كسانى كه به لشكر خود وعده ى پيروزى مى دهند و مى گويند:« ما غالبيم »، دروغ مى گويند. هيچ گاه حضرت امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ نفرمود: ما بر معاويه غالب مى شويم مگر يك بار، و آن نيز براى ايجاد رعب در دل آنها بود كه با صداى بلند فرمود:« لَأَقْتُلَنَّ مُعاوِيَةَ وَ أَصْحابَهُ. » معاويه و ياران او را خواهم كشت. ولى بلافاصله آهسته فرمود: « إِنْ شآءَ اللّه » اگر خدا بخواهد.
و به كسى كه در اين باره از او سؤال نمود، فرمود: « تا كه دروغ نگفته باشم. » با اندكى تفاوت: كافى، ج 7، ص 460؛ تهذيب، ج 6، ص 163؛ وسائل الشيعة، ج 15، ص 133؛ ج 23، ص 273؛ بحار الانوار، ج 32؛ ص 617؛ ج 68؛ ص 9؛ ج 97، ص 27.
يك وقت هم معاويه خواست على ـ عليه السّلام ـ را امتحان كند، لذا چند نفر را نزد ايشان فرستاد، اوّلى آمد و گفت: « معاويه مُرد » حضرت ساكت شد، در پاسخ دوّمى هم حضرت ساكت شد، ولى در پاسخ سوّمى فرمود:« لَمْ يَمُتْ وَ لا يَمُوتُ مُعاوِيَةُ حَتّى يَنْبُتَ تَحْتَ قَدَمى. » معاويه نمرده و نخواهد مرد تا اين كه در زير پاى من گياه برويد. اين داستان به صورت متفاوت با متن در بحار الانوار، ج 41، ص 304؛ خرائج، ج 1، ص 197؛ مناقب، ج 2، ص 259 نقل شده است. آيا امكان دارد چنين كسى از حال معاويه و مراد او اطلاع نداشته باشد؟!
منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد1 / محمد حسین رخشاد