به نكته بسيار مهمّى اشاره نموديد؛ زيرا مسئوليت والدين در تربيت فرزند و انتخاب شيوه تربيتى مناسب، بسيار سرنوشت ساز است تا جايى كه روشها و الگوهاى تربيتى آنها به طور مستقيم با ويژگى هايى كه مايلند در فرزندشان وجود داشته باشد، رابطه دارد؛ بنابراين چگونگى روابط ميان اعضاء خانواده و طرز ارتباط والدين با فرزندان در شكل گيرى شخصيت آنها اهميت زيادى دارد.
در اين ميان اكثر صاحبنظران روانشناسى معتقدند كه بهترين جو عاطفى بين اعضاء يك خانواده، فضايى است كه نه نظير خانواده هاى سخت گير و مستبد، فرزندان در آن دچار محدوديت مطلق از طرف پدر و مادر شوند و نه از آزادى بيش از حد نظير خانواده هاى سهل گير برخوردار باشند، بلكه شايسته است تمام اعضاى خانواده با يك انضباط هدايت شده و آزادى مشروط در رشد و تعالى يكديگر و ايجاد آرامش و آسايش در خانواده موثر واقع شوند، زيرا وظيفة مهم خانواده تأمين آرامش و امنيّت اعضاى آن و تعليم و تربيت فرزندان است.
از نگاه آموزهاى دينى، بهترين مدل، مدل تربيتى خانواده هاى مقتدر است.
حضرت على عليه السلام در اين زمينه مى فرمايد: «فرزندانتان را گرامى بداريد و برخورد خود را با آنان نيكو كنيد…».[1]
اين بيان گواهى بر لزوم شخصيت دادن به فرزندان است؛ زيرا در عين حال كه امام عليه السلام احترام به فرزندان را ضرورى دانسته، بر الگودهى شايسته به آنان و طرز رفتار درست با آنها نيز تأكيد مى ورزد.
بنابر مضمون روايتى از امام صادق عليه السلام به نقل از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نيز آمده است كه: «بسيار شايسته است والدين هرچه را فرزندشان به اندازه توانايى خويش انجام مى دهد، بپذيرند و آنچه را انجام دادنش بر وى سنگين و غيرقابل تحمل است، از او نخواهند و او را به گناه و گردن كشى وادار نكنند و با اين شيوه درست تربيتى، كودكان خود را بر تربيت نيكو و انجام دادن كارهاى ارزشمند و نيك يارى رسانند تا مورد لطف و رحمت حق تعالى قرار گيرند».[2]
منظور از خانواده مقتدر نيز خانواده اى است كه كودك را به شيوه اى اطمينان بخش و قاطع آزاد مى گذارد. در چنين خانواده اى فرزند به استقلال و آزادى فكرى تشويق مى شود؛ در حالى كه نوعى محدوديت و كنترل از طرف والدين بر او اعمال مى شود. در اين خانواده اظهار نظر و ارتباط كلامى وسيعى در تبادل كودك و والدين وجود دارد و گرمى، صميميت و محبّت به كودك در سطح بالايى است.
از ويژگى هاى اين خانواده، انضباط همراه رفتار خودمختارانه است. والدين هرگاه كودك را از چيزى منع كنند و يا از وى انتظارى خاص داشته باشند، براى او مسئله را خوب تبيين كرده، دليل آن را ارائه مى دهند. در چنين خانواده اى تقسيم كار وجود دارد، به طورى كه هر يك از اعضا مسئوليتى را به عهده مى گيرد و در تصميم گيرى ها و تقسيم درآمدها، رفت وآمدها، روش زندگى و ديگر مسائل، بر اساس مشورت و پيروى از مبناى عقلى و مصلحت انديشى رفتار مى كنند.[3] اساس كار اين نوع از خانواده ها آن است كه همه افراد خانواده قابل احترامند و صلاحيت اظهار نظر درباره مسائل و مشكلات مربوط به خود را دارند؛ بنابراين در تصميماتى كه درباره آنها گرفته مى شود يا كارى كه به آنها مربوط است، حق دخالت دارند و در تصميم گيرى ها عاقلانه وظيفه خود را انجام مى دهند. نوعى روش عقلايى در كليه شئون زندگى اين خانواده ديده مى شود و اساس اين نوع زندگى، بر همكارى و هميارى است و گرچه بين اعضاى خانواده مشورت وجود دارد؛ ولى تصميم نهايى را پدر مى گيرد و براى تصميمات خود، دليل قانع كننده اى دارد. پيامدهاى چنين روش تربيتى آن است كه:
1 – به دليل احترامى كه والدين مقتدر به كودك خود مى گذارند، روحيه استقلال و اعتماد به نفس را در او تقويت و به رشد سالم شخصيت وى كمك مى كنند. اين امر محبوبيت كودك را در ميان همسالان خود به دنبال دارد و به تدريج استعداد او را در پذيرش و ايفاى نقش رهبرى و مديريت شكوفا خواهد ساخت.
2 – بر اساس بررسى هاى روان شناسان اجتماعى، افرادى كه در دوران كودكى آزادى معتدلى داشته اند و به آنها احترام گذاشته شده است، در بزرگسالى دشمن ظلم و ظالم و مخالف ناروايى ها بوده اند و به اصلاحات بزرگ اجتماعى توفيق يافته اند.
3 – فرزندان اين خانواده ها مى توانند با دوستان و همسالان خود همكارى و همفكرى داشته باشند، به آنها احترام بگذارند و اختلاف عقايدشان را به راحتى بپذيرند و به هيچ وجه درصدد تجاوز و حمله به حريم ديگران نباشند.
4 – خوددارى بچه هاى والدين مقتدر از اعمال ناشايست، به سبب ترس از والدين يا ترس از تنبيه و سرزنش نيست؛ بلكه سبب اساسى آن، رعايت قوانين و مقررات اجتماعى و اخلاقى و احترام به ديگران و التزام عملى به هنجارهاى اجتماعى و خانوادگى است.
5 – چنين فرزندانى از نظر عاطفى نيز متعادل و بدون افراط و تفريط اند و به موقع از محبت والدين بهره مى جويند. اين فرزندان با نظارت و راهنمايى مدير خانه، از قوانين و مقررات اجتماعى و خانوادگى اطاعت مى كنند و پيروى از قوانين، جزو ساخت هاى شناختى آنها شده و به تبع همين ساخت ها رفتار مى كنند. اين كودكان هنگام اشتباه، دچار ناامنى روانى نمى شوند؛ زيرا مطمئن هستند كه راهنمايى و هدايت والدين مقتدر به ياريشان مى شتابد و براى رفع اشتباه به آنها كمك مى كند كه بار ديگر مرتكب اين خطاها نشوند.
منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:علی احمد پناهی/پرسش وپاسخ دانشجویی
[1] – اكرموا اولادكم ،احسنوا آدابكم يغفر لكم. وسايل الشيعه، ج21، ص 471.
[2] – قال رسول الله صلى الله عليه و آله: رحم الله من اعان ولده على بِرِّه. قال: قلت: كيف يعينه على بِرِّه؟ قال: يقبل ميسوره و يتجاوز عن معسوره و لا يرهقه و لا يخرق به.) الحر العاملى، وسايل الشيعه، ج21، ص481).
[3] – جمعى از محققان، روانشناسى رشد با نگرش به منابع اسلامى، ج 2، ص874-870.