دل بود سوخته ي عشق فرحزاي حسن

جان بود شيفته ي حسن دل آراي حسن

در دل لاله زعشق رخ او سودائيست

دل من لاله صفت سوخت زسوداي حسن

دل ديوانه زهجر لب لعلش پرخون

دل پرخون شده ديوانه وشيداي حسن

چشمه ي دل ز ره ديده فشاند خوناب

درغم وحسرت گلچهره ي  زيباي حسن

درد نوشان غمش جام ولا نوش كنند

ساغر صبر بنوشند زصهباي حسن

زآن همه صبركه با خون دل آميخته داشت

صبرايوب بود محوتماشاي حسن

كوزه افتاد سبو ريخت وپيمانه شكست

اين چه رنگ است كه برداشته سيماي حسن

جگرنازكش ازسوده ي الماس بسود

سبزشد از اثر زهر سراپاي حسن

«مالكا» داغ منه برسر داغم كز غم

زينب امشب چه كند واي حسين واي حسن

 تلخي صبر وغم هجرنداني چه كند

دل كندخون وبرون آورداز ناي حسن

 

شاعر: مهدی حیدری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *