نخست بايد دانست؛ انسانها از جهات گوناگون با همديگر متفاوتند از جمله در استعدادها، عواطف و روحيات. بيشتر اين تفاوتها ناشى از شرايط و زمينهها و امكانات متفاوتىاست كه افراد در آن پرورش يافتهاند البته خداوند در وجود انسان نيروى انتخاب و اراده را قرار داده است و مىتواند با افعال اختيارى خود عليرغم همه شرايط محيطى و تحميلى زمينه تربيتى بهترى فراهم سازد و در مسير سعادت گام بردارند و يا رفتار مناسبى براى خود نهادينه كند.
درباره مسئله گريه نيز بايد به تفاوتهاى فردى توجه داشت همه مثل هم نيستند و اگر كسى كمتر گريه مىكند جاى نگرانى نيست زيرا ويژگى روحى و عاطفى افراد متفاوت است. و راه توجه به خدا و رسيدن به مقامات معنوى تنها از راه گريه نيست. چنان كه برخى بزرگان مانند آيهاللّه بهاءالدينى بيشتر با شوخى و خنده نكات معرفتى را به اطرافيان منتقل مىكردند و برخى مانند آيهاللّه بهجت بيشتر از طريق سكوت و گريه روحيه معنوى را به ديگران منتقل مىكردند. بنابراين هميشه خشكى چشم و گريه نكردن دليل بر قساوت قلب و گناه نيست بلكه چه بسا روحيه افراد و تجربههاى معنوى آنها متفاوت باشد. البته در مجالس عزادارى كه مهمترين توفيق را از اين جهت براى انسان فراهم مىآورد. البته به شرط اينكه با تكرار و همراه با توجه و حضور قلب باشد. آنچه در اين ميان مهم و اساسى است مسئله معرفت و شناخت نسبت به معارف و آموزههاى دينى و آشنايى با روح ديانت است.
اگر چنين معرفتى روزى انسان گردد، اعمال و عباداتش داراى روح و مغز است و چنين شخصى به بارگاه ربوبى قرب بيشترى مىيابد. شكستگى دل چيزى نيست كه ما موظف به تحصيل آن باشيم بلكه بايد در كسب معرفت و شناخت عميق كوشيد و تأكيد و پافشارى در احاديث بر همين مطلب است. اگر معرفت وجود داشت و شرايط روحى و روانى و شرايط فيزيكى و جسمانى فراهم بود، معمولاً شكستگى دل به دنبال مىآيد، آن هم دل شكستگى حاصل از معرفت و شناخت كه داراى ارزش و اهميت ويژهاى است. ولى مهمتر از آن اصل «معرفت» و «محبت» و «متابعت» است. اگر چه اشكى جارى نگردد.
در ادامه توجه شما را به چند روايت جلب مىكنيم:
1 – حالت تباكى و حزن و اندوه داشتن در هنگام ذكر مصيبت، ارزشمند است و در روايات بدان تصريح شده است.[1]
2 – گاهى عدم گريه از عملكرد زشت و قساوت قلب ناشى مىشود.
موانع گريه عبارتند از:
1 – زياد سخن گفتن درغير ذكر خدا.[2]
2 – گناه زياد.[3]
3 – آرزوى طولانى و زياد.[4]
4 – گوش سپارى به امور لهو.[5]
5 – جمع كردن مال.[6]
6 – ترك عبادات.[7]
7 – همنشينى با افراد گمراه و ستمگر.[8]
8 – همنشينى با افراد فرومايه و پست.[9]
9 – خنده زياد.[10]
10 – پرخورى.[11]
مهمترين راهها براى از بين رفتن قساوت قلب:
1 – ياد مرگ.[12]
2 – پند و اندرز.[13]
3 – تفكر در آيات الهى، قيامت و حال خويشتن.[14]
4 – همنشينى با انديشمندان و علما.[15]
5 – معاشرت با اهل فضل.[16]
6 – گفت و گوى علمى.[17]
7 – اطعام تهىدستان.[18]
8 – مهربانى و محبت به ايتام.[19]
9 – ذكر خدا.[20]
10 – ذكر فضايل و مناقب و مصائب اهلبيت عليهمالسلام.[21]
11 – قرائت قرآن.[22]
12 – استغفار.[23]
مهمتر از تمامى اين امور، آن است كه از خداوند متعال عاجزانه بخواهيم: به ما چشم اشكبار عنايت كند و در اين ميان، اهلبيت عليهمالسلام را واسطه قرار داده و از خود آنان نيز استمداد جوييم.
چون زتنهايى تو نوميدى شوى
زير سايه يار خورشيدى شوى
رو بجو يار خدايى را تو زود
چون چنان كردى خدا يار تو بود[24]
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:گروه اخلاق و عرفان/پرسش وپاسخ دانشجویی
[1] – خصائص الحسينيه، ص 142 ؛ وسائلالشيعة، ج 4، ص 1121، ص 1124.
[2] – بحارالانوار، ج 71، ص 281.
[3] – همان، ج 70، ص 55.
[4] – همان، ج 78، ص 83 ؛ نهج البلاغه، خطبه 42.
[5] – بحارالانوار، ج 75، ص 370.
[6] – مستدركالوسائل، ج 2، ص 341.
[7] – تنبيه الخواطر، ص 360.
[8] – بحارالانوار، ج 1، ص 203.
[9] – همان، ج 77، ص 45.
[10] – همان.
[11] – بحارالانوار، 666، ص 331 ؛ نهجالفصاحه، ش 2776.
[12] – همان، ج 14، ص 30.
[13] – همان، ج 77، ص 199.
[14] – همان، ج 78، ص 115.
[15] – همان، ص 308.
[16] – معجم الفاظ غررالحكم، ص 863.
[17] – بحارالانوار، ج 1، ص 203.
[18] – مشكاهالانوار، ص 107.
[19] – همان.
[20] – نهجالبلاغه، خ 222.
[21] – همان.
[22] – همان، خ 176 ؛ روضه كافى، ح 188.
[23] – بحارالانوار، ج 93، ص 284.
[24] – مثنوى معنوى، دفتر 2، ابيات 22 و 23.