دانشجوي گرامي؛ همانطور كه در سوال قبلي شما هم اشاره شد؛ صرف ادعا و نسبت دادن كلامي به ائمه اطهار عليهم السلام بدون سند و مدرك كاري است اشتباه كه از هيچ انسان محققي قبول نخواهد شد. هميشه سعيتان بر اين باشد كه كلامي را كه ذكر مي كنيد حتما با سند و مدرك معتبري باشد تا هم ما بتوانيم بهتر آن را تحليل و بررسي كنيم و هم كلام و سوال شما جنبه علمي تري به خود بگيرد.
در رابطه با سوالي كه مطرح كرديد هم لازم است بگوييم اين روايت بدين شكل در كتب روايي شيعه وجود ندارد و هرگز اميرالمومنين بيعت بالاختيار با ابوبكر نداشته است اما شبيه به اين كلام البته بدون جملات مربوط به بيعت وجود دارد ، به طور مثال اميرالمومنين علي عليه السلام در نهج البلاغه اينگونه مي فرمايد:
62-
و من كتاب له عليه السلام إلى أهل مصر، مع مالك الأشتر لما ولاه إمارتها.

 


أمّا بعد، فإنّ اللّه سبحانه بعث محمّدا- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- نذيرا للعالمين، و مهيمنا على المرسلين. فلمّا مضى عليه السّلام تنازع المسلمون الأمر من بعده. فو اللّه ما كان يلقى في روعي ، و لا يخطر ببالي، أنّ العرب تزعج هذا الأمر من بعده- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- عن أهل بيته، و لا أنّهم منحّوه عنّي من بعده فما راعني إلّا انثيال النّاس على فلان يبايعونه، فأمسكت يدي حتّى رأيت راجعة النّاس قد رجعت عن الإسلام، يدعون إلى محق دين محمّد- صلّى اللّه عليه و آله و سلّم- فخشيت إن لم أنصر الإسلام و أهله أن أرى فيه ثلما أو هدما، تكون المصيبة به عليّ أعظم من فوت ولايتكم الّتي إنّما هي متاع أيّام قلائل، يزول منها ما كان، كما يزول السّراب، أو كما يتقشّع السّحاب، فنهضت في تلك الأحداث حتّى زاح الباطل و زهق ، و اطمأنّ الدّين و تنهنه.

 


اما بعد خداوند سبحان محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را فرستاد تا بيم دهنده جهانيان، و گواه و حافظ آئين انبياى او باشد. چون او- كه درود بر او باد- از جهان رخت بربست، مسلمانان در باره امارت و خلافت بعد از او به منازعه بر خاستند. به خدا سوگند هرگز فكر نمى‏كردم، و به خاطرم خطور نمى‏كرد. كه عرب بعد از پيامبر، امر امامت و رهبرى را از اهل بيت او بگردانند (و در جاى ديگر قرار دهند و باور نمى‏كردم) آنها آن را از من دور سازند تنها چيزى كه مرا ناراحت كرد اجتماع مردم اطراف فلان… بود كه با او بيعت كنند، دست بر روى دست گذاردم تا اين كه با چشم خود ديدم گروهى از اسلام بازگشته و مى‏خواهند دين محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را نابود سازند. (در اينجا بود) كه ترسيدم اگر اسلام و اهلش را يارى نكنم بايد شاهد نابودى و شكاف در اسلام باشم كه مصيبت آن براى من از رها ساختن خلافت و حكومت بر شما بزرگتر بود چرا كه اين بهره دوران كوتاه زندگى دنيا است، كه زايل و تمام مى‏شود. همان طور كه «سراب» تمام مى‏شود و يا همچون ابرهائى كه از هم مى‏پاشند. پس براى دفع اين حوادث به پا خاستم تا باطل از ميان رفت و نابود شد و دين پابرجا و محكم گرديد.( ترجمه‏گويا و شرح ‏فشرده‏اى ‏بر نهج‏البلاغه، ترجمه مكارم شيرازي،ج 3 ، صفحه‏ى 179؛ اختصاص,شيخ مفيد، ص171 و 172؛كشف المحجّه ، سيد بن طاووس, ص 176.)

 

 

اما متاسفانه برخي از اهل سنت در كتبشان آخر روايت را تحريف كرده و اضافتي مانند آنچه شما نقل كرديد بدان افزوده اند , به طور مثال ابن قتيبه در امامه و السياسه مي نويسد:
فلما مضى تنازع المسلمون الأمر بعده ، فوالله ما كان يلقى في روعي ، ولا يخطر على بالي أن العرب تعدل هذا الأمر عني ، فما راعني إلا إقبال الناس على أبي بكر ، وإجفالهم عليه ، فأمسكت يدي ، ورأيت أني أحق بمقام محمد في الناس ممن تولى الأمور علي ، فلبثت بذلك ما شاء الله ، حتى رأيت راجعة من الناس رجعت عن الإسلام ، يدعون إلى محو دين محمد . وملة إبراهيم عليهما السلام . فخشيت إن لم أنصر الإسلام وأهله . أن أرى في الإسلام ثلما وهدما . تكون المصيبة به علي أعظم من فوت ولاية أمركم . التي إنما هي متاع أيام قلائل . ثم يزول ما كان منها ، كما يزول السراب ، فمشيت عند ذلك إلى أبي بكر فبايعته ، ونهضت معه في تلك الأحداث ، حتى زهق الباطل ، وكانت كلمة الله هي العليا ، وأن يرغم الكافرون ، فتولى أبو بكر رضي الله عنه تلك الأمور فيسر ، وسدد ، وقارب ، واقتصد ، فصحبته مناصحا ، وأطعته فيما أطاع الله فيه جاهدا ..( الامامة والسياسة – ابن قتيبة الدينوري ، تحقيق الزيني – ج 1 – ص 133 – 134)
همانطور كه مشاهده مي كنيد اين كلامي كه ذكر كرديد را مي توان در اين نقل قول ابن قتيبه مشاهده كرد اما اينگونه روايات اهل سنت به دليل تحريفاتي كه در آن وجود دارد براي ما حجت نمي باشند.

 

 

منبع:پرسمان

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *