اين روايت را به اين صورت در جايى ديده  ام، امّا نمى  دانم در چه كتابى، قاعدتا در « جواهر السّنيّه »(تا آن  جا كه ما تفحّص كرده  ايم، عين اين روايت در « الجواهر السَنيّة » و غير آن نيامده است؛ ولى مشابه آن در جوامع روايى آمده است. از جمله ر.ك: اصول كافى، ج 1، ص10، 21، 26 و 28؛ من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 369 و… از منابع خاصّه؛ و المعجم الكبير، ج 8، ص 283؛ نظم درر السمطين، ص 112؛ كنزالعمال، ج 3، ص 383 و… از منابع عامّه.) باشد:

« خَلَقَ اللّه الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنَا أَنَا، وَ أَنْتَ أَنْتَ: ثُمَّ قالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ، فَقالَ لَهُ: مَنْ أَنَا وَ مَنْ أَنْتَ؟ قالَ: أَنْتَ الرَّبُ الْجَليلُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّليلُ. »

خداوند عقل را آفريد و به او فرمود: پشت كن،پشت كرد،پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى؟ گفت: من منم، و تو تويى. سپس به او فرمود: رو كن، رو كرد. پس از او پرسيد: من كيستم و تو كيستى؟ گفت: تو پروردگار بزرگ، و من بنده ى ذليل هستم.

يعنى وقتى كه مُدْبِر گردد، تاريك محض است؛ و وقتى كه رو كند و به حقّ متوجّه گردد، مِرآت است.( يعنى وقتى ادبار مى كند، به نظر استقلالى به خود مى نگرد؛ و وقتى اقبال مى كند، به تدلّى و وابستگى خود به حضرت حق توجه مى كند.)

منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد1 / محمد حسین رخشاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *