تحريف در کتب و روایات اهل سنت

متاسفانه انحراف فوق در امت خاتمیه به وقوع پیوست و وابستگان دربار خلفا به صورت گسترده به کتمان روایات فضائل اهلبیت ومطاعن دشمنان ایشان یا تحریف آن دست زدند که ما به نمونه‌هائی از آن اشاره می کنیم :

1 – محمد حسین هیکل ، در چاپ اول کتاب حیات محمد(ص) حدیث «انذار العشیره» در ابتدای بعثت را به نقل از تاریخ طبری این گونه نقل کرده است … فأيکم يوازرنی علی هذا الأمر وأن يکون أخی و وصيی و خليفتی فيکم ؟ فأعرضوا عنه و هموا بترکه و لکن عليا نهض وما يزال صبيا دون الحلم « کدام یک از شما مرا در انجام رسالتم کمک می کند تا برادر و وصی و خلیفۀ من بین شما باشد. همگی از او روی برگردانیده و خواستند او را رها کنند. ولی علی که کودکی نا بالغ بود بر خاست و او را اجابت کرد »

ولی با فشار مقامات مصر در چاپ های بعد با گرفتن مبلغی پول از مسئولان فرهنگی مصر آنرا این گونه تحریف کرد:أن يکون کذا و کذا [1] وبه این وسیله سخن حضرت را مبهم کرد

2 – حاکم در مستدرک الصحیحین ج3 /168 می گوید : تفرد مسلم بإخراج حدیث أبي موسی عن النبی (ص) خير نساء العالمين اربع

« مسلم تنها حدیث ابو موسی را از پیامبر آورده که یهترین زنان جهان چهار نفرند » که آنان طبق حدیث 4728 مستدرک ، مريم و آسيه وخديجه وفاطمه می باشند .

ذهبی هم در تلخیص مستدرک با سکوت خود این سخن حاکم را تأیید می کند ، ولی این حدیث ابو موسی در نسخ فعلی صحیح مسلم نیست

3 – ابن تیمیه نقل می گوید : حديث أنا مدينه العلم و علي بابها أضعف و أوهي و لهذا إنما يعد في الموضوعات و إن رواه الترمذي [2] حدیث مدینه العلم ضعیف واز احادیث جعلی است هر چند ترمذی آنرا آورده، واین اعتراف به اصل وجود آن در سنن ترمذی است.

در حالی که این حدیث فعلا در سنن ترمذی نیست

4 – کتاب الصواعق المحرقه تألیف ابن حجر هیتمی دارای سه چاپ در سال(1312،ق) و ( 1385،ق) و( 1385،ق) است در چاپ دوم (سال 1385،ق) آن تحریفاتی واقع شده که استاد سید طیب جزائری با مقایسۀ آن با چاپ اول سال (1312،ق) و چاپ سوم سال (سال 1385،ق) به شرح زیر از آن پرده برداشته است :

در چاپ اول ص 74 و چاپ سوم ص124 ح 28 به نقل از عائشه آمده است : آمده « ذکر علی عباده » ولی در چاپ دوم نیست !

و در فصل سوم چاپ اول ص 76 سطر 14 و در چاپ سوم

(ص 327) پس از حدیث ابن عباس در نزول سیصد آیه در شأن حضرت علی آمده : اخرج الطبرانی عنه قال کانت لعلی ثمانية عشره منقبه ما کانت لاحد فی هذه الامه طبرانی از ابن عباس نقل کرده که برای علی (ع) هیجده فضیلت است که برای هیچ یک از این امت نیست . ولی در چاپ دوم (1385 ،ق) نیست !

و در چاپ اول ص 87 و چاپ سوم ص327 باب 11 فصل اول آیۀ 2 فی روايه الحاکم قلنا يا رسول الله کيف الصلاه عليکم أهل البيت ؟ قال اللهم صل علی محمد و علی آل محمد . ولی در چاپ دوم نیست !

در ص 3 چاپ اول س 25 وص 5 چاپ سوم دارد عن ابن عباس : من سب اصحابي فعليه لعنه الله و الملائکه والناس اجمعين ولی در چاپ دوم نیست !

در چاپ اول ص 20 س 13( 34 ج ) داشت : وشذ بعضهم فاجاب بأن معنی و علی بابها أی من العلو علی حد قرائه «هذا صراط علیٌ مستقیمٌ » برفع علی و تنوینه . بعضی از أهل سنت کلمۀ علی را در حدیث أنا مدینه العلم به معنای وصفی گرفته تا این فضیلت را انکار کند «یعنی من شهر علم هستم و درب آن بلند مرتبه است ، مانند آیه 41 سورۀ حجر« هذا صراط علیََّ مستقیم » که در قرائت مشهور فعلی علی حرف جر به یاء متکلم اضافه شده، ولی اگر به تنوین و رفع علی قرائت شود صفت صراط یعنی این راه بلند مرتبۀ به سوی من مستقیم است

ولی کلمۀ علی در جملۀ اخیر در چاپ بعدی حذف شده و هذا صراط مستقیم آمده است .

5 – در نهج البلاغه ابن أبي الحدید حکمت 185 و نسخ دیگر می فرماید : وَاعَجَبَا أَنْ تَكُونَ اَلْخِلاَفَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ لاَ تَكُونَ بِالصَّحَابَةِ وَ اَلْقَرَابَةِ عجبا آیا خلافت تنها به مصاحبت پیامبر تحقق می یابد ، ولی با هر دو فضیلت مصاحبت و خويشاوندي او حاصل نمی شود.

ولی شيخ محمد عبده في شرح نهج البلاغه حکمت( 190)آنرا به شكل محرف زیر آورده است . واعجباه أتكون الخلافة بالصّحابة و القرابه ؟ عجبا ، آیا خلافت به مصاحبت وقرابت تحقق می یابد» با توجه به اینکه همزه (أتکون ) برای انکار ابطالی است ، معنائی مخالف منظور حضرت را می رساند ، یعنی خلافت به مصاحبت وقرابت تحقق نمی یابد!

6 –مسلم دربارۀ مخاصمۀ مالی بین عباس و مولی علی و مطالبۀ هریک حق خود را از عمر ، از قول راوی آن « مالک بن اوس» بدون ابهام نقل می کند و ابوبکر و عمر را به نظر مولی علی ع دروغگو و گنهکار و پیمان شکن و خائن معرفی می کند :

ثم أقبل ( عمر) علي العباس وعلي فقال أنشدكما بالله الذي بإذنه تقوم السماء والأرض أتعلمان أن رسول الله صلي الله عليه و سلم قال لا نورث ما تركناه صدقة ) قالا نعم ،…….

فقال أبو بكر قال رسول الله صلي الله عليه و سلم ( ما نورث ما تركنا صدقة ) فرأيتماه كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إنه لصادق بار راشد تابع للحق ثم توفي أبو بكر وأنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم و ولي أبا بكر فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إني بار راشد تابع للحق ثُمَّ تَوَفَّي اللَّهُ أَبَا بَكْرٍ فَقُلْتُ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ – صلي الله عليه وسلم – وَأبي بَكْرٍ ، فَقَبَضْتُهَا سَنَتَيْنِ أَعْمَلُ فِيهَا بِمَا عَمِلَ رَسُولُ اللَّهِ – صلي الله عليه وسلم – وَأَبُو بَكْرٍ ، ثُمَّ جِئْتُمَانِي وَكَلِمَتُكُمَا وَاحِدَةٌ وَأَمْرُكُمَا جَمِيعٌ ، جِئْتَنِي تَسْأَلُنِي نَصِيبَكَ مِنِ ابْنِ أَخِيكَ ، وَأَتَي هَذَا يَسْأَلُنِي نَصِيبَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا ، ثم توفي أبو بكر وأنا ولي رسول الله صلي الله عليه و سلم وولي أبا بكر فرأيتماني كاذبا آثما غادرا خائنا والله يعلم إني بار راشد تابع للحق. [3]

«مالک بن اوس می گوید: هنگامی که علی ع و عباس برای مجادله در میراث پیامبر ص نزد خلیفه عمر رسیدند وی گفت شما را بخدا که به اذن او زمین و آسمان قیام می کند آیا میدانید که رسول الله فرمود انبیاء ارث نمی گذارند؟ علی و عباس گفتند بله ….

عمر گفت این حدیث را ابوبکر از رسول الله روایت کرده که فرمود: ما پیامبران ارث نمی گذاریم هر مالی که از ما باقی بماند صدقه است . ولی شما او را دروغگو و گنهکار و پیمان شکن و خائن دانستید ولی خدا میداند که او هدایت شده و صادق و تابع حق بود.

تا اینکه ابوبکر وفات کرد و من ولی امر پیامبر و ابو بکر شدم پس شما مرا دروغ گو و گنهکار و پیمان شکن و خائن دیدید و خدا میداند که من رشد یافته وتابع حق هستم

ولی بخاری عبارت « ولی شما ابوبکر را دروغگو و گنهکار و پیمان شکن و خائن دانستید » را تحریف کرده و بجای آن کذا و کذا به صورت ذیل می آورد

ثُمَّ تَوَفَّي اللَّهُ نَبِيَّهُ – صلي الله عليه وسلم – فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ – صلي الله عليه وسلم – فَقَبَضَهَا أَبُو بَكْرٍ يَعْمَلُ فِيهَا بِمَا عَمِلَ بِهِ فِيهَا رَسُولُ اللَّهِ – صلي الله عليه وسلم – وَأَنْتُمَا حِينَئِذٍ – وَأَقْبَلَ عَلَي عَلِيٍّ وَعَبَّاسٍ – تَزْعُمَانِ أَنَّ أَبَا بَكْرٍ كَذَا وَكَذَا ، وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَنَّهُ فِيهَا صَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ ثُمَّ تَوَفَّي اللَّهُ أَبَا بَكْرٍ فَقُلْتُ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّهِ – صلي الله عليه وسلم – وَأبي بَكْرٍ ، [4]

چنانکه پس از جملۀ « تا اینکه ابوبکر وفات کرد و من (عمر) ولی امر پیامبر و ابو بکر شدم » بخاری جملۀ ذیل « پس شما مرا دروغ گو و گنهکار و پیمان شکن و خائن دیدید و خدا میداند که من رشد یافته وتابع حق هستم .» قضاوت مولی علی را در بارۀ عمر حذف نموده است و روایت را به صورت ناقص ذیل آورده است:

فَقَبَضْتُهَا سَنَتَيْنِ أَعْمَلُ فِيهَا بِمَا عَمِلَ رَسُولُاللَّهِ – صلي الله عليه وسلم – وَأَبُو بَكْرٍ ،

ثُمَّ جِئْتُمَانِي وَكَلِمَتُكُمَا وَاحِدَةٌ وَأَمْرُكُمَا جَمِيعٌ ، جِئْتَنِي تَسْأَلُنِي نَصِيبَكَ مِنِ ابْنِ أَخِيكَ ، وَأَتَي هَذَا يَسْأَلُنِي نَصِيبَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا‌. [5]

7 – ابن ابی الحدید بیست وچهار حدیث در فضائل خاص مولی علی (علی ) نقل می کند که یکی از آنها را از مسند احمد چنین است . الخبر الرابع عشر كنتأنا و علي نورا بين يدي الله عز و جل قبل أن يخلق آدم بأربعة عشر ألف عام فلما خلق آدم قسم ذلك فيه و جعله جزءين فجزء أنا و جزء علي رواه أحمد في المسند و في كتاب فضائل علي ع وذكره صاحب كتاب الفردوس و زاد فيه – ثم انتقلنا حتي صرنا في عبد المطلب فكان لي النبوة و لعلي الوصية. [6] خبر چهاردهم : من (پیامبر) و علی نزد خدا نور واحدی بودیم چهارده هزار سال پیش از آنکه آدم را بیافریند . وقتی که آدم را آفرید آنرا دو قسمت کرد ، یک قسمت مرا و قسمت دیگر را علی قرار داد .

ابن ابی الحدید می گوید : اين حديث را احمد بن حنبل در مسند و صاحب كتاب «الفردوس» (ابن شيرويه ديلمي) نيز روايت کرده است‏ . ديلمي در دنباله روايت افزوده است: پيوسته اين نور يكي بود، تا اين كه در صلب عبد المطلب از هم جدا شديم پس (نور) نبوت در من است و (نور) وصایت در علي است

ولی این حدیث فعلا در هیچ یک از مسند احمد و فضائل احمد نیست !

نمونه‌های دیگری ازین تحریفات را استاد علامه جعفر مرتضی در (التاریخ والاسلام ص13 تا 35 )آورده است .

8 – محقق بزرگ سید عبد العزیز طباطبائی در ترکیه نسخه ای از طبقات ابن سعد را مشاهده ونسخه بر داری کرده است که در فصلی از آن درحدود هشتاد صفحه در فضائل امام حسن وامام حسین علیهما السلام آورده بود در حالی که این فصل در هیچ یک ازنسخ چاپی فعلی آن نیست .

9 – بی انصافی درجرح و تضعیف راویان فضائل أهلبیت و تعدیل یا تقویت نواصب و مخالفان آنان که نمونه هایی از این بی انصافی ها

دانشمند زیدی مذهب « محمد بن عقیل علوی»درکتاب « العتب الجمیل علی أهل الجرح و التعدیل » آورده است او می گوید:

بعضی رجالیون اهل سنت در وثاقت امام صادق (ع) و حسن بن زید بن امام حسن (ع) و دو فرزند عالم محمد حنفیه (حسن و عبدالله ) را به جرم مخالفت آنان با اهل فتنه (ناکثین و قاسطین و مارقین) تشکیک نمودند و اصبغ بن نباته و ثعلبه بن یزید الحمانی (دو رئیس شرطه امیر المؤمنین ) و حارث اعور را به جرم تشیع، یا روایت فضائل أهلبیت تضعیف کرده اند! [7]

و در مقابل عمر بن سعد قاتل الامام وخالد بن یزید بن معاویه و زهیر بن معاویه بن خدیج و عنبسه بن سعید بن عاص ناصبی و حریز بن عثمان دشنام دهندگان به مولا و عمران بن حطان خارجی را توثیق نمودند . [8] واین کار باعث ترویج باطل و کتمان حقایق نزد أهل سنت شده است. نمونه های این تحریفات و تعصبات فراوان است.

 

 

منبع:پرسمان


پاورقى:‌

[1] – حیات محمد(ص)چاپ مجمع جهانی أهل بیت قم عکس آن صفحه از چاپ اول و نسخۀ صحیح روایت را آورده است
[2] —
منهاج السنه 7 / 515
[3] –
صحیح مسلم باب حکم الفیئ 13 /1376 .
[4] –
صحیح بخاری باب حبس نفقه الرجل قوت سنته ج 5 /2048
[5] –
صحیح بخاری باب حبس نفقه الرجل قوت سنته ج 5 /2048
[6] –
شرح نهج حدیدی 5 /122.
[7] –
تهذیب التهذیب ابن حجر العسقلانی ذیل اسماء مذکوره و العتب الجميل علي اهل الجرح والتعديل31 و 34و 40
[8] –
العتب الجميل علي اهل الجرح والتعديل 67 و 74 و 86 و تهذیب التهذیب ابن حجر العسقلانی ذیل اسماء مذکوره

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *