يکي از اصول اصيل شيعه اماميّه، اصل امامت مي‌باشد، امامت استمرار نبوّت است، که تحقّق اهداف الهي در سعادت انسان و رسانيدن او به کمال مطلوب و مراتب قرب و رضاي الهي، بدون آن ممکن نيست. امام، فرد کامل انسانيّت، و رابط ميان عالم مادي و عالم ربوبي است و بنا بر روايات اسلامي، چنانچه امام و حجّت خدا نباشد، نوع انسان منقرض خواهد شد.

 

 

امام سجاد عليه السلام مي‌فرمايند: «ما پيشواي مسلمين، و حجّت بر اهل عالم، و سادات مؤمنين و رهبر نيکان و صاحب اختيار مسلمين هستيم. ما امان اهل زمين هستيم، چنان‌که ستارگان، امان اهل آسمانند. به واسطه ماست که آسمان بر زمين فرود نمي‌آيد، مگر وقتي که خدا بخواهد. به واسطه ماست که باران رحمت خداوندي نازل مي‌گردد و برکات زمين خارج مي‌شود، اگر ما روي زمين نبوديم، اهلش را فرو مي‌برد. سپس فرمودند: از روزي که خدا آدم را آفريد تاکنون هيچ‌گاه زمين از حجّت خدا، چه ظاهر و مشهود، چه غايب و مستور، خالي نبوده است، و تا روز قيامت نيز از حجت خالي نخواهد بود و اگر چنين نبود خدا پرستش و عبادت نمي‌شد».[1]

 

 

با توجه به اين مقدمه کوتاه، به بيان مسئله‌اي که ناشي از اراده و مشيّت الهي است مي‌پردازيم و آن اين‌که: چرا تعداد امامان از دوازده نفر بيشتر نيست؟

بايد دانست که مسئله امامت، لحظه‌اي به زمان واگذار نشد. بدين معني که هرگاه امامي از دنيا رفت، يا به شهادت رسيد، امامي ديگر جاي او را گرفت. زيرا واگذاشتن امامت به زمان، در آينده موجب خواهد شد که امامت در هاله‌اي از ابهام قرار گيرد و برنامه الهي اسلامي را در معرض خطر جدي قرار دهد. از سوي ديگر، موجب تشويش اذهان و سرگرداني مردم و گمراهي و پراکندگي آنان و ظهور اباطيل نابجاي فراوان به نام دين و اسلام و به حساب راه صواب و حق و حقيقت مي‌گردد.

 

 

همچنين فرصت به دست طمع ورزان هواپرست و مدعيان دروغين امامت خواهد افتاد تا به گمراهي مردم و بازي با دين و احکام آن و ظهور بدعت‌هاي ناروا و تباهي حق بپردازند، تا آن‌جا که راه وصول به آن به صورت امري محال و ناممکن درآيد.

از طرفي ديگر هرگاه حاکمان احساس کنند کسي هست که آنان را به پيشگيري، ملايمت و دوري از سختگيري و فشار ملزم سازد و از سوي ديگر قدرت کافي را براي نابودي منبع خطر آن، در اختيار دارد، بدان مبادرت خواهند کرد و تمامي منابع خطر را از سر راه خود بر خواهند داشت و تندبادهاي حقه و کينه، وزيدن خواهد گرفت و تمامي دستاوردهاي جهاد پيامبران و اوصياي الهي و همه بندگان با اخلاصي که در راه خداوند کوشيده‌اند، را چنان ريشه‌کن نمايند که گويي اصلاً چنين چيزي نبوده است.

 

 

 

براي اين منظور و با توجه به مطالبي که گفته شد و بر اساس مقتضيات و به لحاظ هماهنگي با ضرورياتي که اين عينيت و ساير اعتبارات تربيتي موجب مي‌شود، رسول اکرم صل الله عليه و آله و سلم در رواياتي، تعداد و اسامي امامان بعد از خود را دقيقاً بيان نموده که اولين آنها امام علي عليه السلام و آخرين آنها امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است.

باري، اقتضاي حکمت الهي است که عمر امام دوازد‌هم عجل الله تعالي فرجه الشريف آن‌قدر طولاني شود که فرصت را براي انجام حرکت اصلاحي جهان شمول اسلام آماده کند. حتي با اين تعيين دقيق و آن نصّ صريح هم، صحنه اجتماع اسلامي از ادعاهاي دروغين مدّعيان امامت در امان نماند. اين مقام براي محمد بن حنفيه، اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام و ديگران ادعا شده است. اما از اهميت و تأثير چنداني برخوردار نبوده‌اند.

 

 

بنابراين منحصر کردن تعداد امامان عليهم السلام به دوازده نفر، کاملاً ضروري بوده است؛ تا به نيازي که در عينيت جامعه هست، مطابقت کند. اگر برهه‌اي از تاريخ را ـ که امامان عليهم السلام ما در سه قرن اول پس از وفات رسول اکرم صل الله عليه و آله و سلم در آن بسر بردند ـ به طور دقيق مطالعه کنيم، در خواهيم يافت که امت اسلامي در اين مدت توانست تمامي جوانب تشريع و اهداف مختلف آن را در سطح عمومي فراگيرد و برزمينه‌هاي گوناگون زندگي اشراف يابد. آري، اگر غيبت امام غايب عليه السلام در کار نباشد، فرصت عمل و حفظ دستاوردهايي که ثمره جهاد و تلاش پيامبران و مخلصان فداکار در طول تاريخ است، کم‌کم از دست خواهد رفت، تا جايي که به صفر برسد.[2]

 

 

 

اما در جواب اين‌که چرا براي حفظ امام دوازدهم عليه السلام قوانين طبيعت را تعطيل کرده است، بايد گفت که اين اولين مرتبه نيست که خداوند متعال براي نگهداري از فردي که حکمتش اقتضا مي‌کند، قانون طبيعت را تعطيل مي‌نمايد؛ در ذيل به چند نمونه اشاره مي‌شود:

 

o در آن هنگام که ابراهيم عليه السلام را در آتش افکندند، تنها راه جلوگيري از نابوديش، تعطيل اين قانون بود. پس به آتش گفته شد که «بر ابراهيم خنک و سلامت شو!» و اين چنين شد.

 

o دريا براي موسي عليه السلام شکافته شد.

 

o کار بر روميان مشتبه شد و پنداشتند که عيسي عليه السلام را دستگير کرده‌اند، در حالي که دستگير نکرده بودند.

 

o حضرت محمد صل الله عليه و آله و سلم از خانه خود که در محاصره انبوه قريشيان بود و آنان ساعت‌ها در کمين او بودند تا بر وي بتازند، بيرون رفت و کسي او را نديد، زيرا خداوند مي‌خواست پيامبرش را از چشم‌هاي آنان پوشيده دارد.

 

از اين رو هر گاه پاسداري از زندگي يکي از حجت‌هاي خداوندي، براي ادامه کارش و پايان بردن نقش سازنده‌اش ضروري باشد، الطاف خداوند دخالت کرده و براي حفظ او، يکي از قوانين طبيعي را به حالت تعطيل درمي‌آورد و برعکس، اگر مدت مأموريت او سرآمده باشد و وظيفه الهي تعيين شده‌اش را به انجام رسانده باشد، هماهنگ با قوانين طبيعي حيات با مرگ روبه‌رو مي‌شود، يا به شهادت مي‌رسد.

 

جاي بسي شگفتي است که گروهي همه اين مطالب را در جاي خود ـ که پيرامون تعطيل شدن قانوني از قوانين طبيعت است ـ پذيرفته‌اند، اما هنگامي که با عقيده شيعه، در مورد طول عمر امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف روبه‌رو مي‌شوند، انگشت حيرت به دهان مي‌گيرند و اين گونه عقايد را غير عاقلانه و غير منطقي مي‌دانند؟![3]

 

 

منبع:پرسمان


[1] . ينابيع المودة، قندوزي، ج3، ص147.

[2] . جزيره خضرا، افسانه يا واقعيت؟ علامه جعفر مرتضي عاملي، ترجمه سپهري، ص35.

[3] . برگرفته از کتاب يکصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان، عليرضا رجالي تهراني، ص88-85.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *