در محضر استاد ۲۶۱

درس اخلاق آیت الله صدیقی؛ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لي‏ صَدْري * وَ يَسِّرْ لي‏ أَمْريَ * وَ احْللْ عُقْدَةً مِنْ لِساني‏ * يَفْقَهُوا قَوْلي[1]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

کسی که اراده‌ی مسیر حقّ را داشته باشد، رعایت سه چیز برایش الزامی است

«قُلْتُ یَا أَبَاعَبْدِاللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ[2]»؛ عَرضه داشت که نُسخه بدهید. مُقدّمات فَراهم است و با بیانات خودتان آماده‌ی پَذیرش هستم؛ ببارید. زمین را شُخم کردیم و آماده‌ی پَذیرش است؛ حالا بَذرهایتان را بپاشید و بر ما ببارید؛ «أَوْصِنِی». حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: به 9 چیز توصیه دارم و این 9 چیز وصیّت من برای همه‌ی راهیانِ راهِ سُلوک است؛ «وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى». اگر کسی مَقصدش خداست، مُرادش خداست و به دنبال راه می‌گردد، راه این است که من دارم می‌گویم و اختصاص به «عُنوان بَصری» ندارد؛ «فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى». گفتند: در اراده 3 چیز ضَروری است، شرط لازم است. یکی کَمال مُراد است. آدم وقتی قَصد می‌کند، اراده می‌کند به کربلا برود، به اَرض اَقدس رَضوی مُشرّف بشود، دیدن بزرگی از بزرگان را دارد یا هرکاری را که اراده می‌کند، آن چیزی که باعث می‌شود آدم اراده کند یکی این است که در آن مُراد یک کَمالی وجود دارد. کَمال مَعنوی، کَمال علمی، کَمال اُنسی، کَمال مادی؛ آن‌جا یک‌چیزی هست و آن جاذب هست. من را می‌طَلبد، من را می‌کِشد. دوّم این‌که آن چیزی که آن‌جا هست، در من نیست. اگر خودم داشتم، دیگر نیاز نبود بروم. پس خودم ندارم. سوّم این‌که آن هست، آن‌جا وجود دارد و در وجود من نیست، این همّت را دارم که بخواهم این فِقدان را به وجدان تبدیل کنم. این نبود را به بود مُبدّل کنم. این 3 چیز وقتی در کنار هم بود، شوق می‌آید. اِشتداد پیدا می‌کند و به مرحله‌ی عمل می‌رسد. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آن‌هایی که اراده دارند و اراده‌شان اِلی‌الله است، مَقصدشان «الله» است، از این وصیّت استفاده می‌کنند.

تا خدا نخواهد، فعلی صورت نخواهد گرفت

بعد حضرت دعا کردند. ما باید به هر وسیله‌ای شده است ان‌شاءالله در دل آقایمان یک راهی پیدا کنیم که حضرت ما را دعا کنند. بدون دعای حضرت کسی به جایی نمی‌رسد. «وَ اللَّهَ أَسْأَلُ»؛ خدا را مورد مَسألت قرار دادند «أَنْ یُوَفِّقَکَ»، که تو را مُوفّق بدارد «لِاسْتِعْمَالِهِ»؛ این وصیّت، این موادی که در به عُنوان برنامه در اختیار تو قرار می‌گیرد، خداوند متعال برای اجرای آن به تو توفیق بدهد. توفیق در برابر خِذلان است. از قول حضرت نوح (علیه السلام) (عَلی ما بِذُکری) «وَ مَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ[3]»؛ توفیق به وسیله‌ی خداست، خِذلان هم از خداست. هم توفیق از خداست و خِذلان از خداست. این دعای «يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ[4]» خیلی سرمایه است، گَنج است، تکیه‌گاه است، آرام‌بَخش است. خیلی وسیله‌ی ارتباط  و اتّصال یک فقیر به یک غَنی، یک بیچاره به یک چاره‌ساز است. آن‌جا این عبارات بیان شده است: «وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَىَّ، وَ بِسُلْطانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَىَّ، فَلا مُصْدِرَ لِما أَوْرَدْتَ، وَ لَا صارِفَ لِما وَجَّهْتَ، وَ لَا فاتِحَ لِما أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ، وَ لَا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ[5]»؛ خدا نکند خداوند دستش را از پُشت ما بردارد، پُشت‌مان را خالی کند. خداوند پُشت آدم را خالی کند، می‌اُفتد؛ قطعاً می‌اُفتد. ولی خوشا به حال کسی که «وَ لَلْتّکاءِ إلّا عَلَیْک»؛ تکیه‌گاهش خداست. کسی به خداوند اعتماد کند، دل به خدا بدهد، دلگرمی‌اش او باشد، هیچ قدرتی نمی‌تواند او را زمین بزند. لذا خِذلان خداوند وحشتناک است. «وَ لَا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ»؛ ولی اگر خداوند توفیق داد، تَسبیب اَسباب برای وُقوع علّت تامّه گاهی میلیاردها چیز باید دست به دست هم بدهند، این‌ها باشند، در کنار همه‌ی این‌ها اراده‌ی خودِ آدم یکی از اَسباب وقوع علّت تامّه برای حُصول آن مَقصد هست. ولی همه‌ی این‌ها در طول اراده‌ی حق‌تعالی است. تا خداوند نخواهد، اگر همه‌ی اَسباب هم فراهم بشود، خداوند نخواهد نمی‌شود. خداوند بخواهد، همه‌ی اَسباب را در یک لحظه فراهم می‌کند. آمدن امام زمان (ارواحنا فداه) از نظر ظاهری نباید واقع بشود. ما آمادگی نداریم، جامعه‌ی ما آمادگی ندارد. ما «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ[6]» نیستیم، ما «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ[7]»‌ مان ضعیف است، ما فراز و نَشیب فراوان داشتیم، ما تَعبُّد آن شیعه‌ی تَنوری را واقعاً نداریم که بی‌چون و چرا درون آتش بشویم، درون تَنور برویم و هیچ باک‌مان نباشد. چون امام‌مان گفته است بدون هیچ اَخمی، بدون هیچ مُعطّلی، بدون هیچ سؤالی برویم در آتش بنشینیم. این حالت را کُدام‌یک از ما داریم؟ ما خودمان را عاقل می‌دانیم و عقل را بر خودمان حُجّت می‌دانیم. آن عقلی که هادیِ این عقل است، به اندازه‌ی عقل خودمان کافی نمی‌بینیم. در کارهای خداوند، در تقدیرات الهی رضا نداریم؛ چون و چرا داریم. «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ إِيماناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبِى، وَ يَقِيناً صادِقاً حَتَّى أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يُصِيبَنِى إِلّا مَا كَتَبْتَ لِى، وَ رَضِّنِى مِنَ الْعَيْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِى[8]»؛ ما به تقسیم الهی خیلی راضی نیستیم. از نظر فکری راضی هستیم؛ می‌گوییم هرچه خدا بخواهد خوب است، تَدبیر الهی را در فکرمان قبول داریم، در مُحاسبات‌مان قبول داریم؛ ولی در زندگی یک حادثه‌ای که پیش می‌آید مُنفجر می‌شویم، دادمان بالا می‌رود. رویمان نمی‌شود به خدا بگوییم چرا این کار را کردی؛ ولی حَقّاً به آنچه خدا می‌خواهد خوش نیستیم.

توفیق الهی موجب می‌شود تَسبیب اَسباب یک‌مَرتبه فراهم شود

آمدنِ امام زمان (ارواحنا فداه) تَحقّق توحید کامل است. بنده باید بَندگی را در عُمق و ارتفاعش تجربه کند. با همه‌ی وجودش خودش نباشد. مالِ اوست؛ «إِنَّا لِلَّهِ[9]». مَگر من فُضول هستم که خداوند در مورد کار خودش چه می‌کند؟! من هم مالِ خدا هستم. هر برنامه‌ای دارد، او برای مالِ خودش دارد. به مالِ من کاری ندارد که فُضولی بکنم؛ ولی این کار را می‌کنیم.‌ ما در حَوادث تَشخیص خودمان را، مَنافع تَوهُّمی خودمان را بر مَصالح برنامه‌ریزی‌شده‌ی حَکیم عَلی‌الاطلاق که در عینِ حکمت رأفت او گاهی این عبارتِ دعای بعد از «نماز جعفر طیّار» را که مورد سفارش مرحوم «آیت الله بهجت» (اعلی الله مقامه الشریف) در گرفتاری‌ها بود، گاهی خدمت شما خوانده‌ایم و اَخیراً در مورد حضرت امام صادق (علیه السلام) که توفیقی داشتیم و یک مُروری می‌کردیم، حضرت به «زید شَحّام[10]» فرمودند: «جَدِّة تُوبَتَک»؛ خودت را آماده کُن. او شروع به گریه‌ کرد. زید شَحّام جُزء اَصحاب خاصّ است، روایات خاصّی هم از ایشان در مَسیر تَزوُّد ما برای سُلوک اِلی‌الله وجود دارد. شروع به گریه کرد. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: چرا گریه می‌کُنی؟ عَرضه داشت: خبر مرگم را دادید، من دارم می‌روم. حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: برای شما باکی نیست؛ حساب شما با ماست. پَرونده‌ی شما در اختیار ماست. بعد فرمودند: ما اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) به شما از خودتان مهربان‌تر هستیم. ما از پدرتان، از مادرتان و از خودتان مهربان‌تر هستیم. شما که زیر چَتر ما هستید، چه نگرانی دارید؟ اصلاً برای چه مُشوّش هستید؟ حساب و کتابتان را ما داریم. و این در طول رَأفت و مهربانی حضرت حق‌تعالی است که در آن دعا می‌گوییم: «أَنْتَ أَبَرُّ بِی مِنْ أَبِی وَ أُمِّی، وَ أَرْحَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ مِنَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ[11]»؛ مَعبود من! خدای من! تو از پدرم و از مادرم به من «أَبَرُّ» هستی. آن‌ها می‌خواهند دست من را بگیرند، چیزی به من بدهند؛ ولی هیچ‌کسی مثل شما حتی پدر و مادرم بِرّ و احسان ندارد. «أَنْتَ أَبَرُّ بِی مِنْ أَبِی وَ أُمِّی، وَ أَرْحَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ مِنَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ»؛ همه‌ی مردم محبّت‌هایشان را جَمع کنند، محبّت خودم هم در کنار آن‌ها باشد، در مُقایسه‌ی با محبّت تو به من، مهربانی و رَحم تو به من بیشتر از خودِ من به من است؛ «أَرْحَمُ بِی مِنْ نَفْسِی». لذا آن توفیق تَسبیب اَسباب است. گاهی همه‌ی اَسباب جمع است، ولی یک مانعی پیش می‌آید. رَها می‌شود، مُدّت‌ها آدم زَحمت می‌کِشد، تمام بافته‌هایش با یک طوفان کوچکی رشته می‌شود؛ پَنبه می‌شود و به باد می‌رود. گاهی هم آدم هیچ توقّعی ندارد؛ اما یک‌مَرتبه می‌بینید اَسباب فراهم می‌شود.

لذا در مورد ظُهور حضرت موسی (علیه السلام) برای نجات بَنی‌اسرائیل (علیه السلام) بَنا بوده است چهارصد سال بعد صورت بگیرد؛ ولی اِجماع کردند، دل‌ها شکست، اِضطرار برایشان پیش آمد، اِنقطاع اِلی‌الله پیش آمد و چهارصد یا چهل سال خداوند متعال تَسریع کرد. اَسباب را فِشُرده کرد و تمام آنچه را که لازمه‌ی قیام حضرت موسی (علیه السلام) بود، در یک‌ شَب فَراهم شد. و ما در روایت هم داریم که ظُهور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) هم مانند ظُهور حضرت موسی (علیه السلام) است. از جایی که شما فکر نمی‌کنید، وقتی مُنقطع شدید و فَهمیدید جُز این‌که او بیاید کاری از ما ساخته نیست، وقتی به این‌جا رسیدید دیگر خداوند متعال رَحم می‌کند و مُقدّمات را در یک شب فراهم می‌کند؛ از جایی که ما فکر نمی‌کردیم.

توفیق غیر از مُحاسبات انسان حاصل می‌شود

لذا این دعای امام صادق (علیه السلام) به ما طَمع می‌دهد. ما هم دامان امام صادق (علیه السلام) را بگیریم. ما هم دامان مولای خودمان، مهربان خودمان، صاحب خودمان، امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را بگیریم و بگوییم: آقا! شما یک توفیقی برای ما بخواهید. «وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ»؛ امام صادق (علیه السلام) چه‌قَدر به این طلبه‌ی سالخورده عنایت کردند. با چه توجُّهی اِهتمام دارند که این را راه بیندازند. آن مُقدّمات، آن بیانات عَرشی که دل را آب می‌کرد. حالا هم که می‌خواهد نُسخه بدهد، به خودش واگذار نمی‌کند که گرفتاز خِذلان نشود. می‌گویید از الله برای تو توفیق می‌خواهم. یک کاری بکنیم که حضرت برای ما توفیق بخواهند. اگر آن توفیق نیاید، همه‌ی کارهای ما ظاهری است، باطن ندارد. همه‌ی این‌ها وِزر و وَبال می‌شود، از طلبگی خودمان نتیجه‌ی برعکس می‌گیریم. «لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اَللَّهِ إِلاَّ بُعْداً[12]»؛ این در مورد طلبه‌هاست. این حدیث شریف که از مَعالم شروع شده است، بعد هم این‌جور در حوزه‌ها به زبان‌ها می‌آید، کسی درسی را برای خداوند نخواند، «لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اَللَّهِ إِلاَّ بُعْداً». طلبه شدیم که به امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) نزدیک بشویم، الهی بشویم؛ اما حجاب‌مان بیشتر می‌شود، مُدام غفلت‌مان بیشتر می‌شود، مُدام سرگرمی‌مان بیشتر می‌شود. این‌ها خِذلان است؛ این‌ها خِذلان الهی است. توفیق این است که مُقدّماتی فراهم می‌شود که آدم همیشه خودش را بیچاره می‌بیند و خداوند را چاره‌ساز می‌بیند. همیشه خودش را مُحتاج به عنایت صاحبش امام زمان (ارواحنا فداه) می‌بیند. او مَظهر رُبوبیّت خداست، او باید ما را تربیت کند، او باید دست نَوازش به سر ما بکِشد؛ والّا بدبَختیم. در طلبگی‌مان مُفسد می‌شویم، فاسد می‌شویم، مُضرّ می‌شویم. توفیق رفیقی است که به هرکسی نداده‌اند. من نمی‌دانم چه می‌شود. بعضی‌ها سوابق بدی دارند، اما یک‌مَرتبه یک جَهشی برایشان پیش آمد، یک تَحوُّلی برایشان پیش آمد، یک انقلابی رُخ داد که اصلاً برای این‌ها تغییر هُویّت پیش آمد. اصلاً این دیگر آن آدم نبود؛ یک آدم جدید شد. مانند «زُهیر»، مانند «حُرّ». آن مُقدّماتی که این‌ها زندگی کرده بودند، کسی تصوّر نمی‌کرد حُرّ به جایی برسد که در بین همه‌ی شهدا امام حسین (علیه السلام) فقط او را با مدال بَدرقه کند. گوشه‌‌ی عَمامه‌ی خودش را به زخم سر او بَست. زَخم حضرت علی اکبر (علیه السلام) را نبَست، زَخم حضرت قاسم (علیه السلام) را نبَست، گلوی حضرت علی اصغر (علیه السلام) را نبَست؛ ولی برای حُرّ سربَند قرار داد. احتمالاً خوانده‌اید که «شاه اسماعیل» رفت قَبر حُرّ را شکافت و دید دستمالی به سرش بَسته شده است. شکاف سرش را امام حسین (علیه السلام) بَست. آن دستمال را باز کرد که به عُنوان تَبرُّک ببَرد، اما خون فَوران کرد. هر دستمال دیگری آوردند، دیدند که خون بَند نمی‌آید. مَجبور شدند همان نشانی که امام حسین (علیه السلام) داده بود، دوباره به سر او بَستند. «یا اِلهَ العاصِین!»؛ هرقَدری هم بدسابقه باشیم، جلوی امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را نگرفتیم. ما با همه‌ی بدی‌هایمان موجب دَربه‌دَری آل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) که نشدیم. ولی توفیق این است. توفیق از آن ناحیه با مُحاسبات ما فرق دارد. ما روی کارهای خودمان خیلی حساب می‌کنیم؛ اما خداوند برای این کارها هیچ حسابی باز نکرده است. آن چیزی که شما به حساب می‌آورید، به حساب نمی‌آید. هر جایی شما خودتان را به حساب نیاوردید، آن‌جا مَعلوم می‌شود که یک کسی تَحویلتان می‌گیرد. خیلی خودتان را تَحویل نگیرید. مانندِ من بیچاره نباشید که فکر می‌کردم کسی هستم. هیچِ هیچ هستم؛ از هیچ هم هیچ‌تر هستم.

سه خِصلتی لازم برای مؤمن در کلام امام جواد (علیه السلام)

این توفیق یک اَمر مَرموزی است. چه می‌شود که آدم برای نماز شب بلند می‌شود؟ چه می‌شود که آدم در سَحر حالی دارد؟ و چه می‌شود که آدم با همه‌ی مُقدّماتی که فراهم کرده است، خداوند خواب را مُسلّط می‌کند و به هیچ‌وَجه نمی‌تواند یک حالی داشته باشد، یک صفایی بکند؟ لذا وجود نازنین حضرت امام محمد تقی جوادالائمه (ارواحنا فداه) فرمودند: «اَلْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ إِلَى ثَلاَثِ خِصَالٍ[13]»؛ مؤمن سه چیز را لازم دارد، به آن مُحتاج است. تَعبیر خیلی تَعبیر رَسایی است. «يَحْتَاجُ»؛ مُحتاج هستیم. اگر نباشد ما سرپا نیستیم. اوّلین مورد «تَوْفِيقٍ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ[14]» است. توفیق از جانب خداست. دوّمین مورد هم این است که آدم عَطش درونی داشته باشد. اَدا دَر نیاورد. به مادرِ جوان مُرده کسی گریه یاد نمی‌دهد؛ او تا عُمق اُستخوانش می‌سوزد و اَشک می‌ریزد. تا دل نسوزد، اَشک نمی‌آید. باید آن سوزِ درونی حاصل بشود. و سوّمین مورد داشتن مُعلّم است، رفیقِ خوب است، کتابِ خوب است. و این آخرین مورد است. اوّلین مورد آن لُطف خاصّ خداوند است، رَحمت رَحیمیه‌ی خداوند است، هدایت خاصّ خداوند است؛ «وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا[15]». و این‌ها جُزء اَسرار است.

دعای امام صادق (علیه السلام) یک نُسخه‌ی شفابخش برای عُنوان بَصری بود

حالا بنده واقعاً عَرض می‌کنم که بسیار جاهل هستم و چیزی نمی‌دانم. این حرف‌ها را هم به هرحال بخاطر این صَفای باطن شماست که دور ما می‌نشینید و ما هم یک چیزهایی می‌گوییم و ان‌شاءالله از خودمان نمی‌گوییم؛ همه‌ی این‌ها هست. ولی برایم هیچ هَضم نمی‌شود که این عُنوان بَصری، این 90 سال عُمرش همه‌اش در سَراب‌ها سِپَری شد. چه شد که در 90 سالگی دستش به امام صادق (علیه السلام) رسید و شما کُتُب رِجالی اَحادیث را بگردید؛ غیر از این حدیث هیچ‌چیزی از عُنوان بَصری پیدا نمی‌کنید. این چه کسی بوده است که امام صادق (علیه السلام) ابتدا فرمودند: اسم تو چیست؟ عَرض کرد: اَباعبدالله. فرمودند: «ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ[16]»؛ یادتان که هست! حضرت در آن‌جا یک دعایی برایش کرد که خودش هم مُتوجّه این سرمایه شد. گفت: اگر در عُمرم هیچ‌چیزی نَصیبم نشده بود، جُز این‌که امام صادق (علیه السلام) دعایم کرده است، برایم کافی بود. باز می‌خواهد به او نُسخه بدهد، دعا می‌کند؛ «وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ». این نُسخه است. نُسخه برای قاب‌گرفتن نیست؛ نُسخه برای مُعالجه است. این نُسخه، نُسخه‌ی شِفاست. باید این دارو را بخوری. تا دارو را مِیل نکُنی، درمان نمی‌شوی، مُعالجه نمی‌شوی. لذا برای این‌که واقعاً این دارو و درد را احساس کرده باشد، وای بر آدم‌های بی‌دَرد! این‌ها در دنیایشان هم خیری نمی‌بینند، در آخرتشان هم خیری نمی‌بینند. مُرفّهین بی‌دَرد! و خوشا به حال دردمَندان. اگر دردمَند بودیم و این درد را احساس کردیم، قطعاً دارو را با همه‌ی وجود پیدا می‌کنیم و برای نجات از این درد و از این بیماری، این دارو را با دقّت، سر وقت، به موقع و به مقدار لازم عمل می‌کنیم. لذا گفته‌اند که از خداوند درد بخواهید. اگر درد نباشد، ارائه‌ی دَرمان عَرضه‌ی بدون تقاضاست؛ فایده‌ای ندارد. باید آن تقاضاها در وجود انسان بُروز بکند تا این‌که انسان دنبال نُسخه باشد و وقتی هم به او نُسخه دادند، قَدر بداند. مانند یک بیمار سرطانی که کسی داروی جدیدی پیدا کرده است، این چگونه با همه‌ی وجودش مُواظبت می‌کند که نکند یک‌جا غفلت کند، وقت رعایت نشود، اندازه رعایت نشود، پَرهیز رعایت نشود. همه‌ی آنچه که لازمه‌ی این دَرمان است، همه‌ی این‌ها را رعایت می‌کند. وجود مُقدّس امام صادق (علیه السلام) می‌خواهند نُسخه بدهند و دعا می‌کنند که خداوند تو را مُوفّق بدارد. حالا چه کنیم که حضرت دعا کنند، اگر به ما چیزی دادند ان‌شاءالله در جلسه‌ی دیگر با هم صفا می‌کنیم.

روضه و تَوسُّل به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام)

«صَلَّیَ اللهُ عَلَیکَ يَا أَبا عَبْدِ اللّهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ[17]». رئیس حوزه‌ها هستند. امام صادق ما (سلام الله علیک) از پدر، از مَلائکه و از همه‌ی مهربان‌ها مهربان‌تر است. به یک آدمِ خیلی بی‌مُبالات که از اَفراد دَربار بَنی‌العبّاس بوده است، گرفتار عیش و عِشرت و بدبَختی بوده است. همسایه‌ای داشته است که شیعه بوده است و به صورت مُکرّر به او تذکّر می‌داد؛ ولی اصلاً برایش مهم نبود. کسی در وادی گناه بیُفتد، مانند اعتیاد به موادّ مُخدر است. بدبَخت درد می‌کِشد، احساس خواری هم می‌کند، می‌خواهد هم کنار بکِشد؛ ولی عُرضه‌اش را ندارد. اراده را از دست داده است. این شخص چنین کسی شده بود. ولی شنید که این همسایه‌ی شیعه دارد برای حَجّ بیت‌الله مُشرّف می‌شود. آمد و گفت: می‌روی به امام صادق (علیه السلام) بگو: ما یک همسایه داریم که خیلی گرفتار شده است. از این هوای نَفْس خودش زَنجیری است، نمی‌تواند خودش را نجات بدهد. بگو یک کاری برای من بکند. رفت؛ وقتی خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام) رسید، عَرض کرد: یک همسایه‌ای داریم که از دستگاه ظُلم حُقوق می‌گیرد. او گرفتارِ عیش و عِشرت و بدبَختی است. مُکرّر تذکّر دادیم، ولی گوش بدهکاری نداشت. اما حالا خودش آمده است و می‌گوید: من زَنجیری هستم؛ به آقایت بگو ببین برایم یک کاری می‌کند؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: وقتی برگشتی سلام من را به او برسان. «یا اِلهَ العاصِین!»؛ به یک آدم بدسابقه با آن وضعیّت هم سلام می‌رساند. ای امام عزیزمان! امام صادق (علیه السلام)! سلام ما را جواب بدهید. ما توَقُّع نداریم شما به ما سلام بدهید. فرمودند: به او بگو اگر کارهایت را تَرک کُنی، گذشته‌اش را من ضمانت می‌کنم. نگران گذشته نباشد؛ من بهشت را برایش تَضمین می‌کنم. این گفتن نبود؛ این تَصرُّف بود. «اَبوبَصیر» می‌گوید: وقتی برگشتم و به دیدنم آمد، خلوت که شد به او گفتم: دردت را به حضرت امام صادق (علیه السلام) گفتم. پُرسید: حضرت امام صادق (علیه السلام) چه گفتند؟ گفت: حضرت به شما سلام رساند. عَجَب! به من سلام رساند؟! دیدند بهم ریخت. دیگر چه چیزی است؟ دیگر این‌که فرمودند: اگر برگردی گذشته‌ات با من؛ بهشت را برایت تَضمین می‌کنم. شوریده شد؛ برخاست و رفت. چند روزی گذشت، کسی را فرستاد و خواست تا من به او سر بزنم. رفتم دَرب زدم، دیدم که پُشت دَرب آمده است، ولی دَرب را باز نمی‌کند. گفتم: چرا دَرب را باز نمی‌کُنی؟ گفت: لباس ندارم. هرچه بود حقّ‌النّاس بود، هرچه بود مَظالم بود. همه را رَد کردم و الآن دیگر پوششی هم برای خودم ندارم. وقتی نگاه کنند این کار را می‌کنند. «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند[18]». امام زمان! شما را به جَدّتان امام صادق (علیه السلام) یک نگاهی از این نگاه‌ها به ما بکنید. همه‌چیز را از او گرفت. می‌گوید: آمدم به کمک برخی از اَخیار لباس و غذایی برایش تهیه دیدیم و بُردیم تَحویل دادیم. طولی نکِشید که باز کسی را فرستاد که حالم خوش نیست. رفتم دیدم مَریض شده است و در بِستر اُفتاده است. در همان حال در کنارش بودم که حالت اِحتضار برایش پیش آمد. دیدم از خود بیخود شد، چشمش را باز کرد و به من گفت: «قَدْ وَفانِیَ الصّادِقْ»؛ به ضمانتش عمل کرد. وَعده‌ای که داده بود عَملی شد. می‌گوید: سال گذشته رفتم و امام صادق (علیه السلام) را دیدم. قبل از آن‌که من چیزی بگویم، حضرت فرمودند: ما به قولی که دادیم عمل کردیم؛ او را بهشتی کردیم و رفت. آقا امام صادق (علیه السلام) خیلی مورد ظُلم قرار گرفتند. شیخ الانبیاء (سلام الله علیهم اجمعین) بودند، در سِنّ پیری بودند. اما هم اِهانت کردند، خانه‌اش را به آتش کشیدند، همسر و فرزندانش را مُتوحّش کردند. هم امام عظیم‌الشأن را به اسارت بُردند. آن هم با احترام نبود؛ مأمورین سوار بودند، امامِ مَعصوم که سِنّی از او گذشته بود را با پای پیاده در رِکاب می‌کِشیدند و می‌بُردند. اما یابن رسول الله! شما را اَسیر بُردند، اما غُل و زَنجیری به گردن شما نبود، ناموس شما در مُقابل چشم‌تان کُتک نمی‌خورد، بَچّه‌های خُردسالِ پدر از دست‌داده در مُقابل شما سیلی نمی‌خوردند. اوّلاً دل‌ها برای جَدّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بسوزد که هم او را اَسیر بُردند، هم تنها مُدافع او حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود. در مُقابل چشمش چه کردند! کار به جایی رسید که ناله‌ی بی‌بی بلند شد: «یا فضّه! إلیک فخذینی فقد واللَّه قُتِل ما فی أحشائی[19]»…

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

دعا

خدایا! امام زمان‌مان (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! قلب مُبارک ایشان را پیوسته از ما راضی بدار.

خدایا! توفیق اِستمرار تَحصیل رضای خودت و رضای اولیائت را به ما عنایت بفرما.

خدایا! ما را لحظه‌ای به خودمان وامَگذار.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم جان و دلمان را لَبریز از محبّت خودت قرار بده.

الها! پروردگارا! لذّت عبادتت را به ما بچِشان.

خدایا! مَعاصی را در کام ما تَلخ عنیات کُن.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم همه‌ی ما را زِین دینَت قرار بده.

خدایا! ما را عِزّ ولایت قرار بده.

خدایا! ما را بَرکت برای بَندگانت قرار بده.

خدایا! عاقبت اَمرمان را خَتم به خیر بگردان.

خدایا! این جانورهای وَحشی که وجدان آدم جَریحه‌دار است، دردش می‌آید؛ این‌جور دارند بی‌رَحمی می‌کنند، آواره می‌کنند، می‌کُشند، هیچ خطّ قرمزی ندارند و این طرف هم پَناهی جُز تو ندارند؛ به عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها)، به تَقرُّب امام صادق (علیه السلام) قَسمت می‌دهیم صهیونیست‌ها را در همین روزها نابود بگردان.

خدایا! سَران اِستکبار عالَمی را نابود بگردان.

خدایا! حکومت‌های مُزدور خودفُروخته‌ی به قدرت‌های بزرگ و خائن به اسلام و یارِ ظالم را نابود بگردان.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم شیعیان را از چَنگال ظالمین و فَریبکاران نجات عنایت بفرما.

خدایا! حوزه‌های علمیه و این حوزه‌ی امام زمان (ارواحنا فداه) را در ایفای رسالت تربیت خودشان، تربیت نُفوسی که بتوانند برای امام زمان (ارواحنا فداه) در حُکومت جَهانی کاری انجام بدهند، بیش از پیش توفیق نازل بفرما.

الها! اخلاص در همه‌ی کارها به ما مَرحمت بفرما.

خدایا! مَریض‌ها را شِفا عنایت بفرما.

خدایا! قَرض مَقروضین را اَدا کُن.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم اِدبارها را به اِقبال میان مؤمنین تبدیل کُن.

خدایا! کارشِکنی‌ها را به حمایت مُبدّل بفرما.

خدایا! رُحماءِ بَینَهُم را در سرار شیعیان عملی بگردان.

خدایا! امام (رضوان الله تعالی علیه) و شهدا را همواره از ما راضی بدار.

خدایا! سایه‌ی پُر بَرکت رهبر نورانی ما، رهبر الهی ما، رهبر حَکیم ما را با اقتدار و عزّت تا ظُهور حضرت حُجّت (ارواحنا فداه) مُستدام بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[1] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[2] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲4.

«أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ عَلَیهِ السَّلام الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ صَلَّیَ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏».

[3] سوره مبارکه هود، آیه 88.

«قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلَىٰ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ رَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا ۚ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ ۚ إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ ۚ وَ مَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ ۚ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ أُنِيبُ».

[4] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای «یا من تحل» برای ایمنی از دشمن و بلا و فقر و پریشانی.

«يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ، وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدائِدِ، وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلىٰ رَوْحِ الْفَرَجِ، ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبابُ، وَ جَرىٰ بِقُدْرَتِكَ الْقَضاءُ، وَ مَضَتْ عَلىٰ إِرادَتِكَ الْأَشْياءُ، فَهِىَ بِمَشِيئَتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ، أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِى الْمُلِمَّاتِ، لَايَنْدَفِعُ مِنْها إِلّا ما دَفَعْتَ، وَ لَا يَنْكَشِفُ مِنْها إِلّا ما كَشَفْتَ، وَ قَدْ نَزَلَ بِى يَا رَبِّ ما قَدْ تَكَأَّدَنِى ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِى ما قَدْ بَهَظَنِى حَمْلُهُ، وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَىَّ، وَ بِسُلْطانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَىَّ، فَلا مُصْدِرَ لِما أَوْرَدْتَ، وَ لَا صارِفَ لِما وَ جَّهْتَ، وَ لَا فاتِحَ لِما أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِما فَتَحْتَ، وَ لَا مُيَسِّرَ لِما عَسَّرْتَ، وَ لَا ناصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ…».

[5] همان.

[6] سوره مبارکه فتح، آیه 29.

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَانًا ۖ سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ ۚ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِيمًا».

[7] همان.

[8] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف ابوحمزه ثمالی.

«…اللّٰهُمَّ إِنَّهُ لَايُجِيرُنِى مِنْكَ أَحَدٌ، وَ لَا أَجِدُ مِنْ دُونِكَ مُلْتَحَداً، فَلا تَجْعَلْ نَفْسِى فِى شَىْءٍ مِنْ عَذابِكَ، وَ لَا تَرُدَّنِى بِهَلَكَةٍ، وَ لَا تَرُدَّنِى بِعَذابٍ أَلِيمٍ. اللّٰهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّى، وَأَعْلِ ذِكْرِى، وَ ارْفَعْ دَرَجَتِى، وَ حُطَّ وِزْرِى، وَ لَا تَذْكُرْنِى بِخَطِيئَتِى، وَ اجْعَلْ ثَوابَ مَجْلِسِى، وَ ثَوابَ مَنْطِقِى، وَ ثَوابَ دُعائِى رِضاكَ وَ الْجَنَّةَ، وَ أَعْطِنِى يَا رَبِّ جَمِيعَ مَا سَأَلْتُكَ وَ زِدْنِى مِنْ فَضْلِكَ إِنِّى إِلَيْكَ راغِبٌ يَا رَبَّ الْعالَمِينَ؛ اللّٰهُمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ فِى كِتابِكَ أَنْ نَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنا وَ قَدْ ظَلَمْنا أَنْفُسَنا فَاعْفُ عَنَّا فَإِنَّكَ أَوْلىٰ بِذٰلِكَ مِنَّا، وَ أَمَرْتَنا أَنْ لَانَرُدَّ سائِلاً عَنْ أَبْوابِنا وَ قَدْ جِئْتُكَ سائِلاً فَلَاٰ تَرُدَّنِى إِلّا بِقَضاءِ حاجَتِى، وَ أَمَرْتَنا بِالْإِحْسانِ إِلىٰ مَا مَلَكَتْ أَيْمانُنا وَ نَحْنُ أَرِقَّاؤُكَ فَأَعْتِقْ رِقابَنا مِنَ النَّارِ، يَا مَفْزَعِى عِنْدَ كُرْبَتِى، وَ يَا غَوْثِى عِنْدَ شِدَّتِى، إِلَيْكَ فَزِعْتُ، وَ بِكَ اسْتَغَثْتُ وَ لُذْتُ، لَاأَلُوذُ بِسِواكَ، وَ لَا أَطْلُبُ الْفَرَجَ إِلّا مِنْكَ، فَأَغِثْنِى وَ فَرِّجْ عَنِّى يَا مَنْ يَفُكُّ الْأَسِيرَ وَ يَعْفُو عَنِ الْكَثِيرِ، اقْبَلْ مِنِّى الْيَسِيرَ وَ اعْفُ عَنِّى الْكَثِيرَ، إِنَّكَ أَنْتَ الرَّحِيمُ الْغَفُورُ. اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُكَ إِيماناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبِى، وَ يَقِيناً صادِقاً حَتَّىٰ أَعْلَمَ أَنَّهُ لَنْ يُصِيبَنِى إِلّا مَا كَتَبْتَ لِى، وَ رَضِّنِى مِنَ الْعَيْشِ بِمَا قَسَمْتَ لِى، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ».

[9] سوره مبارکه بقره، آیه 156.

«الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ».

[10] زید شَحّام محدّث و راوی امامی شیعه قرن دوم قمری، از راویان امام باقر (علیه السلام)، امام صادق (علیه السلام) و امام کاظم (علیه السلام) است. علمای رجال شیعه به اتفاق او را ثقه می‌دانند و در کتاب‌های رجالی از او به نیکی یاد شده است. همچنین از امام صادق (علیه السلام) روایاتی در مدح زید شحام صادر شده و او را از شیعیان واقعی ائمه معرفی کرده است. کنیه زید را ابن‌موسی هم گفته‌اند که البته به ادعای ابن داود حلی، این شخص غیر زید الشحام و واقفی است. زید شحام روایات زیادی از ائمه نقل کرده که البته بیشتر آنها از امام صادق (علیه السلام) است. حمران بن اعین، عبدالله بن سنان و ابوحمزه ثمالی برخی از افرادی هستند که زید شحام از آن‌ها روایت کرده است. روایات او درباره موضوعاتی از قبیل مسائل اخلاقی، فقهی، تفسیر قرآن، کرامات اهل‌بیت (علیهم السلام)، فضائل دوازده امام، برپایی مجلس و گرامیداشت مظلومیت امام حسین (علیه السلام) است. به گفته نجاشی، زید کتابی دارد که جماعتی از آن روایت کرده‌اند. صفوان بن یحیی، حریز بن عبدالله سجستانی، ابان بن عثمان، جمیل بن درّاج، محمد بن سنان و محمد بن فضیل برخی از افرادی هستند که از زید شحام روایت کرده‌اند. ‍وی پسری به نام محمد بن زید الشحام دارد که دعای یا من ارجوه از طریق آموزش امام صادق (علیه السلام) به او، به شیعیان رسیده است.

[11] زادالمعاد، ص ۳۲۳ (دعای بعد از نماز جعفر طیار به سفارش حضرت آیت الله بهجت رحمت الله علیه).

«سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ تَرَدَّى بِهِ، سُبْحَانَ مَنْ تَعَطَّفَ بِالْمَجْدِ وَ تَکَرَّمَ بِهِ، سُبْحَانَ مَنْ لَا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلَّا لَهُ جَلَّ جَلَالُهُ، سُبْحَانَ مَنْ أَحْصَى کُلَّ شَیْ‏ءٍ بِعِلْمِهِ وَ خَلَقَهُ بِقُدْرَتِهِ، سُبْحَانَ ذِی الْمَنِّ وَ النِّعَمِ، سُبْحَانَ ذِی الْقُدْرَةِ وَ الْکَرَمِ. اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ، وَ مُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتَابِکَ وَ بِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ، وَ کَلِمَاتِکَ التَّامَّاتِ الَّتِی تَمَّتْ صِدْقًا وَ عَدْلًا، أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ، وَ أَنْ تَجْمَعَ لِی خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ بَعْدَ عُمُرٍ طَوِیلٍ، اللَّهُمَّ أَنْتَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ، الْخَالِقُ الرَّازِقُ الْمُحْیِی الْمُمِیتُ، الْبَدِی‏ءُ الْبَدِیعُ، لَکَ الْکَرَمُ وَ لَکَ الْمَجْدُ، وَ لَکَ الْمَنُّ وَ لَکَ الْجُودُ، وَ لَکَ الْأَمْرُ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ، یَا وَاحِدُ یَا أَحَدُ، یَا صَمَدُ یَا مَنْ لَمْ یَلِدْ  وَ لَمْ یُولَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ، یَا أَهْلَ التَّقْوَى وَ یَا أَهْلَ الْمَغْفِرَةِ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، یَا عَفُوُّ یَا غَفُورُ، یَا وَدُودُ یَا شَکُورُ، أَنْتَ أَبَرُّ بِی مِنْ أَبِی وَ أُمِّی، وَ أَرْحَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ مِنَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ، یَا کَرِیمُ یَا جَوَادُ، اللَّهُمَّ إِنِّی صَلَّیْتُ هَذِهِ الصَّلَاةَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِکَ، وَ طَلَبَ نَائِلِکَ وَ مَعْرُوفِکَ، وَ رَجَاءَ رِفْدِکَ وَ جَائِزَتِکَ، وَ عَظِیمَ عَفْوِکَ وَ قَدِیمَ غُفْرَانِکَ، اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ ارْفَعْهَا فِی عِلِّیِّینَ، وَ تَقَبَّلْهَا مِنِّی، وَ اجْعَلْ نَائِلَکَ وَ مَعْرُوفَکَ وَ رَجَاءَ مَا أَرْجُو مِنْکَ فَکَاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَ الْفَوْزَ بِالْجَنَّةِ وَ مَا جَمَعْتَ مِنْ أَنْوَاعِ النَّعِیمِ، وَ مِنْ حُسْنِ الْحُورِ الْعِینِ، وَ اجْعَلْ جَائِزَتِی مِنْکَ الْعِتْقَ مِنَ النَّارِ وَ غُفْرَانَ ذُنُوبِی، وَ ذُنُوبِ وَالِدَیَّ وَ مَا وَلَدَا، وَ جَمِیعِ إِخْوَانِی وَ أَخَوَاتِیَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ، الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ الْأَمْوَاتِ، وَ أَنْ تَسْتَجِیبَ دُعَائِی وَ تَرْحَمَ صَرْخَتِی وَ نِدَائِی، وَ لَا تَرُدَّنِی خَائِبًا خَاسِرًا، وَ اقْلِبْنِی مُفْلِحًا مُنْجِحًا مَرْحُومًا، مُسْتَجَابًا دُعَائِی، مَغْفُورًا لِی یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، یَا عَظِیمُ یَا عَظِیمُ یَا عَظِیمُ، قَدْ عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ، فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْکَ، یَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ، یَا وَاسِعَ الْمَغْفِرَةِ، یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ، یَا نَفَّاحًا بِالْخَیْرَاتِ، یَا مُعْطِیَ السُّؤْلَاتِ، یَا فَکَّاکَ الرِّقَابِ مِنَ النَّارِ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ فُکَّ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَ أَعْطِنِی سُؤْلِی، وَ اسْتَجِبْ دُعَائِی، وَ ارْحَمْ صَرْخَتِی وَ تَضَرُّعِی وَ نِدَائِی، وَ اقْضِ لِی حَوَائِجِی کُلَّهَا لِدُنْیَایَ وَ آخِرَتِی وَ دِینِی، مَا ذَکَرْتُ مِنْهَا وَ مَا لَمْ أَذْکُرْ، وَ اجْعَلْ لِی فِی ذَلِکَ الْخِیَرَةَ، وَ لَا تَرُدَّنِی خَائِبًا خَاسِرًا، وَ اقْلِبْنِی مُفْلِحًا مُنْجِحًا مُسْتَجَابًا لِی دُعَائِی، مَغْفُورًا لِی مَرْحُومًا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ، یَا مُحَمَّدُ یَا  أبَاالْقَاسِمِ یَا رَسُولَ اللَّهِ، یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، أَنَا عَبْدُکُمَا وَ مَوْلَاکُمَا، غَیْرُ مُسْتَنْکِفٍ وَ لَا مُسْتَکْبِرٍ، بَلْ خَاضِعٌ ذَلِیلٌ عَبْدٌ مُقِرٌّ، مُتَمَسِّکٌ بِحَبْلِکُمَا، مُعْتَصِمٌ مِنْ ذُنُوبِی بِوَلَایَتِکُمَا، أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِکُمَا، وَ أَتَوَسَّلُ إِلَى اللَّهِ بِکُمَا، وَ أُقَدِّمُکُمَا بَیْنَ یَدَیْ حَوَائِجِی إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، فَاشْفَعَا لِی فِی فَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، وَ غُفْرَانِ ذُنُوبِی، وَ إِجَابَةِ دُعَائِی، اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ تَقَبَّلْ دُعَائِی وَ اغْفِرْ لِی، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».

[12] تنبيه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورّام)، جلد ۲، صفحه ۲۷.

«رُوِيَ عَنِ اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنَّهُ قَالَ: مَنِ اِزْدَادَ عِلْماً وَ لَمْ يَزْدَدْ هُدًى لَمْ يَزْدَدْ مِنَ اَللَّهِ إِلاَّ بُعْداً».

[13] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، جلد ۸، صفحه ۳۲۹.

«اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ شُعْبَةَ فِي تُحَفِ اَلْعُقُولِ ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ اَلثَّانِي عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: اَلْمُؤْمِنُ يَحْتَاجُ إِلَى ثَلاَثِ خِصَالٍ تَوْفِيقٍ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ».

[14] همان.

[15] سوره مبارکه عنکبوت، آیه 69.

«وَ الَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ».

[16] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲4.

[17] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف توسّل.

«…يَا أَبا عَبْدِ اللّهِ، يَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ، أَيُّهَا الصَّادِقُ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّهِ، يَا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ، يَا سَيِّدَنا وَ مَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّهِ وَ قَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ…».

[18] حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۹۶.

[19] بحار الانوار ج ۸ ، ص ۲۲۲.

«قال عمر: … فذکرت أحقاد علیّ و ولوعه فی دماء صنادید العرب و کید محمّد و سحره، فرکلتُ الباب و قد ألصقَت أحشائها بالباب تترسه. و سمعتُها و قد صرخَت صرخه حسبتُها قد جعلَت أعلی المدینه أسفلها، و قالت: یا أبتاه یا رسول اللَّه! هکذا کان یُفعل بحبیبتک و ابنتک؟ آه یا فضّه! إلیک فخذینی فقد واللَّه قُتِل ما فی أحشائی من حمل و سمعتُها تمخض و هی مستنده إلی الجدار، فدفعتُ الباب و دخلت…».