فتّال نیشابوری گفته است:

 هنگامی که فاطمه (ع) از دنیا رفت، مردم مدینه یک صدا شیون آغاز کردند و زنان بنی هاشم در خانه‌اش گرد آمدند و آن‌چنان شیون و زاری می‌کردند که نزدیک بود مدینه از ناله‌ی آن زیر و رو شود آنان،‌فریاد می‌زدند:

ای سرور و بانوی ما! ای دختر رسول خدا (ص)! و سایرین همانند رمه‌ی اسبان، دیوانه‌وار به سوی علی (ع) می‌شتافتند در حالی که آن حضرت نشسته و حسن و حسین (ع)، پیش رویش می‌گریستند. علی (ع) از گریه آن دو، به گریه افتاد. امّ کلثوم در حالی که نقاب بر چهره داشت و چادر بر سر انداخته بود و چادرش روی زمین، کشیده می‌شد از اتاق،‌بیرون آمد در حالی که فریاد می‌زد:

 ای پدر جان! ای رسول خدا (ص)! اکنون حقیقتاً تو را از دست دادیم و دیگر تو را نخواهیم دید. مردم گرد آمدند و نشستند آنان، منتظر برداشتن جنازه بودند تا بر آن نمازگزارند ولی ابوذر بیرون آمد و گفت:‌به خانه‌هایتان برگردید که برداشتن جنازه دختر رسول خدا (ص) به تأخیر افتاده است لذا مردم برخاستند و رفتند علی، حسن، حسین (ع)،‌عمّار، مقداد،‌عقیل، زبیر، ابوذر، سلمان، بریده و گروهی از بنی‌هاشم و نزدیکان و خواص اهلبیت (ع)، شبانه بر جنازه، نماز خواندند و او را به خاک سپردند.

في تجهیزها (ع)

[350]ـ 1ـ قال الفتّال:

ثُمَّ تُوُفِّيَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهَا وَ عَلَى أَبِيهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِيهَا، فَصَاحَتْ أَهْلُ الْمَدِينَةِ صَيْحَةً وَاحِدَةً وَ اجْتَمَعَتْ نِسَاءُ بَنِي هَاشِمٍ فِي دَارِهَا، فَصَرَخْنَ صَرْخَةً وَاحِدَةً كَادَتِ الْمَدِينَةُ أَنْ تَزَعْزَعَ مِنْ صُرَاخِهِنَّ وَ هُنَّ يَقُلْنَ: يَا سَيِّدَتَاهْ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، وَ أَقْبَلَ النَّاسُ مِثْلَ عُرْفِ الْفَرَسِ إِلَى عَلِيٍّ (ع) وَ هُوَ جَالِسٌ، وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (ع) بَيْنَ يَدَيْهِ يَبْكِيَان‏ فَبَكَى النَّاسُ لِبُكَائِهِمَا، وَ خَرَجَتْ أُمُّ كُلْثُومٍ وَ عَلَيْهَا بُرْقُعَةٌ وَ تَجُرُّ ذَيْلَهَا، مُتَجَلِّلَةً بِرِدَاءٍ عَلَيْهَا تَسْحَبُهَا وَ هِيَ تَقُولُ:

 يَا أَبَتَاهْ يَا رَسُولَ اللَّهِ، الْآنَ حَقّاً فَقَدْنَاكَ فَقْدًا لَا لِقَاءَ بَعْدَهُ أَبَداً، وَ اجْتَمَعَ النَّاسُ فَجَلَسُوا، وَ هُمْ يَرْجُونَ وَ يَنْظُرُونَ أَنْ تُخْرَجَ الْجِنَازَةُ؛ فَيُصَلُّونَ عَلَيْهَا وَ خَرَجَ أَبُوذَرٍّ فَقَالَ انْصَرِفُوا فَإِنَّ ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) قَدْ أُخِّرَ إِخْرَاجُهَا فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ فَقَامَ النَّاسُ وَ انْصَرَفُوا، فَلَمَّا أَنْ هَدَأَتِ الْعُيُونُ؛ وَ مَضَى مِنَ اللَّيْلِ، أَخْرَجَهَا عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ (ع)، وَ عَمَّارٌ وَ الْمِقْدَادُ؛ وَ عَقِيلٌ وَ الزُّبَيْرُ، وَ أَبُو ذَرٍّ وَ سَلْمَانُ وَ بُرَيْدَةُ؛ وَ نَفَرٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَ خَوَاصِّهِ صَلُّوا عَلَيْهَا، وَ دَفَنُوهَا فِي جَوْفِ اللَّيْلِ.[1]

 


[1]ـ روضة الواعظین 1: 151، البحار 29: 113 روایة تشبهها و فیها: انّها لمّا قبضت اتی أبوبکر و عمر علیّاً (ع) و قالا: لم لاتخرجها حتّی نصلّی علیها؟ فقال: ما ارأنا إلّا نستصبح، و کذلک في 43: 199 مضی بعضها في آخر المأساة.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *