«جنين شناسان» مراحل شكلگيرى انسان در رحم را به سه مرحله تقسيم مىكنند:

1 – مرحله توده جنينى (EMBRYONIC MASS)؛ اين مرحله از هنگام لقاح و بارورى سلولهاى جنينى نر و ماده (fertilization) آغاز و تا پايان هفته دوم ادامه مىيابد.

2 – مرحله جنينى (Embryonic period)؛ اين دوره از هفته سوم آغاز و تا آخر هفته هشتم امتداد مىيابد. در طول اين مدت، تمام دستگاههاى اصلى بدن ساخته مىشوند.

 3 – دوره فيتال (Fetal period)؛ از ماه سوم تا مرحله تولد را دوران فيتال و جنين را در اين مرحله فتوس (Fetus) مىنامند.

اين تقسيمبندى به اعتبار پارهاى از رخدادها در جهت سير تكاملى جنين است. آنچه مرحلهاى را از مراحل پيشين جدا مىسازد، پارهاى از تحوّلات است كه به گونه خاصى طبقهبندى شدهاند. اين طبقهبندى لزوماً تابع شيوه واحدى نيست و مىتواند به اعتبارات ديگرى، به مراحل كمتر يا بيشتر تقسيم يابد. آنچه در اينجا مهم است، گزارش صحيح از چگونگى رشد و تحوّل در مراحل جنين است.

ادوار شكلگيرى جنين در قرآن:

برخى از پژوهشگران مانند ـ دكتر محمدعلى البار ـ مراحل پيدايش و تكامل جنين از ديدگاه قرآن را هفت مرحله دانستهاند: 1 – نطفه، 2 – علقه، 3 – مضغه (مخلقه و غيرمخلقه)، 4 – عظام، 5 – لحم، 6 – تسويه، تصوير و تعديل، 7 – نفخ روح.

عمده آياتى كه در اين رابطه مورد استفاده قرار مىگيرد، عبارت است از:

1 – «إِنّا خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْناهُ سَمِيعاً بَصِيراً»؛[1] «هر آينه ما انسان را از نطفه آميخته آفريديم؛ ما او را مىآزماييم، پس او را شنوا و بينا قرار داديم».

2 – «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ. ثُمَّ سَوّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ…»؛[2] «سپس [تداوم] نسل او را از چكيده آبى پست مقرر فرمود؛ آن گاه او را درست اندام كرد و از روح خويش در او دميد».

 3 – «خَلَقَ الاْءِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ»؛[3] «انسان را از علق بيافريد».

4 – «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً…»؛[4] «او است كسى كه شما را از خاكى آفريد؛ سپس از نطفهاى، آن گاه از علقهاى و بعد شما را [به صورت] كودكى مىآورد…».

5 – «أَ يَحْسَبُ الاْءِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً. أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوّى»؛[5] «آيا انسان مىپندارد كه بيهوده رها مىشود؟! مگر او [قبلاً] نطفهاى نبود كه در رحم ريخته مىشود؟ پس علقه شد و [خدايش] شكل داد و درست كرد».

6 – «يا أَيُّهَا النّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ…»؛[6] «اى مردم! اگر درباره برانگيخته شدن در شكايد؛ پس [بدانيد] كه ما شما را از خاك آفريدهايم؛ سپس از نطفه؛ سپس از علقه، آن گاه از مضغة، داراى خلقت كامل و [احيانا] ناقص…».

7 – «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ. ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ. ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِينَ…»؛[7] «آن گاه او را به صورت علقه درآورديم؛ پس آن علقه را [به صورت] مضغة گردانيديم و آن گاه مضغه را استخوانهايى ساختيم؛ بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم، آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم. آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است».

اكنون با توجه به اهميت ويژه، به بررسى سه مرحله نخست از ادوار هفتگانه فوق و ميزان انطباق و سازگارى آنها با دستاورهاى علمى مىپردازيم.

 

1 – نطفه

نطفه در لغت به معناى «آب اندك» است و استعمال آن در «منى» از همينرو است.[8] اين واژه همچنين درسلول نرينه «اسپرم» و «مادينه» (تخمك) و يا تركيب آن دو (تخم) نيز استعمال مىشود، چنان كه از آيه شريفه «…أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى»،[9] همين معنا قابل استفاده است. در ترجمههاى فارسى قرآن از ابتدا تاكنون معمولا اصل اين واژه به كار رفته است و معادل پارسى در برابرش ننهادهاند؛ ولى در ترجمههاى انگليسى قرآن، به جاى آن واژههاى زير آمده است:

)Arbery): Life Germ, (Shakir): Droped Sperm, (H.Palmer): Drop of Seed, (Pickthall): Living Sperm Drop.

اختلاف مترجمان در معادل گزينى، تا حدودى ناشى از استعمال گوناگون و وجوه مختلف معنايى اين كلمه است.

 

نطفه امشاج:

«امشاج» جمع مشيج و مشج به معناى آميخته و مختلط است.[10] در اين رابطه با اينكه مقصود آيه از تركيب نطفه چه مؤلفههايى است، احتمالات گوناگونى وجود دارد كه اهم آن عبارت است از:

الف. آميختگى و لقاح نطفه زن و مرد؛ اين نگرش، رايجترين ديدگاه در ميان مفسران پس از نزول وحى تا زمان حاضر بوده است. و كسانى مانند طبرى، ابن كثير، مراغى، طبرسى و… آن را پذيرفتهاند. برخى چون مجاهد در تأييد اين معنا آيه شريفه «…إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى…»[11] را گواه گرفتهاند. در مسند احمد بن حنبل نيز آمده است: پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) درباره چگونگى آفرينش انسان فرمود: «من نطفه الرجل و من نطفه المرأة».[12]

ب. تركيب نطفه از عناصر و اجزاى گوناگون؛ موريس بوكاى (Maurice Bucaille) در اين زمينه مىگويد: مايع منوى از ترشحات مختلفى كه از غدد زير ناشى مىشود تشكيل شده است از:

1 – بيضهها: ترشّح غده تناسلى مرد حاوى اسپرماتوزوئيدها است كه سلولهاى درازِ واجد تاژكِ دراز، و غوطه ور در مايعى سرم گونهاند.

2 – كيسههاى تخمى: اين اعضا كه مخازن اسپرماتوزوئيدند، نزديك پروستات قرار گرفته و ترشح خاصى، بدون عناصر باروركننده دارند.

3 – پروستات: مايعى ترشح مىكند كه به منى، ظاهر خامهاى و بوى ويژه مىدهد.

4 – غدد ملحق به مجارى ادرار كه عبارتند از: غدد كوپر (Cooper) يا غدد مرى (Mery) مترشّح مايعى سيال، و غدد ليتره (Littre) كه مادهاى مخاطى ترشح مىكنند.[13]

وى سپس مىگويد: «… چگونه مىتوان از توافق متن قرآنى با شناخت علمىاى كه از اين پديدهها در عصرمان داريم، تحت تأثير قرار نگرفت».[14]

در رابطه با مقصود از آميختگى نطفه در قرآن مجيد، آيه شريفه «إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى»[15] احتمال اول را تقويت مىكند؛ ولى نافى احتمال دوم نيست. از اين رو  برخى از مفسران، مانند صاحب الميزان، گونه خاصى از آنها را ترجيح ندادهاند.[16] در عين حال، با توجه به جمع بودن كلمه «امشاج»، به نظر مىرسد مقصود قرآن، گونههاى مختلفى از آميختگى است و بر اين اساس مىتوان هر دو وجه ذكر شده را با اين آيه منطبق دانست. به هر حال دو نكته زير مسلم است:

1 – ابداعى بودن اصل اختلاط نطفه در قرآن (بهترين گواه بر اين مطلب تاريخ جنينشناسى است كه نشان مىدهد تا قرون اخير مسئله آميختگى نطفه به هيچ وجه در ميان دانشمندان مطرح نبوده است).

2 – انطباق پذيرى آن با آخرين ره آوردهاى علمى در جنينشناسى.

2 – علق و علقه

دومين مرحله رشد و تكامل جنين از ديدگاه قرآن، «علقه» است. اين واژه پنج مرتبه در قرآن، ذكر شده است.[17] در يك مورد نيز كلمه «علق» آمده است؛ ليكن در مورد اينكه آيا «علق» همان علقه است و هر دو بيانگر يك مرحله از ادوار جنينى مىباشند يا نه، رويكردهاى گوناگونى وجود دارد. از اين رو هر يك را جداگانه مورد بررسى قرار خواهيم داد.

الف. علق

«علق» به معناى: «درآويختن»، «دل بستن»، «چيز چسبان»، «خون» و جمع علقه به معناى «زالوى خون مكنده»[18]و «آويزگاه»[19]آمده است.

در برخى از ترجمههاى فارسى قرآن، معادلهاى زير را برابر «علق» نهادهاند:

«خون بسته» (مكارم شيرازى)؛ «آويزك كه همان اسپرماتوزوئيد است» (فولادوند)؛ «خون بسته شده» (معزى)؛ «لخته خونى» (آيتى) و «يك نطفه زالووش» (بهبودى). در ترجمههاى انگليسى نيز چنين آمده است:

shakir: Clot, (Yousuf Ali: Clot of congealed Blood, Arbery: Blood Clot H,Palmer: Germ Cell, Pickthall.

صرف نظر از صحّت و سقم هريك از ترجمههاى فوق، جالب توجه اين است كه بسيارى از برگردانهاى بالا، چنين مىنمايد كه مترجمان «علق» را همان «علقه»؛ يعنى، مرحله بعد از انعقاد نطفه دانستهاند؛ ولى در ترجمه فارسى بهبودى و انگليسى پالمر به مرحله اول؛ يعنى «نطفه» نزديكتر است.

مفسران قرآن در گذشته چندان توجهى به مسئله اتحاد يا اختلاف معنايى اين دو نكردهاند و تنها در دهههاى اخير اين مسئله مورد بررسى و كاوش قرار گرفته است. در تفسير الفرقان آمده است:

«علق»نه علقه، زيرا علقه حالت دوم جنين و برآمده از علق مىباشد، اسم جنس كرمهاى كوچك چسبنده و جمع آن است. پس «علق» همان منى است كه بر اثر چسبندگى «به هر چيزى چون لباس، بدن يا جدار رحم مىآويزد. و مجموع آن ـ كه حاوى ميليونها نطفه يعنى، اسپرمهاى چسبان است و برخى به بعض ديگر آويخته و تماماً به جدار رحم مىچسبند ـ علق مىباشد…».[20]

شايد بتوان بر جدايى «علق» از «علقه» چنين استشهاد نمود كه قرآن در هيچ يك از مواردى كه مراحل مختلف جنين را بيان نموده، از واژه «علق» استفاده نكرده و همواره كلمه «علقه» را به كار برده است[21] و در مواردى كه درباره  چگونگى تداوم نسل بشر است، تنها به ذكر يك مرحله بسنده مىكند و همواره همان مرحله نخست، يعنى، نطفه را (مبدأ اساسى پيدايش جنين) را يادآورى مىكند و هر بار يكى از وجوه و خصوصيات آن را بر مىشمرد؛ مانند: «أَ لَمْ نَخْلُقْكُمْ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ»،[22] «ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ»[23] و «خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ…».[24] در اين آيات واژههاى «مهين»، «سلاله»، «دافق» و «امشاج» هر يك بيانگر يكى از ويژگىهاى نطفه مىباشند. اكنون احتمال دارد مقصود از «علق»، همان مرحله آغازين تكوين جنين با بيان ويژگى كرم سان و زالووش بودنش باشد؛ ليكن در حدى نيست كه بتوان با اطمينان كامل آن را پذيرفته و معناى ديگر را مردود دانست.

ب. علقه

«علقه» به چند معنا آمده است: «زالوى سرخرنگ آبزى»،[25] «انگل خون مكنده آبزى، پاره لخته خون»[26] و «انگل سرخرنگ آبزى كه به بدن مىچسبد و از آن خون مىمكد…».[27]

در ترجمههاى فارسى و انگليسى قرآن، معمولاً علق و علقه يكسان معنا شده است، ولى در ترجمه فارسى بهبودى «علقه» به معناى «به صورت يك كرم به جدار رحم چسبيده»[28] و «به صورت كرم چسبان به جدار رحم»[29] آمده است. مفسران قرآن از دير زمان غالباً «علقه» را به «خون بسته» معنا كرده كردهاند. در برخى از تفاسير جديد قرآن مانند تفسير طنطاوى،[30] الميزان،[31] نمونه[32] و… اين معنا يافت مىشود. برخى از مفسران نيز معناى روشنى از آن ارائه نداده و به اين بسنده كردهاند كه حالت بعدى نطفه است.[33]

 

رابطه با علم:

اكنون اين اشكال رخ مىنمايد كه در رويانشناسى نوين با ابزارهاى سنجش دقيق و چشم مسلح، تمام مراحل پيدايش و تكامل جنين مورد بررسى و كاوش قرار گرفته؛ ولى مشاهده نشده انسان از مرحله خون بسته عبور كند. لذا برخى تصريح كردهاند: «انسان هيچ گاه از مرحله خون بسته نگذشته است».[34]

بنابراين، با توجه به قطعى بودن مسئله فوق از نظر علمى و يگانگى آفريننده هستى و نازل كننده كتاب مبين و احاطه مطلق او به زواياى هستى «أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»[35] و صدق و راستى ترديدناپذير آيات الهى و نيز اينكه كلمه علق و علقه داراى معانى گوناگونى هستند، به روشنى درمىيابيم كه ترجمه و تفسير آن به «خون بسته» درست نيست. در مقابل، دو معناى سازگار با ره آوردهاى علمى جديد، در برابر اين واژه وجود دارد: «زالو» و «شىء آويزنده و چسبان». برخى معناى دوم را ترجيح داده و كلمه زالو را ـ كه با شكل ظاهرى اسپرم مطابقت دارد ـ براى مرحله اول مناسب ديدهاند.

موريس بوكاى مىگويد: «استقرار تخم در رحم به وسيله رشد ترغابههايى (Villosite) كه دنباله واقعى تخماند، به وقوع مىپيوندد كه همانند ريشهها در خاك مىرويند تا آنچه براى رشد تخم لازم است، از جداره عضو برگيرند. اين ترغابهها تخم را به رحم مىآويزند. شناخت آنها از زمانهاى جديد است». وى سپس با اشاره به آيه «خَلَقَ الاْءِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ»[36] مىگويد: «چيزى كه آويخته مىشود، ترجمه كلمه «علق» است… و اين كاملاً پاسخگوى واقعيتى است كه امروزه به اثبات رسيده است. اين مفهوم در چهار آيه[37] ديگر كه تطورات متوالى از قطره منى تا پايان را ذكر مىكند، يادآورى شده است».[38]

البار نيز مىگويد: «… اساساً علقه به هر چيزى كه بچسبد و بياويزد، اطلاق مىگردد… علقه نيز چنين عمل مىكند، زيرا به جدار رحم چسبده و در آن لانه مىگزيند…».[39] بر اساس اين معنا كلمه «علقه» معناى وصفى دارد و بيانگر مرحله لانه گزينى نطفه گشنيده مىباشد. «دكتر على البار» مهمترين و بارزترين ويژگى اين مرحله تا پايان دوره توده جنينى را پيوند و آويختگى مىداند و كلمه «علق» را دقيقترين توصيف آن مىشمارد.[40]

اكنون اين سؤال پديد مىآيد: چرا مترجمان و مفسران قرآن ـ به ويژه قدما ـ علقه را به خون بسته تفسير كردهاند؛ در حالى كه اين مطلب از نظر علمى مردود است؟ «البار» چنين پاسخ مىدهد: «علقه از هر سو با خون لخته گون احاطه شده است. آن گاه اگر بدانيم كه حجم علقه در حال آويختن از 41 ميليمتر تجاوز نمىكند، درمىيابيم كه چرا مفسران پيشين تأكيد مىورزيدند علقه خون بسته است… آرى، علقه با چشم غيرمسلح ديدنى نبوده، اما از هر سو خون گرداگردش را فراگرفته است. بنابراين تفسير علقه به خون بسته ناشى از مشاهده با چشم غير مسلّح است…».[41]

 

3 – مضغه

«مضغة» مشتق از «مضغ»(جويدن) و به معناى: «پاره گوشت به قدر يك بار جويدن[42] و «لقمه جويده از گوشت و غير آن» است.[43]

در ترجمههاى فارسى قرآن «مضغه» چنين ترجمه شده است: «چيزى شبيه گوشت جويده شده» (مكارم شيرازى)؛ «مضغة» (فولادوند)؛ «گوشت جويده شده» (معزى)؛ «پاره گوشت» (الهى قمشهاى)؛ «به صورت يك قطعه گوشت جويده» (بهبودى) و «پاره گوشتى» (آيتى). در ترجمههاى انگليسى نيز آمده است:

A Tissue (Arbery), a lump of Flesh(Shakir), a Foetus lump(Yousuf Ali), an embryonic lump(H.Palmer), a little lump(Pickthall), Shapeless lump of flesh.

در تفاسير آمده است: ««ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ» و آن پاره گوشت كوچكى است به قدرى كه جويده شود و تحوّل يافته علقه مىباشد»[44] «فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً»؛ «آن را به پاره گوشتى تبديل كرديم»[45] برخى نيز مضغة را به خون غليظ تفسير كردهاند: «و از علقه به مضغه، و آن پارهاى از خون غليظ است كه نام و شكل ويژهاى ندارد…»[46] و «و از علقة به مضغه، آن گاه كه آن نطقه آويزنده بزرگ شود و به لختهاى از خون غليظ مختلط تبديل گردد».[47] به نظر مىرسد تفسير «مضغه» به خون غليظ، نه از نظر لغوى درست است و نه از ديدگاه علمى. البته آنچه در ترجمه بهبودى و مكارم آمده است، با ره آوردهاى علمى و مشاهدات ابتدايى، بدون استفاده از ابزارهاى علمى پيشرفته، مطابقت دارد.

در بررسىهاى علمى معمولاً اين مرحله را با تحوّلاتى كه از هفته سوم؛ يعنى، دوره جنينى (Embryonic Period) و پيدايش سومايتها آغاز مىشود، تطبيق دادهاند.

البار مىگويد: «ظهور سومايتها با پيدايش قوسهاى حلقى (Pharyngeal Arches) كه در نتيجه شكافهاى ايجاد شده در طبقه خارجى(اكتودرم) و رشد طبقه ميانى (مزودرم) پديد آمده، همراه است. در نتيجه اين دگرگونىها پنج  جفت از قوسهاى فارينژيل، در ناحيه فوقانى جنين (درست زيرگرده سر) پديد مىآيد. بنابراين، مضغه يا پاره گوشتى كه دندانها جويده و بيرون انداخته، دقيقترين وصف اين مرحله است؛ زيرا قوسهاى حلقى و سومايتها به جنين دقيقاً شكل مضغه را مىبخشد».[48]

به نظر مىرسد در اين مرحله قرآن به بيان شكل ظاهرى جنين ـ كه به صورت «لقمه جويده» مىباشد ـ بسنده كرده است. البته اگر مضغه به معناى «گوشت جويده شده» باشد؛ خالى از بيان جنس جنين؛ يعنى، اشتمال برموادى گوشت مانند نيست. در عين حال بايد توجه داشت كه مقصود از گوشت در اينجا، غير از اجرام عضلانى است كه پوشش استخوانها را تشكيل مىدهد و قرآن از آن به «لحم» تعبير كرده است. با توجه به آنچه گذشت، مىتوان از آموزههاى جنين شناختى قرآن تا مرحله مضغه چنين نتيجه گرفت:

1 – قرآن براى اولين بار، پرده از آميختگى نطفه انسان برمىافكند و اين مطلب هر چند از نظر رويان شناسان تا قرن نوزدهم ميلادى پوشيده مانده بود؛ ولى براى مفسّران قرآن، بخشى از اين حقيقت (يعنى تركيب نطفه از منى مرد و ترشحات رحم زن) روشن و آشكار بوده و در تفاسير خود از آن سخن گفتهاند.

2 – قرآن مجيد براى نخستين بار از آويزندگى و لانه گزينى تخم سخن به ميان آورده است. اين حقيقت بر مفسران و مترجمان قرآن مخفى مانده بود تا آنكه در پى دستيابى به ميكروسكوپ و انقلاب در دانش رويانشناسى، معناى درستى از مطالب قرآن به دست آمد.

3 – در مرحله سوم بيان قرآن مجيد، عمدتاً با شكل ظاهرى جنين انطباق كامل دارد؛ گرچه خالى از بيان جنس جنين نيز نمىباشد.

 

پرسش و پاسخ ها «راز آفرینش» / مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف

 

پی نوشت ها


[1] – دهر 76، آيه 2.

[2] – سجده 32، آيه 8.

[3] – علق 96، آيه 2.

[4] – مؤمن 40، آيه 67.

[5] – قيامت 57، آيه 38.

[6] – حج 22، آيه 5.

[7] – مؤمنون 23، آيه 14.

[8] – ابن منظور، لسان العرب، النطفه و النطافه: القليل من الماء…و به سمى المنى نطفه لقلّته.

[9] – قيامت 75، آيه 38.

[10] – مشج بينما: خلط…ج امشاج، تاج العروس، 6.

[11] – حجرات 49، آيه 12 .

[12] – به نقل از: خلق الانسان بين الطلب و القرآن، البار، محمدعلى، ص 194.

[13] – بوكاى، موريس، تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه دبير، ذبيح الله، ص 270 271.

[14] – همان، ص 273-272.

[15] – حجرات 49، آيه .

[16] – طباطبائى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن، 20.

[17] – آيات 5 سوره حج، 67 سوره غافر و 38 سوره قيامت.

[18] – ابن منظور، لسان العرب، 267-10261.

[19] – الفراهيدى، خليل بن احمد، ترتيب كتاب العين، 2-1296.

[20] – الصادقى، محمد، الفرقان فى التفسير القرآن بالقرآن و السنه، 30-313.

[21] – مانند: آيات 5 سوره حج، 14 سوره مؤمنون، و 38 سوره قيامت.

[22] – مرسلات 77، آيه 20.

[23] – سجده 32، آيه 8.

[24] – طارق 86، آيه 6.

[25] – الفراهيدى، خليل بن احمد، ترتيب كتاب العين، 2-1269.

[26] – الصحاح:… و العلق الدم الغليظ،و القطعه منه العلقه. والعلقه دوده من الماء تمص الدم.

[27] – ابن منظور، لسان العرب، 10-267.

[28] – 5:22 .

[29] – 67:40

[30] – (… ثم من علقه) اى دم جامد غليظ. الجواهر فى تفسير القرآن الكريم، الطنطاوى الجوهرى، 4-6 .

[31] – الطباطبائى، محمدحسين، الميزان فى التفسير القرآن، قوله تعالى: «يا ايها الناس…»… و العلقه النطفه من الدم الجامد. 14-344 .

[32] – «اى مردم! اگر در رستاخيز ترديد داريد به اين نكته توجه كنيد كه ما شما را از خاك آفريديم، سپس ازنطفه، و بعد از خون بسته شده…» تفسير نمونه، 14-18، نيز همان، ص 207 .

[33] – الشيرازى، ناصر الدين بن سعيد عبدالله بن عمر بن محمد، تفسيرالبيضاوى، ثم خلقنا النطقه علقه بان احلنا النطفه البيضاء علقه حمراء: 2-100

[34] – بوكاى، موريس، تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه دبير، ذبيح الله، ص 273 .

[35] – ملك 67، آيه 14.

[36] – علق 96، آيه 2.

[37] – ر.ك: آيات 5 سوره حج، 14 سوره مؤمنون، 67 سوره غافر و 37 و 38 سوره قيامت .

[38] – البار، محمد على، خلق الانسان بين الطب و القرآن، ص 203 .

[39] – ديدگاه بوكاى و البار هر دو مبتنى بر وحدت معنايى علق و علقه مىباشد، ولى در صورت تفاوت معنايى آن دو، مسئله راه حل ديگرى مىطلبد.

[40] – همان مدرك، ص 204.

[41] – همان جا.

[42] – المضغة: النطفة التبى تمضع من لحم و غيره، المنجد: 765.

[43] – الصادقى، محمد، الفرقان فى تفسير القرآن، بالقرآن والسنة، 18 و 17 / 189.

[44] – تفسير البيضاوى، 2 / 100.

[45] – سيد قطب، فى ظلال القرآن، 5 / 581.

[46] – همان، 6 / 16.

[47] – ر.ك: خلق الانسان بين الطب والقرآن، ص 369 – 370.

[48] – همان منبع.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *