همیشه یک تبسّم زیبا داشت. وارد خانه که می‌شد قبل از حرف زدن، لبخند می‌زد. هیچ وقت سختی‌های جبهه را به منزل نمی‌آورد. عصبانی نمی‌شد. صبور بود. اعتقادش این بود که این زندگی موقت است و نباید سر مسائل کوچک خود را درگیر کنیم.


رسم خوبان 10- روحیه، ص 41./ و خدا بود و دیگر هیچ نبود، صص 107 106.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *