«ترس معقول» ترسى است كه در آن، احتمال وقوع يك خطر واقعى وجود داشته باشد. در اين ترس، هيچ گونه سرزنشى متوجه شخص نيست؛ بلكه از اين جهت كه از يك امر خطرناك ترسيده و پرهيز نموده است مورد تأييد ديگران است. براى مثال اگر كسى از ترس مواجهه با يك حيوان درنده خطرناك، از رفتن به بيابان و يا جنگل خوددارى كند، هيچ كس او را بابت اين ترس سرزنش نمى‏كند؛ بلكه اگر او به اين ترس خود اعتنا نكند و خود را در موضع خطر قرار دهد، مورد سرزنش افراد عاقل قرار مى‏گيرد.

در مقابل، «ترس موهوم» قرار دارد؛ يعنى، درواقع خطرى انسان را تهديد نمى‏كند؛ ولى توهمات او به گونه‏اى است كه خود را مواجه با خطر مى‏بيند؛ مانند شخصى كه از تاريكى مى‏ترسد و گمان مى‏كند خطرى او را تهديد مى‏كند! در حالى كه مى‏داند در آن مكان تاريك، چيز خطرناكى وجود ندارد. اين ترس موهوم «جُبن» ناميده مى‏شود و چيز خوبى نيست و انسان بايد آن را از خود دور كند تا بتواند شجاعت لازم را در زندگى داشته باشد.[1]

ترس غيرمعقول يا هراس، ريشه در بدآموزى‏ها دارد و اغلب اكتسابى است. بشر به علت نادانسته‏ها (جهل‏ها) و نيز به دليل نيافتن راه حل منطقى، از بسيارى  عوامل ناشناخته زيستى، – چون مرگ و مير، ترس از حيوانات، ترس از آينده‏اى مبهم و… – همواره هراسان بوده است. البته شروع بسيارى از هراس‏ها تدريجى است و شناخت عوامل تسريع كننده آن مشكل است.

 

برخى از محققان[2] ترس‏ها را به پنج نوع دسته‏بندى كرده‏ اند:

1 – ترس از تفرد، (مثل گريز از ازدحام يا تنها ماندن در خانه) ؛

2 – ترس از حيوانات ؛

3 – ترس از قطع عضو ؛

4 – ترس‏هاى اجتماعى (مثل ترس از زير نظر بودن ديگران هنگام كار) ؛

5 – ترس از طبيعت (مثل بلندى كوه).

طبيعى است كه براى غلبه بر هر يك از انواع ترس، راه كارهاى مختلفى ارائه شده است. علاوه بر اين، بايد ديد اين ترس در چه مرحله‏اى از مراحل رشد انسان شكل گرفته است و متناسب با آن مرحله (كودكى، نوجوانى يا جوانى و…)، راه‏هاى غلبه را پيگيرى كرد.

اما در مورد ترس شما توصيه مى‏شود؛ ابتدا ترس واقعى نهفته در پشت ترس فعلى‏تان را بشناسيد و آن وقت ترس اصلى خود را به عنوان افسانه‏اى از بين ببريد و هر وقت كه بدان فكر مى‏كنيد، بگوييد: اين ترس پنهانى در واقع افسانه است نه واقعيت! در اين صورت ترس شما – هر اندازه كه شديد باشد – باز به صورت يك دروغ در نظرتان جلوه گر خواهد شد؛ زيرا واقعيتى ندارد.

در گام دوم، بايد بدانيد؛ ترس موجب بى‏قرارى مى‏شود و شخص اگر موردى براى ترسيدن هم نداشته باشد، باز آن را براى خود مجسّم مى‏كند و ترس مى‏تراشد!  بايد سعى كنيد در چنين مواقعى دراز بكشيد و يكايك قسمت‏هاى بدنتان را به حال خود رها و عضلاتتان را شل كنيد. فكرتان را به هيچ چيز متوجه نسازيد و يا اگر متوجه كرديد، خاطرات خوش زندگى را مرور كنيد. روزى دو سه بار به همين قسم روح و جسمتان را استراحت دهيد. از جملات خودآموزى استفاده كنيد؛ براى مثال با خود بگوييد: «هر وقت دچار وحشت شوم، اين امر نشانه آن است كه من از بدى و زشتى متنفرم؛ و يقين داشته باشم به زودى آرامش را به دست خواهم آورد». كلمات مثبت را دائم تكرار كنيد.

 

با عمل به راه كارهاى زير ترس موهوم را از خود دور سازيد:

1 – به عوامل ترس زاى موجود در ذهنتان پاسخ دهيد ؛ مثلاً به خود بگوييد: چرا از اينها مى‏ترسم و چرا بلاهاى طبيعى ترس دارد؟ بعد به خود بگوييد: به اين دلايل… بلاهاى طبيعى ترس ندارد ؛ يعنى، با دليل قانع كننده، به مقابله ذهنى و شناختى ترس خود برويد.

2 – مطالب علمى مربوط به حوادث طبيعى را، مطالعه كنيد و ذهنتان را با اين امور چندش آور آشنا سازيد.

3 – اگر در خيابان و كوچه با اين حوادث و بلاهاى طبيعى و غيرطبيعى مواجه شديد، رفتار عادى خود را ادامه دهيد ؛ حتى چشم‏هاى خود را باز نگه داريد.

4 – هرگاه اين گونه ترس‏ها و اضطراب‏ها بر شما غلبه كرده، ياد خداوند متعال را در ذهن و فكرتان زنده كنيد و بيشتر به ياد آرامش بخش دل‏ها باشيد.

 

 

پی نوشت ها


[1] – كاپلان سارووك، خلاصه روانپزشكى، ترجمه نصرت اللّه‏ پورافكارى.

[2] – همان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *