
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: ای ام سلمه! مواظب باش کسی وارد اتاق نشود.
در این هنگام، امام حسیـن علیه السلام وارد شد و به آغوش پیامبر پرید و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم او را می بوسیـد و
می بویید. آنگاه ملک گفت: آیا دوستش داری؟ فرمود: آری. گفت: به زودی امت تو، او را خواهند کشت. اگر می خواهی قتلگاهش را نشانت دهم؟ آنگاه قتلگاهش را نشان داد و مشتی خاک آورد و ام سلمه آن را برداشت و در میان لباسش قرار داد. راوی می گوید: ما به آن سرزمین کربلا می گوییم.
پ ن: محقق کتاب سند روایت را حسن و معتبر می داند.
برچسب خوردهاباعبدالله, اباعبدالله(ع), الغدیر, الغدیر علامه امینی, امام حسین, امام حسین علیه السلام, امام حسین(ع), امام علی علیه السلام, امامت, امامت امیرالمومنین, امامت امیرالمومنین علیه السلام, امیرالمؤمنین, امیرالمؤمنین علیه السلام, تاریخ, تاریخ اسلام, تاریخ شیعه, ترجمه الغدیر, ثارالله, ثارالله علیه السلام, ثارالله(ع), حسین, حسین علیه السلام, حسین(ع), حضرت اباعبدالله, حضرت اباعبدالله علیه السلام, حضرت اباعبدالله(ع), حضرت سیدالشهدا, حضرت سیدالشهدا علیه السلام, حضرت سیدالشهدا(ع), رسول خدا, رسول خدا (ص), سیدالشهدا, سیدالشهدا علیه السلام, سیدالشهدا(ع), عکس نوشته, علی علیه السلام, غدیر, متن الغدیر, ولایت