مسئله خواب و رؤیا، ريشه قرآنى، روايى و علمى دارد. خواب از نشانه‏هاى وجود خدا و قدرت الهى است. امام صادق عليه‏السلام در ضمن سخنانى به شاگرد هوشمندش «مُفضّل» فرمود: «اى مفضّل! در خواب ديدن‏ها بينديش… گاهى (خواب‏ها) راست است و گاهى بى‏پايه؛ در نتيجه مردم را از خواب‏هايى كه مى‏بينند، در مصالح خود به وسيله آنها هدايت شده و بهره‏مند مى‏گردند، و يا به زيان موضوعى، پى برده و از آن دورى مى‏كنند…[1].

در قرآن در وصف اولياى خدا مى‏خوانيم: «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الاْخِرَةِ»؛[2] براى آنان در زندگى دنيا و آخرت بشارت شادى هست».

شخصى از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در مورد بشارت دنيوى، در اين آيه پرسيد؛ حضرت فرمود: «اين بشارت، همان خواب ديدن نيكى است كه مؤمن آن را در عالم خواب مى‏بيند، و به وسيله آن در دنيا بشارت داده مى‏شود».[3]

 

مطلب ديگر اينكه خواب ديدن، يك امر عمومى و همگانى است. همه بدون استثنا گاهى خواب مى‏بينند. حتى در اين جهت فرقى بين زن و مرد نيست. زنان نيز خواب مى‏بينند و بعضى از رؤیاهاى آنان، راست و داراى پيام و تعبير است.

 خواب ديدن بسيار مهم است هر چه انسان از نظر معنوى، تقوا، معرفت و كمالات در سطح بالايى باشد و موازين شرع را بيشتر رعايت كند، خواب‏هايى را كه مى‏بيند غالباً خواب‏هاى صادق و داراى پيام است.

گاهى هم ممكن است دو نفر يا افرادى چند، خواب‏هاى خوبى ببينند؛ ولى تعبير و پيام هر كدام با ديگرى تفاوت داشته باشد و اين تفاوت، مربوط به تفاوت حالات معنوى و روحى آنان است.

 

نكته ديگر آنكه فردى كه به پاره‏اى از مسائل مهمّ دين اهميت نمى‏دهد؛ ولى گاهى خوابى خوش مى‏بيند، هنوز قابليت‏هايى دارد و اين طور نيست كه استعداد و امكان كمال‏يابى را از كف داده باشد. چنين افرادى را بايد متوجّه اهميت اين موضوع ساخت كه اهميت دادن به مبانى نظرى و عملى دين، علاوه بر اينكه موجب سعادت دنيا و آخرت مى‏شود، بركات و خيرات بسيارى در زندگى دنيايى انسان نيز دارد (كه از جمله آنها خواب ديدن خوب و درست است).

نكته ديگر اينكه از برخى روايات استفاده مى‏شود اشخاصى كه واجبات مهم را ترك مى‏كنند ولى گاهى كارهاى خوب هم انجام مى‏دهند خداوند مزد كارهاى خوب آنها را در همين دنيا مى‏دهد و يكى از اين مزدها رؤياهاى خوب و صادقه است. در حالى كه خداوند متعال مزد و پاداش مؤمنان را بيشتر به آخرت واگذار كرده است كه انسان در آن سرا، بسيار محتاج‏تر از اين دنيا است.

نكته ديگرى كه درباره خواب لازم است بدانيد، تعبير خواب است. تعبيرخواب از علومى است كه از طريق كلاس و معلم و كتاب قابل اكتساب نيست؛ بلكه اين توانايى را خداوند به هر كسى كه صلاح بداند مى‏دهد. بنابراين هر كس نمى‏تواند تعبير خواب كند؛ فقط افراد خاصى هستند كه مى‏تواند خواب را تعبير كنند.

 

 درباره رؤيا (خواب ديدن) نيز گفتنى است:

1 – خواب يكى از راه‏هاى ارتباط انسان با عالم غيب است؛ زيرا انسان در عالم خواب، به جهت اقتضاى قوانين و سنن حاكم بر آن، از بدن مادى خود منصرف گشته و با توجه به عالم غيب، حقايقى را مشاهده مى‏كند.[4]

2 – در خواب، گيرنده و دريافت‏كننده حقايق، «نفس و روح» انسان است.[5]

 

3 – چنان كه براى دريافت حقايق در بيدارى، نياز به مراقبه است، در عالم خواب هم مراقبه لازم است، اگر كسى مى‏خواهد در عالم رؤیا، حقايق را آن چنان كه هستند، بفهمد و از هدايت‏ها، اشارات و ارشادهاى آنها سود جويد، بايد مراقبه داشته باشد و اين مراقبه با يك سلسه اعمال و برنامه‏ها حاصل خواهد گشت.[6]

 

4 – خواب گاهى مستند به اسباب طبيعى مزاجى و يا اسباب اخلاقى و روح انسان است؛ مثلاً گفته شده كسى كه مزاجش گرم است، حركاتش مشوّش و مضطرب بوده، خواب او هم پر از اضطراب است. اين خواب آشفته، مستند به مزاج بدنى خواب بيننده است. اگر كسى، انسان يا فعلى را دوست داشته باشد، آن را در خواب مى‏بيند و اگر نسبت به شخصى بغضى و عداوتى دارد، در خواب با او جدال مى‏كند. اين جدال و يا همراهى با دوستان در خواب، مستند به خلقيات و ملكات اخلاقى انسان است.[7]

گاهى خواب مستند به حوادث خارج از ما بوده و با حقايق عالم هستى و ديگر  عوالم مرتبط است. در چنين خوابى، نفس انسان از عالم دنيوى گذشته و با توجه به هم سنخى با عالم مثال و عالم عقل، با آن دو مرتبط مى‏گردد. اين نوع خواب خود سه گونه است كه مجال تفصيل آن در اينجا وجود ندارد.[8]

 

5 – در جاى خود ثابت شده است كه آدمى، بدنى مثالى و برزخى دارد؛ در هنگام خواب – كه تعلق روح به بدن مادى تا اندازه‏اى كم مى‏شود و روح از حصار مادى تا اندازه‏اى آزاد مى‏شود – خود را با بدنى شبيه بدن مادى و دنيوى مى‏بيند بدون اينكه جرم و وزن داشته باشد بلكه صورتى سه بُعدى دارد و اين دليل روشنى است كه روح انسان، در صورت عدم تعلّق به بدن مادى يا تعلق كمتر، قدرت تمثل به بدن مثالى را دارد.

 

انسان در وقت خواب و خواب ديدن – چه خواب صادق يا غيرصادق و چه با تعبير باشد يا بدون تعبير – خودش را با همان بدن مى‏بيند (با همان شكل و تصوير) و اين بيان‏گر وجود بدن مثالى و قالب برزخى است كه هم اكنون در عالم مثال موجود بوده ولى از ما محجوب است. اگر اين حجاب را كه – تعلّق و توجه به نظام مادى و ماديات است – كنار بزنيم، هم اكنون نيز خود را در آن قالب مثالى متمثّل مى‏بينيم؛ چنان كه در عالم خواب تا حدودى كه تعلق روح به بدن مادى كم مى‏شود و بدن مادى ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است، خود را با بدنى مشابه با اين بدن يافته و سيرها، حركت‏ها، فهم‏ها، ديدن‏ها و شنيدنى‏ها، خوردنى‏ها، خواستنى‏ها، رفت و آمدها و ملاقات‏ها با آن داريم.[9]

با توجه به اين نكته؛ چنان چه در عالم خواب، خود را هم صحبت با ديگرى  يافتيد، يا مستند به مزاج و خلقيات شما است (كه در اين صورت نفس شما به دليل تعلّقات روحى‏تان صورتى از دوستان را ترسيم كرده و فكر كرده‏ايد واقعاً در عالم ديگرى با او ملاقات كرده‏ايد) و يا خوابى است كه مستند به خارج از شما بوده و شما واقعاً با عالم برزخ مرتبط گشته و وى را در آنجا مشاهده كرده‏ايد (در اين صورت شما با بدن مثالى خود، با بدن مثالى دوست‏تان ملاقات كرده‏ايد).

 

اين ملاقات دو گونه تصوير دارد:

1 – دوست شما نيز در عالم رؤیاى خود (در همان هنگام كه شما خواب ديده‏ايد)، در قالب بدن مثالى خود بروز كرده و با شما هم صحبت شده است. در اين صورت دوست شما نيز به آن ملاقات علم دارد؛ چنان كه اين مسئله براى بسيارى رخ داده است.

2 – يا دوست شما چنين خوابى نديده و از اين ملاقات بى‏اطلاع است، اين نيز به نوبه خود هيچ اشكالى ندارد؛ چون شما با بدن مثالى دوست خود ملاقات كرده‏ايد كه در عالم مثال و برزخ وجود دارد (هر چند دوست شما به دلايلى بدان واقف نبوده است). بلى اگر شما تنها با روح او مى‏توانستيد ملاقات كنيد، اين صورت دوم غيرموجّه و غيرعملى بود؛ ولى روح آدمى در قالب مثالى بدن خويش – كه در عالم برزخ وجود دارد – متمثّل گشته و سير و حركت‏ها دارد و در اين سير با بدن‏هاى مثالى ديگران ارتباط برقرار مى‏كند؛ هر چند صاحبان آنها در دنيا بدان توجه نداشته و با آنها در ارتباط نبوده‏اند (لذا از آنها بى‏خبر و از اعمال و ملاقات نيز ناآگاه باشند). بنابراين الزاماً نبايد همان خوابى كه شما مى‏بينيد، دوست‏تان نيز همان خواب را ببيند.

 

 

پی نوشت ها


[1] – بحارالانوار، ج 61، ص 183.

[2] – يونس 10، آيه 64.

[3] – روضه‏الكافى، چاپ بيروت، ص 90.

[4] – نگا: محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان، چاپ بيروت، ج 11، ص 269.

[5] – حسن زاده آملى، هزار و يك نكته، انتشارات فرهنگى رجا، ج 1، ص 12.

[6] – بحارالانوار، ج 76، صص 181 و 218.

[7] – محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان، چاپ بيروت، ج 11، ص 269 و 270.

[8] – محمد شجاعى، خواب و نشان‏هاى آن، صص 24 و 34.

[9] – صدرالمتألهين شيرازى، اسفارالاربعه، ج 9، باب 9، فصل 4، صص 100-94 ؛ خواب و نشانه‏هاى آن، صص 59-52.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *