«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ، السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِينَ وَ مُذِّلَ الکَافِرین».
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي».[1]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينََ وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلامُ عَلَی خَاتَمِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمُرْسَلِينَ طَبِیبِ نُفُوسِنَا أبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّةِ بَقِیَّةِ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلی یَومِ الدِّینِ».
فکر منشأ بیداری دل
امیر المؤمنین (علیه السّلام) در نهج البلاغه میفرمایند: «نَبِّهْ بِالتَّفَكُّرِ قَلْبَكَ َ وَ جَافِ عَنِ اللَّيْلِ جَنْبَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ رَبَّكَ»[2] قلب انسان خواب میرود و چیزی که دل انسان و قلب انسان را بیدار میکند فکر است. آدمی که به فکر خدا، به فکر آخرت و به فکر عاقبت خود است، نمیگذارد دلش خواب رود. دل بیدار از سفرهی بندگی خدا بهره میگیرد. امّا دل خواب رفته فرصتها را از دست میدهد، خوراک به دل نمیرسد، دل میمیرد. اوّل خواب است بعد مرگ است. دل را باید همیشه تغذیه کرد و آنکه منشأ بیداری دل، جهت تغذیهی دل میشود فکر است.
برخاستن از دل شب و استغفار برای گناهان
دستور دوم حضرت امیر این است که موقع شب بستر را تهی کنید، پلهو کنار کشید با خدا ارتباط برقرار کنید. برای نماز شب بلند شوید و یک آهی برای گناهان خود بکشید بعد بخوابید. آه سحر خیلی کارها انجام میدهد، استغفار سحر برکات زیادی دارد. «جَافِ عَنِ اللَّيْلِ جَنْبَكَ». تعبیر زیبایی است یعنی شب همیشه برای شما شب نباشد، کمی از شب کنار بگیرید. «جَافِ عَنِ اللَّيْلِ جَنْبَكَ وَ اتَّقِ اللَّهَ رَبَّكَ» خدا پروردگار تو است، او تو را تربیت میکند، او تو را رشد میدهد. حریم او را نگه دار.
تفکّر و اندیشه دربارهی اعمال
فکر حسّاس است و جزء ارزشهای انسانی است. پشتوانهی عمل است، اعتبار عمل به اندیشه و خرد است. از این جهت ما به مسئلهی فکر پرداختیم و گفتیم که فکر به اعتبار متعلّق خود ارزش دارد. ما به چه چیزی فکر میکنیم، فکر بیهوده مثل عمل بیهوده است. فکر شیطانی مثل عمل شیطانی است. امّا مسائل اساسی برای سعادت بشر مبداء و معاد و طریق و راه است. ما مسئلهی مبداء را به اعتبار اینکه در زندگی ما اثرگذار است مقدّم داشتیم و بحث ما تفکّر در مطالبی است که قرآن کریم در مورد معاد مطرح فرموده است.
مواخذه کردن اعمال در روز قیامت
از سورهی مبارکهی زلزال اینطور استفاده کردیم که هر عملی ولو کم «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ * وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ»[3] در آیهی دیگری فرموده است «وَ إِنْ تُبْدُوا ما في أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ»[4] شما هر کاری ولو مخفی کرده باشید خدا از شما حساب میکشد چه اعمال ظاهری و چه اعمال باطنی شما در روز قیامت مورد محاسبه قرار میگیرد و باید پاسخ اعمال خود را بدهید.
محاسبه شدن عمل خیر مشرک یا کافر در قیامت
اینجا بحثی مطرح شد که آیا کسانی که اعمال خوب دارند، امّا شرک یا کفر یا اعمالی که پوشش میدهد،، نمیگذارد در انسان زیبایی بماند آنها روز قیامت یک عمل خیری که یک مشرک انجام میدهد، یک کافر انجام میدهد آیا روز قیامت عمل خیر او به حساب میآید یا انسانهای شریف، مؤمن, عاشقان امیر المؤمنین، عاشقان امام حسین (علیه الصّلاة و السّلام)، دلداگان به آل بیت رسول، بیقراران کوی حضرت مهدی گناهانی که در زندگی آنها پیش آمده است، خدا روز قیامت در دادگاه عمومی عالمی آبروی آنها را میبرد، آنجا گناهان آنها را بین عام و خاص مطرح میکند؟
تعریف هبط عمل
در این رهگذر به دو مسئله به دو قانون، به دو قاعده که در قرآن کریم مطرح شده است توجّه کردیم. یکی مسئلهی هبط است. هبط حیوانی که غذا زیاد میخورد و شکم او باد میکند به جای اینکه غذا به نفع او تمام شود، او را میاندازد این را هبط میگویند و به این مناسبت هر عملی که عمل مفید انسان را به عمل مضر مبدّل میکند این را هبط عمل میگویند.
گناه و توبهی انسان در گرو عمل او است
اوّلاً یک قانون کلّی در قرآن کریم مطرح است که این عالم، عالم به هم پیوستن است. همانگونه که گناه انسان موجب میشود باران نیاید، توبهی انسان باعث میشود که باران بیاید. عمل ما نه در زندگی ما اثر دارد، در جهان اثر دارد. علّت آن است که ما یک مهرهای از مجموعهی کارگاه با عظمت هستی هستیم. لذا خداوند متعال تغییر نعمتها را در عمل خود ما منوط کرده است. فرموده است «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»[5] خداي متعال براي هر قومي كه ناز و نعمتي داشتند، عزّت و رفاهي داشتند و حالا مبتلا به روزگار سياه شدند، خدا آن را تغيير نميدهد مگر اينكه خود شما آن را تغيير دهيد. وقتي انسان از نعمت سوء استفاده ميكند، كفران نعمت ميكند اين كفران بازتاب دارد، نعمت را از بين ميبرد. شكر نعمت، نعمتشناسي، قدرداني از نعمت، خوب استفاده كردن از نعمت «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»[6] هم «بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»[7] كه در آيات مختلف تعبیرات مختلف شده است كه خدا اينگونه نيست. اصلاً خدا اين صفت را ندارد. در اين مقام نيست كه نعمتي به بندهاي داده است بدون دليل زوال نعمت براي او پيش بيايد. اگر خدا به شما نعمت داد بعد ديديد اين نعمت از شما گرفته شد از خدا شكايت نكنيد، بدانيد خود شما يك مشكلي درست كرديد، اين مشكل نعمت را از شما گرفته است. قرآن كريم آن را در دو، سه آيه مطرح فرموده است كه تغيير نعمت، زوال نعمت، از دست رفتن نعمت معلول یا كفران نعمت است يا ظلم است يا نادانيهايي است كه آدم نميداند چگونه نعمت را به كار ببرد و مايهي زوال نعمت ميشود.
زایل شدن نعمتها بر اثر گناهان
چون زایل شدن نعمتها بر اثر گناهان، بر اثر غفلتها، بر اثر كفرانها است. در دعاي كميل امير المؤمنين ما از خدا درخواست داريم خدايا ما قبول داريم بعضي از كارهايي كه انجام ميدهيم مستحق زوال نعمت ميشويم، امّا تو بزرگ هستي «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ»[8] خدايا گناهاني كه نعمت را زوال ميآورد، تغيير ميدهد اين گناهان را تو به بزرگي خود بر ما ببخشاي. اين درخواست عفو از خدا نسبت به گناهاني كه در رأس آن هم كفران نعمت است موجب زوال نعمت ميشود اين نشان ميدهد ميشود انسان سابقهي خوبي در زندگي داشته باشد، ولي در اثر غفلت، كفران، در اثر بد عمل كردن اين نعمت را از دست بدهد.
حسن مجاورت داشتن با نعمت
حديثي از وجود مبارک حضرت ثامن الحجّج، امام رئوف ما حضرت رضا (عليه الصّلاة و السّلام) است كه فرمود: «أَحْسِنُوا جِوَارَ النِّعَمِ»[9] وقتي خدا به شما نعمت داد، اين نعمت همسايهي شما است، شما در سايهي نعمت قرار گرفتيد. حالا كه با او همسايه هستيد، او سايه بر سر شما دارد، با او حسن مجاورت داشته باشيد، همسايهي بدي نباشيد. آدم به همسايهی خود آزار برساند، اگر همسايه امكان داشته باشد از اينجا ميرود و ديگر به اينجا برنميگردد. همسايهداري خود قدرداني از نعمت همسايهي خوب است. نعمت هم همسايهي شما است، با نعمت حسن جوار داشته باشيد، خوب همسايگي كنيد، همسايهداري كنيد.
بازگشت ناپذیر بودن نعمت
فرمود: «فَإِنَّهَا وَحْشِيَّةٌ» نعمت گريز پا است، اگر نتوانيد نگه داريد از تو فرار ميكند. «فَإِنَّهَا وَحْشِيَّةٌ» ولي خطر اينجا است كه اگر نتوانستيد اين نعمت را نگه داريد، از شما فاصله گرفت، از شما فرار كرد «مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَيْهِم» هيچگاه نعمت از دست كسي نرفت كه ديگر دوباره برگردد، اگر رفت ديگر برنميگردد. خدا به شما نعمت ميدهد اگر قدر دانستيد، به خدا سپرديد، به يك صندوق امني مثل وجود مبارك امام عصر (ارواحنا فداه) وديعه داديد که محفوظ میماند، امّا اگر نگه نداشتيد رفت و ديگر برنميگردد.
در اختیار گرفتن مملکت به دست ظالمان
«مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَيْهِم» اين استقلال مجاني به دست نيامده است، اين امنيّت مجاني به دست نيامده است. اين اسلاميّت نظام شما به سادگي به دست نيامده است. شما رؤساي جمهور همهي كشورهاي دنيا را ببينيد چه آدمهاي شروري هستند، چه آدمهاي حرامخواري، چه آدمهاي سمتگر یا يا چه آدمهاي ذليلي اختيار مملكت را در اختيار گرفتند. شيوخ منطقه را ببينيد ملك سلمان داراي آلزايمر كه هيچ اختياري از خود ندارد، در چنگ آمريكا و اسرائيل است، مملكت عربستان را در اختيار دارد، هر ظلمي بخواهد دريغ نميكند، هيچ وقت اجازهي انتخابات در آنجا داده نميشود. كشورهاي همسايه را ببينيد كدام كشور، كدام رئيس جمهور، كدام نخست وزير را شما سراغ داريد كه در كشورهاي مختلف سپردهي بانكي نداشته باشند، بچّههاي آنها در آنجا امكانات نداشته باشد. يك كشور زير اين آسمان وجود دارد آن هم كشور امير المؤمنين است كه حاكم آن كشور، وليّ نعمت آن كشور يك مجتهد جامع الشرايطي است كه هم زهد در دنيا دارد، هم علم به دين دارد، هم تجارب كافي براي مديريت دارد، هم درد مردم را ميداند كه اين مجاني به دست نيامده است.
ریختن خونها برای بقای جمهوری اسلامی
براي تشكيل جمهوري اسلامي چقدر جوانها، چقدر زن و مرد در ميدان 17 شهريور خون آنها ريخته شد. اين هشت سال دفاع مقدّس چقدر قرباني داده شد تا اين استقلال باقي بماند، تا اين جمهوري اسلامي استقلال خود را، نه شرقي، نه غربي خودش را حفظ كند. خودش بتواند دارايي خود را با اختيار خودش اداره كند. دست خارج نتواند به ما بگويد چه بايد داشته باشيد، چه نبايد داشته باشيد. بايد اين را نگه داشت. اگر ما اين استقلال را از دست داديم ميرود و ديگر بازگشتي ندارد. «مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَيْهِم».
انفاق کردن اموال کار آسانی نیست
اعمال صالح ما هم همينگونه است. عمل اسلامي، عمل ديني مشكل است. «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ»[10] همانگونه كه به جبهه رفتن سخت است، كارهايي هم كه آدم بر خلاف نفس خودش و در مقابلهي با شيطان انجام ميدهد سخت است. كسي زكات مال خود را ميدهد، خمس مال خود را ميدهد، اين كار آساني است. زحمت كشيده است، خون جگر خورده است حالا اسلام به او ميگويد يك پنجم آن را به امام زمان بده. آقا امام زمان در مال تو سهم دارد، شريك تو است، بچّههاي فاطمه شريك مال تو هستند، سهم ايشان را بده كار آساني نيست. آدم خمس ميدهد براي آخرت خود ذخيره ميكند «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[11] اگر اين را نداده بوديد و پيش شما مانده بود مال دنيا است هم شما ميرويد و هم مال شما ميرود، امّا وقتي خمس ميدهيد براي آخرت شما باقي ميماند. اين احساني كه به فقرا ميكنيد و من به عنوان يك هشدار دارم عرض ميكنم.
يكي از برادراني كه خودش در گشتهاي شبانه به منظرههاي جانكاه و موجب سرافنكندگي در همين تهران برخورد كرده بود كه چه فجايعي است، چه فقرايي در اين تهران هستند كه گاهي نان شب ندارند، چه زنهايي كه براي تأمين شير خشك خود بدبختيها ميكشند و آبروي آنها در خطر است. آه آنها ممكن است همهي ما را بسوزاند، به آنها رسيدگي كنيد.
محافظ از اعمال و ذخیره کردن آنها برای آخرت
«وَ في أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومٍ»[12] حالا اگر ما به فقرا رسيديم، به مستمندان رسيديم، قرض يك مقروضي را ادا كرديم، يك كسي كه در اثر دِين زنداني شده است، از زندان آزاد كرديم، سرپرست يك خانوادهاي بوده است، زن و بچّه سايهي او را نميديدند، به او كمك كرديد اين براي تو ذخيره ميشود. هنر اين است كه بتواني آن را نگه داريد. كار آساني نكرديد با نفس خود جهاد كرديد، با شيطان مبارزه كرديد، شيطان را به زمين زديد ولي شيطان شما را رها نميكند، میخواهد این مغلوبیّتی که برای او پیش آمده است آن را جبران کند. اگر انسان مراقب اعمال صالح گذشتهی خودش نباشد نباید بگوید من کار خوب زیادی انجام دادم. بله کار خوب انجام دادید، امّا قرآن میگوید «مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزى إِلاَّ مِثْلَها»[13]، «مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ» یعنی کسی هنر داشته باشد این کاری که انجام داده است را سالم به عالم آخرت ببرد. کارهای خیر زیادی انجام دادیم ولی نمیتوانیم با خود ببریم، اینجا آن را ضایع میکنم، اینجا آن را به آتش میکشانیم.
خدای متعال برای اینکه برای ما هشداری باشد که اگر کار خوبی انجام دادید، اگر عبادت خوبی انجام دادید، احسان خوب کردید، صلهی رحم کردید، دلی را شاد کردید، اصلاح ذات البین کردید، برّ والدین داشتید، به اموات احسان میکنید، آسوده خاطر نباشید که آنها باقی میماند. اگر مراقبت نکنید مثل مال التّجارهی شما است. این مال التجارهی که با خون جگر دارای سرمایه شده است، اگر واقعاً محاسبهی درستی در حافظت از آن نداشته باشید با یک غفلت در یک معاملهی بد ورشکست میشوید. همینطور که ورشکستگی در تجارت دنیا است، در تجارت آخرت هم ورشکستگی وجود دارد. خیلی از افراد اعمال زیادی انجام دادند امّا نتوانستند این اعمال را سالم با خود به عالم قبر ببرند.
شرک شیطان باعث از بین رفتن او از صف ملائکه
یکی از چیزهایی که اعمال انسان را به کلّی نابود میکند عبارت از شرک است. حالا یکی از موارد بارزی که قرآن نقل کرده است کار خود شیطان است. شیطان در صف ملائکه بود، شیطان شش هزار سال عبادت کرد نتوانست نگه دارد. زحمت شش هزار سال خود را به یک لحظه از دست داد. حضرت امیر میفرمایند: «إِذْ أَحْبَطَ … عَبَدَ اللَّهَ سِتَّةَ آلَافِ سَنَةٍ لَا يُدْرَى أَ مِنْ سِنِي الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنِي الْآخِرَةِ عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ»[14] باز تعبیر هبط در اینجا به کار برده شده است. شش هزار سال عبادت خود را با تکبّر یک ساعت همه را آتش زد و همه از بین رفت.
پیغمبر سرمایه دار عالم هستی و شفیع بودن ایشان در عالم قیامت
من آیهی کریمهای که هفتهی قبل خدمت شما قرائت کردم «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ»[15] به خود پیغمبر خطاب میکند تو که از نظر اعمال باطنی، از نظر عبادت سرمایهدار عالم هستی و سرمایهدارتر از پیغمبر در پیشگاه خدا در قیامت ما کسی نداریم، آنقدر سرمایه دارد که ما آنجا کم میآوریم منتظر هستیم که آقا رسول خدا جبران کند، در آنجا دارایی دارد. قرار است به ما افتادهها، جا ماندهها از شفاعت خود کمک کند، او قرار است کمی ما را جبران کند «يا أَيُّهَا الْعَزيزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَةٍ مُزْجاةٍ»[16] به پیغمبر خطاب میکند که سرمایهی معنوی تو که از همه بالاتر است، اوّل شخصیّت در سرمایهی اخروی و معنوی هستی، اگر تو مبتلا به بیماری شرک شوی، این بیماری مثل غدّهی سرطانی میماند. تمام سلولهای سالم شما را درگیر میکند و همه را از بین میبرد. آدم باید مبتلا به بیماری شرک نشود.
سوزاندن اعمال صالحه با شرک
پس تعبیر قرآن کریم این است که «لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ»[17] این شرک آنچنان صاعقهای است که همهی اعمال شما را میسوزاند، آنچنان شورهزاری است که تمام تخمهایی که در اینجا ریختی همه از بین میرود و هیچ کدام رویش پیدا نمیکند. بنابراین شرک خطرناک است، هم شرک در ربوبیّت خدا، هم شرک در عبادت خدا، شرک در اطاعت خدا و شرک در مؤثّر دانستن دیگران، تکیه کردن به بیگانگان آدم خدا را فراموش کند، چشم به بیگانگان بدوزد. اینها باعث میشود عزّتی که در اثر جان فشانیها، توکّل به خدا به دست آورده است همه آنها را از دست بدهد.
علّت نامگذاری ماه شعبان
ایّام شعبانیّه است. شعبان را به این علّت شعبان گفتند چون مرحوم سیّد در کتاب اقبال روایت نقل میکند. میپرسند چرا ماه شعبان را شعبان گفتند؟ شعبان از شعبه است. یک وقت کارها یک جا متمرکز است، یک وقت آدم چند شعبه زده است، پخش کرده است. این شعبههای رحمت الهی در ماه شعبان توسعه پیدا میکند. خدای متعال رحمت خود را منشعب کرده است. خواسته است همه دسترسی به رحمت خدا داشته باشند.
نسیم رحمت میوزد، خود پیامبر میزبانی ما را بر عهده گرفته است، فرموده است «شَعْبَانُ شَهْرِي»[18] ماه شعبان ماه من است. پیغمبر رحمة للعالمین است. این رحمت در ماه شعبان در خانهی شما آمده است، از آن استفاده کن. ماه استغفار است، ماه روزه است، ماه توجّه به خدا است، ماه مناجات است خصوصاً مناجات شعبانیّه. مناجات همه جا خوب است، امّا خوشا به حال کسی که در آخرین لحظهی حیات خود با مناجات خدا جان به جان آفرین تسلیم میکند.
[1]– سورهی طه، آیات 25 تا 28.
[2]– الكافي، ج 2، ص 54.
[3]– سورهی زلزله، آیات 7 و.8.
[4]– سورهی بقره، آیه 284.
[5]– سورهي رعد، آيه 11.
[6]– سورهي ابراهيم، آيه 7.
[7]– سورهي انفال، آيه 23.
[8]– إقبال الأعمال، ج 2، ص 707.
[9]– بحار الأنوار، ج 75، ص 341.
[10]– سورهي بقره، آيه 216.
[11]– سورهي نحل، آيه 96.
[12]– سورهي ذاريات، آيه 19.
[13]– سورهی انعام، آیه 160.
[14]– نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 287.
[15]– سورهی زمر، آیه 65.
[16]– سورهی یوسف، آیه 88.
[17]– سورهی زمر، آیه 65.
[18]– الكافي، ج 4، ص 90.
تشکر