در باور شيعه، مقام «امامت» همانند مقام «نبوت» عهد إلهى و از جمله مقاماتى است كه خداوند آن را جعل كرده و به افرادى كه لايق آن باشد واگذار مى‌نمايد نه همه انسانها؛ زيرا در «امامت» ويژگى‌هايى همانند عصمت، علم غيب، قدرت الهى، اعلميت و… شرط است كه تنها خداوند مى‌تواند اين شرائط را در يك فرد جمع نمايد و از دارنده آن آگاه است؛ از اين رو هر كسى كه اين ويژگى‌ها را نداشته باشد به اين مقام دست نخواهد يافت؛ هرچند برادر و يا پسر امام باشد.
شيخ صدوق (متوفاي381هـ) مى‌گويد:
يجب أن يعتقد أن الإمامة حق كما اعتقدنا أن النبوة حق ويعتقد أن الله عز وجل الذي جعل النبي صلى الله عليه وآله وسلم نبيا هو الذي جعل إماما، وأن نصب الإمام وإقامته واختياره إلى الله عز وجل، وأن فضله منه.
واجب است اعتقاد داشته باشيم كه امامت، حق است؛ همان طورى كه باور داريم نبوت حق است. و نيز بايد اعتقاد داشت، همان خداوندى كه پيامبر را به عنوان نبى جعل كرده، امام را نيز (در مقام امامت) جعل كرده است. نصب امام در اختيار خداوند است و برترى‌هايى كه امام دارد از نعمت‌هاى خداوند است.‌
الصدوق، ابي جعفر محمد بن علي بن الحسين بابويه القمي (متوفاي381هـ)، الهداية ( في الأصول والفروع)، ص27، تحقيق: مؤسسة الإمام الهادي (ع)،‌ ناشر: مؤسسة الإمام الهادي (ع)،‌ چاپخانه: اعتماد – قم،‌ چاپ: الأولى1418
شيخ جعفر كاشف الغطاء (متوفاي1373هـ) مى‌گويد:
أن الإمامة منصب إلهي كالنبوة، فكما أن الله سبحانه يختار من يشاء من عباده للنبوة والرسالة، ويؤيده بالمعجزة التي هي كنص من الله عليه [وربك يخلق ما يشاء ويختار ما كان لهم الخيرة] فكذلك يختار للإمامة من يشاء، ويأمر نبيه بالنص عليه، وأن ينصبه إماما للناس من بعده للقيام بالوظائف التي كان على النبي أن يقوم بها، سوى أن الإمام لا يوحى إليه كالنبي وإنما يتلقى الأحكام منه مع تسديد إلهي. فالنبي مبلغ عن الله والإمام مبلغ عن النبي.

 


همانا مقام امامت، همانند مقام نبوت، منصب است الهى؛ ‌همانگونه كه خداوند سبحان از ميان بندگانش كسى را به مقام نبوت و رسالت بر مى‌گزيند و با معجزه كه همانند نص خدا است،‌ تأييد مى‌كند، همان خداوند كسى را براى امامت بر مى‌گزيند و پيامبرش را فرمان مى‌دهد كه آن را به مردم برساند و او را به عنوان پيشواى بعد از خود در ميان مردم نصب كند، تا وظائفى كه بر پيامبر بود، بعد او برپا دارد.
تنها فرق امام و پيامبر اين است كه از جانب خدا بر امام وحى نمى‌شود؛‌ بلكه احكام را با تسديد الهى مى‌گيرد. پس نبى پيام رسان مستقيم خداوند است؛‌ اما امام پيام رسان از جانب پيامبر است.
كاشف الغطاء، الشيخ محمد الحسين‌ (متوفاي1373هـ)، أصل الشيعة وأصولها، ص212، تحقيق: علاء آل جعفر، ناشر: مؤسسة الإمام علي (ع)، الطبعة الأولى1415
ابن جرير طبرى نيز در كتاب «دلائل الامامة» مى‌گويد:
إن الإمامة منصب إلهي مقدس لا يتحقق لأحد إلا بنص من الله (تعالى)، أو من نبيه المصطفى الذي لا ينطق عن الهوى (إن هو إلا وحي يوحى).
امامت منصب الهى و مقدسى است كه براى هيچ كسى محقق نمى‌شود، جز با نص خداوند متعال يا نص پيامبر برگزيده‌اش كه از روى هوى (جز وحى خداوند) نمى‌گويد.
الطبري، ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم (متوفاي قرن پنجم)،‌ دلائل الامامة، ص18، تحقيق: قسم الدراسات الإسلامية – مؤسسة البعثة، ناشر: مركز الطباعة والنشر في مؤسسة البعثة، قم، چاپ: الأولى1413
بنابراين، از ديدگاه شيعه، امامت مقام الهى است؛ از اين جهت آن را جزء اصول دين مى‌دانند.
دلایل قرآنی بر ضرورت نصب امام از جانب خدا
وَ إِذِ ابْتَلىَ إِبْرَاهِمَ رَبُّهُ بِکلَِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنىّ‏ِ جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِن ذُرِّیَّتىِ قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِى الظَّالِمِینَ”؛ [1] به خاطر آورید هنگامى که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونى آزمود. و او به خوبى از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشواى مردم قرار دادم!» ابراهیم عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانى قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمى‏رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند).

 

 

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیرَْاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَوةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَوةِ وَ کاَنُواْ لَنَا عَابِدِینَ”؛ [2] و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما، (مردم را) هدایت مى‏کردند و انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم و تنها ما را عبادت مى‏کردند.

وَ جَعَلْنَا مِنهُْمْ أَئمَّةً یهَْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبرَُواْ وَ کَانُواْ بَِایَاتِنَا یُوقِنُونَ”؛ [3]و از آنان امامان (و پیشوایانى) قرار دادیم که به فرمان ما (مردم را) هدایت مى‏کردند، چون شکیبایى نمودند، و به آیات ما یقین داشتند.

این آیات نشانگر این است که امام باید از جانب خدا منصوب شود؛ زیرا در همه این آیات جعل امامت به خدا نسبت داده شده و نیز خداوند، در آیه ابتلا،‌ امامت را عهد و پیمان الاهی شمرده ‌است. از این‌رو باید متصدی آن را خدا، که طرف عهد و پیمان است، تعیین کند نه مردم. همچنین طبق این آیات امام باید معصوم، ‌کامل‌ترین و فاضل‌ترین مردم باشد. روشن است که هیچ کس جز خدا نمی‌تواند از وجود این صفات و کمالا‌ت نفسانی آگاه شود. بنابراین، امام باید از جانب خدا نصب شود. فلسفه انتصاب امامان نور از ناحیه خدا،‌ هدایت و رهبری جامعه بشری است .

 

 

دلایل قرآنی بر نیاز انسان ها به امام
در باره ضرورت وجود امام در جامعه باید گفت: همان طوری که وجود و بعثت انبیا برای رشد و تکامل بشر لازم و ضروری است، وجود امام نیز برای حفظ دین و ادامه برنامه پیامبر ضرورت دارد. آیه: “انما انت منذر و لکل قوم هاد”؛ تو تنها بیم دهنده ای و برای هر گروهی هدایت کننده ای است. “و لکل قوم هاد”، “کونوا مع الصادقین”، “اولوا الامر” و آیه ابلاغ، از جمله آیاتی هستند که از آنها نیاز جامعه بشری به امام استفاده می شود. در ذیل به بعضی از آیات و روایاتی که در تفسیر آنها وارد شده است، اشاره می شود:


1 – “
انما انت منذر و لکل قوم هاد”؛ [4] تو تنها بیم دهنده ای و برای هر گروهی هدایت کننده ای است.


2 – “
اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم”؛ [5] اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را و صاحبان امر را. مفسران شیعه همگی اتفاق نظر دارند که منظور از «اولی الامر» در آیه مبارکه، امامان معصوم هستند.


3 – 
آیه تبلیغ: “یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک…”؛ [6] ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان. این آیه طبق روایات معتبر از اهل سنت در جریان غدیر خم نازل شده است و در این روز تاریخی پیامبر (ص) با اعلام ولایت و جانشینی حضرت علی (ع) رسالت خود را تکمیل فرمود. این آیه اگرچه در شأن امام علی (ع) نازل شد، اما در واقع بیانگر ضرورت وجود امام در جامعه است.

 

دلایل قرآنی بر انتخاب امامان از طرف خدا
در قرآن مجید آیات فراوانی داریم که به بیان و اثبات امامت حضرت علی (ع) و دیگر ائمه طاهرین دلالت دارد. البته دلالت این آیات با توجه به احادیث بسیار زیاد (متواتر) است که از رسول گرامی اسلام در شأن نزول این آیات وارد شده است. احادیثی که مورد قبول شیعه و سنی است، [7] ما در اینجا به چند آیه اشاره می کنیم :

 


1 – 
آیه تبلیغ: “ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت نازل شده است به طور کامل (به مردم) برسان، و اگر انجام ندهی، رسالت او را انجام نداده ای، و خداوند تو را از (خطرهای احتمالی) مردم نگاه می دارد، و خداوند جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند“. [8]
خداوند متعال پیامبرش را با شدت هر چه تمام تر، امر فرمود که رسالت خود را ابلاغ نماید و طبق روایات، پیامبر اکرم (ص) به دنبال نزول این آیه، در جایی به نام غدیر خم، حضرت علی (ع) را با عبارت مشهور «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست.» به جانشینی خود برگزید. [9

 


2 – 
آیه ولایت: “ولی و سرپرست شما تنها خداست و پیامبر او، و آنها که ایمان آورده اند و نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند“. [10]
بسیاری از مفسران و محدثان گفته اند که این آیه در شأن علی (ع) نازل شده است. [11]
«
سیوطی» از دانشمندان اهل سنت در تفسیر «الدر المنثور» در ذیل این آیه از «ابن عباس» نقل می کند که: «علی (ع) در حال رکوع نماز بود که سائلی تقاضای کمک کرد و آن حضرت انگشترش را به او صدقه داد، پیامبر (ص) از سائل پرسید: چه کسی این انگشتر را به تو صدقه داد؟ سائل به حضرت علی (ع) اشاره کرد و گفت: آن مرد که در حال رکوع است»، در این هنگام این آیه نازل شد. [12]
همچنین از دانشمندان اهل سنت واحدی، [13] و زمخشری، [14] این روایت را نقل کرده و تصریح کرده اند که آیه «انما ولیکم الله …» درباره حضرت علی (ع) نازل شده است.
فخر رازی در تفسیر خود از عبدالله بن سلام نقل می کند، هنگامی که این آیه نازل شد، من به رسول خدا (ص) عرض کردم که با چشم خود دیدم که علی (ع) انگشترش را در حال رکوع به نیازمندی صدقه داد، به همین دلیل ما ولایت او را می پذیریم! وی همچنین روایت دیگری نظیر همین روایت را از ابوذر در شأن نزول این آیه نقل می کند. [15]
طبری نیز در تفسیر خود روایات متعددی در ذیل این آیه و شأن نزول آن نقل می کند که اکثر آنها می گویند: درباره حضرت علی (ع) نازل شده است. [16]
مرحوم علامه امینی (ره) در کتاب الغدیر، نزول این آیه درباره حضرت علی را با روایاتی از حدود بیست کتاب معتبر از کتاب های اهل سنت، با ذکر دقیق مدارک و منابع آن، نقل کرده است. [17]
در این آیه، ولایت حضرت علی (ع) در ردیف ولایت خدا و پیامبر (ص) قرار داده شد.

 


3 – 
آیه اولی الامر: “ای کسانی که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا (ص) و اولی الامر از خودتان را“. [18]
از سویی دانشمندان، [19] گفته اند که آیه اولی الامر درباره حضرت علی (ع) نازل شده است.
مثلا «حاکم حسکانی» حنفی نیشابوری (مفسر معروف اهل سنت) در ذیل این آیه پنج حدیث نقل کرده که در همه آنها عنوان «اولی الامر» بر علی (ع) تطبیق شده است. [20]
ابوحیان اندلسی مغربی در میان اقوالی که درباره اولی الامر نقل کرده، از مقاتل و میمون و کلبی (سه نفر از مفسران) نقل می کند که منظور از آن، ائمه اهل بیت (ع) هستند. [21]
ابوبکر بن مؤمن شیرازی، از علمای اهل سنت در رساله «اعتقاد» از ابن عباس نقل می کند که آیه فوق درباره حضرت علی (ع) نازل شده است. [22]
از سویی دیگر در این آیه شریفه با سبک و سیاق واحد و عدم تکرار لفظ (اطیعوا)، اطاعت خدا و رسول و اولی الامر واجب شده است. از این جهت اولی الامر معصوم است، و گرنه دستور به اطاعت از آنها به نحو اطلاق معنا نداشت، همان طورکه خدا و پیامبرش معصوم اند و طبق آنچه در روایات آمده، معصومین منحصر در امامان شیعه اند.
آنچه بیان شد تنها بخشی از احادیثی بود که از کتب اهل سنت و راویان مورد قبول آنان و همچنین از کتب شیعه تنها درباره سه آیه، از آیاتی که درباره ولایت و امامت حضرت علی (ع) نازل شده است بیان گردیده و پیرامون این آیات و آیات دیگر نکات قابل توجه دیگری در میان کتب اهل سنت وجود دارد که برای اطلاع بیشتر باید به کتاب های معتبر مراجعه کرد.
غیر از این سه آیه که به صورت مختصر ذکر شد، آیات دیگری نظیر: آیه صادقین: “یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین“. [23]
آیه مودت: “قل لا اسئلکم علیه اجراً الا المودة فی القربی”. [24] نیز مستقیماً به ولایت و امامت حضرت علی (ع) و دیگر ائمه پرداخته است که در روایات پیامبر اکرم (ص) که در کتاب های اهل سنت و شیعه نقل شده، آمده است.
علاوه بر این آیات، آیات دیگری، بازگو کننده فضیلتی از فضیلت های حضرت علی (ع) و برتری آن حضرت بر سایر صحابه و یاران و نزدیکان پیامبر اکرم (ص) است. حال با استناد به حکم عقل که تقدیم “مرجوح” بر “ارجح” را قبیح می شمارد، می توان نتیجه گرفت که امامت و جانشینی پیامبر اکرم (ص) حق حضرت علی (ع) است.
نکته آخر اینکه امامت در اسلام از اهمیت خاصی برخوردار است و آخرین مرحله سیر تکاملی انسان است.
این مقام گاهی با مقام نبوت و رسالت، جمع شده است؛ مثل امامت حضرت ابراهیم (ع) و پیامبر گرامی اسلام (ص) و گاهی جدای از مقام نبوت و رسالت بوده است؛ مثل امامت ائمه معصومین (ع).
نا گفته نماند كه نام يك يك امامان عليهم السلام در حديث مشهوري كه از جابر بن عبدالله انصاري از طريق شيعه وسني نقل شده است آمده است: وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص‏)حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ عَنْ رَبِّ الْعِزَّةِ جَلَّ جَلَالُهُ أَنَّهُ قَالَ مَنْ عَلِمَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي وَ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالبٍ خَلِيفَتِي وَ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي أَدْخَلْتُهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِي وَ نَجَّيْتُهُ مِنَ النَّارِ بِعَفْوِي وَ أَبَحْتُ لَهُ جِوَارِي وَ أَوْجَبْتُ لَهُ كَرَامَتِي وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْهِ نِعْمَتِي وَ جَعَلْتُهُ مِنْ خَاصَّتِي وَ خَالِصَتِي إِنْ نَادَانِي لَبَّيْتُهُ وَ إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ إِنْ سَكَتَ ابْتَدَأْتُهُ وَ إِنْ أَسَاءَ رَحِمْتُهُ وَ إِنْ فَرَّ مِنِّي دَعَوْتُهُ وَ إِنْ رَجَعَ إِلَيَّ قَبِلْتُهُ وَ إِنْ قَرَعَ بَابِي فَتَحْتُهُ وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَحْدِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ خَلِيفَتِي أَوْ شَهِدَ بِذَلِكَ وَ لَمْ يَشْهَدْ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِ حُجَجِي فَقَدْ جَحَدَ نِعْمَتِي وَ صَغَّرَ عَظَمَتِي وَ كَفَرَ بِآيَاتِي وَ كُتُبِي وَ رُسُلِي إِنْ قَصَدَنِي حَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي حَرَمْتُهُ وَ إِنْ نَادَانِي لَمْ أَسْمَعْ نِدَاءَهُ وَ إِنْ دَعَانِي لَمْ أَسْتَجِبْ دُعَاءَهُ وَ إِنْ رَجَانِي خَيَّبْتُهُ وَ ذَلِكَ جَزَاؤُهُ مِنِّي وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ،
فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنِ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ:(صلي الله عليه وآله) الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ فِي زَمَانِهِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ الْبَاقِرُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا أَدْرَكْتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْكَاظِمُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ التَّقِيُّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ النَّقِيُّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الزَّكِيُّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ ابْنُهُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِيُّ أُمَّتِي الَّذِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً هَؤُلَاءِ يَا جَابِرُ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ أَوْلَادِي وَ عِتْرَتِي مَنْ أَطَاعَهُمْ فَقَدْ أَطَاعَنِي‏وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَانِي وَ مَنْ أَنْكَرَهُمْ أَوْ أَنْكَرَ وَاحِداً مِنْهُمْ فَقَدْ أَنْكَرَنِي بِهِمْ يُمْسِكُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِهِمْ يَحْفَظُ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَمِيدَ بِأَهْلِه
«
علي بن ابي حمزه از امام صادق عليه السلام وايشان از پدرانش وايشان از رسول خدا نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود: جبرائيل از خدا براي من نقل كرده است كه: آن كسي كه بداند خدايي جز من نيست ومحمد(ص) عبد ورسول من ، وعلي بن ابي طالب خليفه من وائمه ازفرزندانش حجتهاي من هستند؛اورا به بهشت داخل مي كنم و…(بعد از نقل اين حديث ؛)
جابر انصاري از جايش بلند شد وگفت يارسول الله ائمه (اي را كه خداوند فرمود:ائمه از فرزندان علي -عليه السلام- حجتهاي من هستند )چه كساني هستند؟ حضرت فرمود:حسن وحسين دو جوانمرد اهل بهشت،سپس- آقاي عبادت كنندگان در زمان خودش
علي بن الحسين،سپس باقر،محمد بن علي –وتو اي جابر او را خواهي ديد وسلام مرا به او برسان – سپس صادق جعفر بن محمد سپس كاظم…سپس فرزنداوكه قيام به حق ميكند وزمين را از عدل وداد پر، مي كئد همانگونه كه از ظلم وجور پرشده است،اي جابر،ايشانتد كه خلفاي منند،واوصياي من وفرزندان وعترت منند،كسي كه ايشان رااطاعت كند مرا اطاعت كرده و…»

 


از منابع شيعه:
1-
بحارالأنوار ج : 27 ص : 119
2-
الإحتجاج على أهل اللجاج ج‏1 ص : 67 و69
3-
موسوعة من حياة المستبصرين-ج1 جزء28 ص12
4-
كمال الدين للصدوق: 289،
5-
الكافي للكليني: 1 / 525 ـ 535،
6-
أعلام الورى للطبرسي: 2 / 157 ـ 198.
7-
الصراط المستقيم لأبي محمد العاملي: 2 / 123 ـ 135
واز منابع اهل سنت :
1- –
ينابيع المودّة للقندوزى الحنفي
2-
ابو اسحاق حموينى در فرائد السمطين 2 / 334 ح 585

 

 

منبع:پرسمان


پی نوشت
[1]
بقره، 124.
[2]
انبیاء، 73.
[3]
سجده، 24.
[4]
رعد، 7.
[5]
نساء، 59 .
[6]
مائده، 67.
[7]
موارد استناد زیاد است که به جهت عدم اطاله می توانید به منابع همین بخش مراجعه فرمایید
[8] «
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک… » مائده، 67.
[9]
مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 9، امامت در قرآن، ص 182 به بعد.
[10] «
انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة… » مائده، 55.
[11]
چون طبق روایات معتبر آنکه در رکوع انگشترش را به سائل داد حضرت علی (ع) بوده است.
[12]
الدرالمنثور، ج 2، ص 293.
[13]
اسباب النزول، ص 148.
[14]
تفسیر فخر رازی، ج 12، ص 26.
[15]
تفسیر فخر رازی، ج 12، ص 26.
[16]
تفسیر طبری، ج 6، ص 186.
[17]
الغدیر، ج 2، ص 52 و 53.
[18] «
یا ایها الذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم… » نساء، 59.
[19]
در تفسیر برهان نیز ده ها روایت از منابع اهل بیت (ع) در ذیل این آیه آمده است که می گوید: آیه مزبور درباره علی (ع) یا آن حضرت و سایر ائمه اهل بیت (ع) نازل شده و حتی در بعضی از روایات نام دوازده امام (ع) یک یک آمده است. تفسیر برهان، ج 1، ص 381 – 387.
[20]
شواهد التنزیل، ج 1، ص 148 تا 151 .
[21]
بحر المحیط، ج 3، ص 278.
[22]
احقاق الحق، ج 3، ص 425.
[23] «
یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین… » توبه، 119. در روایات بیان شده است که: منظور از صادقین حضرت علی(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) می باشند.( ینابیع المودة ص115 و شواهد التنزیل ج1 ص262).
[24]
شوری، 33.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *