ابن هشام مى‏نويسد: «خديجه قبل از آن همسر ابى هاله بن مالك بوده است و از او هند بن ابى هاله و زينب را به دنيا آورده بود. قبل از ابى هاله هم همسر عتيّق عابد مخزومى بوده كه برايش عبد الله و دخترى كه به ازدواج صيفىّ بن ابى رفاعة درآمد، به دنيا آورد.»( ابن هشام، ج 4، ص 293.)
اما طبرى از كلبى به نقل از پدرش نقل مى‏كند كه گفت: قبل از آن همسر عتيّق بن عابد مخزومى بوده است و براى وى دخترش را به دنيا آورد. پس از مدتى عتيّق وفات كرد و خديجه به همسرى ابو هاله بن ذرارة بن نبّاش درآمد … پس از مدتى ابو هاله هم وفات كرد و پس از آن به همسرى رسول الله درآمد در حالى كه هند فرزند ابى هاله هم با او بود. (تاريخ طبرى، ج 3، ص 161 و اعلام الورى، ج 1، ص 274.)


دولابى در الذرية الطاهرة اخبار سه گانه‏اى را از زهرى و محمد بن اسحاق و قتادة بن دعامة و خبر چهارم را از ليث بن سعد نقل كرده و در آن‏جا برعكس حديث‏هاى قبلى، شوهر اوّل را ابو هاله و سپس عتيّق ذكر كرده است، (الذرية الطاهرة،ص 45- 47) كه اين مردود است.خبر قتادة را إربلى هم در كتابش آورده است.(كشف الغمة،ج2،ص138-139)
ابن شهر آشوب در كتاب مناقب خود در مورد ترتيب ازدواج نبى اكرم صلّى اللّه عليه و اله مى‏گويد: ابتدا در مكه با خديجه دختر خويلد ازدواج كرد و گفته‏اند كه وى همسر عتيّق بن عائد مخزومى بوده است و پس از او با ابى هالة زارة بن نبّاش اسدى ازدواج كرده است. (مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 159)
احمد بلاذرى و ابو القاسم كوفى در كتاب‏هايشان و سيد مرتضى در الشافى و ابو جعفر در تلخيص الشافى نقل كرده‏اند كه نبىّ اكرم صلّى اللّه عليه و اله در حالى با وى ازدواج كرد كه باكره بود و همين نظر را كتاب‏هاى الانوار و البدع مورد تأكيد قرار مى‏دهد؛ در آن‏جا كه مى‏گويد: رقيه و زينب دختران هاله، خواهر خديجه بوده‏اند! (مناقب، ج 1، ص 159)

 


ظاهرا مقصود وى از كتاب الانوار كتاب الانوار و مفتاح الاسرار و الافكار ابو الحسن بكرى مى‏باشد كه سابقا در مورد آن سخنى گذشت. اين كتاب خطىّ است و مرحوم مجلسى رحمه اللّه قصه ازدواج را به طور مفصل از آن در بحار الانوار، ج 16، ص 20- 77 نقل كرده و سپس گفته است: «اين حكايت را بدين خاطر نقل كردم كه مشتمل بر بعضى از معجزات و امور خارق العادة مى‏باشد (!) و به تمام آن اعتماد نداريم، زيرا سند قابل قبولى ندارد، اگرچه مولّف آن از افاضل و علماى برجسته مى‏باشد.»

مرحوم مجلسى اين‏گونه او را توصيف مى‏كند، زيرا كه او را با بكرىّ ديگرى كه از مشايخ شيخ شهيد بوده اشتباه گرفته است. چنان‏كه قبل از اين چنين اشتباهى كرده بود و مرحوم ربانى شيرازى در تعليقه خويش يادآورى كرده بود كه ابن بكرى، از مشايخ شيخ شهيد نيست، بلكه متقدم بر او و ابن تيمية، متوفاى 728 ه مى‏باشد و او معروف به كذب است و همين او بوده كه نقل كرده است: خديجه قبل از رسول اللّه با دو نفر ازدواج كرده بود كه يكى از آنها عمرو كندى (!) و ديگرى عتيّق بن عائذ بوده‏اند (بحار الانوار، ج 16، ص 22). و كتاب البدع مربوط به ابو القاسم كوفى است كه ذكرش گذشت و نام كامل كتاب الاسثغاثة فى بداع الثلاثه مى‏باشد و در آن گفته است: اجماع خاص و عام علما و محدثان بر اين منعقد شده است كه هيچ كدام از اشراف و بزرگان قريش باقى نماند، مگر اين كه از خديجه خواستگارى كرد و او همه آنها را ردّ كرد. در اين صورت چگونه ممكن است كه خديجه درخواست‏هاى بزرگان قريش را كنار گذاشته باشد و با يك أعرابى از بنى تميم ازدواج كرده باشد؟! آيا اين ادعا در نظر اهل فهم و دقت از روشن‏ترين محالات و افتضاح‏ترين اقوال نيست؟! (ص 70)

 

 

منبع:پرسمان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *