عزادارى براى سيد الشهدا در حقيقت اظهار محبت به خاندان رسول خدا صلى الله عليه و آله است كه قرآن مودت آنها را واجب كرده است:

«قُل لَّاأَسَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى .[1] بگو در برابر اين (رسالت) مزدى از شما نمى خواهم، جز دوست داشتن خويشاوندان (مرا)».

عزادارى براى سيد الشهدا، اظهار همدردى در بزرگ ترين مصايبى است كه براى اهل بيت عليهم السلام و در واقع براى اسلام پيش آمد.

شيخ صدوق از امام صادق عليه السلام روايت كرده كه مى فرمايد:

… رَحِمَ اللَّهُ شيعَتَنا، شيعَتُنا- وَاللَّهِ- هُمُ المُؤمِنونَ، فَقَد- وَاللَّهِ- شَرِكونا فِي المُصيبَةِ بِطولِ الحُزنِ وَالحَسرَةِ.[2]

خداوند شيعيان ما را رحمت كند- به خدا سوگند- آنان حقيقتاً مؤمنند. به خدا سوگند، آنان در اندوه و حسرتى مدام، در عزاى ما سهيمند.

و در روايت ديگرى از آن حضرت نقل شده:

اللّهمّ … وَارحَم تِلكَ الأَعيُنَ الَّتي جَرَت دُموعُها رَحمَةً لَنا، وَارحَم تِلكَ القُلوبَ الَّتي جَزِعَت وَاحتَرَقَت لَنا، وَارحَمِ الصَّرخَةَ الَّتي كانَت لَنا.[3]

بار خدايا … و بر آن چشم هايى كه از سر ترحم بر ما اشك هايشان روان شد، رحم كن، و بر آن دل هايى را كه بى تاب شدند و به حال ما سوختند، رحم نما، و بر شيون هايى كه براى ما بلند گرديدند، ترحم آور.

ائمه اهل بيت عليهم السلام به جز تأكيدهاى مستقيم قولى به گونه هاى ديگرى نيز بر اهميت عزادارى و زنده نگه داشتن آن تأكيد داشته اند كه به مواردى اشاره مى گردد:

 مرثيه سرايان سيد الشهدا پيش از واقعه كربلا

بر پايه روايات، نخستين كسى كه قبل از واقعه كربلا براى سيد الشهدا مرثيه سرايى كرده خداوند متعال است كه آدم ابو البشر، ابراهيم خليل و خاتم انبيا عليهم السلام را از مصايبى كه براى آن حضرت پيش خواهد آمد، آگاه فرموده است، و آنان بر اين مصيبت گريسته اند.[4] همچنين حضرت عيسى عليه السلام هنگام عبور از كربلا به مصيبت حسين عليه السلام اشاره كرده و همراه با حواريون خود بر مصايب آن حضرت گريسته است.[5] پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و امير المؤمنين عليه السلام نيز بارها به حوادث خونبار كربلا اشاره كرده و همراه با فاطمه زهرا عليها السلام بر فرزند عزيز خود اشك ريخته اند.[6]

 مرثيه سرايان سيد الشهدا پس از واقعه كربلا

پس از واقعه عاشورا، نخستين مرثيه سرايان سيد الشهدا و يارانش فرزندش زين العابدين، خواهر بزرگوارش زينب كبرا، دختران امام، امّ كلثوم و فاطمه صغرا و همسرش رباب بوده اند كه در كربلا، كوفه و شام، با مرثيه سرايى هاى هدفمند خود، راه سالار شهيدان را ادامه دادند.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شيشه اى كه در آن خاكى قرار داشت به ام سلمه داده بود و فرموده بود كه: «هر گاه اين خاك تبديل به خون تازه شود حسين عليه السلام كشته شده است». روز عاشوراى سال 61 هجرى آن خاك تبديل به خون تازه شد، و ام سلمه با ديدن آن فرياد كشيد:

وَا حُسَيناه! وا ابنَ رَسولِ اللَّهِ!

واحسينا، وا پسر رسول خدا

شيون و زارى و مرثيه سرايى ام سلمه براى امام حسين عليه السلام به گونه اى بود كه به دنبال آن، مدينه يكپارچه عزادار شد:

وتَصارَخَتِ النِّساءُ مِن كُلِّ ناحِيَةٍ، حَتَّى ارتَفَعَتِ المَدينَةُ بِالرَّجَّةِ الَّتي ما سُمِعَ بِمِثلِها قَطُّ.[7]

و زنان شيون كردند تا اين كه در مدينه چنان ولوله اى شد كه تا آن زمان شنيده نشده بود.

سال 61 هجرى سال حزن ناميده شد[8] و بر پايه گزارش دعائم الاسلام از امام صادق عليه السلام پس از واقعه عاشورا سه سال تمام بر آن حضرت مرثيه سرايى مى شد[9]، همچنين طبق گزارشى ديگر، از شهادت آن حضرت تا هلاكت ابن زياد اهل بيت از عزا بيرون نيامدند:

مَا اختَضَبَت مِنَّا امرَأَةٌ، ولَا ادَّهَنَت، ولَا اكتَحَلَت، ولا رَجَّلَت، حَتّى  أتانا رَأسُ عُبَيدِ اللَّهِ بنِ زِيادٍ، وما زِلنا في عَبرَةٍ بَعدَهُ.[10] هيچ يك از زنان ما خضاب نكرد، و روغنى استفاده نكرد و سرمه نكشيد، و شانه نزد تا اين كه سر عبيداللَّه بن زياد را برايمان آوردند، ما همواره پس از آن ماجرا گريان بوديم.

 هنگامى كه حسين بن على عليه السلام به شهادت رسيد، در هر خانه اى در مدينه به مدت يك سال تمام نوحه سرايى بود، و در سال دوم، در هر جمعه و در سال سوم، در دو ماه سوگوارى به پا مى شد.

پوشيدن لباس سياه در عزاى سيد الشهدا

نخستين كسانى كه در عزاى امام حسين عليه السلام لباس سياه پوشيدند، ام سلمه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله و زن هاى بنى هاشم بودند.[11]

تأكيد بر زنده نگهداشتن ياد سيد الشهدا

در روايات تأكيد فراوان بر تداوم ياد سيد الشهدا شده است، در روايتى از امام صادق عليه السلام آمده كه هنگام ياد آن حضرت سه بار بگو:

صٌلى اللَّهُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللَّهِ.[12]

درود بر تو اى ابو عبداللَّه.

كه اين سلام از نزديك و دور به او ابلاغ مى شود.

همچنين ياد كردن آن حضرت هنگام نوشيدن آب توصيه شده است:

وما مِن عَبدٍ شَرِبَ الماءَ فَذَكَرَ الحُسَينَ عليه السلام وأهلَ بَيتِهِ ولَعَنَ قاتِلَهُ، إلّا كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ لَهُ مِئَةَ ألفِ حَسَنَةٍ، وحَطَّ عَنهُ مِئَةَ ألفِ سَيِّئَةٍ، ورَفَعَ لَهُ مِئَةَ ألفِ دَرَجَةٍ.[13]

هيچ كس نيست كه آب بنوشد و ياد حسين عليه السلام و خاندانش كند و كشنده اش را لعن كند، مگر اين كه خداوند، برايش يك صد هزار حسنه بنويسد، و يك صد هزار گناه را از او بزدايد و يك صد هزار درجه برايش بدهد.[14]

فلسفه عزادارى

شناخت فلسفه عزادارى امام حسين عليه السلام، نخستين گام در راه تأمين اهداف بلند اين سنت مهم و سرنوشت ساز پيروان اهل بيت عليهم السلام است. زيرا عزادارى بدون معرفت نه تنها ارزشى ندارد، بلكه چه بسا به زيان اهداف اصلى اين حركت ارزشمند نيز باشد. بر پايه روايتى در رهنمودهاى امام على عليه السلام به كميل آمده كه مى فرمايد:

ما مِن حَرَكَةٍ إلّاوأنتَ مُحتاجٌ فيها إلى  مَعرِفَةٍ.[15]

هيچ حركتى [براى انجام كارى ] نيست، مگر اين كه تو در آن به شناخت نيازمندى.

بى ترديد، اظهار محبت نسبت به خاندان پيامبر از طريق سوگوارى براى سالار شهيدان همانطور كه اشاره شده پسنديده و تعظيم شعائر الهى است، ليكن تأمل در رواياتى كه توصيه و تأكيد بر تداوم اقامه ماتم بر سيد الشهدا دارند ايجاب مى كند كه عزادارى براى ايشان، فلسفه اى بسيار فراتر از اظهار محبت به اهل بيت عليهم السلام داشته باشد.

از نگاه سيد بن طاووس:

اگر نبود كه پوشيدن لباس سوگ و مصيبت، به خاطر از ميان رفتن نشانه هاى هدايت و تأسيس پايه هاى گمراهى، و تأسف بر سعادتى كه از دست داديم و افسوس بر چنين شهادتى امتثال امر كتاب و سنت است، ما در برابر آن نعمت بزرگ لباس شادى و خوشحالى مى پوشيديم. و چون در بى تابى و سوگوارى، خشنودى صاحب روز معاد هست و نيكان در آن غرضى دارند، ما لباس عزا پوشيديم و همواره اشك ريختيم و به چشماهايمان، گفتيم: همواره بگرييد و به دل هايمان گفتيم: همانند زنان جوان مرده ماتم بگيريد.[16]

بنا بر اين هر چه فلسفه شهادت او باشد، فلسفه عزادارى براى او نيز هست.

اصلى ترين فلسفه قيام و شهادت سيد الشهدا عليه السلام مبارزه با جهل و از اين طريق زمينه سازى براى حاكميت ارزش هاى انسانى و اسلامى به رهبرى اهل بيت عليهم السلام است.

امام صادق (ع)در اين باره مى فرمايد:

… وبَذَلَ مُهجَتَهُ فيكَ لِيَستَنقِذَ عِبادَكَ مِنَ الجَهالَةِ وحَيرَةِ الضَّلالَةِ.[17]

و خونش را به خاطر تو بذل كرد تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى بيرون آورد.

جهل زدايى نه تنها فلسفه قيام سيد الشهدا بلكه فلسفه بعثت خاتم الانبيا و نزول قرآن است:

«كِتبٌ أَنزَلْنهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمتِ إِلَى النُّورِ.[18]

[اين قرآن ] كتابى است كه آن را به سوى تو فرو فرستاديم، تا مردم  را از تاريكى ها به سوى روشنايى بيرون آورى».

فلسفه بعثت انبياء پيشين نيز جهل زدايى بوده است:

«وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى  بَايتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمتِ إِلَى النُّورِ.[19]

ما موسى را با آيات خود فرو فرستاديم (ودستور داديم) قومت را از ظلمات به نور بيرون آر».

در روايتى از امام على عليه السلام آمده:

الجَهلُ أصلُ كُلِّ شَرٍّ.[20]

نادانى، ريشه همه بدى هاست.

امام حسين عليه السلام نيز براى تحقق اين آرمان بلند، خون پاك خود را در راه خدا اهداء كرد و بدين سان اصلى ترين فلسفه زنده نگهداشتن مكتب شهادت به وسيله عزادارى آن حضرت نيز، جهل زدايى جامعه اسلامى است و تا درمان كامل اين بيمارى خطرناك اجتماعى و حاكميت مطلق ارزش هاى اسلامى در جهان، تداوم اين مكتب ضرورى است.


[1]  شورى: آيه 23.

[2]  ثواب الأعمال: ص 257 ح 3.

[3]  الكافى: ج 4 ص 583 ح 11.

[4]  كمال الدين: ص 282 ح 36، الخصال: ص 58 ح 79، عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج 1 ص 209 ح 1، الارشاد: ج 2 ص 130، كامل الزيارات: ص 125 ح 139، كشف الغمة: ج 2 ص 270، بحار الأنوار: ج 44 ص 245 ح 44.

[5]  كمال الدين: ص 531 ح 1، الأمالى، صدوق: ص 695 ح 951، الخرائج والجرائح: ج 3 ص 1143 ح 55؛ الفتوح: ج 2 ص 553.

[6] الأمالى، صدوق: ص 197 ح 208، المناقب، كوفى: ج 2 ص 279 ح 746.

[7] تاريخ اليعقوبى: ج 2 ص 245.

[8]  مقتل الحسين، خوارزمى: ج 2 ص 40، التذكرة، قرطبى: ج 2 ص 453.

[9] دعائم الاسلام: ج 1 ص 227.

[10]  كامل الزيارات: ص 167 ح 219، ر. ك: التذكرة الحمدونية: ج 9 ص 150 ش 359؛ هنگامى‏كه حسين‏بن على عليه السلام به شهادت رسيد، در هر خانه‏اى در مدينه‏به‏مدت يك‏سال‏تمام نوحه‏سرايى بود، و در سال دوم، در هر جمعه‏و در سال‏سوم، در دو ماه‏سوگوارى به پا مى‏شد. نيز، ر. ك: دانش‏نامه امام حسين عليه السلام: تداوم سوگوارى اهل بيت تا كشته شدن ابن زياد.

[11]  المحاسن: ج 2 ص 195 ح 1564، الأمالى، شجرى: ج 1 ص 164، شرح الأخبار: ج 3 ص 171 ح 1119.

[12]  الكافى: ج 4 ص 575 ح 2، تهذيب الأحكام: ج 6 ص 103 ح 180، المزار، مفيد: ص 214 ح 1، الأمالى، طوسى: ص 54 ح 73.

[13]  الكافى: ج 6 ص 391 ح 6، كامل الزيارات: ص 212 ح 304.

[14]  ر. ك: دانش‏نامه امام حسين عليه السلام: ياد مصيبت حسين عليه السلام بودن هنگام آشاميدن آب.

[15] تحف العقول: ص 171، و نيز، ر. ك: دانش‏نامه عقايد اسلامى: ج 2 ص 310 ح 1431.

 [16]ا لملهوف: ص 83.

[17]  تهذيب الأحكام: ج 6 ص 113 ح 201، المزار الكبير: ص 514 ح 10، الأقبال: ج 3 ص 102، مصباح المتهجد: ص 788، المصباح، كفعمى: ص 649.

[18]  إبراهيم: آيه 1.

[19]  إبراهيم: آيه 5، و نيز، ر. ك: دانش‏نامه عقايد اسلامى: ج 2 ص 44.

[20]  غرر الحكم: ح 819.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *