«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري * وَ يَسِّرْ لي أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]».
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
مُقدّمه
خیر مقدم عرض میکنم به همهی عزیزانمان، نور چشمهای امام زمانمان (ارواحنا فداه)، به پَرچمداران آیندهی جبهههای حقّ علیه باطل، مَشعلها و منارها و مُزکّیان نُفوس، جوانان پاکدل و اَساتید و عزیزان خودمان مُتواضعانه خیر مَقدم عَرض میکنم. و خداوند را شاکر هستیم که یک بار دیگر خداوند مُهلت داد که شما را ببینیم، به همدیگر دلگرمی بدهیم که آینده از آنِ اسلام است. و ما در این زمینه در همهی شرایط مورد تأیید خداوند خواهیم بود اگر قَصدمان تَحقّق آرمانهای دین در جهان باشد.
برخی از توصیههای حضرت اُستاد به طلبهها در آغاز سال تحصیلی
در آغاز سال تحصیلی نکاتی را که پروردگار حکیم و وَدود به زبانمان بیاورد، اُمیدواریم هم برای خودمان ذخیره باشد، هم برای شما تَضییع وقت نشود. در هر هدفی که انسان دارد، آنچه مهمّ است ابتدا مَعرفت است. سابقاً در حوزهها اَمثله میخواندیم و بعد از «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» این جمله را در اَمثله آورده بود: «أوّلُ العلم مَعرفةُ الجَبّار و آخرُ العلم تَفویضُ الأمر الیه[2]». همان ابتدا به طلبه میگفت: آمدهای که مَعرفت به خدا پیدا کُنی. علم به خدا مُتفاوت با مَعرفت به خداست. در وجود حضرت حقّ (سبحانه و تعالی) آن چیزی که ضَرورت دارد عرفان است. شناخت باطنی است که باور همراه دارد؛ وجدان و یافتن است. این است که این دعای امام صادق (علیه السلام) برای آخرالزّمانیها سوغاتی هست که بعد از هر نماز و هر در فُرصتی که اختصاص به تَعقیبات نماز ندارد. «اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى[3]»؛ اگر هدف کسی عالِم شدن است، باید بداند عالِم شدن بدون عارف شدن هدف نهایی نیست؛ باید به عرفان رسید.
نکتهی دوّم این است که اگر انسان هدفی را شناسایی کرد و پروردگار متعال به او انگیزه داد که به آن هدف برسد، همّت میخواهد. خداوند متعال «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ لَوِی الْهِمَمِ العَاليَة»؛
«همّت بلند دار که مردان روزگار ***** از همّت بلند ب جایي رسيده اند[4]».
باید همّت کرد، باید کَمر بَست، باید جدّی بود. همّت همان اِهتمام است. آدم چیزی را مهمّ میداند و به میدان میآید؛ اما چیزی که برایش کم اَهمیّت است اگر شد، شد و اگر هم نشد، نشد. در درس خواندن شد شد، نشد نشد برای افرادی است که هدف را جدّی نگرفتهاند. عُمر خودشان را اَرزشگذاری نکردند و تَباه میشوند. باید جدّی بود و باید همّت داشت، اِهتمام داشت.
نکتهی سوّم این است که اگر هدف مُشخّص است و اگر فرد دارای همّت عالی هست، باید حرکت کند و برود. مُنتظر نباشد که هدف به سوی او بیاید. جریانی را که قرآن کریم در مورد حضرت موسی (علیه السلام) کَلیم خداوند و خضر نبی (علیه السلام) بیان میکند، این مَسیر و راهبُرد حوزههای علمیه است. حضرت موسی (علیه السلام) برحَسب روایت به ذهنش رسید که کسی از او عالِمتر، کسی از او باخبرتر نسبت به خدا و خَلق وجود ندارد. خداوند خواست کَلیم خودش را تربیت کند. او را مأمور کرد که بُرو و عَبد ما را پیدا کُن. حضرت موسی (علیه السلام) باید برود. خِضر (علیه السلام) سُراغ موسی (علیه السلام) نیامد؛ این حضرت موسی (علیه السلام) است که گُمشده دارد، این حضرت موسی (علیه السلام) است که خداوند متعال میخواهد او را در این کلاس به جایی و به مَنزلت مقام نَجی بودن برساند. نَجی الله مهمتر از کَلیم الله است. میخواهد همهی این حجابها برود و به مقام قُربی که با پروردگار خودش صاحب نَجوا بشود. خواست این خودبینی که به نظر میرسد نباید کسی در ابتدای راه برای خودش جایگاه برتر از دیگران ببیند، هم خواست این اشکال برای کلیم نباشد و هم برای هر طالب علمی، برای هر جویای دانشی درس است که باید بروی و گُمشدهی خودت را پیدا کُنی. اگر گنج علم میخواهید، گَنج بدون رَنج را اگر به دست هم بیاورید، از آن استفادهی درست نمیکنید.
«نازپروردِ تَنَعُّم نبَرَد راه به دوست ***** عاشقی شیوهی رندانِ بلاکِش باشد[5]».
تا بَلا نکشیم، تا رَنج نبریم، تا زَحمت مُتحمّل نشویم، مانند پدرمان حضرت آدم (علیه السلام) میشویم. خداوند به حضرت آدم (علیه السلام) بهشت را داد که چیز کمی نبود. مگر ما مهمتر از بهشت هم داریم؟ ولی او نتوانست بهشت را حفظ کند. چرا؟ برای اینکه بهشت او موهبتی بود، بدون زحمت بود. خداوند متعال به ما هُشدار داده است. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ[6]»؛ بهشت رفتن به این آسانی نیست. خداوند این را میگوید. گُمان و حِسبان شما این است که خداوند شما را به بهشت میبَرد؟ «أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ»؛ وارد بهشت میشوید؟ در حالی که شَدائد و مشکلاتی را که رَهیافتگان قبل از شما برای رسیدن به بهشت مُتحمّل شدند، هنوز شما اینها را تجربه نکردهاید. «مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ»؛ «بأس» شاید به مَعنی فقر باشد، «ضَرّ» شاید به مَعنی بیماری و زیانهای باطنی باشد. اینها از فشارهای درونی و بیرونی تَحت فشار شدید هستند؛ ولی ساختند، تَحمُّل کردند، مُقاومت کردند تا دَرب بهشت را با ایمان و عمل صالح، با علم و عمل توانستند دَرب بهشت را باز کنند. لذا حضرت موسی (علیه السلام) به آن دوست خودش، به آن رفیق خودش گفت که من باید به مَجمع بَحرین بروم، وَلو مشکلات جدّی داشته باشم. این مَجمع بَحرین محلّی بود که خداوند متعال با او قرار گذاشته بود که به آنجا برود و پیدا کند. برای یافتن اُستاد، برای شناسایی بَلدچی، «اَلرَّفِيقَ ثُمَّ اَلطَّرِيقَ[7]»؛ برای یافتن یک همراهی که انسان را در علم و عمل یار باشد، یاوَر باشد، با او بسازد تا برساند؛ او را تَحمُّل کند، دستش را بگیرد تا برسد. این میاَرزد که آدم صدها کیلومتر راه برود، ولی یک آدم پیدا کند. در آن اَشعار هست «دی شیخ با چراغ همی گشت گِرد شهر[8]»؛ گفتند: دور چه میگردی؟ گفت: دور آدم میگردم. گفتند: آن کسی که دنبال او میگردی نیست. گفت: من عاشق همان کسی هستم که پیدا نمیشود، میخواهم بروم و پیدایش کنم. ولی بدانید «جوینده یابنده است». والله قَسم این زمین خالی از حُجّت نیست. «آب کم جو تشنگی آور بدست[9]». عطش باشد، خداوند تشنه را بیآب نگذاشت. خداوند ابتدا آب را آفریده است، بعد کسی که تشنه میشود و به آب احتیاج دارد، ابتدا عَرضه را و بعد تقاضا را ایجاد کرده است. تفاوت خداوند با دیگران این است که دیگران ابتدا نیاز ایجاد میکنند، عطش ایجاد میکنند و بعد آب را گران میکنند، بازار سیاه درست میکنند. ولی خداوند متعال پیش از آنکه بَچّه به دامان مادر بیاید، سینهی مادر را آماده کرده است. هم غذایش را در آن قرار داده است و هم آب مورد نیازش را در آن گذاشته است. کریم اینجور است؛ همیشه کریم باشید. قبل از آنکه اَشخاص به شما اظهار نیاز بکنند، سُراغشان بروید که نکند احتیاج دارد و حَیا دارد که به شما بگوید. با خودهایتان اینجور باشید.
طلبه باید صفات کریمانه را در خود مُتجلّی کند
خداوند مرحوم «آیت الله شیخ زاده» را رَحمت کند. گاهی آقازادهی ایشان به تهران میآیند و مِنبر میروند. ایشان دوّمین مدیر مدرسهی حَقّانی بودند. یکوقت پولی را آوردند و به بنده دادند. من اصرار کردم که لازم ندارم. ایشان گفت: خیر، پول ارثیهی پدری من نیست؛ ولی احساس کردم شما یک مشکلی دارید که نمیگویید. ما هم از مرحوم «آقای بهشتی» (رضوان الله تعالی علیه) یک چنین کرامتی را سُراغ داشتیم و هم از مرحوم آقای شیخ زاده (رضوان الله تعالی علیه). هوای همدیگر را داشته باشید. مُنتظر نباشیم کسی بیاید از ما درخواست بکند. «يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ[10]»؛ این صفت طلبه است؛ طلبه نباید نزد کسی جُز مولایش امام زمان (اروحنا فداه) دست گدایی باز کند؛ مُطلقا نباید زبان درخواست داشته باشد. اما در مورد دیگران چطور است؟ دیگران باید حواسشان جمع باشد. این «آقای طباطبایی» عزیزمان که خیلی دوستداشتنی است؛ بحمدالله بَناست با شما رفاقت کنند، با هم به سوی خدا بروید. باید در این جَهت هم حَواسشان جمع باشد که نکند یکوقت طلبهای چیزی لازم دارد، ولی سرمایهی مناعت طَبع دارد، عزّت نَفْس دارد، روی این را ندارد به کسی چیزی بگوید، هیچوقت نمیتواند از کسی چیزی بخواهد. آدم کریم آن کسی است که قبل از سؤال نیاز دیگران را رَفع میکند. خداوند اینجور است. این تَخلُّق به اَخلاق الله است؛ قبل از آنکه مُحتاجی احتیاج پیدا کند، خداوند متعال قبل از آن رَفع احتیاج را در اختیارش قرار داده است و این درس از آفرینش پروردگار متعال است که ما هم اینجور باشیم.
طلبه باید علم خود را در اختیار دیگران قرار بدهد
در علم هم درست است تا عَطش نباشد، حتی اگر عالِم علم خود را هم به دیگری بدهد، قَدر نمیداند؛ ولی چه اشکالی دارد هرچه بَلد بودیم در اختیار رفیقمان هم قرار بدهیم؟ او اصلاً توجّه ندارد سؤال بکند. ما برای او سؤال ایجاد کنیم، عطش ایجاد کنیم و دانش خودمان را از آنها مُضایقه نکنیم. «زَكَاةُ اَلْعِلْمِ[11]» نَشر آن است. مادامی که آدم احتیاج دارد، تا به مَعصوم وَصل نشده است احتیاج تمامشدنی نیست. هیچکُدام از مَراجع تقلید ما علمشان کامل نیست. لذا مَراجع تقلید اَصحاب استفتاء دارند؛ سؤالاتی که از آنها میشود، گروه علمی بر روی آن کار میکنند، میان خودشان بَحث میکنند و به یک نتیجهای میرسند. انسان «مِنَ المَهدِ إلَی اللَّحْدِ» احتیاج به علم دارد. لذا خداوند مأمور کرده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: «اُطلُبوا العِلمَ مِنَ المَهدِ إلَی اللَّحْدِ[12]»؛ زِ گهواره تا گور، تا آخرین لحظه ما باید خوراک جان را تأمین کنیم. خوراک جان علم است. باید جان ما همیشه با تغذیهی علمی شاداب باشد.
عَبدی از عبادالله که حضرت موسی (علیه السلام) با او رو به رو شد
حضرت موسی کلیم (علیه السلام) به دوست خود گفت که باید برویم. رفتند، فراموش کردند، از آنجا گذشتند، خیلی خسته بودند. او در آن اُوج خستگی از رفیقش خواست که ماهی را بیاورید. گفت: ماهی در فُلان صخره جا ماند. گفت: باید برگردیم. با آن خستگی در نهایت فشار تحمّل سختیها کردند و به آن صخره برگشتند که در آنجا «فَوَجَدَا[13]»؛ وَجَدا یعنی چه؟ یعنی پیدا کرد. مَعلوم میشود جویا بوده است که یافته است. «فَوَجَدَا» ابتدائاً وقتی کسی چیزی را به دست آورده است، نمیگویند وَجَدا؛ این خلأ داشت، در وجودش نبود. حالا آن نبود تبدیل به بود شد. این وِجدان میشود. «فَوَجَدَا»؛ این میگَشت، خلأ داشت. «فَوَجَدَا»؛ خداوند متعال هیچ اسمی نمیبَرد که این چه کسی بوده است. ما از روایات میدانیم که او جناب خِضر (علیه السلام) بوده است که در روایت دارد به حضرت خِضر (علیه السلام) سلام کنید. هرجایی سلام کنید او اِشراف دارد و جواب سلام شما را میدهد. وقتی مُتّصل شدید، دعا کنید و او آمین میگوید و دعای شما مُستجاب میشود. «فَوَجَدَا»؛ اینها چه کسی را یافتند؟ «عَبْدًا[14]»؛ یک کسی که هُویّت او، گوهرهاش، همهی هستیاش، نمود و بودش عُبودیّت بود. غیر از عُبودیّت هیچ پیرایهای نداشت؛ «فَوَجَدَا عَبْدًا». در جریان معراج پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم خداوند علیّ حَکیم فرمود: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ[15]»؛ تا عَبد مُطلق نبود، حقّ عُروج نداشت. غیر از عُبودیّت هیچچیزی نداشت. بعضیها در مورد مرحوم «آیت الله بهاءالدینی» (اعلی الله مقامه الشریف) میگفتند: کُمپانی فقر است. این کُمپانی عُبودیّت بود، اما فقر بود. هیچچیزی نداشت؛ واقعاً هیچچیزی نداشت. عَبد کسی است که «ألْعَبْدُ وَ مَا فِی یَدِهِ کَانَ لِمَوْلاهُ[16]»؛ اصلاً عَبد نمیتواند مالک بشود، نمیتواند دارای چیزی بشود. این عَبد بود. «فَوَجَدَا عَبْدًا»؛ عبدی را یافتند. خیلی مهمّ است! وقتی آدم عطش داشته باشد، این یافتن خیلی مهمّ است. اگر جسم بود که پیدا نمیکرد؛ الآن این خاطرهی وجود نازنین مرحوم «آیت الله بهجت» (روحی فداه) که چه وَلی بود! چه عَبدی بود! واقعاً آدم در ایشان جسم نمیدید. اصلاً جسم نداشت. نور بود. آدم هیچ سنگینی احساس نمیکرد که این جایی را پُر کرده است. ایشان برای همه جا باز میکرد. این آدمهای بزرگ جا را برای همه تَنگ میکنند؛ ولی آدمهایی که هیچچیزی ندارند، وقتی هیچچیزی ندارند مُزاحم هیچچیزی نیست. آدم با داراییاش مُزاحم میشود؛ او که هیچچیزی نداشت. «فَوَجَدَا عَبْدًا»؛ خدایا! از این نوع بندگانت سر راه ما هم قرار بده. چه میشود؟! «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا»؛ عَبدی! اختصاص به این ندارد، برای آن زمان نیست. «عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا»؛ ما در خَزانهمان از اینها داریم. این یک نمونهاش هست؛ «عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا».
دو ویژگی عَبدی که خداوند متعال مَطرح کرده است
خداوند متعال دو ویژگی برای عَبد مطرح فرموده است. دقتّ بفرمایید. «فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا[17]»؛ اوّلین ویژگیاش این است: او مَشمول رَحمت رَحیمیّهی خداوند بوده است؛ ولی رَحمتی نبود که خودش به دست آورده باشد. «آتَيْنَاهُ»؛ ما به او رَحمت داده بودیم؛ ولی رَحمتی نبود که در نمازش، در روزهاش، در ایثارش، در خدمتش، در تَعلیمش به دست آورده باشد. «آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا»؛ ما این رَحمت را بیواسطه بُردیم و از سرچشمه خورد. از نزد خودمان بود. ما ساقی بودیم. این از نَهر و از این لولهکِشیها استفاده نکرد؛ از چشمهی رَحمت مُستقیماً استفاده کرد. «آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا»؛ این رَحمت، رَحمت مِن عِندی بود؛ «رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا». این یک ویژگی اوست. او مَغضوب نبود، او مَرحوم بود. ما در تمام نمازهایمان میخواهیم که راهِ کَلیم را برویم. میگوییم: «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ[18]»؛ این مُنعم عَلیهم همان «رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا» است. میخواهیم همیشه سر سُفرهی رَحمت تو باشیم، همیشه میهمان تو باشیم، همیشه خودت به ما لُقمه بدهی. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لَا الضَّالِّينَ[19]»؛ اگر مرحوم نبودیم چه هستیم؟ مَغضوب هستیم. یا مَغضوب هستیم؛ یعنی هم خودمان گُمراه هستیم و هم دیگران را گُمراه میکنیم و مَغضوب میشویم؛ و یا بحمدالله عُرضهی گُمراه کردن دیگران را نداریم، ولی خودمان بد هستیم. بدیهایمان را به دیگران سرایت نمیدهیم؛ ولی خودم خودم را میشناسم؛ بد هستم. «غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ» ، «آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا». و دوّم چیست؟ «وَ عَلَّمْنَاهُ»؛ علم است. «وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»؛ باید کسی حضرت موسی (علیه السلام) را تَعلیم بدهد که او مُعلّم ندیده است؛ «عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا». هم رَحمت او مِن عِندی بود و هم علم او لَدُنّی بود. این 3ـ2 نکته در آغاز تحصیلتان که با مَقصد آمده باشید. باری به هر جَهت حالا شغلها را بررسی کردیم، برویم و اینجا را هم تجربه کنیم، این برای طلبه نیست. این برای کسی که میخواهد خلیفهی خداوند بشود، باری به هر جَهت ندارد. باید انتخاب کرده باشید. اگر انتخاب کردید،
«من نمیگویم سَمندر باش یا پروانه باش ***** چون به فکر سوختن افتادهای مردانه باش».
اگر آمدهای یکوقت آقای خود را رَها نُکنی بروی، یکوقت از پادگان فرار نکُنی، سرباز فراری نشوی، یکوقت در جنگ جبهه را تَرک نکُنی، سنگر را خالی نگذاری؛ آمدهای که آمده باشی، ثابتقَدم باشی.
سوّم باید به دنبالش بروید. هم به دنبال اُستاد باید رفت و هم به دنبال علم باید رفت. این 3ـ2 نکته و نکات دیگری که در اینجا هست که اگر عُمری داشتیم و باز هم خداوند متعال این سعادت را داد که روضهخوان مَجموعهتان باشیم، انشاءالله بعضی از نکات را با همدیگر مَزه مَزه میکنیم.
دعا
«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[20]».
خدایا! صاحبمان را برسان.
خدایا! قلب نازنینش را از ما راضی بدار.
خدایا! ما را از حضرت جُدا مَفرما.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم در میان خادمان امام زمان (اروحنا فداه) جَمع ما را مَطلوب قرار بده.
خدایا! جَمع ما را مُمتاز قرار بده.
خدایا! جمع ما را خط شکن قرار بده.
خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم نگرانیها را از این کشور مُرتفع بفرما.
خدایا! نگرانیها را از این انقلاب برطرف بفرما.
خدایا! نُفوذیها و دست خیانت را اِفشا و این دست را به حقّ حضرت علی اصغر (علیه السلام) قَطع بفرما.
خدایا! آبرویمان را نبَر.
خدایا! دینمان را حفظ کُن.
خدایا! ما را بیدین نَمیران.
خدایا! ما را مَشغول الذّمهی خَلق خودت نَمیران.
خدایا! ما را با پیامبرت همدَرجه قرار بده.
خدایا! حَشرمان را با حضرت علی (علیه السلام) و اولاد علی (علیه السلام) قرار بده.
الها! نیّات ما را خالص کُن.
بارالها! همهی کارهایمان را، حرفهایمان را، قیام و قُعودمان را، حرف و سکوتمان را ذخیرهی قَبر و قیامتمان قرار بده.
خدایا! عُمر ما را موجب حَسرت قرار مَده.
الها! پروردگارا! سایهی پُر بَرکت همهی عالِمان خوب، مَراجع بزرگوار، خُصوصاً پَرچمدار انقلاب، سُکاندار کشتی نهضتمان، رهبر عزیزمان را با عزّت و کرامت، با نُفوذ و اقتدار مُستدام بدار.
خدایا! این صهیونیستها را، این خونخوارهای بیهمهچیز را از میان بردار.
خدایا! آمرانشان را، همیاران و همکارانشان را هم نابود بگردان.
خدایا! مُزدوران مَنطقهای، این سَلاطین وابستهی به آمریکا و همدل و همراه با صهیونیست را ریشهکَن بفرما.
خدایا! در داخل کشور ستون پَنجمی که برای آنها کار میکنند، ایجاد یأس میکنند، مردمآزاری میکنند، دلها را میشکنند؛ به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت میدهیم اینهایی را که قابل هدایت نیستند را هم نابود بگردان.
خدایا! شهدا و امام شهدا را سر سُفرهی امام حسین (علیه السلام) مُتنعّم و اَرواحشان را همواره از ما راضی بدار.
خدایا! همهی بیماران، بیماران مورد نظر را شِفای عاجل، شِفای کامل، شِفایی که موجب نجات و سعادت دین و دنیایشان باشد به آنها مَرحمت بفرما.
خدایا! توفیق شُکر همهی نعمتها و نعمت طلبگی را به همهی ما روزی بفرما.
غفرالله لنا و لکم
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم
[1] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.
[2] غزالى، محمد بن محمد، کیمیاى سعادت، ج 2، ص 404، تهران، شرکت انتشارات علمى فرهنگى، چاپ یازدهم، 1383ش.
[3] مفاتیح الجنان، دعای «اللهم عرفنی نفسک» برای زمان غیبت.
[4] سعدی شیرازی.
[5] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۵۹.
[6] سوره مبارکه بقره، آیه 214.
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ».
[7] بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۳، صفحه ۲۶7.
«سن، [المحاسن] ، عَنِ اَلنَّوْفَلِيِّ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : اَلرَّفِيقَ ثُمَّ اَلطَّرِيقَ».
[8] مولانا، دیوان شمس، غزلیات، غزل شماره ۴۴۱.
[9] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر سوم، بخش ۱۵۱.
[10] سوره مبارکه بقره، آیه 273.
«لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ».
[11] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۷، صفحه ۴۶.
«عَبْدُ اَلْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْآمِدِيُّ فِي اَلْغُرَرِ وَ اَلدُّرَرِ، عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: زَكَاةُ اَلْعِلْمِ نَشْرُهُ زَكَاةُ اَلْجَاهِ بَذْلُهُ زَكَاةُ اَلْحِلْمِ اَلاِحْتِمَالُ زَكَاةُ اَلْمَالِ اَلْإِفْضَالُ زَكَاةُ اَلْقُدْرَةِ اَلْإِنْصَافُ زَكَاةُ اَلْجَمَالِ اَلْعَفَافُ زَكَاةُ اَلظَّفَرِ اَلْإِحْسَانُ زَكَاةُ اَلْبَدَنِ اَلْجِهَادُ وَ اَلصِّيَامُ زَكَاةُ اَلْيَسَارِ بِرُّ اَلْجِيرَانِ وَ صِلَةُ اَلْأَرْحَامِ زَكَاةُ اَلصِّحَّةِ اَلسَّعْيُ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ زَكَاةُ اَلشَّجَاعَةِ اَلْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اَللَّهِ زَكَاةُ اَلسُّلْطَانِ إِغَاثَةُ اَلْمَلْهُوفِ زَكَاةُ اَلنِّعَمِ اِصْطِنَاعُ اَلْمَعْرُوفِ زَكَاةُ اَلْعِلْمِ بَذْلُهُ لِمُسْتَحِقِّهِ وَ إِجْهَادُ اَلنَّفْسِ فِي اَلْعَمَلِ بِهِ».
[12] پاینده، نهج الفصاحه، ۱۳۸۲ ش، ص ۲۱۸؛ خواجه نصیرالدین طوسی، آداب المتعلّمین، ۱۴۱۶ ق، ص ۱۱۲.
[13] سوره مبارکه کهف، آیه 65.
«فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا».
[14] همان.
[15] سوره مبارکه اسراء، آیه 1.
«سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ».
[16] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲4.
«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى».
[17] سوره مبارکه کهف، آیه 65.
[18] سوره مبارکه فاتحه، آیات 6 و 7.
[19] همان.
[20] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.





