محمّد بن سعد گوید:

زهیر بن قین با امام حسین (ع) به شهادت رسید. همسرش به غلامشان به نام شجره گفت: برو و مولای خودت را دفن کن. گوید: آمدم و حسین (ع) را دیدم که بر روی خاک افتاده است. گفتم: آیا من صاحب خودم را کفن کنم و حسین را رها کنم؟ حسین را کفن کردم و برگشتم و به همسر زهیر گفتم. گفت: آفرین! کفن دیگری داد و گفت: برو صاحب خودت را کفن کن و چنان کردم.

 

 

قال محمّد بن سعد:

و کان زهیر بن القین قد قتل مع الحسین فقالت امرأته لغلام له یقال له شجرة-: انطلق فکفّن مولاک، قال: فبحث فرأیت حسیناً ملقی، فقلت: أکفّن مولای و أدع حسیناً! فکفّنت حسیناً ثمّ رجعت فقلت ذلک لها، فقالت: أحسنت، أعطنی کفناً آخر، و قالت: انطلق فکفّن مولاک ففعلت.[1]


[1]– «ترجمة الامام الحسین (ع)» من الطّبقات: 81، تذکرة الخواص: 230 مختصراً.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *