در علت انتخاب كوفه به مركز خلافت، ادله فراواني را تاريخ نويسان آورده اند كه شايد اهمّ آن به صورت ذيل باشد.
1 – مدينه، مركز امتياز طلبي هاو ممتازاني شده بود كه هر يك براي خود داعيه هايي داشتند و اگر مانند زبير و طلحه مدعي خلافت نبودند، ولي مانند سعد بن ابي وقّاص و عبدالله بن عمر كناره گيري كرده و مردم را از امام بيزار مي كردند و اين نوع توطئه ها در كنار امام (ع) باعث بهم ريختگي پايگاه اسلامي در دل حكومت اسلامي مي شد،
اينجا بود كه امام با اين هجرت خود تمدن ديگري را بنا نهاد.
2 – كوفه يك شهر بين المللي شده بود و بسياري از ساكنان آن يا سربازان مسلماني بودند كه پس از پيروزي بر روميان و ايرانيان دركوفه ساكن شده بودند يا خاندان و تيره هايي از ايرانيان بودند كه پس از گشوده شدن ايران به دست مسلمانان، بدان جا كوچ داده شده بودند؛ يا خود آن محيط ايراني را پذيرفته بودند و امامدر اين فرصت به تصحيح روحيه انحرافي تبعيض نژادي مي پرداخت.
3 – كوفه نسبت به متصرفات جديد مسلمانان از خراسان تا افريقيه و از شام تا يمن، مركزيتي نسبي داشت و زمامدار جاي گزيده در آن شهر، بهتر مي توانست، كشور را زير نظارت داشته باشد تا مدينه.
كوفه- علت انتخاب به عنوان مركز خلافت (برگرفته از كتاب تاريخ خلفا نوشته استاد رسول جعفريان، ص273)
پس از فرونشاندن شورش پيمان شكنان، امام به كوفه رفت. سكونت امام در كوفه تا شهادت آن حضرت ادامه يافت. بعيد مي نمايد كه امام بطور كلي قصد ترك مدينه را داشت، گرچه بعيد مي نمود كه پس از استقرار در كوفه، امكان بازگشت به مدينه براي او وجود مي داشت. رفتن امام را به كوفه، بايد نوعي هجرت براي حفظ دين از دست پيمان شكنان و فاسداني چون معاويه دانست. عراق موقعيت حساسي داشت. در اصل پس از آغاز فتوحات و توسعه حوزه اسلام، دو نكته سبب فزوني اهميت شام و عراق بر مدينه و به تعبيري حجاز شده بود. اولا شمار زيادي از قبايل از جزيرة العرب به شام و عراق آمده بودند كه در ميان آنها عده فراواني از صحابه نيز ديده مي شدند. نكته دوم آن بود كه وسعت، امكانات و استعدادهاي نهفته در اين مناطق، قابل قياس با حجاز نبود. زماني كه شورشيان پيمان شكن، در مكه حركت خود را آغاز كردند، به درستي به اين نتيجه رسيدند كه قبل از آني كه امام علي (ع) عراق را به تصرف خود در آورد، به سوي اين منطقه حركت كنند. اگر آنان موفق مي شدند كوفه و بصره را تصاحب كنند، كار حجاز تمام شده بود. مشكل آنها اين بود كه اولا تنها در بصره قدرتي يافتند كه تازه آن هم تسلط ي ناقص. و ثانيا آن كه كوفه به طور كلي از دست آنان خارج بود. در برابر، امام توانست كوفه را همراه خود كند، و براي آينده نيز آن را به عنوان پايگاهي براي شيعيان خود قرار دهد. متاسفانه همان اقدام شورشيان پيمان شكن، سبب شد كه بصره، نه تنها به مذهب عثماني بگرود كه در عراق نيز، دشمني دايمي ميان بصره و كوفه بوجود آيد و يكپارچگي اين منطقه را از بين ببرد.
خارج شدن امام از مدينه النبي (ع) كار آساني نبود، همچنان كه گريزي از آن نبود، درست همانند زماني كه رسول خدا (ص) شهر مكه را با آن همه قداست و احساس وطن خواهي خود نسبت به آن، آن را ترك كرد، در آن زمان، پيامبر (ص) ، در مكه پيروان چنداني نداشت. در برابر، مدينه تسليم او بود. همچنان كه از نظر اقتصادي نقطه قابل اتكايي بود. اكنون امام علي (ع) احساس كرده بود كه دو دشمن غدار او يكي شام را در تصرف گرفته و ديگري بصره را و اكنون نيز مي كوشد تا كوفه را نيز از دست او در آورد. تصاحب اين دو شهر بدان معنا بود كه تمامي ايران، با همه امكانات اقتصادي آن به دست اينان آمده است. امام كسي نبود كه در برابر اين مشكلات سرد شده از خلافت كناره گيري كند، انديشه اي كه شورشيان داشته و گمان مي كردند امام با ديدن اين وضع كار را به شورا واگذار خواهد كرد. بر عكس مصمم بود تا با شورشيان بجنگد، لذا به سرعت به سوي عراق حركت كرد.
دليل عمده اين امر آن بود كه مدينه از چند جهت توان مقاومت و مقابله را نداشت.
اولا از نظر اقتصادي، محيط حجاز، توانايي تحمل رويارويي با عراق يا شام را نداشت.
مدينه كه بهترين نقطه بود، به درستي توانايي سير كردن مردم خودش را نداشت. اكنون چگونه مي توانست سپاهي عظيم را تغذيه كند؟ثانيا آن كه مدينه از لحاظ نيروي انساني كشش يك جنگ تمام عيار را با شام نداشت. حداكثر آماري كه از سپاه همراهان مدني امام در جنگ جمل ياد شده، چهار هزار نفر است. (1) چنين جمعيتي قادر نبود تا مشكلات خلافت را در مواجه با دشمنان فراوانش حل كند. ثالثا مردم مدينه، به جز انصار، چندان علاقمند به امام علي (ع) نبودند. بخش وسيعي از مردم، از مهاجران و فرزندان آنان و نيز مكياني بودند كه بعد از رحلت رسول خدا (ص) به اين شهر هجرت كرده بودند. بستگان امويان و نيز بستگان شورشيان جمل، اجازه همكاري كامل مردم اين شهر را به امام نمي دادند. رفاه طلبي فزون از حد مردم اين شهر كه در دوره عثمان به آن مبتلا شده بودند، روحيه جنگي براي آنان باقي نگذاشته بود. بايد بر اين مطالب نكته ديگري را نيز افزود و آن اين كه مردم اين شهر، بويژه برخي از اصحاب، كساني چون عبد الله بن عمر، سعد بن ابي وقاص، محمد بن مسلمه، اسامة بن زيد، زيد بن ثابت و بسياري ديگر، كوچكترين علاقه اي به امام نداشته و خود را مجتهدتر از آن مي دانستند كه سخن امام را بشنوند. زماني كه امام در كوفه بود، سهل بن حنيف، والي امام در كوفه به آن حضرت خبر داد كه بسياري از مردم به سوي معاويه مي روند. آن حضرت در نامه اش به سهل نوشت: اما بعد، به من خبر رسيده است، از مردمي كه نزد تو به سر مي برند، بعضي پنهاني نزد معاويه مي روند. دريغ مخور كه شمار مردانت كاسته مي گردد و كمكشان گسسته. در گمراهي آنان و رهايي ات از رنج ايشان، بس بود از حق گريختن و به كوري و ناداني شتافتن. آنان مردم دنيايند، روي بدان نهاده و شتابان در پي اش افتاده. عدالت را ديدند و شنيدند و به گوش كشيدند و دانستند كه مردم در برابر عدالت يكسانند. پس گريختند تا تنها خود را به نوايي برسانند. دور بوند از رحمت خدا. (2) مردم مكه نيز وضعيت بهتري نداشتند. زماني كه امام به خالد بن عاص نوشت تا از مردم مكه بيعت بگيرد، مردم از يعت خودداري كردند. (3)
اما كوفه، از جهات متعددي، و درست در برابر مدينه، شرايط كاملا مناسبي را دارا بود. در وهله نخست، عراق، هيچ مشكل جمعيت نداشت. قبايل فراواني در آنجا زندگي مي كردند، كساني كه در طي فتح ايران، قوت و قدرت نظامي خود را نشان داده بودند. از نظر اقتصادي نيز، سواد عراق، مهمترين منبع درآمد مردم اين خطه بود. به علاوه خراج و جزيه فراواني از ايران و عراق، در دست مسلمانان بود كه ثروتي بي اندازه محسوب مي شد. زماني كه عقبة بن عامر از امام خواست تا مدينه را ترك نكند و كسي را بفرستد، امام فرمودند: «ان الاموال و الرجال بالعراق » (4). اين نكته براي ديگران نيز روشن بود. زماني كه عبد الله بن عامر پس از قتل عثمان بصره را به قصد مكه ترك كرد، وليد بن عقبه ضمن شعري به او گفت: تو عراق را كه مركز مردان بود ترك كرده و به شهري خاموش آمدي! (5) ابن اعثم اهميت عراق را چنان مي نماياند كه گويي شام، تنها گوشه اي از آن به شمار مي آمده است. (6) هدف اساسي امام پس از سركوبي شورش جمليان، برخورد با معاويه بود. چنين كاري بدون حضور امام در عراق كه در نزديكي شام قرار داشت ممكن نبود. (7) افزون بر اينها، امام از ميان قبايل يمني طرفداران فراواني داشت كه حقيقتا فدايي امام بودند. آنان در زماني كه امام به خلافت رسيد، نقش مهمي داشتند و تا به آخر نيز بسياري از آنها در تمامي صحنه هاي جنگ حضور يافتند.
البته بايد توجه داشت كه عراق مشكلات خاص خود را داشت. ما بعدها به مناسبت آشفتگيهاي عراق در آغاز خلافت امام حسن (ع) ، توضيحات بيشتري درباره مردم اين شهر خواهيم داد. تنها اشاره كنيم كه مردم كوفه به عنوان جدلي ترين مردم بر سر امور كوچك شناخته مي شدند. آنها، مردماني پرشور و در اين باره نامتعادل بودند. به علاوه قوت نيروي رؤساي قبايل، يكي از مشكلات جدي امام در سالهاي خلافتشان بود.
منبع: پرسمان
پي نوشت ها
- الجمل، ص 392
- اخبار الطوال، ص 151، الجمل، ص 407، ربيع الابرار، ج 1، ص 308
- الجمل، ص 399- 395
- همان، صص 402- 401
- الفتوح، ج 2، ص 374، اخبار الطوال، ص 152 انساب الاشراف، ج 2، ص 273، گفتني است كه نامه امام براي خبر فتح به قرظه بن كعب حاكم كوفه، در رجب همين سال نوشته شده است. نك: الجمل، ص 404
- اخبار الطوال، ص 153
- تاريخ خليفة بن خياط، ص 184