ابن اعثم گوید:
چون به «ذات عرق» رسید، مردی از بنی اسد به نام بشر بن غالب با آن حضرت دیدار کرد. امام پرسید: از کدام قبیلهای؟ گفت: از بنی اسد. پرسید: از کجا میآیی؟ گفت: از عراق. پرسید: مردم عراق را در چه حالی دیدی؟ گفت: ای پسر دختر پیامبر! دلها با تو بود و شمشیرها با بنی امیّه. امام فرمود: راست میگویی ای برادر عرب! خداوند متعال آنچه را خواهد میکند و آنچه را اراده کند حکم مینماید. آن مرد گفت: ای پسر پیامبر! از معنای این آیه که «روزی که هر گروه از مردم را با پیشوایانشان میخوانیم» مرا آگاه کن. امام حسین (ع) فرمود: ای مرد اسدی! دو امام داریم، امام هدایت که به هدایت فرا میخواند و امام ضلالت. هر که به ندای پیشوای هدایت جواب دهد به بهشت رهنمون میشود و هر که پاسخگوی پیشوای گمراهی باشد، به دوزخ میرود.
قال ابن أعثم:
فسار حتّى إذا بلغ ذات عرق فلقيه رجل من بني أسد يقال له: بشر بن غالب، فقال له الحسين: ممّن الرّجل؟ قال: رجل من بني أسد، قال: فمن أين أقبلت يا أخا بني أسد؟ قال:من العراق، فقال: كيف خلّفت أهل العراق؟ قال: يا ابن بنت رسول الله خلّفت القلوب معك و السّيوف مع بني أميّة! فقال له الحسين: صدقت يا أخا العرب! إن الله تبارك و تعالى يفعل ما يشاء و يحكم ما يريد؛ فقال له الأسديّ: يا ابن بنت رسول الله! أخبرني عن قول الله تعالى: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ». فقال الحسين: نعم يا أخا بني أسد! هم إمامان: إمام هدى دعا إلى هدى، و إمام ضلالة، دعا إلى ضلالة. فهدى من أجابه إلى الجنّة، و من أجابه إلى الضّلالة دخل النّار.[1]
[1]– الفتوح 5: 77، امالی الصدوق: 131 ذکر ملاقاته (ع) مع بشر فی ثعلبیة، مقتل الخوارزمی 1: 220، مثیر الاحزان: 42، اللهوف: 131، عنه البحار 44: 367، العوالم 17: 217، و فی المصادر الاربعة الاخیرة الی قوله: یحکم ما یرید، موسوعة کلمات الامام الحسین (ع): 337.