الحمد لله الذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمة المعصومین علیهمالسلام
حقیقت گویا و تابناک غدیر خم، در طول تاریخ چنان خودنمایی کرده که مخالفانِ تمامعیار امیر غدیر و پیام غدیر، هرگز قدرت پوشاندن آن را نداشتهاند؛ هرچند در تحدید بهرهمندیِ انسانها از این پیام سرنوشتساز تأثیرگذار بوده اند. درخششِ اعجابآورِ غدیر، علیرغم مواجهة همهجانبة مخالفان، جلوة تاریخی ویژهای دارد و بررسی مستقلی میطلبد. در این نوشتار، یکی از دسیسه های مخالفان، برای تحریف پیام غدیر را بررسی و تحلیل خواهیم کرد؛ دسیسه ای که شاید بتوان آن را آخرین تیر ترکش کتمان کنندگان دانست. البته طرح این شبهه، مسبوق به سوابقی است که اشاره خواهیم کرد و رد پای غرض ورزی را در آن جا نیز نشان خواهیم داد.
مشاهدة تلاشهای بیثمر در تحریف و انکار نافرجام یک حقیقت، لاجرم بر اطمینان قلبی ما نسبت به آن حقيقت میافزاید.
وهابیت سعودی: «ماجرای غدير خم و رابطه آن با اصل امامت»
عنوان فوق شاید قدری عجیب باشد؛ اما عبارت میان گیومه، عنوان بروشوری است که چند سال قبل توسط وهابیان سعودی، میان زائران ایرانیِ حرمین شریفین توزیع شده است.[2] در متن این بروشور، ماجرای سفری که امیرالمؤمنین علیه السلام قبل از حجةالوداع به یمن داشته اند، مطرح شده و در ادامة آن آمده است:
… حضرت علی(رض) از یمن خارج شد. همراهان از او خواستند تا شتران خودشان را استراحت بدهند و بر شتران به غنیمت گرفته شده [تعبیر صحیح: دریافت شده به عنوان زکات[3]] سوار شوند. علی (رض) آنان را منع کرد.
سپس علی(رض) جانشینی برای خود تعیین کرد و خودش زودتر رفت تا به مراسم حج (حجةالوداع) برسد.
جانشین علی(رض) به هریک از همراهانش لباسی از کتان داد و به آنان اجازه داد تا بر شتران به غنیمت [به زکات] گرفته شده سوار شوند. علی (رض) بعد از فارغشدن از حج نزد آنان بازگشت و لباس و شتران را از افراد گرفت و بر نائبش خشمگین شد و او را بر کارش سرزنش کرد. گلایه و شکایت در میان سپاه ظاهر شد و با علی(رض) به مخالفت پرداختند و هنگام رسیدن به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شکایت خود را از رفتار علی(رض) اعلام کردند؛ بدین ترتیب در میان همراهان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بحث علی (رض) و شاکیانش منتشر شد و سخن علیه علی(رض) نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم افزایش یافت.
بریده میگوید: وقتی نزد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رسیدم از کار علی(رض) انتقاد کردم و اشکالات او را گفتم تا اينكه ديدم چهرة پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تغییر کرد و فرمود: آیا من از خود مؤمنین نسبت به آنان اولی نیستم؟ گفتم: بلی. سپس فرمود: من كنت مولاه فعلي مولاه.
سپس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در میان ما بلند شد و فرمود: ای مردم! از علی شکایت نکنید. قسم به خدا او باتقواتر از آن است که از او شکایت شود.
زید بن ارقم (رض) میگوید:
روزی در جایی بین مکه و مدینه به نام «خم» پیامبر در میان ما ایستاد و حمد و سپاس خدا را به جا آورد و پس از مقداری وعظ و تذکر فرمود: «ای مردم! من بشری مانند شما هستم و ممکن است هر لحظه به دعوت ملک الموت جواب دهم؛ ولی من دو چیز گرانبار را در میان شما باقی میگذارم؛ یکی کتاب خدا که در آن هدایت و نور است؛ پس آنرا بگیرید و به آن تمسک کنید». و ما را نسبت به قرآن ترغیب و تشویق کرد و در ادامه فرمود: و دومی اهل بیت من هستند؛ به شما نسبت به آن ها هشدار میدهم ـ سه بار تکرار نمودند.
نویسندة بروشور، پس از طرح مطالب دیگر، به موضوع فوق بازمی گردد و نتیجة مورد نظر خود را این طور بیان می کند:
دلالت روايت غدير ـ اگر به ابتدای قصه یا روایت توجه کنی ـ معلوم میشود که بین علی(رض) و سپاهش … اختلاف ایجاد شد و بعد از بازگشت از حج که دوباره به پیامبر خدا رسیدند شکایت و انتقاد از علی(رض) زیاد شد و در میان مردم بحث او انتشار یافت تا آن جا که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ضروری دانست در این مکان [غدیر خم] با وجود هوای گرم پیاده شود و با بیاناتش علی(رض) را تبرئه نماید؛ پس اصلاً صحبت از بیعت با کسی از دور یا نزدیک برای خلافت مطرح نبود.
بررسي منابع ذکرشده برای مطلب فوق و کشف تحریفـات صورت گرفته
در متن بالا، پس از ذکر مطالبی که گذشت، نام چند منبع آمده است: فتحالباری، مسند احمد، صحیح مسلم، مستدرک حاکم، مجمع الزوائد (هیثمی) و البدایة و النهایة.
مراجعه به منبع اخیر نشان می دهد که اصل ماجرا از ابن کثیر دمشقی (مؤلف البدایة و النهایة) اقتباس شده است. ابن کثیر، خود نیز از سیرة ابن اسحاق ـ (منبعی قدیمی که از مهمترین منابع تاریخی اهل سنت در سیره رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است) نقل نموده، اما در این ضمن تحریفاتی صورت داده است. از آن جا که سیرة ابن اسحاق امروزه در دسترس نیست، ما ابتدا مطلب را به نقل از سیرة ابن هشام ـ که وی نیز از ابن اسحاق نقل کرده است ـ ذکر می کنیم تا در مقایسه، تحریف ابن کثیر معلوم شود.
نقل سيرة ابن هشام از ماجرای یمن
ابنهشام در سیره خود به نقل از سیره ابن اسحاق مینویسد:
لما أقبل على ـ رضي الله عنه ـ من اليمن ليلقى رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم سلم بمكة، تعجل إلى رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و استخلف على جنده الذين معه رجلاً من أصحابه، فعمد ذلك الرجل فكسا كلّ رجل من القوم حلة من البز الذي كان مع علي ـ رضي الله عنه ـ فلما دنا جيشه خرج ليلقاهم؛ فإذا عليهم الحلل، قال: ويلك ما هذا؟. قال: كسوت القوم ليتجملوا به إذا قدموا في الناس. قال: ويلك انزع قبل أن تنتهى به إلى رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم . قال: فانتزع الحلل من الناس فردها في البز، قال وأظهر الجيش شكواه لما صنع بهم.
قال ابن إسحاق [سلسلة سند] عن أبي سعيد الخدري، قال: اشتكى الناس علياً رضوان الله عليه، فقام رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فينا خطيباً، فسمعته يقول: أيها الناس، لا تشكّوا علياً، فوالله إنّه لأخشن في ذات الله (أو في سبيل الله) من أن يشكي.
قال ابن إسحاق: ثم مضى رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم على حجّه، فأرى الناس مناسكهم و أعلمهم سنن حجهم.[4]
زمانی که حضرت علی علیه السلام برای دیدار رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از یمن به سوی مکه حرکت کرد، به سوی رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم شتافت و یکی از اصحاب را بر سپاهی که همراه ایشان بود جانشین قرار داد. آن شخص عجله کرد و از منسوجاتی که [به عنوان زکات یا غنیمت، همراه کاروان و] در اختیار حضرت علی علیه السلام بود بر سپاهیان پوشاند.
زمانی که سپاه به مکه نزدیک شد، حضرت از شهر بیرون آمد تا آنان را ملاقات نماید؛ ناگاه لباسها را به تن آنها دید و (به فرماندهای که گمارده بود) فرمود: وای بر تو؛ این چه وضعی است؟
او گفت: افراد را پوشاندم تا وقتی در میان مردم وارد میشوند، برازنده باشند.
حضرت فرمود: وای برتو، پیش از آن که به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برسیم این لباسها را درآور.
پس او لباسها را در آورد و به جای خود برگرداند و سپاهیان به دلیل این کار، اظهار شکایت نمودند.
ابناسحاق از ابوسعید خدری نقل میکند که گفت: مردم از علی رضواناللهعليه شکایت کردند؛ پس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در میان ما به خطابه برخاست، پس شنیدم که میفرمود: ای مردم! از علی شکایت نکنید که او در امور الهی جدیتر از آن است که مورد شکایت قرار گیرد.
ابناسحاق می گوید:
سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از این موضوع درگذشت و به حج خویش مشغول شد؛ پس مناسک را به مردم آموخت و سنتهای حج را به آنان تعلیم داد.
چنانچه ملاحظه میشود، ابنهشام تصریح کرده که افراد اعزامی به یمن، از حضرت علی علیه السلام به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شکایت کردند و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در واکنش به شکایات، سخنرانی فرموده، از امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع نمودند. پس از آن نیز حضرت به مناسک حج مشغول شدند و اعمال حج را به مسلمانان آموختند.
بر اساس این نقل، شکایت از امیرالمؤمنین علیه السلام و عکسالعمل رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به آن و ایراد خطابه در دفاع از امام علیه السلام ، قبل از اعمال حج ـ یعنی لااقل ده روز قبل از غدیر خم ـ انجام شده است.
نقل ابنکثیر از ماجرای یمن و تحریفات او
ابنکثیر دمشقی ـ کسی که متن مورد بحث ما مبتنی بر نقل اوست ـ عنوان گزارش از غدیر را چنین انتخاب کرده است:
فصل في إيراد الحديث الدالّ على أنه علیه السلام خطب بمكان بين مكة والمدينة مرجعة من حجة الوداع قريب من الجحفة ـ يقال له غدير خم ـ فبيّن فيها فضل علي بن أبيطالب وبراءة عرضه مما كان تكلم فيه بعض من كان معه بأرض اليمن، بسبب ما كان صدر منه إليهم من المعدلة التي ظنّها بعضهم جوراً و تضييقاً و بخلاً والصواب كان معه في ذلك، و لهذا لما تفرّغ صلی الله علیه وآله وسلم من بيان المناسك و رجع إلى المدينة بيَّن ذلك في أثناء الطريق، فخطب خطبة عظيمة في اليوم الثامن عشر من ذي الحجة عامئذ و كان يوم الأحد بغدير خم تحت شجره هناك، فبين فيها أشياء و ذكر من فضل علي و أمانته و عدله و قربه إليه ما أزاح به ما كان في نفوس كثير من الناس منه؛[5]
فصلی در بیان حدیثی که نشان میدهد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در بازگشت از حجةالوداع، در مکانی بین مکه و مدینه، در نزدیکی جحفه ـ که به آن غدیـــر خم گفته میشود ـ سخنرانی فرمود و در آن، برتری علی بن ابیطالب علیه السلام و مبرّا بودن ساحت آنجناب را از سخنانی که بعضی همراهانِ یمن، راجع به ایشان گفته بودند، بیان فرمود و سبب این سخنان، عدالتی بود که [آن حضرت به کار بست، ولی] برخی از ایشان، آن را ستم و سختگیریِ نابهجا و بخل پنداشتند و نظر صحیح، همان رأی وی [حضرت علی علیه السلام )]بود؛ بههمین دلیل زمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از بیان مناسک فراغت یافت و به سوی مدینه بازمیگشت، در بین راه، در روز هجدهم ذی حجه، خطبة عظیمی ایراد فرمود و آن در روز یکشنبه در زیر درختی در غدیر خم بود. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در آن خطابه مطالبی بیان داشت و فضل علی بن ابیطالب علیه السلام و امانت و عدالت و جایگاه ایشان در نزد خود را ذکر فرمود؛ به گونه ای که آنچه در دلهای بسیاری[!] از مردم نسبت به وی به وجود آمده بود، برطرف شد.
چنانچه ملاحظه میشود، ابنکثیر از ابتدا خطابة غدیر را ـ که از آن به خطبة عظیمه یاد کرده ــ مربوط به شکایات ناوارد برخی اعزامشدگان یمن دانسته و البته طی چند سطر آینده ملاحظه خواهید فرمود که این کار را به قیمت چه تحریفاتی انجام داده است.
وی نیز مانند ابنهشام، ماجرای شکایت همراهان یمن از امیرالمؤمنین علیه السلام را از سیره ابناسحاق نقل کرده است؛ اما با حذف یک جمله از آخر (!) و ابتکارات دیگری که به تفصیل شرح خواهیم داد. از آنجا که نقل ابنکثیر ـ به جز جملات آخر که سانسور شده اند ـ کاملاً مشابه نقلی است که از قول ابنهشام آوردیم، فقط خلاصة آن را تکرار و سپس جملات حذفشده را یادآوری میکنیم:
لما أقبل على رضي الله عنه من اليمن ليلقى رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم سلم بمكة، تعجل إلى رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم و استخلف على جنده …. فلما دنا جيشه خرج ليلقاهم؛ فإذا عليهم الحلل، قال: ويلك ما هذا؟ … قال ابن إسحق [سلسلة سند] عن أبي سعيد الخدري، قال: اشتكى الناس علياً رضوان الله عليه، فقام رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فينا خطيباً، فسمعته يقول: أيها الناس! لاتشكوا علياً، فوالله إنّه لأخشن في ذات الله (أو في سبيل الله) من أن يشكي.
ابنکثیر در این قسمتِ نقل از سیرة ابناسحاق، این جملات را حذف کرده است: «قال ابن إسحاق: ثم مضى رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم على حجه، فأرى الناس مناسكهم و أعلمهم سنن حجهم».
عبارات فوق، در نقل سیرة ابنهشام از سیرة ابناسحاق ـ که پیش تر بازگو شد ـ وجود داشتند؛ اما در نقل ابن کثیر سانسور شدند. این، آغاز تحریفی است که توسط او رخ داده است.
تحریفات ابن کثیر
همانطور که دیدیم، جملة حذفشده توسط ابنکثیر، نشانگر این واقعیت است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پس از سخنرانی در دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام ، این موضوع را رها نموده، به مناسک حج و تعلیم آن به مردم مشغول شدهاند. این تحریف برای آن است که فاصلة زمانی میان خطابة غدیر و ماجرای شکایت، کم جلوه داده شود تا ارتباطِ ادعایی این دو موضوع، طبیعیتر به نظر بیاید راجع به این تحریف، بیشتر سخن خواهیم گفت.
ابنکثیر، بلافاصله پس از بیان اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم خطابهای ایراد كردند و در ضمن آن فرمودند: «از علی شکایت نکنید؛ زیرا او در امر الهی بسیار جدی است»، روایتی را با تأکید بر اعتبار آن نقل میکند که بُرَیده اسلمی گفت:
غزوت مع علي اليمن فرأيت منه جفوة؛ فلما قدمت على رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم ذكرت علياً فتنقصتُه فرأيتُ وجهَ رسولِ الله يتغير. فقال: يا بريدة! ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قلت: بلى يا رسولالله. قال: من كنت مولاه فعلي مولاه؛[6]
همراه علی بن ابیطالب علیه السلام در جنگی در یمن بودم که از وی برخورد تندی دیدم. پس زمانی که بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم وارد شدم از علی علیه السلام عیبجویی نمودم؛ اما مشاهده کردم که چهرة حضرت [از عصبانیت] دگرگون شد و فرمود: ای بریده! آیا من بر مؤمنان از خودشان صاحباختیارتر نیستم؟ عرض کردم: بله یا رسول الله. پس فرمود: هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست.
این در حالی است که شکایت بریده اسلمی از امیرالمؤمنین علیه السلام ، اساساً مربوط به سفر قبل از حجة الوداع نیست؛ بلکه قبل از آن، در حاشیة نخستین سفر حضرت به یمن رخ داده است.[7]
ملاحظه می شود که در عبارت ابن کثیر نیز از قول بریده اینگونه نقل شده است: «غزوت مع علي اليمن …»؛ این عبارت نشان می دهد که این سفر، اولین اعزام امیرالمؤمنین علیه السلام به یمن بوده است؛ زیرا سفرِ پیش از حجة الوداع برای جمع آوری زکات بوده است؛ نه جنگ.[8]
در سفر اول خالد بن ولید و جماعت دیگری از جمله بریده اسلمی علیه امیرالمؤمنین علیه السلام هم دست شدند و به دنبال آن، بریده شکایتی را علیه حضرت، در مدینه بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم عرضه کرده است؛ لذا این موضوع هیچ ارتباطی با برپایی مراسم غدیر خم ندارد.
پاسخ پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، طبعاً تند و شدید بود و طبق نقل های متعدد منابع اهل تسنن، عباراتی از این قبیل، خطاب به بریده و دیگران بیان فرمودند: «لا تقع في علي فإنه مني و أنا منه و هو وليكم بعدي»؛[9] «من كنت وليه فعلي وليه»؛[10] «ما تريدون من علي؟ علي منّي وأنا من علي و علي ولي كل مؤمنٍ بعدي»؛[11] یا چنان که در نقل ابن کثیر گذشت و حاکم نیز نقل کرده و آن را بر شرط شیخین صحیح شمرده است: «ألست أولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قلت: بلى يا رسول الله قال: من كنت مولاه فعلي مولاه».[12]
ابن کثیر، این ماجرا را با ماجرای مربوط به حجة الوداع درآمیخته تا تعابیر یادشدة فوق ـ که در ضمن آن آمده ـ زمینة گره زدن شکایات یمن به خطابة غدیر را فراهم کند. او در تکمیلِ تحریفی که ذکر شد، بلافاصله نقل دیگری را ـ که تأیید استادش ذهبی بر صحت آن را نیز ذکر کرده ـ از قول زید بن ارقم میآورد:
لمّا رجع رسول الله من حجة الوداع و نزل غدير خم أمر بدوحات فقممن. قال: كأني قد دعيتُ فأجبتُ، إنّي قد تركتُ فيكم الثقلينَ كتاب الله و عترتي أهل بيتي، فانظروا كيف تخلفوني فيهما؛ فإنهما لن يفترقا حتى يردا عليَّ الحوضَ. ثم قال: الله مولاي وأنا ولي كل مؤمن؛ ثم أخذ بيد عليّ فقال: من كنت مولاه فهذا وليه؛ اللهم وال من والاه وعاد من عاداه؛[13]
زمانی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از حجةالوداع بازمیگشت، در غدیر خم فرود آمد و امر فرمود تا سایهبانهایی برپا شد. سپس فرمود: گویا [به سرای باقی] خوانده شدهام و اجابت نمودهام. همانا در میان شما دو چیز گرانبها را باقی گذاشتهام؛ کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم؛ پس بنگرید که بعد از من چگونه با آن دو رفتار میکنید که آنها از یکدیگر جدا نمیشوند تا در کنار کوثر بر من وارد شوند. سپس دست علی علیه السلام را گرفت و فرمود: هرکه من مولای اویم، علی ولی اوست. خدایا هرکس او را دوست میدارد، دوست بدار و هرکس او را دشمن میدارد، دشمن بدار.
ابنکثیر سپس به نقل طرق متعددی برای حدیث غدیر میپردازد؛ از جمله اینکه بلافاصله به نقل از سنن ابنماجه ـ از صحاح سته اهل تسنن ـ با ذکر سند از براء بن عازب صحابی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چنین نقل میکند:
أقبلنا مع رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم في حجة الوداع التي حج فنزل في الطريق، فأمر: الصلاة جامعة فأخذ بيد عليّ فقال: ألستُ بأولى بالمؤمنين من أنفسهم؟ قالوا: بلى. قال: ألست بأولى بكل مؤمن من نفسه؟ قالوا: بلى. قال: فهذا وليّ من أنا مولاه؛ اللهم وال من والاه و عاد من عاداه؛[14]
در حجة الوداع همراه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بودیم. حضرت در مسیر فرود آمد و نماز جماعتِ عمومی اعلام داشت. سپس دست علی علیه السلام را گرفته فرمود: آیا من بر مؤمنان از خودشان صاحب اختیارتر نیستم؟ همه گفتند: بله. [دوباره] فرمود: آیا من بر هر مؤمنی از خود او صاحب اختیارتر نیستم؟ گفتند: بله. آنگاه فرمود: پس این شخص ولیّ هر کسی است که من مولای اویم؛ خدایا هرکس او را دوست میدارد، دوست بدار و هرکس او را دشمن میدارد، دشمن بدار.
همانطور که ملاحظه می کنید، ابنکثیر بلافاصله پس از نقل سخن بُریده اسلمی، مبنی بر عصبانیت و واکنش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در مقابل شکایت از امیرالمؤمنین علیه السلام ، حدیث غدیر را از طرق متعدد نقل میکند تا به طور طبیعی، مخاطب گمان کند که این دو مطلب یکی است و یکی واکنشهای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به شکایات، همان خطابة غدیرخم است.
بنابراین، آن چه ابنکثیر از ابناسحاق نقل کرده، شامل بازخواست امیرالمؤمنین علیه السلام از افراد اعزامی به یمن، شکایات آنان به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و خطابه خواندن پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام است و آن-چه حذف کرده، این سخن ابناسحاق که گفت: «پس از این قضایا پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به مناسک حج مشغول شدند و اعمال حج را به مسلمانان آموزش دادند». وی سپس بلافاصله، به بازگویی حدیث غدیر پرداخته است.
مشخص شد که حذف چند عبارتِ اشاره شده، تا چه حد برای رسیدنِ ابنکثیر به هدفش ضرورت داشته است. اگر وی عبارات سانسورشده را نقل میکرد و معلوم میشد که خطابة رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در پاسخ به شاکیان، در مکه و قبل از مناسک حج ایراد شده ـ در حالی که واقعة غدیر و بیان حدیث مشهور آن، چند روز بعد از انجام مناسک حج اتفاق افتاده است ـ جای توجیهی برای این ادعا که خطابة غدیر برای همین موضوع بوده است، نمیمانْد.
دیگر اشکالاتِ وارد بر ابن کثیر
در عبارات نقلشده از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ـ که در واکنش به شکایات از حضرت علی علیه السلام فرموده اند ـ در منابع فریقین، عباراتی مانند: «ازعلی علیه السلام شکایت نکنید»، «زبان از ملامت علی علیه السلام کوتاه کنید» و … آمده است؛ اما ابن کثیر، یا هرکس دیگری که بخواهد خطابة غدیر را به شکایاتِ مراجعان یمن گره بزند، باید توضیح دهد که در آن چه از خطبة غدیر نقل شده، کدام قرینه بر ارتباط سخن با شکایت از امیرالمؤمنین علیه السلام وجود دارد؟! در هیچ نقلی از خطابة غدیر، جملهای که موضوع را به شکایتِ کسانی از حضرت علی علیه السلام مربوط سازد، دیده نمی شود.
ابن کثیر می گوید که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در غدیر خم خطابهای عظیم ایراد فرمودهاند. منابع اهل سنت و شخصِ وی، از این خطابة عظیم ـ که تفصیلش در منابع شیعی آمده ـ تنها اندکی را نقل کردهاند؛ اما در همین مختصر که از قول خود او آوردیم، نشانههایی برای دریافتن حقیقت وجود دارد؛ اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قبل از عبارت «من كنت مولاه فهذا وليه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه»، خبر از نزدیکشدن مرگ خویش میدهند. آیا بدین معنا نیست که حضرت در صدد بیان وصیتی مهم برای جمعیت چند ده هزار نفری مسلمانان در غدیرخم بودهاند؟ آیا بیان حدیث ثقلین و تأکید بر همراهی جداییناپذیر اهل بیت علیهم السلام با کتاب خدا تا قیامت، صرفاً متناسب با واکنش به عمل افرادی است که از امیرالمؤمنین علیه السلام شکایت کردهاند؟
طبق نقل مختصرِ آقایان، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم پیش از بیان عبارت «من كنت مولاه فهذا وليه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» بالاترین منصب الهی خود، یعنی «صاحب اختیار بودن بر مؤمنان بيش از خود آنان» (مضمون آیة ششم سوره احزاب) را گوشزد فرمود و از حاضران بر این منصب خود اقرار گرفت. آیا یادآوری چنین منصبی، با تذکر به اینکه صرفاً از علی علیه السلام شکایت نکنید و او را دوست بدارید، تناسب دارد؟
در این بحث، نکتة جالب دیگری وجود دارد که آن را در قالب اشکال دیگری به ابن - کثیر ـ در بحث غدیر ـ مطرح می کنیم؛ وی در ادامة آن چه نقل شد، در جلد پنجم البدایة و النهایة آورده است:
… دعا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم علياً وأخذ بيده فأقامه عن يمينه فقال: ألست أولى بكل امرئ من نفسه؟ قالوا: بلى. قال: فإن هذا مولى من أنا مولاه؛ اللهم وال من والاه وعاد من عاداه. فلقيه عمر بن الخطاب فقال: هنيئا لك، أصبحت و أمسيت مولى كل مؤمن و مؤمنة؛[15]
… رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم علی علیه السلام را فراخواند و دست او را گرفت و در سمت راست خود ایستاند و فرمود: آیا من بر هرکس، از خودش صاحب اختیارتر نیستم؟ گفتند: بله. فرمود: این علی مولای هرکسی است که من مولای اویم؛ خدایا هرکس او را دوست میدارد، دوست بدار و هرکس او را دشمن میدارد، دشمن بدار. پس عمر بن خطاب آن جناب را ملاقات کرد و گفت: گوارا باد بر تو. مولای من و هر زن و مرد مسلمانی شدی.
وی در جلد هفتم نیز مفصلاً به نقل احادیثِ گزارش گر از غدیر میپردازد و در این میان، حدیثی است که با ذکر سند، از ابوهریره نقل شده است:
… يوم غدير خم لما أخذ النبي صلی الله علیه وآله وسلم بيد علي بنأبيطالب فقال: ألست ولي المؤمنين؟ قالوا: بلى يا رسول الله! قال: من كنت مولاه فعلي مولاه. فقال عمر بن - الخطاب: بخٍ بخٍ للآ يا ابن أبيطالب؛ أصبحتَ مولاي و مولى كلّ مسلمٍ. فأنزل الله عزّ و جلّ: ) اليوم أكملت لكم دينكم(؛[16]
… روز غدیر خم، زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دست علی بنابیطالب را گرفت، فرمود: آیا من ولی مؤمنان نیستم؟ گفتند: بله یا رسول الله. فرمود: هرکه من مولای اویم، علی مولای اوست. پس عمر بن خطاب گفت: خجسته باد بر تو ای پسر ابیطالب! مولای من و هر مسلمانی شدی. آنگاه خداوند عزّ و جل این آیه را فرو فرستاد: صلی الله علیه وآله وسلم اليوم أكملت لكم دينكم)؛
طبعاً عبارت «مولای من شدی» با معنای «دوست و یاور» برای کلمه مولا سازگار نیست؛ زیرا دلالت بر تحقق امری جدید دارد و قطعاً عمر نمی خواهد بگوید که امیرالمؤمنین علیه السلام دوست و یاور او نبوده و پس از خطابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم دوست و یاور او شده اند.
آنچه در غدیر خم اتفاق افتاده و بیان شده است، مقدمات و قراین و شواهد بسیاری دارد که مانع تفسیر ساختگی و تحریف حقیقت آن میشود. این موارد، در جای خود، در کتب و مقالات فراوانی، بهتفصیل بیان شده اند و بازگویی مشروح آنها در نوشتار حاضر نمیگنجد؛ اما جا دارد یادآوری کنیم که اگر ادعا شود خطابة رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در غدیر، صرفاً به دلیل شکایت چند نفر بوده است، مدعی باید به سؤالاتی بسیار فراتر از آن چه گذشت پاسخ دهد.
تحریف عجیب در بروشور سعودی
تمام نقدهایی که نسبت به ابن کثیر مطرح کردیم، بر نویسندة بروشور سعودی نیز وارد است؛ زیرا او نیز مطلب ابن کثیر را بازگو کرده است؛ اما موضوع عجیبی در این بروشور ـ فراتر از سخن ابن کثیر ـ مطرح شده است:
علی(رض) جانشینی برای خود تعیین کرد و خودش زودتر رفت تا به مراسم حج (حجة الوداع) برسد. جانشین علی(رض) به هریک از همراهانش لباسی از کتان داد و به آنان اجازه داد تا بر شتران به غنیمت گرفته شده سوار شوند. علی(رض) بعد از فارغ شدن از حج نزد آنان بازگشت و لباس و شتران را از افراد گرفت … .
ملاحظه می شود که وی بازگشت امیرالمؤمنین علیه السلام به سوی همراهان یمن را پس از پایان مناسک حج دانسته است؛ حال آن که ابن کثیر در اینباره سکوت کرده و با حذف عباراتی در نقل از ابن اسحاق، زمان را مبهم گذاشته تا تصور شود زمان شکایت ها بعد از مناسک حج بوده است.
اما مطلبی عجیب تر که در هیچ مدرکی وجود ندارد و ابداع نویسنده است: «غدیر خم که 160 کیلومتر از مکه فاصله داشت، محل التقای سپاه برگشته از یمن ـ که نسبت به علی(رض) شاکی و معترض بودند ـ و حاجیان برگشته از مکه بود».
این ابداع، البته برای آن است که شکایات همراهان یمن، بهتر به خطابة غدیر گره بخورد و کتمان حقیقت پیام غدیر راحت تر محقق شود؛ اما راه انتخاب شده، بسیار ناشیانه و غیر علمی بودنش فراتر از تصور است.
نمونة تحریف غدیر در جامعه ما و تأثیرپذیری آن از شبهة یمن
دسیسه ای که برای پوشاندن حقیقت پیام غدیر، توسط امثال ابن کثیر دمشقی چیده شده و امروزه از سوی اخلاف آنان تعقیب می شود، گاه درون کشورمان نیز ردپاهایی را به جا گذارده است. حیدرعلی قلمداران، یکی از افرادی است که در کتمانِ پیام حقیقی غدیرخم از همان طریق یادشده کمک گرفته و البته بدان اکتفا ننموده است. تا پایان این نوشتار، دربارة میزان انصافورزیِ شخص یادشده در موضوع غدیر، نتیجهای روشن بهدست خواهیم داد.
بیان حقیقت ماجرای غدیر یا تحریف آن؟
قلمداران در کتاب شاهراه اتحاد بخشی را با عنوان «حقیقت ماجرای غدیر چیست؟»[17] گشوده و در ابتدای آن، از «حوادثی که در سال دهم هجری رخ داده و زمینهساز اصلی واقعة غدیر است» و «اطلاع از آن، در فهم درست خطبة غدیر خم، کمال ضرورت را دارد» سخن به میان آورده است. وی هم چنین اظهار داشته که «غالباً از توجه لازم به آن [حوادث] غفلت میشود و چندان مورد علاقة مدعیان حبّ آل رسول صلی الله علیه وآله وسلم نیست». به این ترتیب وی تلویحاً شیعیان را به کتمان این حوادثِ «تأثیرگذار در فهم درست خطبة غدیر خم» متهم ساخته است. اکنون باید دید این حوادث مهم چیست و گزارش و تحلیل ارائهشده از آن چگونه است.
تحلیل ارائه شده از ماجرای غدیر در کتاب شاهراه اتحاد
مؤلف کتاب شاهراه اتحاد مینویسد:
خلاصة واقعه چنانکه در تواریخ اسلامی چون سیرة ابنهشام (ج4، ص274) که قدیمیترین تاریخ در سیرة رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است و در سایر کتب تواریخ و تفسیر فریقین از شیعه و سنی از قبیل تفسیر جمالالدین ابوالفتوح رازی که به فارسی تألیف شده و تفسیر ابنکثیر و تاریخ البدایة و النهایة و کتاب مجالسالمؤمنین قاضی نورالله شوشتری (ج1، ص43) آمده چنین است: سال دهم هجری که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای انجام و تعلیم حج اسلامی عازم بیتالله الحرام بود، نامههایی به رؤسای قبایل عرب و بلاد مسلمین فرستاد و از آنان دعوت کرد که برای انجام حج در مکه حاضر شوند… .[18]
وی در ادامه شرح می دهد که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم نامهای هم برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام ـ که در یمن مشغول جمع زکات بود ـ ارسال فرمودند. حضرت امیر علیه السلام اموال دریافتشده را به همراهانی از قبیل بریده اسلمی و خالد بن ولید سپرد، بيدرنگ روانة مکه شد و در روز هفتم یا هشتم ذیحجه خود را به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رسانید و پس از انجام حج و مناسک آن، به صوب مأموریت خود ـ که حمل اموال بیتالمال بود ـ بازگشت.
در دنبالة گزارش آمده است که امیرالمؤمنین علیه السلام در بازگشت، متوجه ميشوند كساني در برخی از آن اموال ـ که جزو بیتالمال بود ـ تصرف كردهاند؛ لذا «چنانکه عادت و رویة آن جناب در اجتناب از تصرف در اموال بیتالمال بود»؛ با آن ها تندی و عتاب فرمودند و «این رفتار آن جناب که عین صواب بود بر آنان… سخت گران آمد و از آن حضرت دلگیر و ناراحت شدند» و پس از ملحقشدن به پیامبر و سایر مسلمین، شروع به بدگویی از امیرالمؤمنین علیه السلام کردند. قلمداران در ادامه مینویسد:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پس از استماع شکایت آنان، ایشان را از ناراحتی و نارضایتی از علی علیه السلام منع فرمود و پارهای از فضایل آن حضرت را بیان کرد و فرمود: «إرفعوا ألسنتکم عن علی فإنه خشن فی ذات الله غیر مداهن فی دینه»؛ «زبان خویش را از علی باز دارید؛ زیرا او دربارة دین خدا خشن است و در امر دین سهلانگار نیست».
قلمداران در ترجمة صفت «خشن»، همین کلمه را تکرار کرده که صحیح نیست. در مجمعالبحرین آمده: «رجل خشن: قویّ شدید».[19] این معنا، مغایر معنای منفیِ کلمة «خشن» در زبان فارسی است. در نتیجه، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با این تعبیر، حضرت امیر علیه السلام را در اجرای اوامر الهی و دینی، قوّی و بدون مسامحه معرفی کردهاند. وی در ادامه نوشته است:
اما خالد و بریده و دیگران، قبل از ملاقات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از گلهمندی از علی علیه السلام نزد دیگران مضایقه نکرده بودند. طبعاً بسیاری از مردم هنوز علی علیه السلام را ندیده بودند و بهدرستی نمیشناختند. ممکن بود بر اثر شکایت وگلهمندی اینان، علی به بدی معرفی میشد و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که این کیفیت را مشاهده فرمود، بر خود لازم دید قبل از آنکه آنهمه مسلمان ـ که از گوشه و کنار جهان برای ادای فریضة حج اجتماع کرده و اکنون در مسیر بازگشت بودند ـ متفرق گردند و پیش از آنکه امواج این واقعه به مکه برسد و یا این ماجرا در مدینه شایع شود و مردم مدینه تحت تأثیر آن قرار گیرند، از شخصیت بارز و ممتاز علی علیه السلام دفاع کرده، حضرتش را با فضایل عالیای که دارد به مسلمانان معرفی و قضیه را در همانجا حل و فصل نماید. علاوه بر آن، دفاع از حیثیت یک شخص ممتاز مسلمان بر حضرتش واجب بود؛ لذا در اجتماع غدیرخم به معرفی آن جناب و وجوب دوستی او بر جمیع مسلمانان پرداخت.[20]
راستیآزماییِ ادعای صورتگرفته دربارة غدیر: منابع شیعی
قلمداران مدعي است که تحلیلش از واقعیت غدیر خم، مستند به منابع نامبرده است. در میان منابع یادشده، دو کتاب از آثار شیعی است: مجالسالمؤمنین اثر قاضی نورالله شوشتری و تفسیر ابوالفتوح رازی. در مجالسالمؤمنین ماجرای مورد بحث از تفسیر ابوالفتوح نقل شده است؛ به این شرح (که قاضی نورالله شوشتری ابتدا تحت عنوان «تفصیل قصه غدیر» مینویسد):
غدیر خم … که حضرت پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم خطبه مشهور را در آن خوانده و آن خطبه بر وجهی که مشهور و در السنه مذکور است در حجةالوداع در تعیین خلافت و امامت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام واقع شده … تقریر آن بر وجهی که در طریق مخالفان و بعضی از روایات ما آمده، آن است که چون حضرت رسول از حجةالوداع رجوع فرمود، در وقت پیشینی که هوا در نهایت حرارت بود، جبرئیل بیامد و راه او را بگرفت و این آیه وافی هدایه آورد که ) يَأيهُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ( [ادامة آیه: وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ؛ ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است برسان که اگر این کار را نکنی، رسالت الهی را انجام ندادهای و خداوند تو را از مردم حفظ خواهد نمود].
مرحوم شوشتری سپس ادامه میدهد که طبق دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ، از پالان شتران منبری ساختند و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر روی منبر، دست حضرت علی علیه السلام را بالا گرفت و مطالب خود را بیان کرد؛ سپس آیة اکمال نازل شد و بعد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «الحمدلله علی اکمالالدین و إتمام النعمة و رضا الله تعالی برسالتی و بولایة علی بعدی»؛ «سپاس خدا را بهواسطة کاملشدن دین و تمامشدن نعمت و خشنودی خداوند به رسالت من و ولایت علی پس از من».[21]
عبارت «ولایة علیّ من بعدی» نشان میدهد که منظور از ولایت، سرپرستی مسلمانان و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است؛ در غیر اینصورت، تعبیر «پس از من» دربارة «دوستی» معنا ندارد.
مؤلف سپس با یادآوری اینکه علمای عامه بر تواتر حدیث غدیر تصریح دارند، در تأکید بر اینکه معنی کلمه «مولی» در فرمایش رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم «متولی و متصرف در امور» است، مطالبی آورده و در ادامه مینویسد: «در تفسیر شیخ ابوالفتوح رحمه الله قصه غدیر بر وجهی دلپذیر مسطور گشته که… مشتمل بر فواید و اشارات بسیار است… و تقریر او این است که…».[22] ما در ادامه، با تلخیص، شرح ماجرای غدیر را که صاحب مجالسالمؤمنین به نقل از تفسیر ابوالفتوح آورده ذکر میکنیم تا روشن شود آقای قلمداران در انتساب موضوع به این دو کتاب و دو عالم بزرگ شیعی مرتكب چه تحریف آشکاری شده است.
ابوالفتوح رازی (و مرحوم قاضی نورالله شوشتری، به نقل از او) مینویسد:
حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم پیش از توجه به حجةالوداع، بر ترسایان نجران به دو هزار حُلّه مصالحه نموده و حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم امیرالمؤمنین علی علیه السلام را جهت تحصیل آن حلهها به یمن فرستاده بود و چون به موجب امر الهی متوجه حج شد، نامه به حضرت امیر نوشت که من به جانب مکه به حج رفتم. چون کار خود تمام کرده باشی از راه یمن عزیمت حج به مکه نمای که آنجا ملاقات واقع خواهد شد.
چون نامة نامی به حضرت امیر رسید، آنچه از حلهها حاصل شده بود برداشت و با قوم خود متوجه مکه شد. چون نزدیک مکه رسید، خلیفه بر قوم مقرّر ساخت و به تعجیل بهخدمت حضرت شتافت و چون بیامد و در مکه به خدمت حضرت رسول رسید و آن حضرت کیفیت احوال از او پرسید، گفت: یا رسولالله! آنچه فرموده بودی تمام کردم و حلهها بستدم و بسپردم و چون نزدیک رسیدم، آرزوی دیدار تو بر من غالب شد؛ بنابراین پیشتر از رفیقان خود آمدم … رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: بر احرام باش و بازگرد و قوم خود را برگیر و نزد من آی.
امیرالمؤمنین علیه السلام چون به نزدیک قوم آمد، دید که تَنگهای حله را گشاده و حلّهها را در برکردهاند. بر نائب خود خشم گرفت و او را ملامت نموده، گفت: چرا حلّه ها را به ایشان دادی؟…
چون آن حضرت بیامد و حلّهها را بهخدمت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم تسلیم نمود، آن جماعت شکایت حضرت امیر علیه السلام را به خدمت آن حضرت نمودند. رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: علی صواب کرد. و چون ایشان همچنان اظهار آزار از حضرت امیر علیه السلام مینمودند و سخنان ناملایم میگفتند، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خشمناک شد و بر سر منبر آمد و خطبه آغاز نمود و گفت: إرفعوا ألسنتکم من علیّ فإنّه خشن فی ذات الله غیر مداهن فی دینه؛ زبان از علی بردارید که او مردی درشتست در ذات خدا، مداهنت نمیکند در دین خدای.
مردم چون خشم رسول و مبالغة او در آن باب بدیدند، زبان کوتاه کردند.
چون رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم حج بگزاردند و در وقت مراجعت، به غدیر خم رسیدند ـ و آن نُه منزل بود و نُه صلاحیت نزول داشت و آن مفرّق طرق بود که مردم پراکنده شدندی ـ جبرئیل آمد و زمام ناقه رسول بگرفت و گفت: خدای متعال میگوید که اینجا فرود آی تا پیغام مهم به این قوم بگذاری، پیش از آنکه متفرق شوند و هرگروهی به راهی روند و این آیه [يَأَيهَُّا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ] آورد و بر رسول خواند و منادی در قوم آواز داد که فرود آیید و کس فرستاد تا آنها که به جاها رفته بودند باز آمدند و آنان که نرسیده بودند، رسیدند.[23]
تا اینجا ملاحظه می شود که ابوالفتوح رازی و همچنین قاضی نورالله شوشتری ـ که آقای قلمداران ماجرا را از قول آنان نقل کرده ـ سرانجامِ اختلاف مراجعینِ یمن، با حضرت علی علیه السلام و شکایت آنها به پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم و خطبة حضرت در دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام را مجموعاً مربوط به پیش از انجام مناسک حج دانستهاند؛ در حالی که ماجرای غدیر خم اساساً مربوط به پس از حج است و این نسبت دروغی است که به این دو عالم بزرگوار شیعه داده شده است.
مرحوم قاضی نورالله شوشتری در ادامه بهنقل از تفسیر ابوالفتوح میگوید:
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بر منبرِ فراز شده از پالان شتران رفته و خطبهای بلیغ ادا فرمودند. ابوالفتوح در توصیف این خطبه میگوید: «مشهور است و برای جلوگیری از اطاله از ذکرش خودداری نمودم». سپس نزدیک بودن زمان مرگ خود را یادآوری فرمودند. در ادامه، حدیث ثقلین را بیان داشتند: «إنّى مخلّف فيكم ما إن تمسّكم بهما لن تضلّوا كتاب الله و عترتي أهل بيتى و إنّ اللّطيف الخبير أخبرني انّهما لن يفترقا حتّى يردا علىّ الحوض»؛ «و من در ميان شما دو چيز رها مىكنم كه اگر شما بدان تمسّك كنيد گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من اهل بيت من؛ و خداى لطيف خبير مرا خبر داد كه اينان از يكدگر جدا نشوند تا بركنار حوض پيش من آيند».
سپس مینویسد:
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در ادامة فصلی دیگر گفت: «علیٌّ مِنّی بِمَنزِلة هارونَ مِن موُسی إلاّ َانَّهُ لا َنبیَّ بَعدی»؛ «علی از من آن منزلت دارد که هارون از موسی؛ جز آنکه بعد از من پیغمبری نیست».
آنگاه گفت: «اللهم هل بَلَّغت؟»؛ «بارخدایا رساندم من؟». و فصلهایی دیگر آن حضرت ذکر نمودند که در سیَر و تواریخ مشروح است و در آخر هر فصلی در حق امیرالمؤمنین علیه السلام حدیثی میگفت و میگفت: «اللهم هل بَلََّغتُ؟».
در ادامه، بخش مشهور خطبه را آورده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «ألَستُ أولی بِکُم مِن اَنفُسِکُم؟»؛ «نه من از شما به شما اوليترم؟». قالوا: «بلى»؛ تقرير كرد تا اقرار دادند. و پس از تأیید حاضران فرمودند: «مَن کُنتُ مولاه فَعلیٌّ مَولاه اللهُمَّ والِ مَن والاهُ وَ عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ»؛ «هرکه من مولاى اويم على مولاى اوست؛ بار خدايا هركه او را دوست دارد دوستش دار و هركه او را دشمن دارد دشمنش دار و هركه ناصر او باشد ناصرش باش و هركه خاذل او باشد مخذولش كن».
در ادامه مینویسد:
«[رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ] در خیمه رفت و علی را فرمود تا در خیمة دگر رفت برابر خیمة او. آنگه صحابه را فرمود و مسلمانانى كه حاضر بودند تا فوج فوج میشدند و او را تهنیت میکردند و بر او سلام میکردند بامرة المؤمنين (یعنی به لقب امیرمؤمنان) تاجملة صحابه و حاضران تهنیت بکردند. آنگه زنان خود را فرمود تا برفتند و تهنیت بکردند. از جملة آنان که در این باب اطناب کردند، عمر بن خطاب بود که گفت: «بخٍّ بخٍّ َلکَ یا عَلی َاصبحتَ مولای و مَولی کُلِّ مُؤمِنٍ و مُؤمنة»؛ «خنک تورا ای علی؛ در روز آمدی مولای من و مولای هر مؤمن و مؤمنه».
در پایان نیز اشعارِ سرودة حسّان بن ثابت در غدیر خم را نقل نموده تا آنجا که پس از اشاره به خطابه خواندن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برای مسلمانان در غدیر خم و اقرار گرفتن حضرت از مردم که از ایشان تبعیت خواهند کرد، گفته:
فَقـالَ لَـه قُـم یا عَلــی فاِنَنّـی رَضیتُکَ مِن بَعدی ِاماماً و هادیاً
فَمَن کُنـتُ مـولاه فَهـذا وَلیّـه فَکونوُا لَه اَنصارصدق مَوالیا …
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: ای علی برخیز. من خشنودم که تو پس از من پیشوا و هدایتگر باشی. هرکس مولایش منم، این علی مولای اوست؛ پس همگی یاوران راستین او باشید… .[24]
اکنون قضاوت کنید، واقعاً اینکه ادعا شود قاضی نورالله شوشتری در مجالس المؤمنین و ابوالفتوح رازی در تفسیر خود ادعا کردهاند خطابه غدیر به خاطر بدگوییها و شکایات افرادی از امیرالمؤمنین علیه السلام بوده، تا چه حد دروغ و تحریفآمیز است؟
راستیآزماییِ ادعای صورتگرفته دربارة غدیر: منابع اهل تسنن
چنانکه ملاحظه شد، قلمداران سه منبع از کتب اهل تسنن را نیز در نقل ماجرای غدیر ذکر کرد: سیره ابن هشام، البدایة و النهایة تألیف ابن کثیر دمشقی و همچنین تفسیر وی.
در بخش های قبلیِ این نوشتار، نقل ابن هشام و ابن کثیر از ماجرای یمن و شکایات و همچنین تحریف گری ابن کثیر در این میان بررسی شد. ملاحظه نمودید که بر اساس آن چه در منبع اصلی ـ یعنی سیره ابن اسحاق ـ آمده (که ابن کثیر، بخشی از آن را سانسور کرده) شکایت از امیرالمؤمنین علیه السلام و عکسالعمل رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به آن و ایراد خطابه در دفاع از امام علیه السلام ، قبل از اعمال حج ـ یعنی لااقل ده روز قبل از غدیر خم ـ انجام شده است.
این مطلب، کاملاً مطابق همان چیزی است که در تفسیر ابوالفتوح و مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری ذکر شده است. اما در کتاب شاهراه اتحاد اینطور گزارش شده که امیرالمؤمنین علیه السلام پس از انجام مناسک حج، به سوی گروهِ مراجعتکننده از یمن بازگشتند و آنان را مورد بازخواست قرار دادند. طبعاً، پس از آن بود که این افراد به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مراجعه و از امام علیه السلام شکایت کردند و بر اساس این ادعا [ي مغایر با مدارک ارائهشده] شکایات و واکنش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بعد از اعمال حج بوده است.
جمعبندی تحریفات صورتگرفته و ابهامات برجامانده
تا اين جا ماجرای غدیر را بهصورت كلي و بر اساس روايت دو عالم شیعی و دو عالم سنی ترسیم كردیم. آنچه به ابوالفتوح رازی، قاضی نورالله شوشتری و حتی ابنهشام نسبت داده شد، کاملاَ خلاف واقع است و ابنکثیر دمشقی نیز با تحریف توانسته دربارة غدیر خم چنین ادعایی بكند.
خلاصة اشکالات وارد بر استنادات قلمداران
ادعای قلمداران مبنی بر نقل واقعة غدیر چنانکه در تواریخ اسلامی آمده است، نسبت به تفسیر ابوالفتوح رازی و مجالس المؤمنین قاضی نورالله شوشتری، کذب محض است. در هردوی این کتابها، ماجرای غدیر خم کاملاً مطابق عقاید شیعی گزارش شده است؛ از جمله اینکه هردو مشتملاند بر: «نزول آیة تبلیغ»، «تأکید پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بر اینکه کمال دین، اتمام نعمت و رضایت خداوند از رسالت حضرتش، مبتنی بر ابلاغ پیام غدیر است»، «تأکید حضرت بر اینکه پیام غدیر، ولایت حضرت علی علیه السلام پس از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است»، «نزدیکبودن رحلت پیامبر»، «حدیث ثقلین»، «حدیث منزلت» و «تأکید رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر اولی به تصرف بودن خویش» و همچنین هردو مشتملاند بر قراینی که با محدود بودن موضوع خطابة غدیر به (مطلب سادهای مانند) دوستی با حضرت علی علیه السلام مغایرت دارند؛ مانند: «سلامکردن همگان به حضرت علی علیه السلام با لقب امیرالمؤمنین»، «تبریک عمر بن خطاب برای اینکه حضرت علی علیه السلام مولای او گردیدهاند» و «تصریح حسّان بن ثابت بر اینکه حضرت علی علیه السلام ، در غدیر، امام و هادی امت معرفی شدند».
ادعای قلمداران دربارة سیرة ابنهشام نیز مقرون به حقیقت نیست. ابنهشام ماجرای شکایتِ مراجعینِ یمن و واکنش قاطع رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام را مربوط به قبل از مناسک حج میداند و هیچ ارتباطی میان این ماجرا و موضوع غدیر خم قائل نيست، تا چه رسد به اینکه خطابه غدیر را برای حل و فصل شکایت اعزامشدگان یمن دانسته باشد.
قلمداران برای برقرارکردن ارتباط تصّنعی میان دو موضوعِ «شکایات» و «غدیر»، فاصلة زمانی این دو حادثه را ـ بر خلاف واقع ـ کاهش داده و ادعا کرده است که امیرالمؤمنین علیه السلام در روز هفتم یا هشتم ذیحجه خود را در مکه به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم رسانده و پس از انجام مناسک حج بهسوی مأموریت خود برگشتهاند. این ادعا، با هر چهار منبعي كه خود او معرفی كرده مغاير است. هردو منبع شیعی و نيز ابنهشام تصریح کردهاند که ورود مراجعین یمن به مکه، شکایتها و دفاع رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قبل از مناسک حج پایان پذیرفته است. حتی ابن کثیر هم فاصلة زمانی را مسکوت و مبهم گذاشته و لذا مؤید ادعای قلمداران نیست. البته این ابهام در گزارش ابنکثیر، تصادفی نیست؛ او که ماجرا را از ابناسحاق نقل میکند، یک جمله را که نشان میدهد خطابة دفاعیة رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قبل از مناسک حج ایراد شده، حذف نموده است. او نقلیات مربوط به دو سفر امیرالمؤمنین علیه السلام به یمن را در هم آمیخته و بلافاصله پس از ذکر «خطابه خواندن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در دفاع از امیرالمؤمنین علیه السلام در برابر شاکیان» بدون هیچ توضیح و فاصلهای، چند روایت دربارة «ایراد خطابة غدیر خم توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، در مسیر بازگشت از حجةالوداع» میآورد؛ طوری که یکی بودن این دو موضوع را به خواننده القا مینماید.
این ها سه مورد از اشکالات شش گانه ای است که در این بخش بر ابن کثیر وارد کردیم. سه اشکال دیگر، علاوه بر ابن کثیر، متوجه قلمداران ـ که به وی استناد جسته ـ نیز خواهد بود.
بروز حقیقت در خلال عبارات شاهراه اتحاد و سانسور آن توسط وهابیان
توجیهات قلمداران در جهت کتمان حقیقت غدیر بر این سیاق بود: «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که این کیفیت (شکایات) را مشاهده فرمود، برخود لازم دید که… از شخصیت بارز و ممتاز علی علیه السلام دفاع کرده، حضرت را با فضایل عالیای که دارد به مسلمانان معرفی و قضیه را در همانجا حل و فصل نماید».[25]
قلمداران که خود، نارسایی و سخیفبودن توجیهات فوق در تفسیر واقعة عظیم غدیر را دریافته، در ادامه عبارات جالب توجهی ميآورد که بعداً توسط افرادی سانسور (اما در سایتهای اینترنتی منتشر) شده است. متن جملات چنین است:
چه، علاوه بر آنکه دفاع از حیثیت یک شخص ممتاز مسلمان بر حضرتش واجب بود، شکی نیست که مایل بود پس از حضرتش، آن بزرگوار زمامدار و حاکم و امام مسلمانان باشد؛ لذا در اجتماع غدیر خم به معرفی آن جناب و وجوب دوستی او بر جمیع مسلمانان پرداخت.
عبارات فوق بهطور تلویحی، این اذعان را در خود دارد که تشکیل مراسمی در ابعاد و عظمت غدیر، نمیتواند صرفاً بهجهتِ «دفاع از حیثیت یک شخص ممتاز مسلمان»، آن هم در برابر شکایات جمعی محدود باشد. نویسنده با این جملات، سعی کرده ناسازگاری ادعای خود دربارة پیام غدیر را بکاهد و به مخاطب بگوید: «خیلی تعجب و یا انکار نکنید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ، جمعیتی بسیار انبوه را در بیابانی متوقف کند و برایشان خطابه بخواند تا صرفاً بگوید شکایات مطرحشده از حضرت علی علیه السلام بی جاست و باید وی را دوست داشت؛ آخر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم قلباً علاقهمند بودند که حضرت علی علیه السلام جانشین ایشان شوند و لذا مسأله، فقط دوستداشتنِ صرف هم نبوده است!
آقای قلمداران که به تمایل رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بر امارت حضرت علی علیه السلام اعتراف کرده و در واقع این تمایل را مصحّحِ تشکیل اجتماع غدیر میداند، باید به سؤالاتی پاسخ دهد؛ از جمله: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در خطابة غدیر ـ دست کم ـ به مواردی از قبیل «نزدیک بودن رحلت خود» و «اولی به تصرف بودنِ خویش بر همة مؤمنان» تأکید ورزیدهاند و این موارد، با تمایل حضرت به خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام ـ که به اعتراف آقای قلمداران وجود داشته ـ و دغدغة جانشینی که بالطبع در ایشان بوده سازگار است؛ نه صرفِ دوستداشتن؛ پس چرا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم علیرغم ذکر مقدماتِ موضوع ـ به زعم و تفسیر آقای قلمداران ـ هیچ اشارهای به تمایل خویش نسبت به زمامداری حضرت علی علیه السلام نکردهاند؟ آیا خودداری از این کار، در موضوع سرنوشتسازی چون خلافت، آن هم در جایی که زمینه فراهم بوده، مغایر خیرخواهی برای امت نبوده است؟ بهتعبیر دیگر، آیا آقای قلمداران با تفسیر ساختگیِ خود، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را به مواردی ازین دست متهم نساخته است؟
مؤلف شاهراه اتحاد مینویسد:
طبعاً بسیاری از مردم هنوز علی علیه السلام را ندیده بودند و بهدرستی نمیشناختند. ممکن بود بر اثر شکایت و گلهمندی اینان، علی به بدی معرفی میشد و رسول خدا… بر خود لازم دید… پیش از آنکه امواج این واقعه به مکه برسد و یا این ماجرا در مدینه شایع شود… از شخصیت بارز و ممتاز علی علیه السلام دفاع کرده، حضرتش را با فضایل عالیای که دارد به مسلمانان معرفی و… در اجتماع غدیر خم به معرفی آن جناب و وجوب دوستی او بر جمیع مسلمانان پرداخت.
آقای قلمداران ـ بر اساس این عبارات ـ رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را چنان نکتهسنج و دقیق معرفی کرده که حتی نسبت به موضوعی مانند بدبین نشدن مردم قبایل و شهرها به حضرت علی علیه السلام مراقبت بود و به قیمت تشکیل مراسمی عظیم چونان غدیر، تلاش میکند تا مردمی که «بسیاری از آنان هنوز علی علیه السلام را ندیده بودند و بهدرستی نمیشناختند» به آن جناب بدگمان نشوند. اما خودِ وی با تحریفش، همین پیامبر بزرگوار را چنان معرفی میکند که دربارة دغدغة خویش نسبت به مسألة حیاتیِ خلافت، سکوت میکند و با اینکه همین علی علیه السلام ، شخص مورد نظر ایشان برای زمامداری است، کلمهای در این باره نمیفرماید؟!! با این تناقضگویی آقای قلمداران چه باید کرد؟
مجدداً یادآور میشویم که به ادعاهایی از این دست، اشکالات بسیاری از جهات مختلف وارد است و اینکه ما به برخی از جنبههای اشکال میپردازیم، بهمعنای انحصار ضعفهای این مدعیات به موارد مذکور نیست. هرکس نیمنگاهی به انبوه قراین و شواهد حاکی از حقیقت غدیر داشته باشد، حقارت ادعاهایی از قبیل موارد بالا را قویاً درخواهد یافت و همواره این دغدغه، امثال نگارنده را میآزارد که از قاب محدود نوشتاری مختصر، نتوان حق این عظمت و حقارت تلاشهای حقستیز را نمایاند.
تحریف عبارات شاهراه اتحاد
ملاحظه شد که مبلغین ضدشیعی، عباراتی از کتاب شاهراه اتحاد را که خلاف منویات آنان است و سرنخِ «حقیقت پیام غدیر» را بهدست میدهد، حذف کردهاند. در ابتدای نسخة منتشرشده در اینترنت آمده است:
پیش از این، کتاب شاهراه اتّحاد دوبار تکثیر و توزیع گشت؛ نخستین بار، این کتاب با تایپ دستی و به صورتی نامناسب و نامرتب، به تعدادی محدود، میان برادران ایمانی توزیع گردید. دومین بار با تایپ «I.B.M» به صورتی مغشوش و با اغلاط بسیار زیاد و جابهجایی مطالب و… تکثیر گردید. اینک اولین بار است که نسخه مصحح و منقح این کتاب با آخرین تصحیحات و اضافات مؤلف، همراه با متن کامل مقدمه و حواشی … «سید ابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی» در اختیار برادران ایمانی و اهل تحقیق قرار میگیرد.
نگارنده، دو نسخه از این کتاب را در اختیار دارد. اولّی، همان نسخة منتشر شده به صورت «تایپ دستی و نامناسب» است. در ابتدای نسخة دوم ـ که کیفیت بهتری دارد ـ توضیحات فوق، عیناً ذکر شده که نشان میدهد این نسخة کاغذی، آخرین نسخة منتشره از کتاب شاهراه اتحاد و همان است که نسخة اینترنتی آن نیز منتشر شده است. بنابراین، نسخة دوم حاوی آخرین تصحیحات و اضافات مؤلف است؛ اما در انتشار اینترنتی آن، تحریفاتی صورت پذیرفته است. در هردو نسخة یادشده (نسخههای کاغذی)، عبارات زیر از مؤلف وجود دارد: «شکی نیست که [رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ] مایل بود پس از حضرتش، آن بزرگوار [حضرت علی علیه السلام ] زمامدار و حاکم و امام مسلمانان باشد؛ لذا در اجتماع غدیر خم به معرفی آن جناب و وجوب دوستی او بر جمیع مسلمانان پرداخت…».
تصویر صفحات مربوط را در زیر ملاحظه کنید:
تصویر نسخه تایپ دستی (قطع A4)، صفحه 45:
تصویر نسخه تصحیح شده، صفحه 77 :
تصویر نسخه منتشر شده در اینترنت، صفحه 81 :
دربارة اهمیت این عبارات و نتایج حاصل از آنها، پیشتر توضیح دادیم. اکنون تأکید ما بر تحریفگریِ مخالفان تشیع است. آنان در جریان انتشار اینترنتیِ آخرین نسخة تصحیح شدة شاهراه اتحاد، در جهت اهدافی که نه علمی است و نه اخلاقی، دست به تحریفاتی در متن کتاب زدهاند که مورد ذکرشده، تنها یکی از آنهاست.
در بخش مورد بحث ما از کتاب، تحریفات دیگری نیز شده که اهمیتش به اندازة مورد فوق نیست؛ اما در تبیین روشهای مخالفین و جهتگیری حقپوشانه و غیرمنصفانة آنان مفید است. در اینجا بخش یادشده از متن نسخة اینترنتی را بازگو و عبارت حذفشده توسط مخالفان را اضافه میکنیم؛[26] عبارات قلمداران دربارة توبیخ متصرفان در اموال عمومی توسط امیرالمؤمنین علیه السلام :
این رفتار آن جناب که عین صواب بود بر اصحاب که خود ارباب رجال و رکاب بودند سخت گران آمد و از آن حضرت دلگیر و ناراحت شدند [در نسخة اصل: کینة آن حضرت را در دل گرفتند و آمادة انتقام شدند] و کسانی را به خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرستاده و یا خود مستقیماً مراجعه نموده و از خشونت و شدت سختگیری آن جناب شکایت نمودند [در نسخة اصل: بهحدی که طبق مفهوم پارهای از اخبار، در حضور رسول خدا او را دشنام دادند و چون در هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیانات شکایتآمیز آنان را استماع میفرمود، مشاهده میکردند که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از خشم برافروخته میشود، به تصور اینکه حضرتش نسبت به علی علیه السلام خشمگین شده، با حدّت بیشتر شکایت خود را با بدگویی از آن بزرگوار ادامه میدادند] رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم پس از استماع شکایت آنان، ایشان را از ناراحتی ونارضایتی از علی علیه السلام منع فرمود و پارهای از فضایل آن حضرت را بیان کرد و فرمود: «ارفعوا ألسنتکم عن علیّ فإنه خشن فی ذات الله غیر مداهن فی دینه»؛ «زبان خویش را از علی باز دارید؛ زیرا او دربارة دین خدا خشن بوده و در امور دین سهلانگار نیست». اما خالد و بریده و دیگران که قبل از ملاقات رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از گلهمندی از علی علیه السلام نزد دیگران مضایقه نکرده بودند [در نسخة اصل: و شاید بعد از آن نیز به همان عمل ادامه داده باشند]، طبعاً بسیاری از مردمی که هنوز علی علیه السلام را ندیده بودند و بهدرستی نمیشناختند ممکن بود بر اثر شکایت و گلهمندی اینان، علی علیه السلام به بدی معرفی میشد و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم که این کیفیت را مشاهده فرمود، لذا بر خود لازم دید … از شخصیت بارز و ممتاز علی علیه السلام دفاع کرده و حضرتش را با فضایل عالیای که دارد به مسلمانان معرفی و قضیه را در همانجا حل و فصل نماید [چه] علاوه بر آن، دفاع از حیثیت یک شخص ممتاز مسلمان بر حضرتش واجب بود [در نسخة اصل: شکی نیست که مایل بود پس از حضرتش، آن بزرگوار زمامدار و حاکم و امام مسلمانان باشد] لذا در اجتماع غدیر خم به معرفی آن جناب و وجوب دوستی او بر جمیع مسلمانان پرداخت.
ملاحظه شد که حذفیاتِ انجامگرفته تا چه حد هدفمند و حسابشده است. تمام تلاش مخالفان در بحث فوق، آن است که ماجرای عظیم غدیر را در حادثة کوچکی مانند یک شکایت خلاصه کنند؛ که البته ـ همانطور که تبیین شد ـ امری است ناشدنی. آنان در جهت این هدف، هر قدر بتوانند به آن شکایت، رنگ و لعاب بیشتری بدهند، برایشان کارسازتر است؛ اما تحریف گران، ملاحظات دیگری نیز دارند؛ آنان نمیخواهند بیان شود که شاکیان، نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام کینهورز و انتقامجو بودند و حتی به ایشان در حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دشنام دادند. برخی شاکیان، بهویژه خالد بن ولید، پس از مخالفت جدّی رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز به بدگویی از امیرالمؤمنین علیه السلام ادامه دادند. از طرفی آنها نمیخواهند در بازگویی دفاع پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از حضرت امیر علیه السلام ، شدت و حدّت این دفاع، بهطور کامل بازگو شود؛ مواردی مانند اینکه «رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم با شنیدن شکایت از امیرالمؤمنین علیه السلام ، از خشم برافروخته شدند». همچنین نمیخواهند هیچ مطلبی دربارة خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام بازگو شود، حتی در حد «یقین آقای قلمداران دربارة تمایل قلبی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به خلافت امیرالمؤمنین علیه السلام ».
البته دریافتن انگیزة این تحریفات، تأمل بیشتری میطلبد. آنان نه میخواهند جایگاه واقعی امیرالمؤمنین علیه السلام بیان شود و نه شخصیت واقعی برخی اصحاب که در نظریههای آنان، نقش و جایگاه ویژهای دارند. همچنین تبیین فضای کینهورزانهای که قبل از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام وجود داشته، به شیعه کمک میکند تا دربارة زوایایی از ماجرای غدیر و حوادث پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم روشنگری کند و این مطلوب تحریفگران نیست.
پی نوشت ها :
[2]. متن این بروشور که نام «اسحق دبیری» به عنوان نویسنده آن قید شده، در سایت - های وهابیان نیز با همین عنوان وجود دارد.
[3]. امیرالمؤمنین علیه السلام چند سفر به یمن داشته اند که در این متن با هم خلط شده است (برای اطلاع بیشتر در این باره ر.ک: حسینی قزوینی، حدیث الغدیر و شبهة شکوی جیش الیمن). بر اساس تحقیق یادشده حضرت سه بار به یمن سفر کرده اند: سفر اول برای تبلیغ و دعوت، سفر دوم برای قضاوت و سفر سوم برای جمع آوری صدقات که سفر اخیر، اندکی قبل از حجة الوداع بوده است. در متن بروشورِ مورد اشاره، حوادث نوبت اول و آخر با هم خلط شده اند و از این خلط مبحث سوءاستفاده ای شده که در ادامه مقاله به آن اشاره خواهیم کرد.
[4]. ابنهشام، سیره، 4/1021 و 1022.
[5]. ابن کثیر، البدایة و النهایة، 5/227.
[6]. همان، 5/228.
[7]. در همین نوشتار اشاره شد که این سفر برای دعوت به اسلام بوده و به درگیری-هایی نیز منجر شده است. در همین مأموریت، قبیله همدان اسلام آوردند. برای مطالعه بیشتر ر.ک: حسینی قزوینی، حدیث الغدیر و شبهة شکوی جیش الیمن.
[8]. ر.ک: حسینی قزوینی، همان.
[9]. احمد بن حنبل، مسند، 5/356
[10]. نسائی، سنن، 5/130؛ همو، خصائص، 94.
[11]. ابن ابی شیبة، مصنف، 7/504.
[12] . حاکم نیشابوری، المستدرک، 3/110.
[13]. ابن کثیر، البدایة و النهایة، 5/228.
[14]. همان، 5/229.
[15]. همان.
[16]. ابن کثیر، البدایة و النهایة، 7/383.
[17]. قلمداران، شاهراه اتحاد، 111.
[18]. همان، 154.
[19]. طریحی، مجمع البحرین، 1/651.
[20]. قلمداران، شاهراه اتحاد، 156.
[21]. شوشتری، مجالس المؤمنین، نسخه خطی مجلس شورای اسلامی، 22.
[22]. همان، 24
[23]. همان، 24 و 25؛ رازی، روض الجنان و روح الجنان، 7/62.
[24]. شوشتری، همان، 25؛ رازی، روض الجنان و روح الجنان، 7/65 تا 68.
[25]. قلمداران، شاهراه اتحاد، 156.
[26]. طبعاً بررسی جامع تحریفات کتاب، کار جداگانهای میطلبد.
فهرست منابع :
ابن أبی شیبة الكوفی، أبوبكر عبدالله بن محمد، مصنف ابن أبی شیبة (المصنف فی الأحادیث والاثار)، بیروت، دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع، 1409ق.
ابن حنبل، أحمد بن محمد، مسند، بیروت، دار صادر، بی تا.
ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، بیروت، دار احیاءالراث العربی، 1408ق.
ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویّة، مصر، مکتبة محمدعلی صبیح، 1383ق.
رازی، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى علیه السلام ، 1408ق.
حسینی قزوینی، سید محمد، حدیث الغدیر و شبهة شکوی جیش الیمن، قم، مؤسسة ولی العصر علیه السلام للدراسات الاسلامیة، 1428ق.
شوشتری، قاضی نور الله، مجالس المؤمنین، نسخه خطی مجلس شورای اسلامی.
طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، مكتب نشر الثقافة الإسلامیة، 1408ق.
قلمداران، حیدرعلی، شاهراه اتحاد، بینا، بیتا.
نسایی، احمد بن شعیب، الخصائص الکبری، تهران، مکتبة نینوی، بیتا.
ــــــــــــــــ ، السنن الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411ق.
نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، دارالمعرفة، بی تا.