مسئله «ولايت فقيه» ـ چه از جهت نظرى و چه در عمل ـ قدمتى به درازاى تشيع دارد. نصب مالك اشتر به ولايت مصر از سوى اميرالمؤمنين (علیهالسلام)، از مصاديق بارز اين مسئله است. در فقه شيعه نيز فقيهان برجستهاى در دورههاى مختلف تاريخى، به گونههاى مختلف به طرح آن پرداختهاند. از جمله اين چهرههاى تابناك فقه شيعه شيخ مفيد، محقق كركى، علامه نراقى، صاحب جواهر[1]… و در ميان معاصران نيز بزرگترين احياگر آن در نظر و عمل حضرت امام خمينى (قدسسره)مىباشند.

امام خمينى رحمهالله بر آن بودند كه مسئله «ولايت فقيه» امرى كاملاً بديهى و بىنياز از دليل و از امورى است كه تصور دقيق و درست موضوع، بلافاصله به تصديق آن مىانجامد. سوگمندانه بايد گفت شكافى چندين قرنه بين «روحانيت و سياست» به سبب حاكميت سلطههاى غاصبانه و تبليغات سوء دشمنان دين، به استدلال بر اين مطلب حاجت افتاده است. در عين حال عالمان  دين از گذشتههاى دور نيز، همواره بر آن استدلال كرده و مبانى آن را استوار نمودهاند؛ چنانكه مرحوم نراقى در كتاب عوائد الايام نوزده دليل نقلى بر آن ذكر كرده است.

در مجموع دلايلى كه بر ولايت فقيه اقامه مىشود به سه دسته كلى تقسيمپذير است:

يكم. دلايل عقلى صرف؛ يعنى، ادلهاى كه صغرى و كبراى قياس در آن، همه عقلى است.

دومّ. ادله نقلى محض؛ يعنى، دلايلى كه تماما برآمده از نصوص دينى ـ چون كتاب و سنت ـ است.

سوّم. ادله تركيبى؛ كه تركيب يافته از دلايل عقلى و نقلى است.

هر يك از سه گروه ياد شده نيز تقريرات و يا مستندات متعددى دارند. در اينجا به بيان برخى دلايل تركيبى مىپردازيم:

1 – ماهيت اسلام؛ اسلام دينى جامع و در بردارنده همه ابعاد حيات انسانى ـ اعم از امور فردى، اجتماعى، دنيوى و اخروى ـ است.[2]

2 – جاودانگى اسلام؛اسلام دينى است جاودان و احكامش تا قيامت باقى است: «حلال محمد حلال الى يوم القيامة و …».[3]

3 – ضرورت حكومت دينى؛ اجراى قوانين سياسى، اجتماعى و قضايى اسلام بدون تشكيل حكومت دينى، ممكن نيست.

4 – لزوم استمرار حكومت دينى؛ جاودانگى احكام دينى و نيازمندى اجراى آنها به نظام سياسى اسلامى، ضرورت وجود آن را براى هميشه نتيجه مىدهد.

5 – سرشت حكومت دينى؛ حكومت اسلامى، ماهيتا حكومتى است كه در آن قانون و هنجارهاى دينى ملاك عمل باشد.

6 – شرايط حاكم؛ با توجّه به سرشت قانونى حكومت دينى، حاكم در آن لزوما بايد از سه عنصر علم (فقاهت)، عدالت، و توانايى (كفايت) برخوردار باشد. اين مسئله علاوه بر آنكه از ماهيت حكومت دينى به دست مىآيد، در نصوص فراوانى مورد تأكيد واقع شده است.

7 – اصل عدم اهمال شارع (قاعده لطف)؛ محال است كه شارع نسبت به مسئله ضرورى و مهمى چون حكومت و رهبرى شايسته جامعه اسلامى، بىتفاوت باشد و امت را در اين باره بلا تكليف رها بسازد.

8 – نتيجه: لا جرم خداوند «فقيه عادل» داراى توانايى و كفايت رهبرى را براى امت اسلامى برگزيده و مسئوليت داده است.

 

پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون حکومت دینی/ مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف


[1] – براى آگاهى بيشتر ر.ك: جهان بزرگى، احمد، پيشينه تاريخى ولايتفقيه.

[2] – براى آگاهى بيشتر در اين باره نگا:

1 – نصرى، عبدالله، انتظار بشر از دين؛

2 – ربانى گلپايگانى، على، جامعيت و كمال دين.

[3] – اصول كافى، ج 1، ص 58.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *