يكى از عوامل مهم، ايجاد حضور قلب در نماز، داشتن حالت فروتنى و درك هيبت پروردگار است. درك «هيبت»، حالتى است كه از شناخت قدرت و حاكميت و نفوذ اراده خدا در مورد انسان و هر چه شناخت انسان درباره خدا بيشتر شود، فروتنى او بيشتر مى گردد.[1] از اين رو بايد ميان خشيت و فروتنى كه از آگاهى برخاسته است با ترس كه بيشتر در ناآگاهى و ناتوانى ريشه دارد، تفاوت اساسى وجود دارد و آنچه نكوهش شده، ترس و ضعف است اما خشيت و فروتنى به جهت حفظ احترام و رعايت حريم الهى بسيار پسنديده است.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در حال نماز، جذبه و التهاب عجيبى داشت و آن قدر گريه مى كرد و اشك مى ريخت كه آن گاه سر به سجده مى گذاشت زمين از اشك او خيس مى گرديد.[2]
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) مى فرمود: «دخترم فاطمه عليهاالسلام سيده زنان عالم از اولين و آخرينشان است… هرگاه در محرابش در برابر پرورگار خود به نماز مى ايستد، نورش براى فرشتگان آسمان آن چنان مى درخشد مانند ستارگان براى اهل زمين؛ و خداوند عزّ و جلّ به فرشتگان مى فرمايد: اى فرشتگانم! به «فاطمه» بنگريد كه در برابر من ايستاده و از ترس من، بدنش مى لرزد و با تمام وجود به عبادتم برخاسته است. من شما را گواه مى گيرم كه شيعيانش را از دوزخ در امان نگاه دارم».[3]
هنگامى كه امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) به نماز مى ايستادند، رنگ صورتشان تغيير مى كرد و مثل اينكه اين دو بزرگوار با كسى كه با چشم او را مى بينند، مناجات مى كردند.[4]
درباره عارف وارسته ميرزا جواد آقا تهرانى آمده است: «وقتى نماز مى خواند آثار حضور قلب در حالات و سيماى ايشان مشهود و معلوم بود؛ وقتى سوره حمد را قرائت مى كرد، در هنگام اداى بعضى از جملات، صداى ايشان تغيير مى نمود. وقتى به جمله «اياك نعبد و اياك نستعين» مى رسيد، آن را با صدايى حزين و ندبه كنان مى خواند و لرزه و رعشه اى در دست و بدنشان مى افتاد كه كاملاً محسوس بود.
سراسر اين نوع فروتنى ها و خشيت ها، زيبايى و لذّت است و آرامش و حضور قلب به انسان مى بخشد. اى كاش، مى دانستيم اولياى خدا چه بهره هايى از نماز مى برند؛ برخى از بزرگان مى فرمودند: اگر پادشاهان دنيا مى دانستند نماز خواندن چه لذتى دارد، دست از سلطنت مى كشيدند و به نماز روى مى آورند (از اين لحن و سخن بر مى آيد كه خودشان به اين درجه از معرفت دست يافته بودند).
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:رحیم کارگر/پرسش وپاسخ دانشجویی
[1] – ر.ك: فيض كاشانى، حقايق، ص 443.
[2] – تفسير منهج الصادقين، ج 2، ص 410.
[3] – بحارالانوار، ج 43، ص 172.
[4] – همان، ج 84، ص 248.