اگر دو گروه در برابر هم قرار گرفته و با يكديگر در حال جنگ باشند، و يك فرد از اين دو گروه راه پيدا مى  كرد و رييس گروه ديگر را مى  ربود، گروه بى رييس يكى از دو راه را دارند: يا بايد تسليم شوند، و يا بدون رهبر با دشمن مخالف بجنگند.

حال ما مسلمانان با كفّار تقريبا همين طور است. مسلمانان زعيمى ندارند كه در زير لوا و پرچم او قرار گيرند؛ زيرا سنّى ها كه اصلاً قايل به زعيم و امام نيستند، و شيعه هرچند اعتقاد به امام ـ عليه السّلام ـ، دارد ولى در عمل و وضعيّات مانند سنّى ها هستند و با آنها فرقى ندارند! بنابراين، آيا حال كه همه ى مسلمانان ـ چه شيعه و چه سنّى ـ اعتقادا و يا عملاً زعيم ندارند، نبايد در كنار هم بنشينند و چاره انديشى كنند؟! آيا نبايد محافظت و مواظبت كنيم؟! آيا نبايد بنشينيم و راه محافظه را پيدا كنيم كه چگونه از دست دشمن در امان باشيم تا دين و دنيا و مذهب ما محفوظ بماند؟ از جمله راه هاى محافظت و مواظبت اين است كه اولاً: فريب كفّار را نخوريم، ثانيا: آن چه را كه به ما هديه(!) مى دهند ـ تا مجذوب آنها شويم و از اين راه بر ما مسلمانان و منافع ما مسلّط شوند و بر ما ظلم و ستم كنند ـ قبول نكنيم.

اقرب طوايف به حقّ و واقعيّت از ميان اديان آسمانى، مسلمانان هستند و احقّ از همه  ى فرقه  هاى مختلف مسلمانان، طايفه  ى شيعه است كه مخذول و ذليل و اِماء و عبيد كفّار مى  باشند!

منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد1 / محمد حسین رخشاد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *