تفاوت این که خدا در بعضی آیات قرآن داریم؛ «خالق السماوات و الارض» و در بعضی آیات «فاطر السماوات و الارض» چیست؟ چرا خدا همیشه نمی گوید «فاطر» یا «خالق»؟

پاسخ اجمالی

1 -«فطر» به معنای «شکافتن در طول» است. این لفظ به معنای «ابداع و ایجاد اشیا توسط خداوند»، در قرآن کریم به کار رفته است.[1]با در نظر گرفتن معناى اولى «فطر»، آفریدن از آن جهت فطر نامیده شده که خداوند موجودات را با شکافتن می آفریند. تخم مرغ و تخم جنبندگان دیگر شکافته شده، بچه هاى آنها به دنیا می آیند. حبوبات در زیر خاک شکافته شده و روئیده و مبدّل به ساقه ها، برگ ها و حبوبات دیگر می شوند.[2]

2 – اصل ماده «خلق»، به معنای اندازه گیری مستقیم است که هم به معنای آفرینش از عدم و هم به معنای آفرینش چیزی از چیز دیگر به کار می رود.[3]همچنین گفته شده؛ به معناى ایجاد چیزى است بر کیفیت مخصوص و روى حکمت و تقدیر معیّن.[4]
با توجه به مطالب ذکر شده چنین به دست می آید که علاوه بر ایجاد تفنّن در عبارت و ایجاد بلاغت در قرآن؛ در جاهایی میان این دو واژه تفاوت وجود داشته و اراده معانی مختلف شده است. و در مواردی معنای فاطر از جهتی بر خلق صدق می کند، همان طور که؛ علامه مصطفوی در «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» می گوید: «فاطر» از مادّه فطر است که به معناى إحداث و به وجود آوردن حالت جدید و تحوّلى است که پس از ایجاد و تکوین صورت بگیرد. و این کیفیّت بر خلاف حالت گذشته باشد. این معنا به مفاهیم تقدیر، إحداث، خلق و تحوّل صدق می کند.[5]
اما از جهاتی میان خلق و فطر تفاوت وجود دارد:
1 – 
علامه مصطفوی در این باره چنین می نویسد: فاطر از أسمای إلهى بوده و دلالت می کند بر کسى که پس از تکوین، أحوال و کیفیّاتى إحداث کند که به عنوان تربیت و ربوبیّت باشد، اما مفاهیم خالق، ایجاد، ابداع، ابداء و اختراع؛ به اصل تکوین برمی گردند که دارای معنای عام بوده؛ یعنی مطلق ایجاد و هستی و این مربوط به قبل از ربوبیت است.[6]
2 – 
کلمه «فطر» به معناى ابداع و خلق و آفرینشى است که نوع مخلوق آن براى نخستین بار بوده و شبیه و نظیرى پیش از آن نداشته است.[7]
3 – 
خلق به معنای اندازه گرفتن است که درباره خداوند عبارت است از علم او به کلیات و جزئیات است به گونه ای که به ذات همه موجودات و مخلوقات تعلق گرفته است. اما فطر به معنای به وجود آوردن و ابداع کردن است. نتیجه این که خالق بودن خداوند اشاره به صفت علم الهی دارد و فاطر بودنش اشاره به صفت قدرت الهی است.[8]
البته مفسران و برخی از اهل لغت تفاوت های دیگری نیز بیان کرده اند.[9]

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 640، دارالعلم- دارالشامیه، دمشق- بیروت، چاپ اول، 1412ق.

[2]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ‏5، ص 193، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش.

.[3] المفردات فی غریب القرآن، ص 296.

[4]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏3، ص 115، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ اول، 1368ش.

[5]. همان، ج 9، ص 112.

[6]. همان، ص 113؛ و ر.ک: همان، ج 3، ص 115.

[7]. رهنما، زین العابدین، ترجمه و تفسیر رهنما، ج 3، ص 465، انتشارات کیهان، تهران، 1346ش.

[8]. ر.ک: فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 12، ص 474، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.

[9]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 299، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق؛ فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 12، ص 474، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *