکام فقهی را بدان مستند می کند: « … و إن کان بعنوان الاستصحاب أیضا لابأس به فان غایة ما فی الباب رمی الروایة بالضعف و علی فرضه لایضرّ للتسامح فی ادلّة الاستحباب…»[106] و یا در جای دیگر می گوید: «او یصلّی مواجها (الی باب مفتوح) و نسب ذلک الی المشهور و فی المهذّب[107] انّه مذهب الاکثر و لا بأس به للتسامح فی أدلّته»[108]

4 – امر به شیء مقتضی نهی از ضد نیست: «و اما ایقاع غیرها فالظاهر ان الصحة و الفساد مبنیان علی ما فی الاصول من أنّ الامر بالشیء یقتضی النهی بالنسبة الی الضدّ ام لا؟ و حیث ان المختار عدم اقتضائه حرمة الضدّ»[109]

5 – تعلّم را واجب مقدّمی می داند: «و هل التعلّم واجب نفسی بحیث لو ترکه عوقب علیه أو لا بل غیری مقدّمی و العقاب علی ترک القراءة فی الصلاة؟… و المشهور انه واجب غیریّ و هو الحقّ لعدم الدلیل علی کونه واجبا نفسیا بل علی التحقیق انّه واجب مقدّمی کما نقحناه فی الاصول»[110]

6 – او در مسأله «دوران امر بین اقلّ و اکثر ارتباطی» اقلّ را متیقّن و مازاد بر آن را جاری مجرای اصالة البرائة می داند: «لما حقّقناه فی الاصول من انّ المسألة من صغریات الاقلّ و الاکثر الارتباطیین و اخترنا فیها بانّ الاقلّ هو المتیقّن و الزائد علیه مجری اصالة البرائة»[111]

7 – از دیدگاه وی، نهی در معاملات دلالت بر فساد نمی کند: «.. لأنّ النهی فی المعاملات لایدلّ علی الفساد کما بیّن فی الاصول عند التحقیق»[112]

2-8-2 – دیدگاه های فقهی

1 – شهادت بر ولایت امیر المؤمنین (ع) را در اذان مستحبّ و به عنوان ثانوی واجب می داند: «فعلیه فالقول باستحباب الشهادة الثالثة لعلیّ بن ابی طالب بالولایة قوی جدا بل لا یبعد القول بالوجوب بعنوان الثانوی فی هذا العصر المشؤوم و هذا هو التمیّز بین الشخص شیعیّا او سنّیا»[113]

2 – او به تبعیت از مشهور، تقدّم نمازگزار بر قبر معصوم (ع) را مکروه می داند: «فاذن ما علیه المشهور من القول بالکراهة هو الاقوی»[114]

3 – وقت نماز عشاء برای مختار تا نیمه شب و برای مضطرّ (خواب، فراموشی، حیض) تا طلوع فجر است: «فتحصّل أنّ الوقت المختار فی صلاة العشاء الآخرة علی المختار إلی انتصاف اللیل…و أمّا المضطرّ لنوم او نسیان او حیض فالاظهر بقاء الوقت له الی طلوع الفجر…»[115]

4 – وقت مغرب با ذهاب حمره مشرقیه تحقق می یابد. از دیدگاه او ذهاب حمره مشرقیه اماره و علامت استتار خورشید در افق است. می گوید: «فعلیه انّ القول الثانی لو لم نقل بکونه اقوی لا اشکال فی انّه احوط فان استتار القرص کثیرا ما یشتبه امره بواسطة الجبال و الاظلّة و لاجل ذلک قد جعل شارع اماره و علامة علی تحقّقها بذهاب الحمرة المشرقیّة»[116]

5 – مصنّف (ره) ادای نافله شب را پیش از نیمه شب نیز جایز می داند: «و الحاصل لا تنافی بین الاخبار اصلا فیجوز اختیارا علی الاقوی فعلها قبلا و بعدا…»[117] و اینگونه استدلال می کند: «انّ النوافل هی الهدایا و الهدیّة متی أتی بها المهدی قبلت المهدی الیه»[118]

6 – او در عین پذیرش جواز ارتزاق مؤذّن از بیت المال، اخذ اجرت بر اذان را بنابر احتیاط جایز نمی داند: «فالاحوط ان لم نقل بکونه اقوی … عدم جواز الاخذ بهذا العنوان»[119]

7 – دعا برای چهل مؤمن در نماز شب با این کیفیت که دست چپ را بلند کند و با دست راست شمارش نماید فاقد دلیل است: «الدعاء لأربعین من المؤمنین رافعا یده الیسری و حاسبا بالید الیمنی و القدر المتیقّن منه العدول مطلقا حیّا کان أو میّتا و قد عرفت بهذه الکیفیّة لا دلیل علیه إلّا ما مرّ من نقل النبوی …»[120] تنها دلیل موجود، نقل نبوی (ص) است که مفاد آن استحباب دو رکعت نماز پیش از شروع نماز شب و دعا برای چهل مؤمن در سجده آن نماز می باشد.[121]

8 – وی مطابق با مشهور متأخّرین نماز مردی را که در کنار یا روبروی او زنی نماز می خواند ،جایز و مکروه می داند: «و الجمع بین الاخبار ما علیه المتاخرین»[122] «فإذن الاقوی ما علیه المشهور من اصحابنا المتاخرین من القول بالجواز و الکراهة»[123]

9 – او به تبعیّت از صاحب مدارک جزئیّت بسمله برای سوره ها (غیر از فاتحة الکتاب) را به مشهور متأخران نسبت می دهد: « و أمّا کونها جزء من بقیّة السور غیر ما قام الدلیل علی عدمه مثل سورة البراءة فالمقطوع بین عامّة المتأخرین أنّها جزء لها کما فی المدارک[124]»[125] وی در ادامه با نقل مستندات روایی، این قول را تقویت و اختیار می کند: «فإذن ما ذهب إلیه المشهور لکونه خالیاً عن المحذور».[126]

10 – قنوت در نماز به زبان فارسی جایز است: «بل قوله (وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُمْ)[127]لا اختصاص بلغة دون لغة و حالة دون حالة … و قوله “کلّ شیء مطلق”[128] و إطلاقات القنوت و أنّه “لا أعلم شیئا موقّتا”[129] و امثالها … فالأقوی إذن الجواز … نعم الأحوط الغیر اللازم الترک و کذلک العربی الملحون»[130]

11 – نماز جمعه در زمان غیبت معصوم (ع) واجب تخییری و افضل الفردین است: « .. و الحاصل من المجموع من حیث المجموع … التخییر و اختیار الجمعة أفضل الفردین…»[131]

12 – او بر خلاف مشهور قائل به کراهت تکلّم در أثناء خطبه های نماز جمعه است: « و الحاصل أنّ الاقوی ما علیه الشیخ و الکرکی من الکراهة»[132] وی در مقام تأیید این قول به برخی روایات از جمله روایت محمّد بن مسلم از امام صادق (ع) استناد می کند که می فرماید: « إِذَا خَطَبَ الْإِمَامُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فَلَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَتَكَلَّمَ حَتَّى يَفْرُغَ الْإِمَامُ مِنْ خُطْبَتِهِ وَ إِذَا فَرَغَ الْإِمَامُ مِنَ الْخُطْبَتَيْنِ تَكَلَّمَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَنْ تُقَامَ الصَّلَاةُ..»[133]

13 – بیع پس از اذان نماز جمعه حرمت تکلیفی دارد. این حرمت تنها بیعی را شامل می شود که مانع سعی و حضور در نماز جمعه شود: « و الحاصل أنّ البیع الذی کان مانعا عن السعی و الحضور یکون محرّما لا مطلق البیع»[134]

14 – تکبیر زائد را در نماز عیدین مستحبّ می داند: « التنبیه الأوّل: التکبیر الزائد هو واجب أم لا؟ مقتضی الجمع بین الاخبار الاستحباب»[135]. همچنین درباره قنوت آن می گوید: « .. و الظاهر أنّ حال القنوت حال التکبیرات الکلام. قال فی الشرائع: ” و بتقدیر الوجوب أی التکبیرات هل القنوت واجب أم لا؟ قال: الأظهر لا،..”[136]»[137]

15 – شکّ مأموم به درک رکوع امام پس از اقتدا نمودن، اگر پیش از فراغت از رکوع باشد بنا بر عدم آن خواهد بود و اگر بعد از فراغت از رکوع باشد دیگر به این شکّ اعتنا نمی شود: « فهو إمّا أن یحصل له هذا الشکّ قبل الفراغ من الرکوع و رفع رأسه أو بعده فعلی الأوّل یبنی علی العدم و علی الثانی علی عدم العدم و البناء علی أنّه کان راکعا و لم یلتفت إلیه ..»[138]

16 – حکم مشهور مبنی بر حرمت تزیین مساجد به طلا را فاقد دلیل قوی و خلاف اصل می داند: «و لیس فی المسألة إلّا الظنّ الحاصل من الشهرة المحکیة و أیّ دلیل یدلّ علیه؟ و لکن مع ذلک لا نتجاسر و لانخالفهم و لایمکن القول بالتحریم لأنّه حکم مخالف للأصل یحتاج إلی دلیل قویّ لا مثل الظنّ الحاصل من الشهرة و کیف کان لاینبغی ترک الاحتیاط و الله العالم»[139]

17 – اگر مجموع رفت و برگشت مسافر هشت فرسخ و هر یک چهار فرسخ یا بیشتر باشد در صورتی نماز شکسته است که قصد برگشت در همان روز را داشته باشد: « .. و المختار هو قول المشهور فإنّ ما هو المستفاد من الأدلّة هو أنّ ما هو الموضوع لفعل الصلاة إنّما هو قصد المسافة إلی ثمانیة فراسخ و لا تقصیر فی أقلّ من هذا المقدار و لا خصوصیّة لطیّ تلک المسافة امتدادیة مستمرّة بل لها مصداقان: الأوّل: طیّ تلک المسافة من مبدأ الشروع إلی نهایتها بحیث کان المقصد ذهابیا فقط. و الثانی: طیّ تلک المسافة لا أنقص منها غایة الأمر ملفّقة و مرکّبة من الذهاب و الإیاب مع ارادته الرجوع و مع عدمه المنع من التقصیر و لیس لها ثالث…»[140] او در ادامه مستندات روایی این قول را ذکر می کند.

18 – احوط آن است که مسافری که قصد اقامه ده روز در محلّی دارد، اگر از حدّ ترخّص محلّ اقامت خود خارج شود، باید بین شکسته و تمام جمع نماید: « .. و لکنّ الأحوط فیما اذا تجاوز عن حدّ الترخص الجمع بین القصر و الإتمام مطلقا کان من نیّته من الإبتداء أو لا»[141]

19 – خفاء هر یک از اذان یا دیوارهای شهر در تحقّق حدّ ترخص کفایت می کند و خفاء هر دو با هم شرط نیست: « من الشروط المعتبرة فی التقصیر أن یتواری عنه أی عن الشخص الذی خرج من محلّه و أراد السفر جدران و حیطان بلده أو یخفی علیه أذان مصره … فلا یلزم وجودهما معاً أی خفاء الأذان و الجدران بل یکفی حصول أحدهما فی وجوب القصر علی الأشهر…»[142]

20 – «حائر حسینی (ع)» شامل اطراف ضریح، رواق و حرم مطهرّ سیّد الشهداء (ع) می شود: «الإنصاف أنّ التعدّی من الحرم الشریف و ما یتعلّق بها مشکل لکون الحکم علی خلاف القاعدة … فالمتیقّن بل الأحوط الإقتصار علی أطراف الضریح الشریف و إن کان دخول تمام الحرم بل الرواق الشریف لایخلو عن قوّة نعم الأحوط القصر و الله العالم»[143]

 

2-9 – شیوه حلّ اختلاف احادیث

    تعامل علّامه طبسی (ره) با روایات فقهی بسیار محتاطانه است. سیره او به جای طرد و جعلی خواندن روایت، ردّ علم آن به خدا و رسولش (ص)[144] می باشد. وی تلاش می کند تا بر مبنای معیارهای عرفی و منطقی و با به کارگیری روشهای ضابطه مند، تعارض نمایی میان روایات را حلّ و فصل نماید. ما در اینجا برخی از شیوه هایی را که علّامه طبسی (ره) در حلّ اختلاف میان اینگونه روایات به کار گرفته است؛ ذکر می نماییم:

2-9-1 – جمع دلالی عرفی

اینکه آیا نماز مغرب دارای یک وقت است یا دو وقت؟ اخبار مختلفی وجود دارد. در برخی از این روایات نماز مغرب فقط یک وقت دارد. مانند صحیحه ادیم بن الحرّ از امام صادق (ع) که فرمود: «إِنَّ جَبْرَئِيلَ أَمَرَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) بِالصَّلَوَاتِ كُلِّهَا فَجَعَلَ لِكُلِّ صَلَاةٍ وَقْتَيْنِ إِلَّا الْمَغْرِبَ فَإِنَّهُ جَعَلَ لَهَا وَقْتاً وَاحِدا»[145] در حالی که از عموم برخی دیگر از روایات استفاده می شود که نماز مغرب مانند سائر نمازها دارای دو وقت است. مانند صحیحه ابن سنان از امام صادق (ع) که فرمود: «لِكُلِّ صَلَاةٍ وَقْتَانِ وَ أَوَّلُ الْوَقْتَيْنِ أَفْضَلُهُمَا…‏»[146] مصنف (ره) با استناد به کلام فیض کاشانی (ره) و علّامه خراسانی (ره) دو وجه جمع ذکر می کند. نخست به نقل از فیض در «الوافی» می گوید: «أقول و الذي يظهر لي من مجموع الأخبار و التوفيق بينها أن مجموع هذا الوقت هو الوقت الأول للمغرب و أما الوقت الثاني لها فهو من سقوط الشفق إلى أن يبقى مقدار أربع ركعات إلى انتصاف الليل و إنما ورد نفي وقتها الثاني في بعض الأخبار لشدة التأكيد و الترغيب في فعلها في الوقت الأول زيادة على الصلوات الأخر حتى كأنّ وقتها الثاني ليس وقتا لها إلّا في الأسفار أو للمضطرين و ذوي الأعذار»[147] علّامه طبسی (ره) در تأیید بیان فیض (ره) می گوید: «و یؤیّد ذلک ما ورد فی ذمّ من أخّر صلاة المغرب حتّی تشتبک النجوم علی ما رواه فی الفقیه عن ابی عبدالله (ع) قال: “مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْمَغْرِبَ طَلَباً لِفَضْلِهَا وَ قِيلَ لَهُ إِنَّ أَهْلَ الْعِرَاقِ يُؤَخِّرُونَ الْمَغْرِبَ حَتَّى تَشْتَبِكُ النُّجُومُ فَقَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ عَدُوِّ اللَّهِ أَبِي الْخَطَّاب‏”[148] »[149] همچنین شارح تبصره (ره)، وجه دوّم جمع را از علّامه آخوند خراسانی (ره) اینگونه نقل می کند: «و التوفيق العرفي بين الاخبار و ان كان يقتضي تخصيص عموم لكل صلاة وقتان. بغير المغرب. الا ان اختلاف الاخبار في آخر وقت فضيلتها أو آخر وقت أجزائها في السفر و الحضر و الضرورة و غيرها كسائر الصلوات. يوجب حمل الصحيحتين على ان الوقت الواحد انما هو لأفضل افرادها. هذا مضافا الى ان دلالتهما على ان لها مطلقا وقتا واحدا ليس إلا بالإطلاق. و دلالة قوله “لكل صلاة وقتان” على ان لها أيضا وقتين بالعموم فيكون أقوى و لا محيص عن حمل الأضعف على الأقوى كما لا يخفى»[150] ‏علّامه طبسی (ره) پس از نقل این عبارات می گوید: «لابدّ من تلک الأخبار من أحد التصرّفین إمّا ما ذکرناه و أیّدناه ما عن المحدّث الکاشانی و إمّا ما عن العلّامة الخراسانی (نوّر الله مرقدهما)»[151]

مصنّف در جمع صحیحه معمّر بن خلّاد از امام رضا (ع) که فرمود: «َ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ بَيْنَ الْمَقَابِرِ مَا لَمْ يُتَّخَذِ الْقَبْرُ قِبْلَة»[152] و موثّقه عمّار: «ٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي بَيْنَ الْقُبُورِ قَالَ لَا يَجُوزُ ذَلِكَ إِلَّا أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الْقُبُورِ إِذَا صَلَّى عَشَرَةَ أَذْرُعٍ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ عَشَرَةَ أَذْرُعٍ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَشَرَةَ أَذْرُعٍ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَشَرَةَ أَذْرُعٍ عَنْ يَسَارِهِ ثُمَّ يُصَلِّي إِنْ شَاء»[153] می گوید: «تقیّد هذه الاخبار بالموثّقة فی غایة البعد، فالاولی حمل الموثّقة علی الکراهة کیف و لم یقل احد من اصحابنا بحرمة الصلاة فیما بین القبور إلّا ما حکی عن الدیلمی[154] و هو لایضرّنا، بل یمکن لنا أن نقول بأنّ المستفاد من التعلیل أنّ النهی عن الصلاة لأجل اتخاذ القبور قبلة و إلّا فلو صلّی من غیر أن یتّخذها قبلة فلا یشمل هذه الروایة، کما لایخفی.»[155]

2-9-2 – مل بر تقیه:

صاحب «ذخیرة الصالحین» در بحث « فی کیفیة صلاة العراة جماعة» پس از نقل صحیحه ابن سنان که متن آن چنین است: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْمٍ صَلَّوْا جَمَاعَةً وَ هُمْ عُرَاةٌ قَالَ يَتَقَدَّمُهُمُ الْإِمَامُ بِرُكْبَتَيْهِ وَ يُصَلِّي بِهِمْ جُلُوساً وَ هُوَ جَالِس»[156] می گوید: «و لایعارض ما فی روایة قرب الاسناد عن الصادق (ع) “ فَإِنْ كَانُوا جَمَاعَةً تَبَاعَدُوا فِي الْمَجَالِسِ ثُمَّ صَلَّوْا كَذَلِكَ فُرَادَى‏”[157] فهذه الروایة محمولة علی صورة الانفراد و عدم ارادتهم الصلاة جماعة او محمولة علی التقیة فأنّه علی ما فی الحدائق[158] منع جماعة من العامّة إلّا فی الظلمة حذرا من بدو العورة»[159]

مصنّف در بحث «فی دوران صحّة السجود علی الارض و عدمه» پس از نقل روایت معاویة بن عمّار: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الصَّلَاةِ فِي‏ السَّفِينَةِ إِلَى أَنْ قَالَ يُصَلِّي عَلَى الْقِيرِ وَ الْقُفْرِ وَ يَسْجُدُ عَلَيْه»[160]‏ می گوید: «و لکنّه یعارضها صحیحة زرارة قال: “ قُلْتُ لَهُ أَسْجُدُ عَلَى الزِّفْتِ يَعْنِي الْقِيرَ فَقَالَ لَا وَ لَا عَلَى الثَّوْبِ الْكُرْسُفِ … الخ”[161] مضافا الی حملها علی الضرورة و علی التقیّة …»[162]

2-9-3 – اعراض مشهور:

علّامه طبسی (ره) در بحث «فی صورة الاذان» پس از نقل روایت عبد الله بن سنان : « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْأَذَانِ فَقَالَ تَقُولُ: اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه‏»[163] می گوید: «اقول: و هذه الروایة مخالفة لقول المشهور من حیث نقص التکبیرین من أوّل الاذان.»[164] او در ادامه می گوید: «و روایة معلّی بن خنیس قال: “ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يُؤَذِّنُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ …‏”[165] خلاف ما فی حدیث عبد الله بن سنان المذکور. اقول: و هل الروایة منطبقة علی ما علیه المشهور من الاذان؟ و المسألة لاتخلو عن إشکال، و الاظهر الاقوی ما علیه المشهور، لکونه خالیا عن المحذور»[166]

2-10 – نحوه بررسی دلالی احادیث

علّامه طبسی (ره) پس از نقل مستندات روایی احکام، به نقد متن و بررسی دلالی آنها می پردازد. او با دقّت های فقه الحدیثی، استفاده و برداشت خود را ذیل احادیث بیان کرده، هر جا که دلالت حدیث بر مقصود، ناتمام یا مخدوش باشد، ذکر می کند. در اینجا برای آشنایی با نحوه بررسی دلالی احادیث در «ذخیرة الصالحین»، به ذکر نمونه هایی از آن می پردازیم:

1 – ذیل روایت «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ وَضَّاحٍ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ (ع) يَتَوَارَى الْقُرْصُ وَ يُقْبِلُ اللَّيْلُ ثُمَّ يَزِيدُ اللَّيْلُ ارْتِفَاعاً وَ تَسْتَتِرُ عَنَّا الشَّمْسُ وَ تَرْتَفِعُ فَوْقَ اللَّيْلِ حُمْرَةٌ وَ يُؤَذِّنُ عِنْدَنَا الْمُؤَذِّنُونَ أَفَأُصَلِّي حِينَئِذٍ وَ أُفْطِرُ إِنْ كُنْتُ صَائِماً أَوْ أَنْتَظِرُ حَتَّى تَذْهَبَ الْحُمْرَة الَّتِي فَوْقَ اللَّيْلِ فَكَتَبَ إِلَيَّ أَرَى لَكَ أَنْ تَنْتَظِرَ حَتَّى تَذْهَبَ الْحُمْرَةُ وَ تَأْخُذَ بِالْحَائِطَةِ لِدِينِك‏.»[167] می گوید: «اقول: لاتخلو الروایة عن اضطراب فانه امّا ان یحمل علی انّ الاستتار یکفی إلّا أنّه یجب الانتظار تحصیلا للقطع بتحقّقه و إمّا أن یحمل علی عدم الکفایة فکیف أمره الامام علیه السلام بالاحتیاط مع کون المقام من الشبهات الحکمیّة التی رفعها علی الامام علیه السلام؟ فالذی یظهر لهذا الاحقر حملها علی التقیة فأنّ قوله ” أَرَى لَكَ أَنْ تَنْتَظِرَ” تکون تحصیلا لتحقّق الاستتار و الامام (صلوات الله علیه) تلطّفا له ضرب له الاحتیاط اللازم حفظا لمذهبه.»[168]

 

2 – ذیل صحیحه فضیل: «عَنْ أَحَدِهِمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ يُصَلِّي بَعْدَ مَا يَنْتَصِفُ اللَّيْلُ ثَلَاثَ عَشْرَةَ رَكْعَة» [169] و روایت عبید بن زرارة «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا صَلَّى الْعِشَاءَ أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ فَلَمْ يُصَلِّ شَيْئاً حَتَّى يَنْتَصِفَ اللَّيْل‏»[170] می گوید: «اقول: ظاهر الروایتین کما فی المتن علی التاخیر الی النصف و لکن هذا لا یدلّ علی التوقیف و التوقیت و انّه لا یکون مشروعا قبل النصف، و من المحتمل کون ذلک لاجل ادراک الفضیلة»[171]

 

3 – در ذیل روایت علی بن جعفر (ع): «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ قُطِعَ عَلَيْهِ أَوْ غَرِقَ مَتَاعُهُ فَبَقِيَ عُرْيَاناً وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ كَيْفَ يُصَلِّي قَالَ إِنْ أَصَابَ حَشِيشاً يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ أَتَمَّ صَلَاتَهُ بِالرُّكُوعِ وَ السُّجُودِ وَ إِنْ لَمْ يُصِبْ شَيْئاً يَسْتُرُ بِهِ عَوْرَتَهُ أَوْمَأَ وَ هُوَ قَائِم‏»[172] می گوید: «اقول ظاهر اطلاق المتن کون الحشیشة فی حال الاختیار ایضا یمکن التستّر به و لکنّ هذه الروایة ناطقة بأنّها اذا لم یصب شیئا من الثوب و أصاب الحشیشة یتستّر به کما هو مورد السؤال بأنّ الرجل قطع علیه» [173]

 

4 – در ذیل روایت علی بن جعفر (ع): «أَنَّهُ دَخَلَ حَمَّاماً بِالْمَدِينَةِ فَأَخْبَرَهُ صَاحِبُ الْحَمَّامِ أَنَّ أَبَا جَعْفَرٍ ع كَانَ يَدْخُلُهُ فَيَبْدَأُ فَيَطْلِي عَانَتَهُ وَ مَا يَلِيهَا ثُمَّ يَلُفُّ إِزَارَهُ عَلَى أَطْرَافِ إِحْلِيلِهِ وَ يَدْعُونِي فَأَطْلِي سَائِرَ بَدَنِهِ فَقُلْتُ لَهُ يَوْماً مِنَ الْأَيَّامِ إِنَّ الَّذِي تَكْرَهُ أَنْ أَرَاهُ قَدْ رَأَيْتُهُ قَالَ كَلَّا إِنَّ النُّورَةَ سُتْرَة»[174] می گوید: «قلت: الانصاف أنّ هذه الروایة لا ظهور فیها للقول بالتخییر بل کما قلنا ناظرة فیما اذا کان الانسان فاقدا للثوب ثمّ بعد ذلک تصل النوبة الی هذه الامور لا أنّه احد الافراد المخیّرة فیها.» [175]

 

5 – ذیل روایت «كَانَتِ الشِّيعَةُ تَسْأَلُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنْ لُبْسِ السَّوَادِ قَالَ فَوَجَدْنَاهُ قَاعِداً عَلَيْهِ جُبَّةٌ سَوْدَاءُ وَ قَلَنْسُوَةٌ سَوْدَاءُ وَ خُفٌّ أَسْوَدُ مُبَطَّنٌ بِسَوَادٍ ثُمَّ فَتَقَ نَاحِيَةً مِنْهُ وَ قَالَ أَمَا إِنَّ قُطْنَهُ أَسْوَدُ وَ أَخْرَجَ مِنْهُ قُطْناً أَسْوَدَ ثُمَّ قَالَ بَيِّضْ قَلْبَكَ وَ الْبَسْ مَا شِئْت‏»[176] می گوید: «اقول: یستفاد من هذه الاخبار و غیرها مرجوحیّة لبسها خصوصا مع ما یستفاد من بعضها أنّ ذلک لباس اهل النار»[177]

 

6 – ذیل روایت «عن مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ أَنَّ بَعْضَ أَصْحَابِنَا كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الْمَاضِي (ع‏) يَسْأَلُهُ عَنِ الصَّلَاةِ عَلَى الزُّجَاجِ قَالَ فَلَمَّا نَفَذَ كِتَابِي إِلَيْهِ تَفَكَّرْتُ وَ قُلْتُ هُوَ مِمَّا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ وَ مَا كَانَ لِي أَنْ (أَسْأَلَ) عَنْهُ قَالَ فَكَتَبَ إِلَيَّ لَا تُصَلِّ عَلَى الزُّجَاجِ وَ إِنْ حَدَّثَتْكَ نَفْسُكَ أَنَّهُ مِمَّا أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ وَ لَكِنَّهُ مِنَ الْمِلْحِ وَ الرَّمْلِ وَ هُمَا مَمْسُوخَان‏»[178] می گوید: «اقول: و من المحتمل انّ نسبة المسخ الیهما باعتبار صیرورتهما حقیقة اخری غیر باقیتین علی حالتهما الاوّلیّة و امّا القیر فهو مثل الملح و العقیق و الذهب و الفضّة ممّا خرجت عن عنوان الارض و إن کانت متکوّنة منها…»[179]

2-11 – سیری در برخی احادیث نقل شده در «ذخیرة الصالحین»

نگارنده این مقاله، پس از مصدر یابی و تحقیق کتاب «ذخیرة الصالحین» از ابتدای صلاة تا فیما یتعلّق بأفعال الصلاة به نکاتی که حاصل پژوهش در ذیل احادیث نقل شده در این کتاب بوده، دست پیدا نموده است که فهرست وار برخی از آنها ذکر می گردد:

1 – در همان فصل در بحث «السجود علی القطن و الکتّان» روایتی را از «الحسن بن علی بن کیسان» با این طلیعه نقل می کند: «كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ (ع) أَسْأَلُهُ عَنِ السُّجُودِ عَلَى الْقُطْنِ…»[180] این عنوان (الحسن بن علی بن کیسان) در برخی مصادر مانند المعتبر محقق حلّی (ره)[181]، المختلف علّامه حلّی (ره)[182] و کشف اللثام فاضل هندی (ره)[183] نیز دیده می شود. محقّق خویی (ره) ذیل عنوان «الحسین بن علی کیسان» می گوید: « أقول: لا يبعد وقوع التحريف فيه و الصحيح الحسن بن علي بن كيسان كما تقدم في أسناد عدة من الروايات.»[184] با این وجود در مصادری چون وسائل الشیعة[185]، مدارک الاحکام[186]، الوافی[187]، الحدائق الناضرة[188] و جواهر الکلام[189] نام راوی با عنوان «الحسین بن علی بن کیسان» ضبط شده است.

 

2 – در همان فصل و بحث، روایتی را از «داود الصیرفی» با این طلیعه نقل می کند: «سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ (ع) هَلْ يَجُوزُ السُّجُودُ عَلَى الْقُطْن‏…»[190] عنوان مذکور، در المختلف علّامه (ره)[191] و شرح الرسالة الصلاتیة شیخ یوسف بحرانی (ره)[192] نیز وجود دارد. امّا در دیگر مصادری چون المعتبر محقّق حلّی (ره)[193]، التذکرة و المنتهی علّامه حلّی (ره)[194]، الذکری شهید اوّل (ره)[195]، الحدائق بحرانی (ره)[196] و جواهر الکلام نجفی (ره)[197] عنوان «داود الصرمی» ضبط شده است.

 

3 – مصنّف (ره) در «الفصل الثانی فی اوقاتها»، تنبیه هفتم «فی عدم جواز النوافل قبل الزوال» صحیحه زراره را اینگونه نقل می کند: «كان رسول الله (صلى الله عليه و آله) لا يصلي من الليل شيئا إذا صلى العتمة حتى ينتصف الليل، و لا يصلي من النهار حتى تزول الشمس»[198] در حالی که روایت زراره در مصادر حدیثی چنین ثبت شده است: «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ كَانَ عَلِيٌّ (ع) لَا يُصَلِّي مِنَ اللَّيْلِ شَيْئاً إِذَا صَلَّى الْعَتَمَة…»[199] به نظر می آید مصنّف (ره) با اعتماد به کتاب جواهر الکلام[200] روایت را اینگونه در کتاب خود نقل نموده است. گرچه هنگام نقل این روایت نامی از «جواهر الکلام» نمی برد.

 

4 – در «الفصل الثانی فی اوقاتها»، در ذیل «المسألة الاولی» به نقل از «کشف اللثام» روایت نبوی (ص) را اینگونه نقل می کند: «و عن النبی (ص) من فاتته فریضة فلیقضها اذا ذکرها ما لم یتمّ یتضیّق وقت حاضرة»[201] نگارنده پس از تحقیق فراوان در مصادر حدیثی به روایتی نبوی با این لفظ دست پیدا نکرد. بلکه آنچه در برخی منابع ضبط شده بدین شرح است:

محقّق حلّی (ره) روایت را بدون آنکه به پیامبر (ص) نسبت دهد، اینگونه نقل می کند: «لقوله عليه السّلام “من فاتته فريضة فليقضها إذا ذكرها ما لم يتضيّق وقت حاضرة”»[202].

صاحب جواهر (ره) به نقل از «رسّیات» سیّد مرتضی (ره) می گوید: «و الآخر المروي عن رسيات المرتضى “من ترك صلاة ثم ذكرها فليصلها إذا ذكرها، فذلك وقتها”»[203]

در عوالی اللئالی به نقل از پیامبر (ص) چنین آمده است: « وَ قَالَ النَّبِيُّ ص مَنْ فَاتَتْهُ فَرِيضَةٌ فَلْيَقْضِهَا كَمَا فَاتَتْهُ»[204]

 

5 – در «الفصل الثالث فیما یتعلّق بالقبلة» ذیل این عبارت از تبصرة: «و المصلّی فی الکعبة یستقبل أیّ جدرانها شاء» روایت را اینگونه نقل می کند: «تصلح صلاة المکتوبة فی جوف الکعبة»[205] این حدیث با این لفظ در وسائل الشیعة[206] ضبط شده است. صاحب وسائل پس از نقل این روایت می گوید: «اقول لفظة (لا) هنا غیر موجودة فی النسخة التی قوبلت بخط الشیخ و هی موجودة فی بعض النسخ و علی تقدیر عدم وجودها فهو محمول علی الجواز و ما تقدّم علی الکراهة»[207] با این وجود در نسخ موجود از تهذیب[208] و استبصار[209] لفظ «لاتصلح» درج شده است. برای مثال شیخ طوسی (ره) در استبصار در «بَابُ الصَّلَاةِ فِي جَوْفِ الْكَعْبَة» نخست سه روایت نقل می کند: «1ـ أَخْبَرَنِي أَبُو الْحُسَيْنِ بْنُ أَبِي جِيدٍ الْقُمِّيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْوَلِيدِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ أَبَانٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا تُصَلِّ الْمَكْتُوبَةَ فِي الْكَعْبَةِ فَإِنَّ النَّبِيَّ (ص) لَمْ يَدْخُلِ الْكَعْبَةَ فِي حَجٍّ وَ لَا عُمْرَةٍ وَ لَكِنَّهُ دَخَلَهَا فِي الْفَتْحِ فَتْحِ مَكَّةَ وَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ بَيْنَ الْعَمُودَيْنِ وَ مَعَهُ أُسَامَةُ بْنُ زَيْدٍ. 2ـ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ وَ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا (ع) قَالَ لَا تَصْلُحُ صَلَاةُ الْمَكْتُوبَةِ فِي جَوْفِ الْكَعْبَةِ 3ـ فَأَمَّا مَا رَوَاهُ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع حَضَرَتِ الصَّلَاةُ الْمَكْتُوبَةُ وَ أَنَا فِي الْكَعْبَةِ أَ فَأُصَلِّي فِيهَا قَالَ صَلّ»[210]

 آنگاه شیخ (ره) در ذیل این سه روایت اینگونه توضیح می دهد: «فَلَا يُنَافِي هَذَا الْخَبَرُ الْخَبَرَيْنِ الْأَوَّلَيْنِ لِأَنَّ الْوَجْهَ فِي هَذَا الْخَبَرِ أَنْ نَحْمِلَهُ عَلَى حَالِ الضَّرُورَةِ الَّتِي لَا يَتَمَكَّنُ الْإِنْسَانُ مِنَ الْخُرُوجِ مِنْهَا فَحِينَئِذٍ يَجُوزُ لَهُ الصَّلَاةُ فِيهَا عَلَى أَنَّ ذَلِكَ مَكْرُوهٌ غَيْرُ مَحْظُورٍ وَ قَدْ صَرَّحَ بِذَلِكَ فِي قَوْلِهِ لَا تَصْلُحُ صَلَاةُ الْمَكْتُوبَةِ فِي جَوْفِ الْكَعْبَةِ وَ ذَلِكَ صَرِيحٌ بِالْكَرَاهِيَةِ وَ الْخَبَرُ الْأَوَّلُ وَ إِنْ كَانَ لَفْظُهُ لَفْظَ النَّهْيِ فَمَعْنَاهُ الْكَرَاهِيَةُ بِدَلَالَةِ مَا فَسَّرَهُ فِي الْخَبَرِ الثَّانِي وَ مَا وَرَدَ مِنْ جَوَازِهِ فِي الْخَبَرِ الثَّالِث‏»[211] بعید نیست که با این بیان شیخ (ره) بگوییم لفظ «لاتصلح» صحیح است.

 

6 – در «الفصل الرابع فی اللباس» ذیل عبارت « (و) کذا یکره له الصلاة فی (القباء المشدود فی غیر الحرب)» می گوید: «قلت: و لعلّ المستند فیه ما روی العامّة أنّ النبی (ص) قال: “لا یصلّی احدکم و هو محزّم”»[212] این روایت با این لفظ در «الذکری»[213]، «جامع المقاصد»[214]، «روض الجنان»[215]، «بحار الانوار»[216] و «الحدائق الناظرة»[217] نقل شده است. امّا در منابع عامّه به چنین متنی دست نیافتیم. بلکه آنچه موجود است به لفظ «نهی أن یصلّی الرجل حتّی یحتزم»[218]، «نهی (ص) أن یصلّی الرجل بغیر حزام»[219]، «أنّه (ص) أمر بالتحزّم فی الصلاة»[220] و «..أن لایصلّی الرجل إلّا و هو محتزم»[221] می باشد.

 

 

کتابنامه

1 – قرآن کریم

2 – ابن اثیر جزری مبارک بن محمّد، النهایة فی غریب الحدیث، تحقیق: طاهر احمد زاوی و محمود محمّد طناحی،  ج1، قم مؤسّسه اسماعیلیان، چهارم، 1364ش.

3 – ابن رشد الحفید ابو الولید محمّد بن أحمد القرطبی الأندلسی، بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، تنقیح و تصحیح: خالد عطّار،ج1، بیروت دارالفکر، اوّل 1415ق.

4 – ابی داود سلیمان بن اشعث سجستانی، سنن ابی داود، تحقیق و تعلیقه: سعید محمّد لحام، ج2، بیروت دار الفکر، اوّل 1410ق

5 – احسائی ابن ابی جمهور محمّد بن علی (ره)، عوالی اللئالی، ج2، قم دار سیّد الشهداء للنشر، اوّل 1405ق.

6 – أحمد بن حنبل، مسند احمد، ج2، بیروت دار صادر، بی تا.

7 – آخوند خراسانی (ره) محمّد کاظم، اللمعات النیّرة، ج2، قم دفتر انتشارات اسلامی، اوّل 1413ق.

8 – أعلمی حائری محمّد حسین، دائرة المعارف الشیعیّة، ج 16، بیروت مؤسّسة الأعلمی للمطبوعات، دوّم 1413ق.

9 -آقا بزرگ تهرانی (ره)، الذريعةإلى‏تصانيف‏الشيعة، ج3، ‏11، قم اسماعیلیان و تهران کتابخانه اسلامیه، 1408ق.

10 – آقا بزرگ تهرانی، طبقات أعلام الشیعة (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، ج2، مشهد دار المرتضی للنشر، دوّم 1404ق.

11 – امین سیّد حسن، مستدركات‏أعيان‏الشيعة، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، 1408ق.

12 – أمینی محمّد هادی، معجم المطبوعات النجفیة، نجف مطبعة الآداب، اوّل 1385ق.

13 – بحرانی (ره) یوسف بن أحمد، الحدائق الناضرة، تصحیح و تحقیق: ایروانی محمّد تقی و مقرّم سیّد عبدالرزّاق، ج7 ، قم دفتر انتشارات اسلامی، اوّل 1405ق.

14 – بحرانی یوسف بن أحمد، شرح الرسالة الصلاتیة، تصحیح و تحقیق: أبواحمد عادل بن أحمد بحرانی، بوشهر محمّد بن شیخ عبدالمجید، اوّل 1403ق.

15 – بیهقی احمد بن حسین، السنن الکبری، ج2، بیروت دار الفکر، بی تا.

16 – پورامینی محمّد امین، نگرشی کوتاه بر زندگی پربار حضرت آیة الله طبسی (ره).

17 – جوهری اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیّة، تحقیق: أحمد غفور عطّار، بیروت دارالعلم للملایین، چهارم 1407ق.

18 – حرّ عاملی (ره) محمّد بن حسن، وسائل الشیعة، ج4، قم مؤسّسه آل البیت (ع)، اوّل 1409ق.

19 – حرزالدین محمّد، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الأدباء، تعلیقه: محمّد حسین حرزالدین، قم کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره)، 1405ق.

20 – حلّی جمال الدین أحمد بن محمّد (ره)، المهذّب البارع،تصحیح و تحقیق: عراقی مجتبی، ج1، قم دفتر انتشارات اسلامی، اوّل 1407ق.

21 – حمیری عبدالله بن جعفر (ره)، قرب الاسناد، ج1، قم مؤسّسه آل البیت (ع)، اوّل 1413ق.

22 – خوئی سیّد ابوالقاسم (ره)، معجم رجال الحدیث، ج6، قم مدینة العلم، سوّم 1403ق.

23 – دوانی علی، نهضت روحانیون ایران، تهران انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دوّم 1377ش.

24 – دیلمی سلّار حمزة بن عبدالعزیز (ره)، المراسم العلویة و الأحکام النبویة، تصحیح و تحقیق: محمود بستانی، قم منشورات الحرمین، اوّل 1404ق.

25 – ریحان یزدی سیّد علیرضا، آیینه دانشوران، مقدّمه و تعلیقات: باقری بیدهندی ناصر، قم انتشارات کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره)، سوّم 1372ش.

26 – سبحانی جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج13، قم مؤسّسه امام صادق (ع)، 1418ق.

27 – سیّد بن طاوس رضی الدین علی (ره)، فلاح السائل و نجاح المسائل، قم انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، اوّل 1406ق.

28 – شهید اوّل (ره) محمّد بن مکی عاملی، ذکری الشیعة، ج3، قم مؤسّسه آل البیت (ع)، اوّل 1419ق.

29 – شهید ثانی (ره) زین الدین بن علی عاملی،  روض الجنان، ج2، قم دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، اوّل 1402ق.

30 – شیخ صدوق (ره) محمّد بن علی بن بابویه، علل الشرائع ،ج2، قم کتابفروشی داوری، اوّل 1386ق.

31 – شیخ صدوق (ره) محمّد بن علی بن بابویه، من لایحضره الفقیه، ج1، قم دفتر انتشارات اسلامی، دوّم 1413ق.

32 – شیخ طوسی (ره) محمّد بن حسن، المبسوط، تصحیح و تحقیق: کشفی سیّد محمّد تقی، ج1، تهران المکتبة المرتضویة، سوّم 1387ق.

33 – شیخ طوسی (ره) محمّد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج2، تهران دار الکتب الاسلامیة، چهارم 1407ق.

34 – شیخ طوسی (ره) محمّد بن حسن، مصباح المتهجّد، بیروت مؤسّسه فقه الشیعة، اوّل 1411ق.

35 – شیخ طوسی (ره) محمّد بن حسن،الاستبصار، ج1، تهران دار الکتب الإسلامیة، اوّل 1390ق.

36 – طبسی محمّد جعفر، منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع)، قم بوستان کتاب، دوّم 1386ش.

37 – طبسی نجفی (ره) محمّد رضا، مقتل الامام الحسین (ع)، تحقیق و تعلیقه: پور امینی محمّد امین، قم مؤسّسه محبّین، اوّل 1424ق.

38 – طبسی نجفی محمّد رضا، ذخیرة الصالحین فی شرح تبصرة المتعلمین، ج1، (نسخه خطی).

39 – عاملی موسوی (ره)محمد بن علی، مدارک الاحکام ،ج3، بیروت، مؤسّسه آل البیت (ع)، اوّل 1411ق.

40 – علّامه حلّی (ره) حسن بن یوسف بن مطهّر ،تذکرة الفقهاء، ج2، قم مؤسّسه آل البیت (ع)، اوّل 1414ق.

41 – علّامه حلّی (ره) حسن بن یوسف بن مطهّر، تبصرة المتعلّمین، تصحیح و تحقیق: یوسفی غروی محمّد هادی، تهران مؤسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، اوّل 1411ق.‌

42 – علّامه حلّی (ره) حسن بن یوسف بن مطهّر، مختلف الشیعة، ج2، قم دفتر انتشارات اسلامی، دوّم 1413ق.

43 – علّامه حلّی (ره) حسن بن یوسف بن مطهّر، منتهی المطلب، ج4، مشهد مجمع البحوث الاسلامیّة، اوّل 1412ق.

44 – علّامه مجلسی (ره) محمّد باقر، بحار الانوار، ج81، بیروت مؤسّسة الطبع و النشر، اوّل 1410ق.

45 – فاضل هندی محمّد بن حسن، کشف اللثام، ج3، قم دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم، اوّل 1416ق.

46 – فیض کاشانی (ره) محمّد محسن بن مرتضی، الوافی، تصحیح و تحقیق: حسینی اصفهانی ضیاء الدین، ج7، إصفهان کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی (ع)، اوّل 1406ق.

47 – کرکی محقّق ثانی (ره) علی بن حسین ، جامع المقاصد ، ج2، قم مؤسّسه آل البیت (ع)، دوّم 1414ق.

48 – کلینی محمّد بن یعقوب (ره)، الکافی، تصحیح و تحقیق: غفّاری علی اکبر، ج3، تهران دارالکتب الإسلامیة، چهارم 1407.

49 – مجلّه حوزه، سال ششم (مهر ماه 1368ش)، شماره 34.

50 – مجلّه کیهان فرهنگی، بهمن 1363، شماره 11.

51 – محقّق حلّی (ره) جعفر بن حسن، المعتبرفی شرح المختصر، تصحیح و تحقیق: محمّد علی حیدری و دیگران، ج2، قم مؤسّسه سیّد الشهداء (ع)، اوّل 1407ق.

52 – محقّق حلّی (ره) جعفر بن حسن، شرائع الاسلام، عبدالحسین محمّد علی بقّال، ج1، قم مؤسّسه اسماعیلیان، دوّم 1408ق.

53 – نجفی (ره) محمّد حسن، نجاة العباد، بی جا، بی نا، بی تا (چاپ سنگی).

54 – نجفی محمّد حسن (ره)، جواهر الکلام، تصحیح و تحقیق: قوچانی عبّاس و آخوندی علی، ج8، بیروت دار إحیاء التراث العربی، هفتم 1404ق.

 

 


[1] برای آگاهی بیشتر درباره زندگینامه و شخصیّت آیت الله العظمی شیخ محمّد رضا طبسی (ره) نک به: نقباء البشر، 2/899؛ الذریعة، 1/92 و 8/117 و 10/24 و  15/293؛ المطبوعات النجفیة، 129، 187، 246 و 352؛ معارف الرجال، 2/188؛ دائرة المعارف الشیعیّة، 16/380؛ مستدرکات اعیان الشیعة، 3/230؛ مجلّه کیهان فرهنگی، بهمن 1363ش، شماره 11؛ مجلّه حوزه، شماره 34؛ آیینه دانشوران، ص425ـ426؛ نگرشی کوتاه بر زندگی پربار حضرت آیة الله طبسی (ره). همچنین اخیرا کتاب دیگری به قلم پژوهشگر ارجمند، حجّت الاسلام و المسلمین محمّد جواد طبسی (فرزند مؤلّف «ذخیرة الصالحین») نگارش یافته که به تفصیل و جامع به زندگینامه و بررسی حیات علمی آیت الله العظمی شیخ محمّد رضا طبسی (ره) پرداخته که به زودی چاپ و منتشر خواهد شد.

[2]مقدمة التحقیق منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع)، محمّد جعفر طبسی، ص11ـ12 ؛ نگرشی کوتاه بر زندگی پربار حضرت آیة الله طبسی (ره)، محمّد امین پورامینی، ص6ـ7

[3] مقدمة التحقیق منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع)، ص15

[4] همان

[5] همان

[6] همان

[7] مقدمة التحقیق منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع)، ص12 ؛ مستدركات‏أعيان‏الشيعة، ج‏3، ص: 230 .

[8] منیة الراغب، ص13 ؛ مستدرکات اعیان الشیعة، ج3، ص230.

[9] مقدمه التحقیق منیة الراغب، ص13 ؛ مستدرکات اعیان الشیعة، ج3، ص230

[10] الذريعةإلى‏تصانيف‏الشيعة، ج‏11، ص: 24

[11] مقدمه منیة الراغب، ص23

[12] همان، ص15

[13] همان.

[14] همان.

[15] همان، ص18

[16] همان، ص21

[17] همان، ص16         

[18] همان، ص17.

[19] نگرشی کوتاه بر زندگی پر بار حضرت آیة الله طبسی (ره)، ص42.

[20] این كتاب به زبان فارسى در سال 1358 ق، به قلم مؤلف تأليف شده، سپس آقاى سيد مير محمد كاظمى قزوينى در سال 1362ق آن را با عنوان «المنیة فی حکم الشارب ..» به عربى ترجمه نموده است و آنگاه همین كتاب با عنوان «تراش ریش از نظر اسلام» به قلم آقای محمّدی اشتهاردی به فارسی برگردانده شده است. رک: مقدّمة التحقیق مقتل الامام الحسین، محمّد امین پور امینی، ص26. لازم به ذکر است که در مطلع این کتاب تقریظ آیت الله العظمی سیّد ابوالحسن اصفهانی (ره) درج شده که بخشی از آن چنین است: «هذه الرسالة الشریفة و الجوهرة اللطیفة من رشحات قلم علم الاعلام…الشیخ محمّد رضا الطبسی دامت تأییداته فقد اتعب نفسه الشریفة و اتی بما لا مثیل له..»

[21] مقدمه منیة الراغب، ص28

[22] همان.

[23] همان.

[24] همان.

[25] همان.

[26] الذریعة، ج10، ص16

[27] منیة الراغب، ص30

[28] همان، ص30؛ الذریعة، ج16، ص340.

[29] الذریعة، ج1، ص92؛ منیة الراغب، ص27

[30] این کتاب به قلم آقای سید میر شاه ولد با عنوان ستاره درخشان به فارسی ترجمه و تاکنون بارها تجدید چاپ شده است. مقدمة التحقیق مقتل الامام الحسین (ع)، ص26

[31] الذریعة، ج 21، ص112؛ این کتاب به قلم استاد جعفر الهادی به عربی با عنوان «دروس فی النصرانیة» ترجمه شده است. مقدمة التحقیق مقتل الامام الحسین (ع)، ص27.

[32] الذریعة، ج15، ص293.

[33] مقدمة التحقیق مقتل الامام الحسین (ع)، ص27.

[34] همان.

[35] این کتاب به کوشش محقّق فرزانه شیخ محمّد امین پورامینی تحقیق و چاپ شده است.

[36] این کتاب به کوشش استاد و محقق حوزه شیخ محمد جعفر طبسی تحقیق و به قلم آقای محمدی اشتهاردی (ره) با عنوان «ابوطالب یگانه مدافع اسلام» به فارسی ترجمه شده است.

[37] الذریعة، ج2، ص439؛ مقدّمة التحقیق منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع)، ص29.

[38] الذریعة، ج1، ص432؛ مقدّمة التحقیق منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع)، ص27.

[39] الذریعة، ج8، ص117؛ مقدّمة التحقیق منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع)، ص27.

[40] الذریعة ج4، ص27؛ مقدّمة التحقیق منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع)، ص29.

[41] الذریعة، ج10، ص24؛ مقدّمة التحقیق منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع)، ص27

[42] این کتاب به قلم  آقای رازی (ره) با عنوان «گوهر وزین» به فارسی ترجمه و چاپ شده است. مقدمة التحقیق منیة الراغب فی ایمان ابی طالب (ع)، ص27ـ28.

[43] نهضت روحانیون ایران، ج3، ص276ـ277.

[44] نگرشی کوتاه بر زندگی پربار…، ص34 و 36.

[45] الذريعةإلى‏تصانيف‏الشيعة، ج‏10، ص: 16

[46]     مستدركات‏أعيان‏الشيعة، ج‏3، ص: 230

[47] الذریعة، ج15، ص39.

[48] همان، ج13، ص135.

[49] همان، ج25، ص194؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج13، ص538

[50] الذریعة، ج3، ص125.

[51] همان، ص138.

[52] همان، ج13، ص134

[53] همان، ج24، ص177.

[54] همان، ج4، ص21.

[55] همان، ج24، ص240.

[56] همان، ج4، ص412.

[57] همان، ج 13، 151.

[58] همان، ج4، ص409.

[59] همان، ج13، ص135.

[60] همان، ج13، ص134.

[61] همان، ج10، ص16

[62] همان، ج13، ص135.

[63] همان، ج10، ص16

[64] ذخیرة الصالحین فی شرح تبصرة المتعلمین، ج1، ص1 (خطی)

[65] ذخیرة الصالحین، ج2، ص1. (تمامی آدرسها مطابق با نسخه خطی این کتاب است)

[66] همان، ص38.

[67] تبصرة المتعلّمین، ص38.

[68] ذخیرة الصالحین، ج2، ص17.

[69] تهذیب الاحکام، ج2، ص9، ح16؛ وسائل الشیعة، ج4، ص48، ح9، ابواب اعداد الفرائض.

[70] ذخیرة الصالحین، ج2، ص19.

[71] المعتبر، ج2، 54؛

[72] منتهی المطلب، ج4، ص97.

[73] تهذیب الاحکام، ج2، ص117، ح210؛ وسائل الشیعة، ج4، ص248، ح3، ابواب المواقیت.

[74] ذخیرة الصالحین، ج2، ص20.

[75] کشف اللثام، ج3، ص24.

[76] ذخیرة الصالحین، ج2، ص6.

[77] همان، ص19.

[78] الصحاح جوهری، ص1968، ذیل ماده (صمم)

[79] ذخیرة الصالحین، ج2، ص60.

[80] همان، ص22.

[81] من لایحضره الفقیه، ج1، ص292ـ297، ح905؛ الوافی، ج7، ص568ـ570؛ بحار الانوار، ج81، ص123ـ127.

[82] ذخیرة الصالحین، ج2، ص87.

[83] المبسوط، ج1، ص87ـ88.

[84] ذخیرة الصالحین، ج2، ص65.

[85] نجاه العباد، ص98، (چاپ سنگی)

[86] ذخیرة الصالحین، ج2، ص72.

[87] بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج1، ص81.

[88] ذخیرة الصالحین، ج2، ص13ـ14.

[89] همان، ص14.

[90] الحدائق الناضرة، ج7 ، ص7ـ9.

[91] جواهر الکلام، ج8، ص168ـ169.

[92] ذخیرة الصالحین، ج2، ص63ـ64.

[93] المعتبر في شرح المختصر، ج‏2، ص 93

[94] ذخیرة الصالحین، ج2، ص58.

[95] کشف اللثام، ج3، ص379.

[96] فلاح السائل، ص152؛ وسائل الشیعة، ج5، ص400، ح14، ابواب الاذان و الاقامة. ادامه روایت چنین است: «..ذَلِيلًا يَقُولُ اللَّهُ مَلَائِكَتِي وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأَجْعَلَنَّ مَحَبَّتَهُ فِي قُلُوبِ عِبَادِيَ الْمُؤْمِنِينَ وَ هَيْبَتَهُ فِي قُلُوبِ الْمُنَافِقِين»

[97] ذخیرة الصالحین، ج2، ص92.

[98] تهذیب الاحکام، ج2، ص59ـ60، ح2؛ وسائل الشیعة، ج5، ص414ـ415، ح5، ابواب الاذان و الاقامة.

[99] ذخیرة الصالحین، ج2، ص88.

[100] همان، ص21.

[101] من لایحضره الفقیه، ج1، ص456ـ457، ح1321؛ وسائل الشیعة، ج4، ص320، ح3، ابواب القبلة

[102] ذخیرة الصالحین، ج2، ص49.

[103] همان، ص69 ذیل عبارت: «(و یبطل) الصلاة (فی) الشیء (المغصوب)… و لکنّه (مع علم الغصب)..»

[104] همان، ص37.

[105] همان، ص66.

[106] همان، ص5.

[107] المهذّب البارع، ج1، ص338

[108]ذخیرة الصالحین، ج2،ص74

[109] همان، ص32.

[110] همان، ص116.

[111] همان، ص120.

[112] همان، ص224.

[113] همان، ص90.

[114] همان، ص84.

[115] همان، ص14.

[116] همان، ص11ـ12.

[117] همان، ص21.

[118] همان.

[119] همان، ص96

[120] همان، ص26.

[121] مصباح المتهجّد، ص133؛ وسائل الشیعة، ج8، ص164، ح1، ابواب بقیّة الصلوات المندوبة.

[122] همان، ص70.

[123] همان، ص71.

[124] مدارک الاحکام ،ج3، ص340.

[125] ذخیرة الصالحین، ج2، ص141.

[126] همان، ص142.

[127] غافر / 60 . 

[128] من لایحضره الفقیه، ج1، ص317، ح937، باب وصف الصلاة؛ وسائل الشیعة، ج6، ص289، ح3، ابواب القنوت.

[129] الکافی، ج3، ص340، ح8؛ تهذیب الاحکام، ج2، ص314 ـ315، ح137؛ وسائل الشیعة، ج6، ص277، ح1، ابواب القنوت.

[130] ذخیرة الصالحین، ج2، ص186.

[131] ذخیرة الصالحین، ج2، ص214.

[132] ذخیرة الصالحین، ج2، ص218.

[133] الکافی،  ج3،ص421، ح1؛ تهذیب الاحکام، ج3، ص،20، ح71؛ وسائل الشیعة، ج7، ص330، ح1، ابواب صلاة الجمعة.

[134] ذخیرة الصالحین، ج2، ص223.

[135] همان، ص229.

[136] شرائع الاسلام، ج1، ص92.

[137] ذخیرة الصالحین، ج2، ص230.

[138] همان، ص307.

[139] همان، ص338.

[140] همان، ص349.

[141] همان، ص355.

[142] همان، ص359.

[143] همان، ص364.

[144] همان، ص15.

[145] تهذیب الاحکام، ج2، ص260؛ ح72 ؛ وسائل الشیعة، ج4، ص189، ح11، ابواب المواقیت.

[146] الکافی، ج3، ص274، ح3؛ الاستبصار، ج1، ص244، ح1؛ تهذیب الاحکام، ج2، ص39ـ40، ح74؛ وسائل الشیعة، ج4، ص119، ح4، ابواب المواقیت.

[147] الوافی، ج7، ص262ـ263.

[148] من لایحضره الفقیه، ج1، ص220، ح661؛ وسائل الشیعة، ج4، ص188، ح6 و 7، ابواب المواقیت.

[149] ذخیرة الصالحین، ج2، ص7.

[150] اللمعات النیّرة، ج2، ص7.

[151] ذخیرة الصالحین، ج2، ص8.

[152] تهذیب الاحکام، ج2، ص228، ح105؛ وسائل الشیعة، ج5، ص159، ح3، ابواب مکان المصلّی

[153] الکافی، ج3، ص390، ح13؛ تهذیب الاحکام، ج2، ص228، ح104؛ وسائل الشیعة، ج5، ص159، ح5، ابواب مکان المصلّی.

[154] المراسم، ص65؛ المختلف، ج2، ص105.

[155] ذخیرة الصالحین، ج2، ص82.

[156] تهذیب الاحکام، ج2، ص365، ح45؛ وسائل الشیعة، ج4، ص450، ح1، ابواب لباس المصلّی.

[157] قرب الاسناد، ج1، ص66؛ وسائل الشیعة، ج4، ص451، ابواب لباس المصلّی.

[158] الحدائق الناضرة، ج7، ص49.

[159] ذخیرة الصالحین، ج2، ص67ـ68.

[160] تهذیب الاحکام، ج3، ص295، ح3؛ وسائل الشیعة، ج5، ص354ـ355، ح6، ابواب ما یسجد علیه.

[161] الکافی، ج3، ص330، ح2، تهذیب الاحکام، ج2، ص303، ح82، وسائل الشیعة، ج5، ص346، ح1، ابواب ما یسجد علیه.

[162] ذخیرة الصالحین، ج2، ص79.

[163] تهذیب الاحکام، ج2، ص59ـ60؛ وسائل الشیعة، ج5، ص414ـ415، ح5، ابواب الاذان و الاقامة.

[164] ذخیرة الصالحین، ج2، ص88.

[165] تهذیب الاحکام، ج2، ص61، ح5؛ وسائل الشیعة، ج5، ص415، ح6، ابواب الاذان والاقامة.

[166] ذخیرة الصالحین، ج2، ص88.

[167] تهذیب الاحکام، ج2، ص259، ح68؛ وسائل الشیعة، ج4، ص176ـ177، ح14، ابواب المواقیت.

[168] ذخیرة الصالحین، ج2، ص12.

[169] تهذیب الاحکام، ج2، ص117، ح210؛ وسائل الشیعة، ج4، ص248، ح3، ابواب المواقیت.

[170] من لایحضره الفقیه، ج1، ص477، ح1375؛ وسائل الشیعة، ج4، ص248، ح1، ابواب المواقیت.

[171] ذخیرة الصالحین، ج2، ص20.

[172] تهذیب الاحکام، ج2، ص365، ح47؛ وسائل الشیعة، ج4، ص448، ح1، ابواب لباس المصلّی.

[173] ذخیرة الصالحین، ج2، ص54.

[174] الکافی ،ج6، ص497، ح7؛ من لایحضره الفقیه، ج1، ص117، ح250؛ وسائل الشیعة، ج2، ص53، ح1، ابواب آداب الحمّام.

[175] ذخیرة الصالحین، ج2، ص54.

[176] علل الشرائع ،ج2، ص347، ح5، باب 56؛ وسائل الشیعة، ج4، ص385، ح9، ابواب لباس المصلّی.

[177] ذخیرة الصالحین، ج2، ص59.

[178] الکافی، ج3، ص187، ح14؛ تهذیب الاحکام، ج2، ص304، ح87؛ وسائل الشیعة، ج5، ص360، ح1، ابواب ما یسجد علیه.

[179] ذخیرة الصالحین، ج2، ص79.

[180] ذخیرة الصالحین، ج2، ص77.

[181] المعتبر، ج2، ص119.

[182] المختلف، ج2، ص118.

[183] کشف اللثام، ج3، ص343.

[184] معجم رجال الحدیث، ج6، ص49، ذیل عنوان «الحسین بن علی بن کیسان».

[185] وسائل الشیعة، ج5، ص348، ح7، ابواب ما یسجد علیه.

[186] مدراک الاحکام، ج3، ص247.               

[187] الوافی، ج8، ص742.

[188] الحدائق الناضرة، ج7، ص250.

[189] جواهر الکلام، ج8، ص425.

[190] ذخیرة الصالحین، ج2، ص77.

[191] المختلف، ج2، ص117.

[192] شرح الرسالة الصلاتیة، ص41.

[193] المعتبر، ج2، ص119.

[194] التذکرة، ج2، ص347؛ المنتهی، ج4، ص355.

[195] الذکری، ج3، ص140.

[196] الحدائق الناضرة، ج7، ص249.

[197] جواهر الکلام، ج8، ص425.

[198] ذخیرة الصالحین، ج2، ص27.

[199] تهذیب الاحکام، ج2، ص266، ح98؛ وسائل الشیعة، ج4، ص231، ح6، ابواب المواقیت.

[200] جواهر الكلام ج‏7 ، ص183

[201] ذخیرة الصالحین، ج2، ص32.

[202] المعتبر، ج2، ص60.

[203] جواهر الکلام، ج13، ص84.

[204] عوالی اللئالی، ج2، ص54.

[205] ذخیرة الصالحین، ج2، ص39.

[206] وسائل الشیعة، ج4، ص337، ح5، ابواب القبلة.

[207] همان.

[208] تهذیب الاحکام، ج5، ص279، ح12.

[209] الاستبصار، ج1، ص298، ح2.

[210] همان.

[211] همان، ص299.

[212] ذخیرة الصالحین، ج2، ص60.

[213] الذکری، ص148 (چاپ سنگی).

[214] جامع المقاصد ، ج2، ص109.

[215] روض الجنان، ج2، ص565.

[216] بحار الانوار، ج80، ص208.

[217] الحدائق الناضرة، ج7، ص144.

[218] مسند احمد، ج2، ص378؛ السنن الکبری بیهقی، ج2، ص240.

[219] سنن ابی داود، ج2، ص117، ح3369.

[220] النهایة فی غریب الحدیث، ج1، ص365.

[221] مسند احمد، ج2، ص458.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *