براى روشن شدن اين مطلب، نخست بايد ديد كه مراد از «روابط و قوانين اقتصادى جديد» چيست؟ آنچه در سطح جهانى به طور كلان، مىتواند بررسى شود، سه نظام اقتصادى است: اقتصاد سرمايهدارى (كاپيتاليسم)، سوسياليستى و اسلامى.

در حال حاضر، بلوك سرمايهدارى در جست و جوى گسترش هر چه بيشتر فرهنگ و نظام اقتصادى خود، در سطح جهان است و هدف از آن نيز، چيزى جز سرازير كردن بيشتر سرمايهها به جيب ابرسرمايهداران غربى نيست. در اين نظام، روشهايى وجود دارد كه براى انسانها بسيار ظالمانه و براى بشر خسارت بار است. ديگر اقتصاد سوسياليستى كه آن هم دربردارنده آسيبهاى ديگرى است.

بنابراين «نظام اسلامى» بايد اقتصاد خود را بر اساس اصول ويژه خود، مبتنى كند و در پرتو آن اصول، راهكارهاى تعامل اقتصادى در سطح بينالملل را بيابد و پايهريزى كند. در عين حال، نبايد پنداشت كه مخالفت اسلام با سرمايهدارى، به معناى نفى همه مناسبات اقتصادى برآمده از اين سيستم است؛ بلكه پارهاى از مناسبات آن، با روح اسلام سازگار و بعضى ديگر ناسازگار است.

نكته ديگرى كه مىتوان به آن توجه داشت، مسئله علم اقتصاد ـ نه مكتبهاى اقتصادى ـ است. به عبارت ديگر مىتوان پرسيد موضع اسلام در برابر «علم اقتصاد جديد» چيست؟

اسلام و علم اقتصاد :

گفتنى است كه «علم اقتصاد»، بيانگر اصول و قواعد كلى حاكم بر رفتار اقتصادى انسانها است و در واقع ماهيت كشفى دارد؛ نه هنجارگذارى. به عبارت ديگر، علم اقتصاد ماهيت توصيفى (Descriptive) دارد، نه هنجارى (Normative)؛ مثلاً علم اقتصاد مىآموزد كه ارزشِ (Value) اضافى، تابعى از نظام عرضه و تقاضا  (Supply & Demand) است.

به موجب اين قاعده، فزونى عرضه بر تقاضا، موجب كاهش قيمت و زيادى تقاضا بر عرضه، موجب بالا رفتن قيمتها مىشود. اين انگاره به عنوان يك واقعيت، در تفسير چگونگى تعيين قيمتها در مناسبات اقتصادى، در دانش اقتصاد بيان مىشود. اما اينكه آيا ما مجاز هستيم، براى بالابردن قيمتها از عرضه كالاهاى مورد نياز مردم، خوددارى نموده و آنها را احتكار كنيم يا نه، پاسخى در علم اقتصاد ندارد؛ بلكه اين مكتب اقتصادى است كه تعيينكننده است.

ليبراليسم اقتصادى، بر اساس آرمانهاى مركانتليستى و سوداگرايانه و بر اساس آموزه «لسه فر» (Laissez Fair) آن را تجويز مىكند و مكتب اقتصادى ديگرى بر اساس آرمان عدالتگرايانه، آن را نفى مىكند. بنابراين حكومت دينى ـ مانند هر حكومت ديگرى ـ مىتواند از علم اقتصاد در برنامهريزىهاى اقتصادى بهرهمند شود؛ اما روشهاى برگزيده را با هنجارهاى دينى، هماهنگ مىسازد و روشهاى همساز با ارزشهاى دينى را توصيه و تجويز مىكند.[1]

 

پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون حکومت دینی/ مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف


[1] – براى آگاهى بيشتر ر.ك: صدر، سيدمحمد باقر، اقتصاد ما، ج 1 و 2.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *