مفهوم تبرك‏

بسيارى از مردم در شناخت واقعيت تبرك به پيامبر صلى الله عليه و آله و آثار حضرت و تبرك به اهل بيت ايشان و وارثان حضرت از جمله علما و اوليا دچار اشتباه هستند و هركس كه چنين شيوه‏اى داشته باشد را متهم به شرك و گمراهى مى‏كنند همان‏گونه كه با هر چيز جديدى تنگ‏نظرانه و كوته‏فكرانه برخورد مى‏كنند.

پيش از آن‏كه دلايل و شواهد جواز؛ بلكه شرعى بودن اين امر را بيان كنيم بايد بدانيم تبرك همان توسل به خداوند سبحان است، به‏وسيله آن‏چه مورد تبرك قرار مى‏گيرد، چه شخص باشد و چه مكان يا اثر او.

تبرك به اشخاص از اين جهت است كه اعتقاد داريم آنها نزد خداوند فضيلت و تقرب دارند ضمن اين‏كه معتقديم كه بدون اذن الهى نمى‏توانند خيرى برسانند يا شرى را دفع نمايند.

و اما تبرك به آثار از اين رو است كه آنها را منتسب به آن اشخاص مى‏بينيم و به‏خاطر شرافت اشخاص، شرافت يافته و بزرگ و محبوب و داراى ارزش گرديده است.

مكان‏ها نيز به‏صورت ذاتى فضيلتى ندارند؛ بلكه‏ به‏خاطر خيراتى كه در آنها واقع شده يا انجام گرفته؛ مانند نماز، روزه و عباداتى كه بندگان صالح بجاى آورده‏اند مورد تبرك قرار مى‏گيرند؛ زيرا به‏سبب اين اعمال رحمت در آن مكان‏ها نازل مى‏گردد، فرشتگان حضور مى‏يابند و آرامش آن‏جا را فرامى‏گيرد و اين همان بركتى است كه در آن مكان‏ها از خدا طلب مى‏گردد.

انسان با قرار گرفتن در چنين مكان‏هايى و با توجه پيدا كردن به خداوند، دعا و استغفار، خود را در معرض چنين بركاتى‏قرار مى‏دهد و برايش حوادث بزرگ و مناسبت‏هاى گرانقدرى كه جان‏ها را به حركت مى‏آورد و همت‏ها را متعالى مى‏سازد، يادآور مى‏شود و تلاش مى‏كند كه خود را مشابه صالحان و اهل فلاح قرار دهد. اينك به برخى از روايات كه در مورد بركت است توجه مى‏كنيم.

تبرك به مو، آب دهان، عرق و آب وضوى پيامبر صلى الله عليه و آله‏

از جعفر بن عبداللَّه بن حكم، نقل شده كه خالد بن وليد كلاهخودش را روز جنگ يرموك گم كرد، هرچه گشتند آن را نيافتند؛ پس از مدتى گشتن كلاهخودى كهنه يافتند.

خالد مى‏گويد: وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله عمره بجاى آورد سرش را تراشيد و مردم هريك مبادرت به جمع كردن بخشى از موى پيامبر نمودند، من هم موى جلوى پيشانى حضرت را برداشته و در كلاهخودم قرار دادم. پس از آن در هيچ جنگى حضور نيافتم كه آن كلاهخود همراهم باشد مگر اين‏كه به پيروزى دست مى‏يافتم.

عروة بن مسعود از حالات صحابه، با پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏گويد:

امام بخارى نقل كرده كه عروه اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله را مى‏نگريست و مى‏گفت: به خدا قسم هيچ آب‏وضويى از پيامبر صلى الله عليه و آله نمى‏ريخت مگر آن‏كه در كف اصحاب قرار مى‏گرفت و آن را بر صورت و بدن خود مى‏ماليدند، و هرگاه به آنها دستورى مى‏داد به سرعت به آن اقدام مى‏كردند و هرگاه وضو مى‏گرفت نزديك بود كه براى به‏دست آوردن آب وضويش با هم درگير شوند و هنگام سخن گفتن صدايشان را نزد او پايين مى‏آوردند، و به احترام حضرت به‏گونه‏اى تيز و خيره، به او نمى‏نگريستند.

سپس عروه به‏سوى دوستانش بازگشت و گفت: اى مردم، به خدا قسم كه من بر پادشاهانى از قبيل قيصر و كسرى و نجاشى وارد شده‏ام و به‏خدا سوگند كه هيچ پادشاهى را نديدم كه مانند محمد، يارانش او را بزرگ بدارند (و سپس آن‏چه ديده بود نقل كرد). اين روايت را بخارى در كتاب شروط، باب شروط جهاد آورده است.[1]

تبرك به موى پيامبر صلى الله عليه و آله:

پيامبر صلى الله عليه و آله مويش را بين مردم تقسيم مى‏كرد

مسلم در حديثى از انس نقل كرده: پيامبر صلى الله عليه و آله وارد منى‏ شدند و پس از بازگشت از رمى جمرات به محل سكونت خود در منى‏ آمده و قربانى كردند؛ سپس به حلق‏كننده سرشان اشاره نموده و فرمودند بگير و با اشاره به چپ و راست شروع به بخشيدن آن موها به مردم كردند.

توزيع تك‏تك موهاى پيامبر صلى الله عليه و آله‏

در روايت «حفص» كه «مسلم» آن‏را آورده است چنين آمده: پس شروع كرد از موهاى سمت راست سر و آنها را تك‏تك و دوتادوتا بين مردم توزيع كرد سپس فرمود در مورد قسمت چپ هم، چنين كنند.

ابوبكر در روايتى از حفص چنين آورده است: حضرت به حلق‏كننده فرمود: و اشاره به سمت راست سرش فرمود و موى آن را بين كسانى كه همراه حضرت بودند تقسيم كرد، سپس براى جانب چپ به او اشاره كرد و پس از تراشيدن آن را به «ام سليم» داد.

تبرك به عرق پيامبر صلى الله عليه و آله‏ «عثمان» از «انس» نقل كرده كه‏ام سليم براى پيامبر فرشى پهن مى‏كرد تا حضرت روى آن بخوابند و هنگامى كه حضرت به خواب قيلوله مى‏رفت از عرق و موى حضرت برداشته و در شيشه‏اى مى‏ريخت و سپس آن را در تُنگ در دارى نگه مى‏داشت؛ لذا وقتى زمان وفاتِ انس بن مالك، فرارسيد وصيت كرد كه مقدارى از آن را در حنوط او قرار دهند و چنين كردند.[2]

تبرك جستن به پيامبر صلى الله عليه و آله، با مسح نمودن ايشان‏

از «عبدالرحمان بن ابى ليلى» به نقل از پدرش آمده است:

«اسيد بن حضير» مردى صالح و خنده‏رو و مليحى بود؛ يك بار كه نزد رسول خدا بود براى مردم لطيفه مى‏گفت و آنها را مى‏خنداند حضرت به پشت او كوبيد. او به حضرت گفت: از ضربه‏ات احساس درد كردم. حضرت فرمود:

قصاص كن، گفت: شما لباس بر تن داريد و من ضربه را بر بدن بدون لباس احساس كردم. حضرت پيراهن خود را بالا زدند و او حضرت را در آغوش گرفت و شروع به بوسيدن كمر حضرت كرد و گفت: پدر و مادرم به فدايت اى رسول خدا، من همين را مى‏خواستم.

تبرك به مواضعى كه حضرت لمس نموده‏اند

تبرك به جايى كه دهان پيامبر صلى الله عليه و آله به آن رسيده است‏

امام احمد و ديگران از انس نقل كرده‏اند كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر ام سليم وارد شد و مشكى در اتاق آويخته بود، حضرت از دهانه آن مشك نوشيد، پس از آن، ام سليم دهانه مشك را بريد و ما براى تبرك نزد خود نگه داشتيم. معنى روايت اين است كه ام‏سليم محل نوشيدن پيامبر را بريده و به عنوان تبرك به آثار پيامبر صلى الله عليه و آله در خانه خود نگه داشته است.

تبرك، با بوسيدن دستى كه به پيامبر صلى الله عليه و آله رسيده باشد

«يحيى بن حارث ذمارى» مى‏گويد: واثلة بن اسقع را ديدم و از او پرسيدم: آيا با همين دستت با رسول خدا بيعت كردى؟ گفت: بله، گفتم: دستت را بده تا ببوسم و او چنين كرد.

تبرك جستن به آن‏چه دست پيامبر صلى الله عليه و آله به آن رسيده است‏

از «صفية بنت مجزأه» نقل شده كه بخشى از موى جلوى پيشانى ابومحذره آن‏قدر بلند شده بود كه وقتى مى‏نشست به زمين مى‏رسيد. به او گفتند: چرا آن را كوتاه‏ نمى‏كنى؟ گفت: زيرا دست رسول خدا صلى الله عليه و آله آن رالمس كرده و تا زنده هستم آن را نخواهم چيد.

از «ابوبرده» نقل شده: وارد مدينه شدم و «عبداللَّه بن سلام» مرا ملاقات كرد و گفت: به منزل من بيا تا در ظرفى كه پيامبر صلى الله عليه و آله در آن نوشيده به تو نوشيدنى دهم و در مسجدى كه پيامبر صلى الله عليه و آله نماز خوانده نماز گزارى؛ پس با او رهسپار شدم او خرما و نوشيدنى به من داد و در مسجد پيامبر صلى الله عليه و آله نماز گزاردم.

تبرك به منبر رسول خدا صلى الله عليه و آله‏

«قاضى عياض» مى‏گويد: ابن عمر را ديدند كه دست بر محلى كه پيامبر صلى الله عليه و آله نشسته بودند مى‏ماليد و آن را به‏صورت خود مى‏كشيد. ابن تيميه نيز اين روايت را از امام احمد نقل كرده كه در مسح منبر و برآمدگى كنار آن اجازه داده شده و بيان نموده كه ابن عمر و سعيد بن مسيب و يحيى بن سعيد كه از فقهاى مدينه بودند چنين مى‏كردند.

تبرك به قبر شريف پيامبر صلى الله عليه و آله‏

هنگامى كه زمان وفات عمر بن خطاب فرا رسيد به فرزندش عبداللَّه گفت: نزد ام‏المؤمنين عايشه برو و بگو عمر به تو سلام مى‏رساند و نگو اميرالمؤمنين چراكه امروز من اميرالمؤمنين نيستم و بگو كه عمر اجازه مى‏خواهد كه در كنار دو يار خود دفن شود، او چنين كرد و بر عايشه وارد شد و او را گريان ديد. گفت: عمر سلام مى‏رساند و اجازه مى‏خواهد كه نزد دو دوست خود دفن شود. عايشه گفت: من اين محل را براى خودم مى‏خواستم، ولى امروز او را بر خودم مقدم مى‏دارم. هنگامى كه ابن عمر بازگشت، گفتند اين عبداللَّه بن عمر است كه مى‏آيد. عمر گفت: مرا بلند كنيد. فردى او را به خود تكيه داد و بلند كرد. عمر گفت: چه خبر؟ فرزندش گفت: آن‏چه اميرمؤمنان دوست دارد، اجازه داده شد، عمر گفت: الحمد للَّه، هيچ چيزى براى من مهم‏تر از اين نبود، هنگامى كه قبض روح شدم مرا نزد قبر ببريد سپس سلام كرده و بگوييد: عمر اجازه مى‏خواهد، پس اگر اجازه داده شد مرا داخل كنيد و اگر عايشه قبول نكرد مرا به قبرستان مسلمانان ببريد.

و از «احمد بن حنبل» در مورد مسّ قبر پيامبر صلى الله عليه و آله و بوسيدن آن سؤال شد و او در اين امر اشكالى نديده است.[3] و اگر گفته شود چرا صحابه چنين كارى را انجام نمى‏دادند؟ بايد گفت: زيرا آنها در زمان حيات، حضرت را ديده بودند از محضرش بهره‏مند شده و دست حضرت‏ را بوسيده بودند و حتى نزديك بود كه بر سر آب وضويش با هم درگير شوند همچنان‏كه موى حضرت را روز حج اكبر بين خويش تقسيم نمودند و هرگاه كه ترشحى (از قبيل آب وضو يا …) از حضرت خارج مى‏شد با دست خويش از آن استقبال كرده و بر چهره خود مى‏ماليدند. و ما كه چنين بهره وافرى را از حيات حضرت نداشته‏ايم با قرار گرفتن كنار ضريح پيامبر صلى الله عليه و آله و بزرگداشت آن و لمس و بوسيدن آن حضرت بهره‏مند مى‏شويم. آيا نديدى چگونه «ثابت‏البنانى» دست انس بن مالك را بوسيده و بر صورت خود مى‏نهاد و مى‏گفت: اين دستى است كه دست رسول خدا را لمس كرده است.

آيا نديدى كه صحابه به‏خاطر شدت محبتشان به پيامبر صلى الله عليه و آله گفتند: آيا مى‏شود براى تو سجده كنيم؟ و حضرت فرمود: نه و اگر حضرت اجازه مى‏دادند آنها سجده مى‏كردند؛ البته نه سجده عبادت، بلكه سجده اجلال و اكرام؛ همان‏گونه كه برادران يوسف براى يوسف سجده كردند. همچنين سجده بر قبر پيامبر صلى الله عليه و آله اگر براى تعظيم و تكريم باشد، موجب كفر نمى‏شود؛ بلكه سجده‏كننده معصيت نموده و بايد دانست كه از چنين كارى نهى شده، همان‏طور كه از نماز به‏سوى قبر پيامبر صلى الله عليه و آله نهى گرديده است.

تبرك به تابوت‏

خداوند تعالى در قرآن كريم فضيلت تابوت را ذكر كرده است:

«وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ».[4]

و خلاصه قصه چنين است كه اين تابوت نزد بنى‏اسرائيل بود و به‏وسيله آن طلب نصرت مى‏كردند و به خداوند متوسل مى‏شدند به دليل آثارى كه در آن بود، و اين دقيقاً همان تبركى است كه مدّ نظر ماست و خداوند تعالى محتويات تابوت را بيان كرده مى‏فرمايد:

«وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ».

و اين بقيه از آل موسى و هارون، عصاى موسى و مقدارى از لباس موسى و هارون و كفش او و برگه‏هايى از تورات و طشت بوده است، آن‏گونه كه مفسران و مورخانى مانند ابن كثير، قرطبى، سيوطى و طبرى گفته‏اند كه بايد به آن منابع رجوع شود. و اين امر دلالت بر مفاهيم بسيارى دارد از جمله: توسل به آثار صالحان از جمله حفظ كردن آن آثار و همچنين تبرك جستن به آن آثار.

تبرك‏جويى امام احمد و تأييد حافظ ذهبى‏

عبداللَّه بن احمد مى‏گويد: پدرم را ديدم كه مويى از پيامبر صلى الله عليه و آله را گرفته بر لب مى‏نهد و مى‏بوسد، زمانى ديگر بر چشم مى‏گذارد يا در آب فرومى‏برد و از آن آب مى‏نوشد و طلب شفا مى‏كند.

همچنين ديدم كه مقدارى از موى جلوى سر پيامبر صلى الله عليه و آله را گرفته و در آب شستشو داد و سپس از آن نوشيد.

و ديدم كه از آب زمزم به نيت شفا مى‏نوشد و آن را به‏صورت و دستانش مى‏مالد. بنده مى‏گويم: آن سخت‏گير و انكار كننده كجاست كه ببيند وقتى فرزند احمد بن حنبل از پدرش در مورد لمس برآمدگى منبر پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏پرسد مى‏گويد اشكال ندارد (خداوند ما و شما را از آراى خوارج و بدعت گذاران حفظ فرمايد).

خلاصه‏

حاصل و نتيجه اين اخبار و روايات اين است كه تبرك به پيامبر و آثار او يا هر چيزى كه منتسب به اوست، سنتى بزرگ و شيوه‏اى پسنديده و مشروع است و براى ثبوت اين امر شيوه برگزيدگان صحابه و تأييد پيامبر صلى الله عليه و آله كفايت مى‏كند؛ بلكه بالاتر از اين، دستور پيامبر صلى الله عليه و آله در وهله‏اى و اشاره حضرت به انجام آن كار در وهله‏اى ديگر، حجت است.

روايات ذكرشده بيانگر كذب كسانى است كه به اين امور- كسى از صحابه جز «ابن عمر»- توجه نداشته و عمل ننموده است و گفته‏اند كه احدى از صحابه موافق «ابن عمر» نبوده است.

اين قول يا از روى جهل است يا كذب و يا تلبيس؛ زيرا بسيارى از صحابه غير از «ابن عمر» اهتمام به تبرك داشته و انجام مى‏دادند و از جمله آنها خلفاى راشدين، ام سلمه، خالد بن وليد، واثلة بن اسقع، سلمة بن أكوع، انس بن مالك، ام سليم، اسيد بن حضير، سواد بن غزيه، سواد بن عمرو، عبداللَّه بن سلام، ابوموسى، عبداللَّه بن زبير، سفينة مولى النبى صلى الله عليه و آله، سره، خادم أم سلمه، مالك بن سنان، اسماء بنت أبي‏بكر، أبومحذوره و مالك بن انس و بزرگان مدينه، مانند: سعيد بن مسيب و يحيى بن سعيد را مى‏توان نام برد.

 


[1]فتح‏البارى، ج 5، ص 330

[2]اين روايت را بخارى در كتاب« استئذان من زار قوماً …» آورده است.

[3]اين روايت را فرزندش عبداللَّه بن احمد نقل كرده است.

[4]– بقره: 284؛ پيامبرشان به آنها گفت: نشانه پادشاهى او تابوتى است كه در آن آرامش از جانب پروردگار و بقيه آثار خاندان موسى و هارون وجود دارد و فرشتگان آن را به‏دوش مى‏كشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *