ابن ابی الحدید از ابوبکر جوهری از هشام بن محمّد از پدرش، روایت کرده که:
فاطمه (ع) به ابوبکر فرمود: امّ ایمن، گواهی میدهد که پیامبر اکرم (ص) فدک را به من بخشیده است ابوبکر گفت: ای دختر پیامبر اکرم (ص)! به خدا سوگند! به نظر من خداوند آفریدهای محبوبتر از پدرت پیامبر اکرم (ص) نیافریده و روزی که از دنیا رفت، دوست داشتم آسمان از غصّه بر زمین میافتاد به خدا سوگند! عایشه فقیر باشد، بهتر از آن است که تو، فقیر باشی و فقر عایشه را بر فقر تو، ترجیح میدهم. آیا گمان میکنی، من با طلای سرخ و نقره سفید حق او را میپردازیم و در حق تو، ستم میکنم در حالی که تو، دختر پیامبر اکرم (ص) هستی؟ این اموال ـ فدک ـ از آن پیامبر اکرم (ص) نبود بلکه جزئی از اموال مسلمین است که مردم برای او میآوردند و او در راه خدا، انفاق میکرد و آنگاه که پیامبر اکرم (ص) در گذشت، من متولی آن شدم همانگونه که او، متولی امور بود فاطمه (ع) فرمود: به خدا سوگند! هرگز با تو سخن نخواهم گفت ابوبکر گفت! با خدا سوگند! هرگز صلهی رحم تو را قطع، نخواهم کرد حضرت فرمود: سوگند به خدا! از تو به خدای متعال شکایت میبرم و تو را نفرین میکنم. ابوبکر گفت: به خدا سوگند! من، برای تو دعا میکنم و هنگامی که شهادت فاطمه (ع)، نزدیک شد، حضرت سفارش کرد که ابوبکر بر او نماز، نگذارد از اینرو، شبانه به خاک سپرده شد.[1]
روی ابن أبي الحدید:
عن أبي بکر الجوهريّ أنّه قال: روى هشام بن محمّد عن أبيه قال: قالت فاطمة لأبي بكر: إن أُمّ أيمن تشهد لي أنّ رسول الله (ص) أعطاني فدك، فقال لها: يا ابنة رسول الل،ه و الله ما خلق الله خلقاً أحبّ إليّ من رسول الله (ص) أبيك، و لوددت أنّ السّماء وقعت على الأرض يوم مات أبوك، و الله لأن تفتقر عائشة أحبّ إليّ من أن تفتقري، أ تراني أعطي الأحمر و الأبيض حقّه و أظلمك حقّك، و أنت بنت رسول الله (ص)! إنّ هذا المال لم يكن للنّبيّ (ص) و إنّما كان مالا من أموال المسلمين يحمل النّبيّ به الرّجال، و ينفقه في سبيل الله، فلمّا توفّي رسول الله (ص) وليته كما كان يليه. قالت: والله لا كلّمتك أبدا! قال: والله لا هجرتك أبدا؛ قالت: و الله لأدعونّ الله عليك؛ قال: و الله لأدعونّ الله لك، فلمّا حضرتها الوفاة أوصت ألّا يصلّي عليها فدفنت ليلاً.[2]
[1] ـ شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 214.
[2] ـ شرح نهج البلاغة 16: 214، عنه البحار 29: 328 ح 11.