پژوهش و نگارش درباره امام عصر (علیه السّلام) به ویژه تاریخ تولد آن بزرگوار از ویژگی خاص برخوردار است و با دیگر معصومان (علیه السّلام) تفاوت دارد و این بدان سبب است که پیشگویی‌ها درباره او، چگونگی تولد و شرایط زمانی آن، امامت و رهبری، واکنش نحله‌ها و مخالفان در خصوص او و سرانجام حکومت جهانی‌اش گونه‌ای دگر دارد. این جستار در پی دستیابی به سخن استوار در خصوص تاریخ تولد آن حضرت است و در این راستا، منابع کهن روایی و تاریخی نامتوازن را در پیشرو دارد که بررسی آن‌ها دقت خاص خود را می‌طلبد. بر این اساس در واشکافی این منابع، افزون بر بهره‌گیری از روش رایج و رجوع به کهن‌ترین آن‌ها، بررسی روایت‌های منسوب به امام عسکری (علیه السّلام) را محور قرار می‌دهیم و این بدان جهت است که تولد حضرت مهدی (علیه السّلام) و ادامه حیات او در دوران پدر و پس از او، پنهانی بوده و همانند دیگر معصومان علنی نبوده است تا بتوان به گزارش هر نگارنده‌ای در این خصوص توجه کرد. در این شرایط، تنها به نقل‌هایی می‌توان اعتماد کرد که به شخص امام عسکری (علیه السّلام) و یا با یاران مورد اعتمادش بینجامد. ارزیابی و مقایسه این روایات با یکدیگر و بررسی گزینه‌هایی که می‌توانند در این فرایند نشانه و روزنه‌ای باشند، بهترین و با اعتبارترین روش برای دستیابی به تاریخ درست این تولد است.

سال

در این روند بخشی از منابع کهن به تاریخ تولد (سال، ماه و روز) آن گرامی نپرداخته‌اند و آن را مخفی دانسته‌اند.[1] گروه دیگر که بدان اهتمام داشته‌اند سال‌های 252، 254، 255، 256، 257، 258 و هشت ماه پس از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) در سال 260 را ذکر کرده‌اند و منابع این گزارش‌ها، به ویژه نقل‌های مربوط به سال 255 و 256، به شدت در ستیزند. در این میان تفکیک سره از ناسره با استناد به نشانه‌های تاریخی، بسی ظریف و دشوار می‌نماید.

گویه برگزیده و دلیل آن

این پژوهش با استناد به نشانه‌های زیر گزارش تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 256 هجری را ترجیح می‌دهد:

1.‌ کلینی در دو جای کتاب الکافی،[2] توقیع امام عسکری (علیه السّلام) به دوستانش را نقل کرده  که  آن گرامی پس از قتل زبیری[3] با اشاره به چگونگی قتل او چنین فرموده است: «این، کیفر کسی است که بر خدا دروغ می‌بندد و می‌پندارد این توان را دارد تا مرا پیش از آن‌که فرزندی داشته باشم به قتل برساند و اکنون قدرت خدا را چگونه دید؟ [که خود به قتل رسید]». راوی روایت افزوده است که برای آن بزرگوار در سال 256 فرزندی متولد شد که نامش را محمد نهاد.[4]

هر چند کلینی در آن قسمت از کتابش که به تولد امام عصر (علیه السّلام) پرداخته، در آغاز، سال 255 را به نام سال تولد آن گرامی به ثبت رسانده است، لیکن بر این تاریخ سندی ارائه نکرده است و شاید نسخه‌برداران به جای سال 256، تاریخ 255 را به خطا ثبت کرده باشند؛ چون کلینی به نقل‌هایی که سال 255 را در این خصوص ثبت کرده‌اند نپرداخته است و تنها روایتی که آن را نقل کرد، همین توقیع یاد شده است. این نیز، ضمن آن‌که سال تولد حضرت مهدی (علیه السّلام) را سال 256 می‌داند، از راویانی روایت شده که نزد رجال‌شناسان معتبرند. حسین بن محمد بن عامر اشعری نخستین راوی کلینی در این پیام بوده، به لحاظ منزلت علمی در شمار استادان کلینی جای دارد و از سوی دو امام عسکری و حضرت مهدی (علیه السّلام) به وی توقیعاتی رسیده است.[5] او در سند کتاب کامل الزیارات جای دارد که روایات این کتاب به گفته نگارنده آن، از افراد معتبر گزارش شده‌اند.[6]

معلّی بن محمد، نفر دوم در سند این توقیع، از روایتگران پرروایتی است که در موضوعات گوناگون عبادات، معاملات، اخلاق، تاریخ و… روایت نقل کرده است. این نام، در چهار کتاب معتبر شیعی (الکافی، تهذیب، استبصار و من لا یحضره الفقیه) در بیش از 700 مورد به ثبت رسیده است. افزون بر آن، نام وی در کتاب‌های دیگری مانند تفسیر قمی،[7] کامل الزیارات،[8] کمال الدین[9] و … جزو راویان است. او از راویان بیشماری نقل حدیث کرده و انبوهی از راویان نیز از او روایت کرده‌اند. در میان این دو گروه، افراد برجسته و مورد اعتماد نیز بسی فراوان‌اند.[10] به گفته آیت الله خویی این نام، گاهی با پسوند «زُبادی» و دگر بار با پسوند «بصری» همراه بوده و مقصود از آن چه با پسوند باشد یا بی‌پسوند همان معلی بن محمد بصری[11] است؛ چرا که راویانی که از این سه نام، نقل حدیث کرده‌اند، متفاوت نیستند؛ چنان‌که افرادی که این سه از آن‌ها، حدیث نقل کرده‌اند نیز چنین‌اند.[12] گفته‌ها درباره این معلی بن محمد بصری فراوان است؛ نجاشی و شیخ طوسی وی را نگارنده کتاب‌های فراوانی می‌دانند.[13] گرچه نجاشی در خصوص اعتقادش تشکیک کرده، در همان حال نگاشته‌ها و روایت‌هایش را هماهنگ با مبانی شیعه و پذیرفتنی دانسته است.[14]

ابن غضایری با این‌که در تعریف و تأیید راویان سختگیر است،[15] گواه گیری از روایت‌های او را روا دانسته است.[16] آیت الله خویی پس از پژوهش ژرف و گسترده پیرامون وی، چنین می‌گوید: معلی بن محمد و روایت‌های او مورد اعتمادند و نسبتی که در خصوص اضطراب عقیده‌اش به وی داده شده ثابت شدنی نیست؛ اگر هم باشد به روایت‌هایش آسیبی نمی‌رساند. وی افزوده است: شیخ صدوق از او روایت کرده و طریقش به او صحیح است[17] و در این طریق، پدر صدوق و جعفر بن محمد بن مسرور و نیز حسین بن محمد بن عامر اشعری جای دارند که هر سه معتبرند.[18]

اما آخرین نفر از راویان کلینی در این توقیع، احمد بن محمد بن عبدالله بن مروان انباری است. وی عُمری دراز داشت و در ردیف روایتگران سه امام رضا، هادی و عسکری (علیه السّلام) به شمار می‌آید.[19] او در مراسم تجهیز و به خاک سپاری «ابو جعفر محمد بن علی» پسر امام هادی (علیه السّلام)[20] حضور داشت و در آن جمع، امام هادی (علیه السّلام)، امامت امام عسکری (علیه السّلام) را اعلان کرده بود[21] و این مطلب بر اعتبار احمد بن محمد حکایت دارد؛ چرا که اگر امام هادی (علیه السّلام) به او اعتماد نداشت، در حضور وی آن هم در شرایط دشوار امامت پسرش امام عسکری (علیه السّلام) را اعلام نمی‌کرد؛ شرایط بسیار سختی که حاکمان عباسی برای امام هادی (علیه السّلام) ایجاد کرده و در پی خشکانیدن درخت پرثمر امامت بودند.[22] به هر حال می‌توان گفت حضور این راویانِ معتبر در سند این توقیع، شاهدی است بر تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 256 هجری.

این توقیع را شیخ صدوق نیز در کمال الدین با سندش از معلی بن محمد یاد شده نقل کرده[23] و سندش معبتر است؛[24] چنان‌که شیخ مفید با سند معتبر که ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه (368 ق) نیز در آن جای دارد از کلینی و سند یاد شده‌ی او، همین توقیع را به ثبت رسانده[25] و پس از او شیخ طوسی در کتاب الغیبة با سند معتبرش از کلینی که این سند به شیخ مفید می‌انجامد –[26] به  نقلش پرداخته است.[27]

گفتنی است که این توقیع امام عسکری (علیه السّلام) در نسخه چاپی الإرشاد به جمله «و وُلد له وَلد» پایان یافته و سال تولد (256) در آن ثبت نگردیده است، با این‌که این سال تولد در دو کتاب الکافی و کمال الدین پیش از کتاب الإرشاد و در کتاب الغیبة طوسی و إعلام الوری اثر طبرسی[28]– پس از الإرشاد به ثبت رسیده و مفید هم آن را از کلینی نقل کرده است. این روند در ثبت این توقیع، حکایت دارد که نخستین نسخه‌بردار کتاب الإرشاد، به اشتباه، جمله «تولدش در سال 256 بود» را از پایان این توقیع حذف کرده و بعدها این کتاب به همین صورت، نسخه‌برداری شده و به چاپ رسیده است.

ابوالصلاح حلبی (374 447 ق) همین پیام یاد شده‌ی امام عسکری (علیه السّلام) را در تقریب المعارف ثبت کرده است.[29] گزارش وی با ویژگی‌هایی همراه است که بر اعتبار ثبتِ توقیع یاد شده در منابع پیش گفته، می‌افزاید؛ چرا که به گفته ابوالصلاح این توقیع از چند طریق،[30] از احمد بن محمد بن عبیدالله[31] گزارش شده است و باید توجه داشت که این احمد بن محمد با این‌که از یک سو شاگرد سید مرتضی و همچنین معاصر و درس آموخته شیخ طوسی بود و از جانب دگر، از عالمان بزرگی به شمار می‌آمد که به منابع دست نخست دستیابی داشت و نگرشی پژوهشی به حدیث و تاریخ داشت،[32] در خصوص سال تولد حضرت مهدی (علیه السّلام) تنها به ثبت گزارش بسنده کرده است. پس می‌توان نتیجه گرفت خبر تولد آن گرامی در سال 256، در دوران وی از راه‌های گوناگون گزارش می‌شده و این نقل در آن دوران، در میان دیگر گویه‌ها، شهرت و برتری داشته و نزد بزرگان دانش و پژوهش، دیدگاه پذیرفته به شمار می‌آمده است؛ چنان‌که از نقل شیخ طوسی در کتاب الغیبة در خصوص نماز امام عصر (علیه السّلام) بر پیکر پدرش، همین مطلب برمی‌آید. شیخ طوسی به سندش[33] از محمد بن عبد ربه انصاری همدانی چنین نقل کرده که احمد بن عبدالله هاشمی،[34] در روز شهادت امام عسکری (علیه السّلام) حضور داشت و درباره نماز گزاردن بر پیکر آن امام هُمام، چنین گفت: وقتی تابوت امام عسکری(علیه السّلام) را برای نماز آوردند، در میان جمعیتِ منتظر، ما یک گروه 39 نفره به این فکر بودیم که چه کسی بر این پیکر نماز می‌گزارد و منتظر نشسته بودیم تا وی را ببینیم. ناگهان کودکی را که ده ساله می‌نمود، دیدیم از اتاقی درآمد و ردایی در بردارد و صورتش را بدان پوشانید. این کودک چنان هیبتی داشت که هیبتش ما را گرفت. او را نمی‌شناختیم، با این حال بی‌اختیار به احترامش برخاستیم. او بر تابوت بایستاد و مردم در پس او صف بستند و به امامتش بر آن پیکر [پاک] نماز گزاردیم. وی پس از نماز به اتاقی جز اتاق پیشین رفت.

ابو عبدالله همدانی گوید در مراغه با مردی از تبریز دیدار کردم که به ابراهیم بن محمد تبریزی معروف بود. او نیز همین داستان هاشمی را، بی‌کم و کاست و با دقت تمام نقل کرده است. همدانی[35] گوید: از او پرسیدم و گفتم: اندام و قد این کودک، ده ساله می‌نمود یا ده سال سن داشت؟ این پرسشم بدان جهت است که روایت شده، وی در سال 256 تولد یافت و پس از چهار سال از ولادتش [پدرش] أبا محمد (علیه السّلام) در سال 260 بدرود حیات گفت. او در پاسخ اظهار داشت: از این نکته بی‌خبرم. من این داستان را همین گونه شنیدم. پیرمرد هوشمندی که از عالمان و راویان به شمار می‌‌رفت، به همراه وی در آن‌جا حضور داشت و به من گفت: قد و اندام آن کودک ده ساله می‌نمود.[36]

کودک یاد شده در این روایت، امام عصر (علیه السّلام) بوده و قسمت پایانی این خبر بر این مطلب تأکید دارد که تولد آن عزیز در سال 256 و چهار ساله بودن وی در وقت شهادت پدرش در سال 260، گزارش همگانی و شناخته شده به شمار می‌آمده است. گفتنی است این ویژگیِ معروف بودنِ تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 256 که دو نقل حلبی و شیخ طوسی بر آن تأکید داشته‌اند، دال بر این است که نسخه‌برداران کتاب الإرشاد در ثبت این توقیع، به اشتباه، سال تولد امام (علیه السّلام) را از قلم انداخته‌اند. در خور یادآوری است که اربلی، شیخ حر عاملی، محدث بحرانی و علامه مجلسی نیز این توقیع را گزارش کرده‌اند.[37]

2.‌ شیخ صدوق تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 256 هجری را در دو گزارش جداگانه و با راویان متفاوت از یکدیگر به ثبت رسانده است.[38] برخی از این راویان از منظر رجالی معتبرند و اعتبار بعضی دگر را در شرایط کنونی نمی‌توان به نوشتار رجالی مستند کرد، لیکن با تکیه بر پاره‌ای از گزارش‌ها و نشانه‌ها، می‌توان به نقل‌های آنان اعتماد کرد. جای گرفتن نام برخی، در سند روایی، عالم بزرگ منزلت شیعه، ابن خزاز همراه با طلب رحمت برای آن راوی و رویکرد صدوق به گزارش از اینان بی‌آن‌که بر آنان خرده بگیرد، در ردیف این نشانه‌ها است.[39]

افزون بر آن، شیخ طوسی پس از ثبت این گزارش‌ها آن‌ها را معتبر دانسته است.[40]

3.‌ شیخ طوسی از ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی (237 311 ق) روایتی را نقل کرده، مبنی بر آن‌که وی به هنگام شهادت امام عسکری (علیه السّلام) حضور داشت و در حضور وی امام عسکری (علیه السّلام) از عقید خادم، دارو طلبید، سپس او را در پی کودکش که در اتاقی دگر به سر می‌برد، فرستاد. کودک، نزد پدر آمد و امام (علیه السّلام) در حالی که لحظه‌های آخر عمرش را سپری می‌کرد، این کودک را به امامت منصوب داشت. نوبختی با بیان نشانه‌هایی از این کودک تولدش را سال 256 گزارش کرده است.[41]

ابوسهل اسماعیل بن علی بن اسحاق نوبختی، متکلمی بزرگ و عالمی برجسته از شیعه امامیه بود که سرآمد نوبختیان دورانش به شمار می‌آمد. گفتمان‌های علمی و نگاشته‌های فراوان وی در آموزه‌های گوناگون کلامی، اصولی، احکام، تاریخ امامان (علیه السّلام) و… منزلت او را نزد همگان چندان برجسته کرد که بسیاری ، انتظار داشتند پس از محمد بن عثمان عمری، وی سومین سفیر امام عصر (علیه السّلام) گردد. پس از برگزیده شدن حسین بن روح که وی نیز از خاندان نوبخت بود- [42] از ابوسهل پرسیده شد چرا شما برگزیده نشدید؟ پاسخ داد: امامان (علیه السّلام) از همه داناترند که چه کسی برگزینند. وانگهی اگر من بدین مقام منصوب می‌شدم، به لحاظ این‌که همواره در مناظره و گفتمان کلامی هستم چه بسا در شرایط دشوار و تحت شکنجه قرار می‌گرفتم و آدرس محل زندگی امام (علیه السّلام) را می‌دادم؛ ولی حسین بن روح چنین نیست. اگر امام (علیه السّلام) راحتی در دامنش جای داده باشد و وی را با قیچی خُرد خُرد کنند، جای آن گرامی را به دیگری نشان نمی‌دهد.[43] این ابوسهل با این اعتبار، راوی این روایت است. همچنین در سند شیخ طوسی به ابوسهل نوبختی، به ترتیب احمد بن علی رازی ایادی، محمد بن علی بن فضل بن تمام بن سکین، عبدالله بن محمد بن خاقانِ دهقان و أبوسلیمان داد بن غسانِ بحرانی، جای دارند. درباره احمد بن علی رازی و محمد بن علی بن فضل، گفته شد که معتبرند.[44] در مورد آن دو نفر دیگر، در کتاب‌های رجالی، مطلبی به ثبت نیامده است، لیکن شیخ طوسی این روایت و توقیع یاد شده از امام عسکری (علیه السّلام) و گزارش‌های گزینه‌های دو و سه و نیز روایتی که از ابوهاشم جعفری در این خصوص آمده و در گزینه بعدی خواهد آمد، همه این‌ها را در کتاب الغیبة نقل کرده و پس از آن، در فصل هفتم همین کتاب، همگی را صحیح دانسته است.[45] این سخن شیخ حکایت دارد که وی به مدارکی دسترسی داشته و با استناد به آن‌ها این روایت‌ها را معتبر می‌دانست و آن مدارک اکنون دست یافتنی نیست.

  1. گفتگوی امام عسکری (علیه السّلام) با ابوهاشم جعفری[46] در زندان مهتدی در خصوص مرگ مهتدی و مقایسه آن با تاریخ دقیق مرگ مهتدی می‌تواند یکی از نشانه‌های تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 256 باشد. شیخ طوسی با سند معتبر[47] از سعد بن عبدالله اشعری و او از ابوهاشم جعفری در این خصوص چنین گزارش کرده است: با امام عسکری (علیه السّلام) در زندان مهتدی به سر می‌بردم. امام (علیه السّلام) به من فرمود: «یا أبا هاشم انّ هذا الطّاغی أراد أن یعبث بالله فی هذه اللّیلة و قد بتّر الله عمره و جعله للقائم من بعده و لم یکن لی ولد وسأُ رزق ولداً؛ ای ابوهاشم، این ستمگر (مهتدی عباسی) تصمیم گرفت دین خدا را به بازی بگیرد، لیکن خدای بزرگ عمرش را کوتاه کرد و طاغوت پس از وی جایگزینش می‌شود و برای من هم تاکنون فرزندی متولد نشده و به زودی روزی‌ام خواهد شد.

مقصود امام (علیه السّلام) از جمله «یعبث بالله» این است که مهتدی تصمیم گرفت از راه به قتل رسانیدن امام (علیه السّلام)، نگذارد فرزندش مهدی (علیه السّلام) تولد یابد تا مهدی موعود که در احادیث پیامبر و امامان (علیه السّلام) از او نام برده شده و وی را فرزند امام عسکری (علیه السّلام) دانسته‌اند به دنیا نیاید و به نهضت جهانی نپردازد و حکومت آنان را برنیندازد و این روایت‌ها نیز دروغ انگاشته شود. ابوهاشم جعفری گوید: آن شب سپری شد و حادثه‌ای رخ نداد، لیکن روز بعد ترکان [کرخ و بغداد] با پشتیبانی مردم بر مهتدی هجوم بردند و وی را به قتل رسانیدند و معتمد را جایگزینش کردند.[48] این در حالی است که هجوم به مهتدی به اتفاق مورخان[49] در نیمه دوم رجب سال 256 رخ داده است.

با توجه به این‌که امام عسکری (علیه السّلام) در روزهای پیش از مرگ مهتدی در حبس وی بود و به ابوهاشم جعفری فرمود: تاکنون صاحب فرزندی نشده‌ام و به زودی فرزند‌دار خواهم شد، و این که دستگیری، خلع و قتل مهتدی یک روز پس از این گفتگو آغاز شد و چند روز هم به طول نینجامید، باید گفت: بی‌تردید تولد فرزندش حضرت مهدی (علیه السّلام) پس از این تاریخ بوده و با انضمام این روایت که امام (علیه السّلام) در آن فرمود به زودی فرزنددار خواهم شد به روایت هایی که این تولد را در ماه شعبان دانسته‌اند، باید نتیجه گرفت که تولد آن عزیز در ماه شعبان سال 256 رخ داده است.

فاضل مقداد (826 ق) نیز در شرحش بر کتاب باب حادی عشر، اثر علامه حلّی، محتوای روایت‌های یاد شده را بی‌آن‌که آن‌ها را ذکر کند، پذیرفته و تولد امام عصر (علیه السّلام) را سال 256 دانسته[50] و با نپرداختن به دیگر نقل‌ها در این خصوص آن‌ها را برنتابیده است. با این‌که وی از شاگردان شهید اول به شمار می‌آمد و شهید این تولد را در سال 255 هجری می‌داند، این اقدام فاضل مقداد حکایت دارد که وی روایت‌هایی را که این تولد را سال 256 دانسته‌اند، معتبر می‌داند. افزون بر آن، بخشی از منابعی که درباره تولد حضرت ولی عصر (علیه السّلام) نوشته‌اند گزارش‌های پراکنده را ذکر کرده و گزارش تولد آن حضرت در سال 256 را برتر و صحیح‌تر دانسته‌اند.[51]

نقد و بررسی دیگر گویه‌ها

برای تولد آن گرامی غیر از سال 256 هجری، سال‌های دیگری نیز گزارش شده است که همگی مورد مناقشه هستند. در این قسمت به نقد و بررسی این گزارش‌ها پرداخته می‌شود.

1.‌ گویه تولد در سال 255

گزارش تولد آن حضرت در سال 255 هجری که بیشترین منابع و مصادر را به خود اختصاص داده و به گفته مجلسی سخن مشهور شیعه است – [52] در میان منابع کهن شیعی نخستین بار در کتاب الکافی بدون ذکر سند ثبت شده است.[53] سپس شیخ صدوق این تاریخ را از طریق محمد بن محمد بن عصّام به کلینی و استادش علی بن محمد نسبت داده،[54] در حالی که در الکافی از این سند، سخنی به میان نیامده است. در پی اینان حسن بن محمد قمی، بدون نقل مستند خود به ثبت آن پرداخته است.[55] مفید نیز در الإرشاد همین سخن کلینی را ثبت کرده،[56] آن‌گاه کراجکی (449 هـ.ق) که شاگرد مفید و متأثر از او است، با تعبیر «و کان مولده عندکم فی سنة خمس و خمسین و مأتین» بدان پرداخته است.[57] از این تعبیر چنین برمی‌آید که کراجکی خود، بدان باور نداشته بلکه در گفتمانی به مخاطبانش گفته است : «تولدش در نگاه شما در سال 255 است».

پس از اینان ، شیخ طوسی در کتاب الغیبة، روایت‌های مربوط به این تاریخ را نقل کرده و آن‌ها را برنتابیده است.[58] پس از او فتال نیشابوری از طریق پدرش از استادش سید مرتضی و او از شیخ مفید، به نقل آن، همت نهاده[59] که همگونی تعبیر وی با عبارت الإرشاد، بر این مطلب گواهی دارد. پس از اینان طبرسی به نقل از کلینی بدان پرداخته، آن‌گاه اربلی و علامه حلّی با نقل از الإرشاد به آن اهتمام ورزیده‌اند. شهید اول و کفعمی، سپس خواند میر، عاملی و پسرش شیخ بهایی نیز از این مسیر فاصله نگرفته‌اند.[60]

آنچه در این روند به چشم می‌آید اعتماد پسینیان بر پیشینیان در نقل این تاریخ، بدون بررسی روایت‌های متعارض و یا بدون دستیابی به آن معارض‌ها است؛ ولی آنچه از ارزیابی این روایت‌ها به دست می‌آید این است که، گزارش تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 255 از اشتباه نسخه‌برداران به شمار می‌آید؛ چرا که این تاریخ در نهایت به دو راوی معتبر: 1.‌ محمد بن علی بن حمزة علوی[61] و 2. حکیمه دختر امام جواد (علیه السّلام) و عمه امام عسکری (علیه السّلام)[62] نسبت داده شده و هر یک از ین دو نقل در ثبت این تاریخ، به گونه‌ای مضطرب‌اند، روایت نخست، به گفته شیخ حر عاملی[63] به فضل بن شاذان (260 ق) می‌انجامد و او هر چند معتبر بوده[64] و این تاریخ در کتاب اثبات الرّجعة (کتاب غیبت)، از علی بن حمزه از امام عسکری (علیه السّلام) نقل کرده است، لیکن به اعتقاد شیخ محمد تقی شوشتری این کتاب فضل بن شاذان به صورت مستند به دست نیامد و نسخه‌ای هم که شیخ حر بدان دست یافت، از خط و شخصی ناشناخته بود و نیاکان رجالی و حدیثی ما بدین گونه نوشتارها اعتماد نمی‌کردند و عمل به آن را اجازه نمی‌دادند.[65]

روایت حکیمه به لحاظ سند از چند طریق نقل شده است. مسعودی این روایت را از طریق گروهی گزارش کرده و نام آنان را چنین ذکر کرده است: علان کلابی، موسی بن محمد غازی و احمد بن جعفر بن محمد.[66] شیخ صدوق نیز به سندش از طریق موسی بن قاسم بن حمزة بن موسی بن جعفر (علیه السّلام) آن را گزارش کرده است.[67] شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبة از چهار طریق: 1.‌ أبو علی مطهری؛[68] 2. موسی بن محمد بن جعفر؛[69] 3.‌ محمد بن ابراهیم؛[70] 4.‌ محمد بن علی بلال،[71] این روایت را ثبت کرده است.  هر چند به لحاظ سند، برخی از این راویان معتبرند و در بعضی دیگر شاید بتوان تردید کرد، با این حال با توجه به متعدد بودن طریق روایت و برجستگی بخشی از این راویان، می‌توان گفت: سند روایت معتبر است، لیکن محتوای این روایت در نقل این تاریخ، اضطراب دارد؛ در گزارش صدوق از موسی بن قاسم از حکیمه تنها به ثبت روز و ماه تولد آن حضرت بسنده شده و سال آن، ذکر نشده است؛ چنان‌که فتال هم این روایت را چنین نقل کرده است.[72]

در نقل شیخ طوسی از ابو علی مطهری و محمد بن ابراهیم و نیز در گزارش مسعودی از حکیمه، روز، ماه و سال این تولد به ثبت رسیده است؛ در نقل شیخ طوسی از موسی بن محمد بن جعفر و محمد بن علی بن بلال، تصریحی بر این تاریخ نشده و تنها با تعبیر «عن حکیمة مثل ذلک»، یا «مثل معنی الحدیث الأول»، بدان پرداخته شده است. روایت محمد بن ابراهیم نیز بر خلاف دیگر روایت‌ها که از ماه شعبان یاد کرده‌اند- از ماه رمضان نام برده است.

این اضطراب تعبیرها در این منابع، حاکی از اشتباه نسخه‌برداران در ثبت دقیق سال و ماه تولد در این روایت‌هاست و به نظر می‌رسد در خصوص ثبت ماه این تولد، نسخه‌بردار به جای ماه شعبان به اشتباه، ماه رمضان را ثبت کرده و در ثبت سال، به جای 256، به اشتباه سال 255 را ثبت کرده است. مسعودی و طوسی از علّان کلینی یا کلابی گزارشی را در این خصوص با یک عبارت و دو تاریخ ثبت کرده‌اند[73] که این نظریه (اشتباه نسخه‌بردار) را پشتیبانی می‌کند. در نقل مسعودی و طوسی از علّان، این تولد پس از دو سال از شهادت امام هادی (علیه السّلام) دانسته شده، لیکن در ثبت دقیق سال آن، مسعودی تاریخ 255 را و طوسی 256 را ثبت کرده‌اند؛ در حالی که به اتفاق مورخان امام هادی (علیه السّلام) در سال 254 شهید شد[74] و دو سال پس از آن، سال 256 خواهد بود، نه 255. این تفاوت در ثبت روایت یک راوی در دو کتاب، گواهی گویا بر اشتباه یاد شده به شمار می‌آید. شیخ طوسی با این‌که روایت حکیمه را از راه‌های یاد شده ثبت کرده، تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 255 را برنتابیده و از روایت‌هایی که این تولد را سال 256 دانسته‌اند، حمایت کرده است،[75] و این خود، گواهی دیگر بر اشتباه پیش گفته، شمرده می‌شود.

در خور یادآوری است، کلینی در الکافی، در بخش تولد امام عصر (علیه السّلام)[76] هیچ اشاره‌ای به روایت حکیمه نکرده، ولی در آن قسمت که از مشاهده‌کنندگان آن گرامی نام می‌برد، به نقل این روایت از استادش محمد بن یحیی عطار پرداخته است که در سندش راویانی جای دارند که صدوق نیز از استادش محمد بن حسن بن ولید این روایت را از همان راویان گزارش کرده است. کلینی در این روایت تنها به این مطلب بسنده کرده که «حکیمه در شب تولد آن بزرگ و پس از آن، حضرت را مشاهده کرد».[77] از این‌که کلینی، این روایت را در بخش تاریخ تولد، ثبت نکرده، می‌توان چنین نتیجه گرفت که کلینی نسخه‌ای از این روایت را در اختیار داشت که در آن، سال تولد، ثبت نشده بود؛ چنان‌که در گزارش صدوق چنین بود و در صفحه‌ی قبل گفته شد. مجلسی برای تاریخ این توقیع توجیهی ذکر کرده که به سامان نیست؛ چنان‌که در پاورقی مشاهده می‌کنید.[78]

در برخی از منابع و مصادر سنیان نیز تاریخ تولد امام عصر (علیه السّلام)، سال 255 ذکر شده است که باید گفت با رویکرد به همین منابع و گزارش‌های یاد شده‌ی شیعیان بوده است؛ چرا که یا بدون استناد به مدرکی، آن را ثبت کرده‌اند؛ چنان‌که ابن خلکان چنین کرده[79] و ابن طولون و ابن حجر هیتمی (974 ق) از او نقل کرده‌اند؛[80] و یا از کسی نقل کرده‌اند که به احتمال، شیعه مذهب بوده؛ چنان‌که سیوطی و شعرانی حنفی (973 ق) با پذیرفتن اصل این تولد، سال آن را 255 هجری، به استاد سیوطی، شیخ حسن عراقی نسبت داده‌اند[81] و یا همانند ابن صباغ مالکی (855 ق) با نقل از الإرشاد مفید[82] بدان پرداخته‌اند. دیگر مصادر پسین نیز چنین رویه‌ای را ادامه داده‌اند.[83]

2.‌ گویه تولد در سال 254

گویه دیگر در این خصوص، تولد آن گرامی در سال 254 است. این سخن را، فقط شیخ صدوق در یک گزارش خود در کمال الدین و در پی او شیخ مفید در مسارّ الشیعه نقل کرده‌اند.[84] شیخ صدوق این گزارش را از سه راه به عقیدِ[85] خادم پیوند می‌دهد؛ در طریق نخست از ابوالحسن علی بن محمد حبّاب یا خشّاب، از ابولأدیان، از عقید خادم، و در طریق دوم از ابو محمد بن خیرویه تستری، از حاجز وشّا، از عقید خادم و در طریق سوم از ابو سهل بن نوبخت از عقید خادم نقل کرده است. این گزارش صدوق که سند نقل مفید هم هست به چند جهت مورد مناقشه است:

نخست آن‌که صدوق این گزارش را از ابو الحسن علی بن حسن بن علی که از نوادگان امام باقر (علیه السّلام) است –[86]  نقل کرده و او گفته است: من این مطلب را در یکی از کتاب‌های تاریخی یافتم؛ ولی از این کتاب نام نبرده است.[87] گفتنی است رجال‌شناسان به این گونه نقل‌ها، به ویژه در مواردی که با معارض معتبری رو‌به‌رو باشند، توجه نمی‌کنند.

دوم این‌که سند این روایت بی‌دغدغه نیست؛ زیرا راویانی که در این نقل جای دارند، برخی معتبر و برخی دگر ناشنان‌اند. حاجز وشّا، فردی معتبر، بزرگ منزلت و از وکیلان ناحیه مقدسه به شمار می‌آمد؛[88] چنان‌که دراعتبار ابو سهل نوبختی نیز جای تردید نیست همان‌گونه که بیان شد – [89] لیکن ابو الحسن علی بن محمد حبّاب یا خشّاب، ابوالأدیان، ابو محمد بن خیرویه تستری به لحاظ رجالی ناشناس‌اند و درباره اینان مطلبی به ثبت نرسیده است.[90] نام ابوالأدیان، تنها در کمال‌الدین به نقل از همان منبعی (برخی کتاب‌های تاریخی) که این تاریخ (سال 254) از آن نقل شده، در ردیف خادمان و نامه‌رسانان امام عسکری (علیه السّلام) به دوستانش در شهرها و روستاها ثبت شده است؛[91] ولی چنان‌که گفته شد این منبع ناشناخته است. در لغت‌نامه دهخدا این نام، برای ابوالحسن علی بصری صوفی یاد شده است. او در قرن سوم می‌زیست و چون فراوان مناظره می‌کرد، ابوالأدیان نامیده شد،[92] لیکن این شخص به جهت جدایی فکری که با امام عسکری (علیه السّلام) داشت، ممکن نیست از خادمان و راویان آن بزرگوار باشد و اگر هم چنین باشد، معتبر نیست. به هر روی ابوالأدیان فردی ناشناس است.

درباره عقید خادم هم منابع رجالی سکوت کرده‌اند،[93] لیکن شیخ طوسی وی را از نژاد سیاهان و خدمتکار امام هادی (علیه السّلام) دانسته که از امام عسکری (علیه السّلام) دایگی کرده است. به گفته ابو سهل نوبختی: وی به هنگام شهادت امام عسکری (علیه السّلام) حضور داشت و امام (علیه السّلام) او را برای آوردن کودکش، به اتاقی دیگر فرستاد و وی فرمان برد.[94] این عقید خادم به شهادت این گزارش شیخ طوسی، گرچه خدمتکار با فضیلت و ارزشمند امام هادی (علیه السّلام) بوده؛ ولی گزارش صدوق از وی در خصوص تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 254، از منابعی ناشناخته است و شاید همین ناشناختگی، سبب شد که مرحوم صدوق در کمال الدین در فصل مربوط به تاریخ تولد امام عصر (علیه السّلام) به این گزارش عقید خادم نپردازد و آن را در آخر فصلِ دیگر که از مشاهده‌کنندگان آن گرامی نام برده به ثبت برساند و این خود، حکایت دارد که صدوق این تاریخ را برنتابیده است. شیخ مفید هم گرچه این گویه را در مسار الشیعة ثبت کرده، در الإرشاد آن را نپذیرفته است.[95]

سوم این‌که این گزارشِ عقید خادم به لحاظ درون‌مایه، با روایت حکیمه که عقید خادم آن را تصدیق کرده در ستیز است؛ چون تولد امام (علیه السّلام) در روایت حکیمه، نیمه شعبان بدون نام بردن از سال آن ثبت شده[96] و در روایت عقید، ماه رمضان با ثبت سال آن آمده است. وانگهی این روایت عقید خادم با روایت‌های فراوان دیگر نیز تنافی دارد؛ چرا که در این گزارش به گواهی برخی نسخه‌ها، این تولد، شب جمعه اول ماه رمضان سال 254 هجری دانسته شده و در نقل نسخه‌های دیگر، این تولد، شب جمعه‌ای از ماه رمضان 254 ثبت شده است.[97] این در حالی است که به شهادت روایت‌های فراوان دیگر که بخشی از آن‌ها معتبرند و ذکر خواهند شد – [98] امام عصر (علیه السّلام) در ماه شعبان تولد یافت نه در ماه رمضان. افزون بر آن، در ردیف راویان این گزارش نام ابو سهل نوبختی جای دارد، در حالی که او در روایت دیگر، این تولد را در سال 256 دانسته است.[99] این همه، نشانه‌اند بر این‌که در ثبت عدد 254 به جای 256 و نیز واژه ماه رمضان به جای ماه شعبان، در این روایت خطایی رخ داده است.

3.‌ گزارش تولد در سال 257

گزارش دیگر در خصوص سال تولد امام عصر (علیه السّلام)، سال 257 هجری است که نخستین بار، خصیبی بدان پرداخته و از چند طریق آن را به ثبت رسانده است:

1.‌ از طریق افرادب به نام‌های محمد بن اسماعیل و علی بن عبدالله حسینیان، از ابو شعیب محمد بن نصیر، از ابن فرات از محمد بن مفضل از امام صادق (علیه السّلام) که آن گرامی درباره تولد حضرت مهدی (علیه السّلام) چنین پیشگویی کرد: وی در سال 257، متولد خواهد شد.

2.‌ از طریق شخصی به نام موسی بن مهدی جوهری از امام عسکری (علیه السّلام) مبنی بر این‌که وی در سال 255 هجری با امام عسکری (علیه السّلام) دیدار کرد و درباره فرزندش پرسید. آن گرامی پاسخ داد: پسرم پیش از طلوع فجر هشتم شعبان سال 257، متولد خواهد شد. و  بی‌کم و کاست چنین شد.

3.‌ از طریق افرادی به نام‌های جعفر بن محمد رامهرمزی، از ابوالحسین بن ثوابه و ابو عبدالله جمّال، مبنی بر این‌که امام عصر (علیه السّلام)، در صبح جمعه، هشتم شعبان سال 257 متولد شد.

4.‌ با تعبیر «گروهی از عالمان بزرگ که علان کلابی، موسی بن محمد غازی و احمد بن محمد بن جعفر در میان آنان بودند» به این گزارش پرداخته که هر یک از اینان با سندشان از حکیمه دختر امام جواد و عمه امام عسکری (علیه السّلام) نقل کرده‌اند که امام مهدی (علیه السّلام) در سال 257 هجری متولد شد.[100]

درباره این گزارش‌های خصیبی باید گفت: با چشم پوشی از ایرادی که برخی از رجال‌شناسان درباره شخص خصیبی و گزارش او دارند،[101] این گزارش‌ها بی‌مناقشه‌ نیستند؛ چرا که افزون بر جنبه‌ی پیشگویی داشتنِ گزینه نخست، راویان یاد شده در گزینه‌های یک، دو و سه به جز محمد بن نصیر که از منحرفان به شمار می‌آید – [102] در کتاب‌های رجالی ناشناس‌اند و با کاوش فراوانی که در این منابع انجام شد، نامی از آنان مشاهده نشد.[103] در خصوص گزینه چهارم که به حکیمه می‌انجامد، در سندش راویانی جای دارند که مسعودی هم از اینان، همین تولد را گزارش کرده و در نقل مسعودی، این تولد، سال 255 دانسته شده است.[104] این در حالی است که خصیبی (334 ق) و مسعودی (346 ق) معاصر بودند. تفاوت و اضطراب در ثبت یک مطلب با یک سند از دو نفری که در یک دوران می‌زیستند، حکایت از این دارد که نسخه‌بردار در ثبت آن اشتباه کرده است و به چنین گزارش مضطربی نمی‌توان اعتماد کرد؛ به ویژه آن‌که در برابر چنین گزارشی، نقل‌های معتبر و در خور اعتنایی، در دست است که این تولد را در تاریخ دیگر می‌دانند؛ چنان‌که گفته شد.

پس از خصیبی، حسن بن محمد قمی، با تعبیر (به روایتی) و ابن رُستم طبری به نقل از حکیمه به این تاریخ پرداخته‌اند[105] و در پی اینان فتال هم با تعبیر «روایت شده» آن را ثبت کرده و نپذیرفته است.[106] طبری این نقل را به ترتیب از ابوالحسین محمد بن هارون، از پدرش هارون بن موسی تلعکبری، از ابو علی محمد بن همام اسکافی، از ابو عبدالله جعفر بن محمد بن مالک فزاری از محمد بن جعفر، از ابونعیم محمد بن احمد انصاری، از محمد بن قاسم علوی از حکیمه ثبت کرده است. این گزارش به لحاظ سند بی‌اشکال نیست و در میان راویان آن، دو گروه از افراد معتبر[107] و ناشناس یا بی‌اعتبار[108] جای دارند؛ اما به لحاظ محتوا و اصلِ تولد امام عصر (علیه السّلام) از زبان حکیمه، این نقل با تمامی گویه‌های دیگر که درباره چگونگی تولد آن حضرت سخن گفته‌اند، هماهنگ بوده؛ ولی از نظر تاریخ تولد آن حضرت ، تنها با نقل خصیبی همسو است و در ارزیابی گزارش خصیبی گفته شد که نقل وی مورد اعتماد نیست. مگر آن‌که پشتیبان داشته باشد؛ در حالی که در این‌جا معارض دارد نه پشتیبان. ناهماهنگی نقل طبری با نقل‌های یاد شده درباره این تاریخ، چنین حکایت دارد که یا نسخه‌بردار در ثبت این تاریخ خطا کرده و یا برخی از راویان مانند جعفر بن محمد فزاری به خطا یا عمد، در این گزارش تصرف کرده‌اند. این احتمال از آن‌جا برمی‌خیزد که پاره‌ای از منابع رجالی، با ثبت کتابی درباره تاریخ امامان (علیه السّلام) به نام فزاری افزوده‌اند: او درباره تولد امام عصر (علیه السّلام) حرف شگفت‌آوری نقل کرده و از افراد ناشناس و مجهول روایت می‌کرده است.[109] چه بسا در ثبت تاریخ تولد حضرت نیز این اشتباه را مرتکب شده باشد. بدین جهت نمی‌توان به این تاریخ اعتماد کرد.

4.‌ گویه تولد در سال 258

این گویه نخستین بار در گزارش ابن أبی الثلج ثبت شده[110] و در پی او حسن بن محمد قمی، پس از آن‌که سال 255 را انتخاب کرده با این تعبیر «و در شجره،[111] سنة ثمان و خمسین و مأتین» به نقل این تاریخ پرداخته است. سپس محمد بن طلحه شافعی این گزارش را ذکر کرده است.[112] گفتنی است پیش از این ابن طلحه، ابن ازرق (510 زنده در 566) آن را نقل کرده، اما نپذیرفته است و بر تولد امام (علیه السّلام) در سال 256 تأکید کرده است.[113] به هر روی، این نقل مورد مناقشه است؛ نخست بدین جهت که راوی ابن أبی الثلج، احمد بن محمد فاریابی یا غربالی است و او نزد رجال‌شناسان، فردی ناشناس است[114] و به چنین گزارشی در برار گزارش‌های معتبر نمی‌توان اعتماد کرد. وانگهی از شواهد تاریخی برمی‌آید، این گویه، به توقیع امام عسکری (علیه السّلام) به محمد بن علی بن بلال نظر دارد. کلینی از طریق استادش علی بن محمد، از محمد بن علی بن بلال چنین نقل کرده است: «امام عسکری (علیه السّلام) دو سال پیش از شهادتش در پیامی به او از جانشین خود خبر داده و این پیام سه روز پیش از شهادتش نیز تکرار شده است».[115]‌ شیخ مفید، سپس ابوصلاح حلبی و طبرسی نیز از کلینی همین توقیع را ثبت کرده‌اند.[116] پس نخستین گزارشگر سال 258 هجری، با آگاهی از این پیام، گمان کرده است در این سال، جانشین امام عسکری (علیه السّلام) دیده به جهان گشود و این سال را به نام سال تولد آن حضرت گزارش کرده است. سپس این اشتباه به وقایع‌نگاران بعدی نیز منتقل شده است.

گفتنی است این گمان و اشتباه بدان جهت بوده که تولد آن گرامی پنهانی رخ داد و جز یاران ویژه امام عسکری (علیه السّلام) عموم مردم از آن بی‌خبر بودند؛ چنان‌که توقیع امام عسکری (علیه السّلام) به احمد بن اسحاق قمی در این خصوص نیز به این نکته اشاره دارد. آن حضرت در این پیام چنین فرموده است: پسرم متولد شده و خدا بدین تولد ما را خرسند کرد و دوست می‌دارم به تو نیز خبر دهم تا خدا شما را هم خرسند گرداند و این مطلب باید نزد تو پنهان بماند و مردم از آن، آگاه نشوند؛ چرا که [به اقتضای شرایط] ما این خبر را جز  برای کسانی که به ما نزدیک‌اند و ولایت ما را پذیرفتند، برای دیگران اظهار نمی‌کنیم».[117]

تأکید می‌شود منابع درباره تاریخ ولادت معصومانی که تولدشان علنی بوده این همه اختلاف دارند و گزارش‌های اشتباه نقل کرده‌اند. پس این اندازه اشتباه و اختلاف درباره تولد حضرت حجت (علیه السّلام) امری طبیعی است.

5. گویه تولد در سال 252

گویه تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 252 هجری، نخستین بار در گزارش خاتون آبادی (1105 1195 ق) ثبت شده است. او پس از پذیرفتن گویه‌ی دیگر، این گزارش را با تعبیر «و نیز گفته‌اند» ثبت کرده است[118] که در حقیقت، آن را برنتابیده است. این گزارش در هیچ یک از منابع کهن و مصادر پیش از وی ثبت نشده است؛ حتی مجلسی نیز که در بحار و مرآة العقول[119] تلاش کرده تمامی گزارش‌های به دست آمده در این خصوص را گرد آورد، از آن، نام نبرده؛ چنان‌که در دیگر کتاب‌های وی هم، گزارش نشده است. این پژوهش با تتبع فراوان در منابع و مصادر، برای خاستگاه این گزارش دو احتمال می‌دهد:

1.‌ این گزارش از سخن شهرستانی (548 ق) برخاسته است. وی درباره گروهای شیعی دوازده امامی که پس از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) می‌زیستند، گزارشی دارد و آن را در این گزارش، چهارده گروه معرفی کرده و در خصوص گروه ششم چنین گفته است: «اینان اعتقاد دارند، امام عسکری (علیه السّلام) پسری به نام محمد داشت که جانشین او شد و این فرزند دو سال پیش از درگذشت پدرِ امام عسکری (علیه السّلام)[120] تولد یافت».[121] گفتنی است دو سال پیش از شهادت امام هادی (علیه السّلام) با سال 252 انطباق دارد، لیکن این گزارش شهرستانی مخدوش است؛ چرا که سخن وی ریشه در گزارش نوبختی (320 ق) دارد و همسانی ساختار و محتوای دو نوشته بر این مطلب گواهی می‌دهد. نوبختی درباره اعتقاد گروه‌های چهارده‌گانه‌ی پیش گفته، مطالبی بیش از شهرستانی نگاشته و باور گروه ششم را چنین دانسته است: «اینان اعتقاد دارند که پسر امام عسکری (علیه السّلام) به نام محمد، پس از وفات پدر، جانشین آن گرامی شد و او، همان قائم منتظر است که چند سال پیش از درگذشت امام عسکری (علیه السّلام) دیده به جهان گشود».[122] نوبختی در این گزارش، تولد این کودک را پیش از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) دانسته نه پیش از شهادت امام هادی (علیه السّلام)، وانگهی تاریخ این سال را مشخص نکرده  که چه سالی بود.

پس این بخش از گزارش شهرستانی، آمیختگی دارد. و در این آمیختگی دو احتمال است:

نخست این‌که در جمله «بل وُلد له ولَدٌ قبل وفاة أبیه بسنتین»، واژه «أبیه» افزوده شده و عبارت اصلی آن «قبل وفاته» بوده است؛ یعنی دو سال پیش از وفات امام عسکری (علیه السّلام) فرزندی برای او متولد شد. یا ضمیر «ه» در واژه «أبیه» به کلمه «ولدٌ» باز می‌گردد؛ یعنی آن کودک دو سال پیش از شهادت پدر خود متولد شد. طبق هر یک از این دو معنا این گزارش با نقل تولد آن گرامی در سال 258 منطبق خواهد بود که مخدوش بودن آن گزارش بررسی شد.

احتمال دوم این است که در عبارت یاد شده شهرستانی، واژه «قبل» به اشتباه، به جای کلمه «بعد» ثبت شده و در حقیقت عبارت او چنین بوده: «بل وُلد له ولدٌ بعد وفاة أبیه بسنتین». در این فرض، تولد حضرت مهدی پس از دو سال از وفات امام هادی (علیه السّلام)، با سال 256 هجری منطبق می‌شود که سخن صحیح نزد این پژوهش، همین است.

2.‌ شاید بتوان گفت گزارش خاتون آبادی (252 هجری) به گویه تولد آن گرامی در سال 258 باز می‌گردد؛ یعنی نسخه‌بردار به خطا، به جای جمله «مولده لثمان و خمسین و مأتین» تعبیر «مولده للثانی و خمسین و مأتین» را ثبت کرده و این گونه خطا، فراوان بوده و هست.

6.‌ گویه تولد در سال 260

گویه دیگر این است که آن گرامی پس از سپری شدن هشت ماه از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) در سال 260 هجری به دنیا آمد. این سخن در برخی از منابع شیعیان و مصادر سنیان ریشه دارد؛ از شیعیان تنها نوبختی به نقلش پرداخته و آن را دیدگاه یکی از گروه‌‌های شیعی دوازده امامی دانسته که در آن دوران می‌زیستند. به گفته نوبختی اینان بر این باور بودند که از یک سو، امام عسکری (علیه السّلام) تا زنده بود فرزندار نشده بود و در حالی درگذشت که کسی به عنوان فرزند آن حضرت شناخته نشد و همگان نیز بر این مطلب آگاهی داشتند؛ چون اگر فرزندی داشت، پنهانش نمی‌کرد؛ چنان‌که دیگر امامان (علیه السّلام) پنهان نکردند. از جانب دیگر، یکی از کنیزانش باردار بود و حاکم وقت [معتمد عباسی] از وضعیت این کنیز با خبر بود و بدین سبب فرمان داد، میراث امام (علیه السّلام) را تا مدتی، میان وارثان تقسیم نکنند، شاید آن فرزند تولد یابد. این وضعیت تا وقتی که از تولد فرزند امام عسکری (علیه السّلام) ناامید گشتند، ادامه داشت، لیکن این فرزند پس از هشت ماه از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) تولد یافت و از چشمان دیگران پنهان نگه داشته شد و همچنان در پنهانی به سر می‌‌برد و نام او نیز به وصیت پدرش محمد نهاده شد. اینان برای درستی این اعتقاد به حدیثی استدلال کرده‌اند که از امام رضا (علیه السّلام) روایت شده است: «سَتُبتلونَ بالجنین فی بَطنِ اُمّهِ وَ الرَّضیع؛ به زودی [به دو چیز] به جنینی که در رحم مادرش هست و به کودک شیرخوار، آزموده می‌شوید».[123]

در مصادر سنیان، نخستین بار ذهبی (748 ق) با تعبیر «گفته شده» به نقل این گزارش  پرداخته و آن را برنتابیده و اصل اعتقاد به ولادت حضرت مهدی (علیه السّلام) و سال تولد و شیوه آن را بی‌خردی دانسته که این تعبیر و روش، غیرعالمانه و به دور از ادب نگارش و پژوهش است. ذهبی افزوده است: میراث این جنین تا هفت ماه توقیف شد و جعفر برادر امام عسکری (علیه السّلام) [پس از درگذشت او] مدعی شد که وارث برادرش است و در پی دستیابی اموالش برآمد و با مشاهده این مطلب که ادعای بارداری کنیز برادرش بی‌ثمر بوده و فرزندی متولد نشده، میراث برادر را به دست آورد.[124]

پس از ذهبی، ابن خلدون (732 808 ق) این گویه را نقل کرده و گفته است: امام عسکری (علیه السّلام) در حالی در سال 260 هجری درگذشت که [کنیزی] باردار، به جای گذاشت و از او فرزندی به نام «محمّد» تولد یافت. این کودک به اعتقاد برخی بازداشت شد و به باور برخی دگر، همراه مادرش به سرداب خانه امام عسکری (علیه السّلام) رفت و از آن‌جا ناپدید گشت. شیعیان آنان پس از درگذشت [امام] حسن عسکری به امامت این کودک اعتقاد و انتظار ظهورش را دارند.[125]

پیش از بررسی این گویه، این نکته را یادآوری می‌شود که چون امام عسکری(علیه السّلام) در شرایط دشوار سیاسی به سر می‌برد و عباسیان در پی دستیابی به مهدی منتظر و به قتل رسانیدن وی بودند و به جعفر کذاب نیز اعتمادی نبود، آن بزرگوار، بارداری کنیز و تولد فرزندش را پنهان کرد و جز به دوستان مورد اعتمادش به دیگران گزارش نکرد،[126] تا بتواند خطر دشمن را دفع کند و به شجره امامت استمرار بخشد.

اینک در بررسی این گویه باید گفت این دیدگاه به چند جهت، پذیرفتنی نیست:

1.‌ این سخن که «امام عسکری (علیه السّلام) تا زنده بود فرزندی نداشت»، نادرست و بی‌مدرک است، بلکه از آن بزرگوار روایت‌های معتبر در دست هست که بر تولد امام عصر (علیه السّلام) در دوران زندگی پدر تصریح دارد. برخی از این روایات که تاریخ تولد حضرت در آن‌ها ثبت شده، ذکر شد.[127]

  1. ‌روایتی که از امام رضا (علیه السّلام) در این خصوص نقل شده هر چند به لحاظ سند، برخی از راویانش معتبرند[128] و از برخی دیگر،[129] چندان اطلاعی در دست نیست، لیکن در مقایسه با روایت‌هایی که تاریخ تولد حضرت را در زمان امام عسکری (علیه السّلام) دانسته‌اند، اطلاق دارد و قانون اطلاق و تقیید درباره آن‌ها اجرا می‌گردد؛ چون محتوای آن، هیچ اشاره‌ای به تاریخ و چگونگی این تولد نکرده، و امام (علیه السّلام) فقط فرمودند: شما به زودی به جنین در رحم مادرش و به کودک شیرخوار، آزموده می‌شوید؛ ولی روایت‌هایی که تولد این کودک را در دوران زنده بودن امام عسکری (علیه السّلام) دانسته‌اند تاریخ این تولد و چگونگی آن را مشخص کرده‌اند و آمار این روایات اندک نیست. این روایت‌ها به دو صورت گزارش شده‌اند، صورت نخست آن، روایت‌هایی هستند که به تاریخ این تولد پرداخته‌اند،[130] گروه دیگر روایت‌هایی هستند، از افرادی نام می‌برند که امام عسکری (علیه السّلام) تولد این کودک را به آنان گزارش کرده یا اینان در زمان حیات آن بزرگ به زیارت کودک پیش گفته تشرّف یافتند، در این خصوص می‌توان به کتاب الغیبة، کمال الدین صدوق و کتاب الغیبة شیخ طوسی مراجعه کرد.

گفتنی است کتاب الغیبة نعمانی (363 ق) پس از نوبختی، دومین منبعی به شمار می‌آید که حدیث یاد شده از امام رضا (علیه السّلام) را با تفصیل بیشتر نقل کرده[131] و تعبیر «ستبتلون بالجنین فی بطن امّه و الرضیع» در این روایت به غیر عادی بودن اصل جریان تولد، و شیرخوارگی آن حضرت اشاره دارد؛ چنان‌که در روایت پیش گفته‌ی حکیمه، این نکته از زبان امام عسکری (علیه السّلام) تبیین شده و شیرخوارگی او به شیر خوردن حضرت موسی تشبیه شده است؛ یعنی غیر عادی بودن آن؛[132] چنان‌که روایت محمد بن عبدالله طهوی، دوران بارداری مادر آن حضرت را، همانند بارداری مادر موسی، پنهانی و غیرعادی و علت این مطلب را کینه‌توزی عباسیان دانسته است، همانند کینه‌توزی فرعون درباره حضرت موسی (علیه السّلام).[133]

اما این‌که چرا امام رضا (علیه السّلام) چنین مطلبی را پیشگویی کرده‌اند، می‌توان گفت چنین اتفاقی در مورد خود امام رضا (علیه السّلام) رخ داد وامام دیر فرزنددار شد و برخی درباره جانشین او شک کردند[134] و امام رضا (علیه السّلام) از جانشینِ خود، خبر داد و فرزند آن حضرت، به وقت خود، تولد یافت. همچنین درباره امامت امام جواد (علیه السّلام) در کودکی تشکیک می‌شد که امام رضا (علیه السّلام) به نبوت حضرت عیسی (علیه السّلام) در کودکی استناد می‌کرد، چنان‌که گفته شد.[135] بر این اساس امام رضا (علیه السّلام) به یاران خود هشدار داد و آینده‌نگری کرد که حادثه‌ای مشابه آن، بعدها رخ می‌دهد و شیعیان در آن، آزموده می‌شوند و این حادثه با شرایطی که دارد شدیدتر و سخت‌تر از جریان امامت امام جواد (علیه السّلام) در کودکی است، چنان‌که تعبیر «ستبتلون بما هو اشدّ و اکبر» در همین روایت بر  این مطلب گواهی دارد.

3.‌استدلال اینان بر بارداری کنیز امام عسکری (علیه السّلام) به وقت شهادت او و پس از آن و آگاهی حاکم وقت از آن، سُست و بی‌بنیان است؛ چراکه مطرح شدن این بارداری، شایعه‌ای بود که در پی اقدام جعفر برادر امام (علیه السّلام) پدید آمده بود. جعفر به جهت پایبند نبودن به آموزه‌های دینی، مورد اعتماد امام عسکری (علیه السّلام) نبود و آن بزرگوار تولد پسرش را به او گزارش نکرده بود.[136]  پس از شهادت امام یازدهم (علیه السّلام) جعفر ادعای جانشینی کرد و برای دستیابی به میراث برادرش، با حکومت عباسی هم‌دست شد؛ چرا که آنان در پی دستگیری مهدی منتظر بودند. پس با هماهنگی یکدیگر خانه ابومحمد (علیه السّلام) را در مراقبت گرفتند؛[137] حتی زنان قابله را برای کنیزان وی گماشتند و مادر امام عصر (علیه السّلام) را در مراقبت ویژه قرار دادند. این گونه وانمود شده بود که وی به جنینی باردار است،[138] لیکن حدود هشت ماه گذشت و جنینی متولد نشد و آنان ناامید گشتند و جعفر به میراث امام عسکری (علیه السّلام) دست یافت.[139] صاحبان گویه‌ی 260 هجری هم به این ناامیدی اعتراف دارند، چنان‌که گفته شد؛ ولی بازداشت بودن مادر امام عصر (علیه السّلام) نزد عباسیان ادامه یافت و آنان در این خصوص تا سال 262 سردرگم بودند. سرانجام زنگیان در بصره شورش کردند و در سال 263 عبیدالله بن یحیی بن خاقان وزیر، درگذشت[140] و خاندان معتمد، سامرا را ترک کردند و از مادر امام عصر (علیه السّلام) غافل شدند و آن گرامی گریخت.[141]

گزارش ذهبی و ابن خلدون نیز با رویکرد به شایعه‌ی پیش گفته بوده، بی‌آن‌که در این موضوع تحقیقی صورت پذیرد. با پژوهشی که در این‌جا انجام گرفت، بی‌پایگی این شایعه روشن گشت. افزون بر آن‌که شیخ صدوق از ابوعلی خیزرانی که از محبّان و معاصران امام عسکری (علیه السّلام) بود و پس از آن حضرت نیز عمر کرد. روایتی نقل کرده بدین مضمون: مادر امام عصر (علیه السّلام) پیش از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) درگذشت.[142] پس به گفته این روایت، مادر امام زمان (علیه السّلام) پس از امام عسکری (علیه السّلام) زنده نبود تا بر فرزندی باردار شود و کنیزی که عباسیان پس از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) حبس کردند، مادر امام زمان (علیه السّلام) نبوده است.

ماه

منابع کهن شیعیان و سنیان در خصوص ماه تولد امام عصر (علیه السّلام) نیز یک دست نیستند و با پراکنده‌گویی از ماه‌های ربیع الأول، ربیع الثانی، رمضان و شعبان نام برده‌اند. این پژوهش ماه شعبان را ترجیح می‌دهد؛ چنان‌که معروف هم همین است. استدلال بر این سخن را می‌توان در دو بخش پی گرفت: 1.‌ استناد به روایت‌های امام عسکری (علیه السّلام) و منابع متقدم و 2.‌ نقد مستنداتِ دیگر گویه‌ها.

دلیل تولد امام عصر (علیه السّلام) در ماه شعبان

در بخش نخست به روایت‌هایی استناد می‌گردد که همگی جز دو روایت عقید خادم و محمد بن ابراهیم – [143] ماه این تولد را شعبان دانسته‌اند. گفتنی است روایت معتبر حکیمه که به امام عسکری (علیه السّلام) منسوب است در شمار این روایت‌ها است. از این روایات می‌توان چنین نام برد:

الف) روایت حکیمه با سندهای فراوان،[144]

ب)  روایت علی بن محمد، استاد کلینی،[145]

ج) روایت غیاث بن أسید،[146]

د) روایت موسی بن مهدی جوهری،[147]

و) روایت ابوالحسین بن ثوابه و ابو عبدالله جمال.[148]

در خصوص دو روایت عقید خادم و محمد بن ابراهیم نیز، در بخش بررسی روایت‌های سال تولد آن گرامی گفته شد که این دو روایت به دو جهتِ سند و درون‌مایه مورد نقد هستند؛ در سند این دو روایت، افراد ناشناس جای دارند. افزون بر آن‌که روایت عقید را مرحوم صدوق از کتابی ناشناخته با تعبیر «یکی از کتاب‌های تاریخی» نقل کرده است و پیش از این گفته شد که به چنین نوشتاری در برابر نوشته‌های معتبر، نمی‌توان اعتماد کرد. به لحاظ متن هم باید گفت در این دو روایت، به اشتباه، رمضان به جای ماه شعبان ثبت شده است چنان که گفته شد؛[149] چون مستند روایت محمد بن ابراهیم، حدیث حکیمه است و در این حدیث که از طریق‌های دیگر نقل شده و معتبر هم هستند شعبان، ماه تولد آن حضرت دانسته شده است. عقید خادم نیز این روایت حکیمه را پذیرفت.[150] پس تعارض این دو روایت با روایت معتبر حکیمه به جهت اشتباه نسخه‌بردار در ثبت ماه رمضان به جای ماه شعبان است.

 این احتمال نیز به دور نیست که گزارشگر اصلی این مطلب، آن را در ماه رمضان گزارش کرده و شنونده به گمان این‌که این ماه، ماه تولد آن حضرت است، به ثبت آن اقدام کرده است.

با صرف نظر از این روایت‌ها، رویکرد منابع کهن نیز بیشتر به ماه شعبان است. منابع کهن شیعی که نگارندگان آن‌ها در دوران آن حضرت می‌زیستند یا نزدیک به آن دوران بودند و یا به منابع دست نخست دسترس داشتند، این تولد را در ماه شعبان دانسته‌اند؛ حتی بخشی از این نگارندگان که سال تولد حضرت را غیر از سال 256 هجری بیان کرده‌اند، ماه آن را، شعبان دانسته‌اند. در میان اینان بزرگانی چون کلینی، مسعودی، صدوق، مفید، طوسی، ابن رستم طبری، فتال، طبرسی، ابن طاووس، ابن طقطقی، علامه حلّی، شهید اول، کفعمی و شیخ بهایی[151] جای دارند.

در منابع اهل سنت نیز آن دست از نگارندگانی که به این تاریخ پرداخته‌اند جز چند نفر بر تولد آن عزیز در ماه شعبان تأکید کرده‌اند و در این میان می‌توان از بیهقی شافعی (458 ق)، ابن ازرق (زنده در 566 ق)، ابن خلکان (608 681 ق)، ابن صباغ مالکی (855 ق)، ابن طولون (953 ق)، شعرانی حنفی (973 ق)، ابن حجر هیتمی (974)[152] و نیز از برخی نگارندگان مصادر مانند قندوزی (1294 ق)، زرکلی (1389 ق) و غیره[153] نام برد.

نقد گزارش‌های تولد در غیر ماه شعبان

بخش دوم استدلال، نقد گزارش‌هایی است که ماه تولد امام عصر (علیه السّلام) را غیر از ماه شعبان دانسته‌اند و این گزارش‌ها به دو صورت کوتاه و مفصل بررسی می‌گردند:

در بررسی کوتاه باید گفت برخی از این‌ها که از طریق سنیان نقل شده‌اند ماه ربیع الأول، یا ربیع الثانی را ماه تولد دانسته‌اند که نخستین نقل کننده‌ی آن ابن خلکان است و به نقل از ابن ازرق در تاریخ میّافارقین آورده است. خود ابن ازرق هم آن را نپذیرفته و تولد آن گرامی در ماه شعبان را سخن برتر دانسته است.[154] برخی دگر، ماه رمضان را به نام ماه تولد آن حضرت دانسته‌اند که از طریق شیعیان و سنیان به ثبت رسیده است. از شیعیان دو روایت عقید خادم و محمد بن ابراهیم بدان پرداخته‌اند که صدوق در کمال الدین و شیخ طوسی در کتاب الغیبة آن‌ها را نقل کرده‌اند.[155] پاسخ این دو روایت در چند روایت در چند سطر پیش گفته شد. از سنیان نیز نخستین کسی که بدان پرداخته ابن طلحه شافعی است[156] و در پی او برخی از عالمان آنان مثل شیخ عثمان عثمانی و عبد الرحمن صوفی آن را ثبت کرده‌اند؛[157] مستند سخن ابن طلحه روشن نیست. شاید او این سخن را از دو روایت عقید خادم و محمد بن ابراهیم گرفته باشد و شاید مستند دیگری داشته که به دست ما نرسیده است؛ ولی به لحاظ تاریخی، سخنی که درباره معصومان (علیهم السّلام) باشد و به منبع معتبر، مستند نباشد مورد اعتماد نیست.

بررسی تفصیلی این گزارش‌ها در بخش بررسی روز تولد آن حضرت خواهد آمد.

زادروز

تاریخ روز تولد حضرت مهدی (علیه السّلام) نیز همانند گزینه‌های سال و ماه تولد ایشان، از اختلاف نظر تاریخیان مصون نمانده و منابع تاریخی در این خصوص یازده مورد را گزارش کرده‌اند که در این میان روز نیمه شعبان گزارش معروف و مشهور است. این گزارش‌ها بدین شرح‌اند:

-‌ روز نهم ربیع الأول،

– نوزدهم ربیع الأول،

-‌ نهم ربیع الثانی،

‌-‌ اول ماه رجب،

‌- شب جمعه اول ماه رمضان،

-‌ شب جمعه‌ای از ماه رمضان،

– پانزدهم ماه رمضان،

-‌ 23 ماه رمضان،

-‌ سوم ماه شعبان،

–  هشتم ماه شعبان.

مستندات تولد در نیمه شعبان

گزارش تولد امام عصر (علیه السّلام) در نیمه شعبان علاوه بر معروف بودن تاریخی آن[158] از چند جهت در خور استدلال است: نخست می‌توان به روایت‌های منسوب به امام عسکری (علیه السّلام) استناد کرد که روایت معتبر حکیمه نیز از جمله آن‌ها به شمار می‌آید. این روایت‌ها در بخش بررسی سال و ماه تولد آن گرامی نگاشته شدند. افزون بر آن، شیخ طوسی دعایی را برای شب پانزده شعبان به عنوان شب میلاد آن عزیز نقل کرده و خواندش را مستحب دانسته است. گفتنی است تعبیر «استحباب دعا در شب ولادت» یک حکم فقهی شمرده می‌شود و حکم فقهی هر چند از نوع استحباب باشد بدون سندِ معتبر از سوی فقیه صادر نمی‌شود. در این دعا ضمن اشاره به برخی فضیلت‌ها، ویژگی‌ها، غیبت و پنهانی زیستن امام عصر (علیه السّلام)، از تولد آن حضرت در این شب و چگونگی آن، یاد شده که متن آن را در پاورقی مشاهده می‌کنید.[159]

در مرحله دوم می‌توان به گفته‌های راویان و نگارندگان کهن استناد کرد که در زمان آن حضرت می‌زیستند و یا از منابع دست نخست بهره‌مند بودند. نام اینان نیز در بخش بررسی ماه تولد ذکر شد.[160]

سوم این‌که با بررسی و نقد تفصیلی نُه گزارش دیگر، می‌توان درستی و صحت گزارش نیمه شعبان را تقویت کرد. اینک بررسی این نُه گزارش.

نقد نُه گزارش دیگر

1.‌گزارش تولد امام عصر (علیه السّلام) در نهم ربیع الأول را نخستین بار ابن ازرق در تاریخ میّافارقین آورده و ابن خلکان از او نقل کرده است.[161] نسخه کامل کتاب تاریخ میّافارقین اکنون نایاب است. دکتر بدوی عبداللّطیف عوض، دو نسخه خطی ناقص از این کتاب را در موزه‌ای در لندن به دست آورده و به تحقیقش پرداخته و این تحقیق را پایان‌نامه دکترای خود قرار داده است.[162] این محقق برای مورد استفاده قرار دادن این کتاب تلاشی فراوان انجام داد. در همان حال، این کتاب آغاز و انجامی ندارد و موضوع تولد امام عصر (علیه السّلام)، در این بخش باقی مانده از کتاب هم موجود نیست و محقق آن، این مطلب را به نقل از ابن خلکان در مقدمه این کتاب جای داده است. به هر روی نخستین منبعی که اکنون در دست است و به این موضوع پرداخته کتاب وفیات الأعیان ابن خلکان است که به نقل از ابن أزرق، هشتم شعبان را روز تولد امام عصر (علیه السّلام) برگزیده و نهم ربیع الأول را نقل کرده، اما نپذیرفته است. این احتمال نیز به دور از نظر نیست که نخستین گزارشگر این سخن، روزِ به امامت رسیدن امام عصر (علیه السّلام) را که نهم ربیع الأول است به اشتباه روز تولد آن گرامی گزارش کرده است.

2.‌قاضی نور الله شوشتری، نوزدهم ربیع الأول را به نام روز تولد آن حضرت، با تعبیر «ولد تاسع عشر ربیع الأول» به ابن أزرق نسبت داده و منبع نقلش را کتاب وفیات الأعیان ذکر کرده است.[163] این در  حالی است که در وفیات الأعیان چنین آمده است: «و ذکر ابن الأزرق أنّ الحجّة المذکور ولد تاسع شهر ربیع الأول».[164] این تطبیق حکایت دارد که در گزارش قاضی نور الله «عشر» با واژه «شهر» اشتباه شده و این گویه در حقیقت، همان گویه نهم ربیع الأول است.

3.‌ گزارش تولد امام عصر (علیه السّلام) در روز نهم ربیع الثانی را نخستین بار ابن طولون به ابن أزرق نسبت داده[165] و این نیز از اشبتاه وی یا نسخه‌بردار کتاب او به شمار می‌آید که به جای نهم ربیع الأول، نهم ربیع الثانی را ثبت کرده است؛ چرا که گزارشگرِ نخستِ سخن ابن أزرق، ابن خلکان بوده و ابن طولون از وی برگرفته است. در کتاب ابن خلکان تعبیر نهم ربیع الأول، به ابن أزرق نسبت داده شده است.[166]

4.‌ گزارش تولد آن گرامی در اول ماه رجب را بیرجندی (زنده در 1352 ق) از ابن عیاش نقل کرده است.[167] این گزارش در منابع متقدم موجود نیست و تنها مستندش، روایت ابن عیاش است که اگر پشتیبان نداشته باشد پذیرفته نیست؛ چرا که وی همان‌گونه که در قسمت روز تولد امام جواد (علیه السّلام) گفته شد، در سال‌های آخر عمرش مباحث را خلط می‌کرد و به همین جهت نقل‌های او آمیختگی دارد. گفتنی است این گزارش متفرد او در برابر آن همه روایات و نقل‌ها، نشانه‌ی همین آمیختگی است.

5 و 6.‌ دو گزارش تولد حضرت مهدی (علیه السّلام) در شب جمعه اول ماه رمضان یا شب جمعه‌ای از رمضان، به عقید خادم نسبت داده شده که هر یک در نسخه‌ای از کمال الدین صدوق به ثبت رسیده‌اند،[168] این روایتِ عقید خادم، در دو بخش سال و ماه تولد آن حضرت نقد شده و این نکته گفته شد که این روایت به لحاظ سند و محتوا، قوامی ندارد؛ چون صدوق آن را از کتابی ناشناخته نقل کرده و در سندش نیز راویان ناشناس جای دارند. به لحاظ درون‌مایه هم با حدیث معتبر حکیمه تعارض دارد. این در حالی است که عقید خادم روایت حکیمه را پذیرفته[169] و در روایت حکیمه، روز تولد، نیمه شعبان ذکر شده است؛ البته ممکن است عقید خادم این مطلب را در اول ماه رمضان یا در جمعه‌ای از آن، نقل کرده باشد و شنوندگان پنداشتند که چون عقید در خانه امام عسکری (علیه السّلام) می‌زیست و می‌خواست به زودی خرسندی این تولد را به دوستان آن بزرگوار برساند، به سرعت خبر این تولد را به آنان انتقال داده و بدین جهت اینان همان روز را روز تولد امام عصر (علیه السّلام) ثبت کرده‌اند.

7.‌ مستند گویه تولد امام عصر (علیه السّلام) در پانزدهم ماه رمضان، روایت محمد بن ابراهیم است که در دو بخش بررسی سال و ماه تولد آن گرامی، درباره آن، سخن رفت و گفته شد که افزون بر ناشناس بودن برخی از راویان آن، تاریخ پانزدهم رمضان در این روایت، به خطا، به جای پانزدهم شعبان به ثبت رسیده و حدیث معتبر حکیمه بر آن گواهی دارد که این حدیث، این تولد را پانزدهم شعبان دانسته است.

8.‌ گزارش تولد آن حضرت در 22 ماه رمضان را نخستین بار ابن طلحه شافعی ثبت کرده[170] و پس از او برخی نگارندگان سنی مذهب بدان پرداخته‌اند که در بخش بررسی ماه تولد، این مستند نقد شد. البته این احتمال به دور از نظر نیست که بسا ابن طلحه در ثبت این تاریخ خطا کرده باشد و منشأ خطای وی روایتی باشد که از امام صادق (علیه السّلام) در خصوص ندای آسمانیِ هنگام ظهور امام زمان (علیه السّلام) نقل و روز آن، بیست و سوم ماه رمضان دانسته شده است: «فعند ذلک ینادی باسم القائم فی لیلة ثلاث و عشرین من شهر رمضان».[171] ابن طلحه به خطا گمان کرده که مقصود از تعبیر «یُنادَی» در این روایت این است که آن حضرت در این تاریخ، تولد یافت و امام صادق (علیه السّلام) آن را پیشگویی کرده و فرمود: نامش را اعلام می‌کنند. گفتنی است مامقانی در رجالش این گزارش را به الإرشاد مفید منتسب دانسته،[172] لیکن در الإرشاد چنین مطلبی ثبت نشده است.

9.‌ گویه تولد حضرت مهدی (علیه السّلام) در سوم شعبان، در دو کتاب علامه مجلسی به ثبت رسیده است.[173] وی در مرآة العقول این گزارش را از طریق ابن خلکان، به ابن أزرق نسبت داده و این در حالی است که در کتاب ابن خلکان به جای تعبیر «ثلاث من شعبان» واژه «ثمان من شعبان» نقل شده[174] و این حکایت دارد که واژه «ثلاث» با واژه «ثمان» – که مشابه یکدیگر نوشته می‌شوند جابه‌جا شده است. مجلسی در کتاب بحار نیز این گزارش را از کتابی ناشناخته با تعبیر «بعض مؤلفات اصحابنا» ثبت کرده است. گفتنی است این گونه گزارش‌ها در برابر نقل‌های مستند، اعتباری ندارند.

10.‌ دیدگاه تولد امام عصر (علیه السّلام) در هشتم شعبان به چند گزارش مستند است:

الف) به نقل غیاث بن أسید که در کمال الدین صدوق و کتاب الغیبة طوسی[175] آمده است. حسن بن محمد قمی هم که این تاریخ را آورده، معاصر صدوق است و بعید نیست که به همین روایت استناد داشته باشد.

ب)‌ به گزارش خصیبی.[176]

ج) به گفته ابن أزرق که دیدگاه وی بود ابن خلکان آن را ثبت کرده است.[177]

د) به روایت ابن رستم طبری از حکیمه.[178]

در بررسی این گزارش‌ها باید گفت در روایت غیاث بن أسید گرچه به سندش می‌توان اعتماد کرد، چنان‌که پیش از این گفته شد،[179] در ثبت تعبیر «لثمان خلون من شعبان» اشتباه رخ داده است؛ چون این روایت با روایت معتبر حکیمه تعارض دارد. وانگهی بسیاری از نگارندگان کهن شیعی با تأکید بر تولد آن گرامی در پانزدهم شعبان گزارش تولد آن حضرت در هشتم شعبان را برنتابیده‌اند.[180] این نظریه (اشتباه در ثبت) را درباره روایت ابن رستم طبری از حکیمه، نیز باور داریم. افزون بر آن‌که ساختار گزارش وی نشان می‌دهد که این تاریخ (هشتم شعبان) پاره‌ای از روایت حکیمه نیست، بلکه نظر خود طبری است؛ چون از سیاق روایت چنین برمی‌آید که پایان سخن حکیمه، عبارت «دیدار می‌کردم» است و جمله «و کانت اللیلة التی ولد فیها، لیلة الجمعة لثمان خلون من شعبان 257 و یروی لیلة الجمعة النصف من شعبان سنة سبع» کلام طبری است؛ چرا که اگر این عبارت پایانی جزیی از روایت حکیمه باشد، تعبیر «یروی لیلة الجمعة النصف من شعبان» لازم نیست بیاید و با صدر این عبارت سازگاری ندارد؛ چون خود حکیمه به طور مستقیم راوی روایت است و تعبیر «یروی…» در سخن او معنا ندارد. وانگهی راویان دیگری که روایت حکیمه را نقل کرده‌اند و پیش از این ذکر شد هیچ یک، هشتم شعبان را از او نقل نکرده‌اند. این همه، نشانه تصرف، عمدی یا خطایی- در متن روایت طبری است و دغدغه‌ای که در سند این روایت هست،[181]  این باور را پشتیبانی می‌کند.

گزارش خصیبی هم، سندها و راویانش در بخش بررسی سال تولد، نقد شد و بیان شد که مورد اعتماد نیست. دیدگاه ابن أزرق نیز در برابر روایت معتبر حکیمه و نگارندگان بزرگ و کهن که بر تولد آن عزیز در نیمه شعبان تأکید دارند،[182] قوامی ندارد.

کدام روز هفته

در این‌که آن گرامی در چه روزی از هفته تولد یافت، تمامی نگارندگان که بدان پرداخته‌اند، شب جمعه را زمان تولد آن حضرت دانسته‌اند[183] و برخی از اینان با دقت بیشتر، ساعت آن را پیش از طلوع فجر[184] یا هنگام سپیده‌دم[185] ثبت کرده‌اند. تنها شهید اول پس از آن‌که شب جمعه را شب تولد دانسته، ظهر جمعه را با تعبیر «قیل» نقل کرده و نپذیرفته است.[186]

این روز که به محاسبه نجومی 90585 روز پس از آغاز هجرت بوده، مطابق با بیستم مرداد سال 249 شمسی (20/5/249) و برابر با دهم اوت 870 میلادی است.[187]

نتیجه

حاصل سخن این‌که مهدی موعود (علیه السّلام) در نیمه شعبان سال 256 قمری، بیستم مرداد سال 249 شمسی مطابق با دهم اوت 870 میلادی دیده به جهان گشود و عالم مُلک و ملکوت به نور جمالش، نورانی گشت و خاندان امام عسکری (علیه السّلام) و دوستانش خرسند گشته، حلقه امامت و جانشینی پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به کمال رسید.

مکان تولد

به اتفاق مورخانی که در این خصوص نگاشته‌اند، خانه امام عسکری (علیه السّلام) در سامرا محل تولد آن عزیز بوده و این خانه در کوچه‌ای جای داشته که نامش را «راضه» یا «رصافه» می‌گفتند.[188] این خانه؛ هم اکنون همان مکان مقدسی است که بارگاه پاک و ملکوتی دو امام هُمام حضرت هادی و عسکری (علیه السّلام) در آن جای دارد و در این مکان پاک دو قبر دیگر نیز قرار دارد: یکی قبر افتخار زنان، مادر[189] امام زمان (علیه السّلام) حضرت نرجس خاتون که به نام‌های: ریحانه، سوسن، صُقیل،[190] ملیکه دختر یشوعا[191] و مریم دختر زید علوی[192] نیز نامیده می‌شد و دومی قبر حکیمه خاتون، عمه امام عسکری (علیه السّلام). در ضلع غربی این بارگاه ملکوتی مکانی به نام سرداب جای دارد که در فصل گرما مورد استفاده امام هادی و عسکری (علیه السّلام) قرار می‌گرفته است؛ اما این‌که غیبت حضرت مهدی (علیه السّلام) از آن مکان آغاز شده و او آخرین بار درآن مکان رؤیت شده تحقیقی مستقل و مجالی دیگر می‌طلبد.

حُسن ختام

در این‌جا، این نوشتار به شکرانه الهی با روایتی پایان می‌یابد که شیخ صدوق آن را با سند معتبر[193] از امام عسکری (علیه السّلام) چنین گزارش کرده است: احمد بن اسحاق پسر سعد اشعری گوید: [روزی] به محضر امام عسکری (علیه السّلام) تشرف یافتم و تصمیم داشتم از او درباره جانشین پس از وی، بپرسم. امام (علیه السّلام) پیش از پرسش من، سخن آغاز کرد و فرمود: ای احمد بن اسحاق خدا از روزی که آدم را آفرید، زمین را از حجت خود بر خلق، خالی نگذاشت و تا روز قیامت نیز چنین خواهد بود. خدا از همین حجت الهی، از ساکنان زمین بلا را دور می‌کند، باران را فرو می‌فرستد و برکت‌ها را از زمین برون می‌آورد. احمد بن اسحاق گوید پرسیدم: ای پسر پیامبر (ص) امام و جانشین پس از شما چه کسی است؟ امام عسکری برخاست و سریع به اتاق دیگر رفت و در حالی بازگشت که کودکی در بر داشت؛ چون ماه شب بدر می‌درخشید و این کودک حدود سه سال داشت. آن‌گاه فرمود: ای احمد بن اسحاق اگر تو نزد خدا و حجت‌های او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمی‌دادم. [بدان] نام او نام رسول خدا (ص) و مکنّی به کنیه آن گرامی است. این کودک، همان کسی است که زمین را پس از آن‌که بی‌راهگی و ستم فرا گرفت، به دادگری و عدالت می‌‌آورد. ای احمد پسر اسحاق مَثَل این کودک در میان این امت همانند خضر و ذوالقرنین است. به خدا قسم وی را غیبتی در پیش رو است که در دوران این غیبت [از گمراهی] نجات نمی‌یابد جز کسی که به کمک خدا، در باور به امامتش پایدار بماند و برای فرجش به توفیق الهی دعا کند.

احمد بن اسحاق گوید: عرضه داشتم: مولای من، آیا می‌شود نشانه‌ای بیان کنید که موجب آرامش دل من گردد؟ ناگهان آن کودک به سخن آمد و با عربی فصیح (زیبا) فرمود: من باقی مانده [و یادگار حجت‌های خدا] در زمین و از دشمنان خدا انتقام گیرنده هستم. ای احمد بن اسحاق پس از این نشانه روشن، در پی نشانه‌ای دگر مباش. احمد بن اسحاق گوید: در حالی که خرسند بودم از محضر امام عسکری (علیه السّلام) برون رفتم. روز بعد، دوباره به محضر آن گرامی حضور یافتم و گفتم: ای پسر پیامبر از این‌که بر من منت نهادی، بی‌اندازه خرسند شدم [لیکن پرسشی دگر دارم و آن این است که] سنت خضر و ذی‌القرنین درباره جانشین تو چیست؟ امام (علیه السّلام) پاسخ داد: «ای احمد، غیبت طولانی». گفتم: ای پسر پیامبر غیبت او به طول می‌انجامد؟ فرمود: آری به خدا قسم، به اندازه‌ای که بیشتر باورداران آن، از این اعتقاد باز می‌گردند. بر این باور استوار نمی‌ماند جز کسی که خدای بزرگ از او بر ولایت و پیروی ما پیمان گرفته باشد و ایمان را بر صفحه دلش نقش بسته باشد و از جانب راز و غیبی از راز و غیب خدا است. پس آنچه برای تو بیان داشتم بردار و پنهانش بدار و از شاکران باش، تا با ما در جایگاه بلند روز قیامت جای گیری.[194]

به امید آن‌که خدای بزرگ ما را بر باور به آن پنهان پایدار بدارد و دیدگان بی‌رمق ما را به جمال یار، پررمق گرداند. بسی جای خرسندی است که این سطرها به یاری خدای بی‌همتا و عنایت عترت پاک (علیه السّلام)، در روز مبارک میلاد دو مولود بزرگ، حضرت محمّد مصطفی (ص) و سبط رونق‌بخشِ دین مصفای او حضرت صادق (علیه السّلام) به انجام رسید.

                                                                     و من الله التوفیق


جدول تطبیقی ولادت امام دوازدهم (علیه السّلام)

بر اساس تاریخ قمری، شمسی و میلادی

نام

محمد

لقب

مهدی/قائم/منتظر

کنیه

ابوالقاسم

نام پدر

حسن

نام مادر

نرجس/ریحانه

 

 

روز/ ماه/ سال

قمری

شمسی

میلادی

 

ولادت

روز

جمعه/ 15

20

10

 

ماه

شعبان

مرداد

اوت

 

سال

256

249

870

 

 

 

 

 

 

   منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی


[1]. اشعری، المقالات و الفرق، ص 103 و نوبختی، فرق الشیعة، ص 108 112 و ابن خشاب، موالید الأئمة و وفیاتهم (مجموعة نفیسة، ص 201 200) و منابع اهل سنت جز برخی از آن‌ها که ذکر خواهد شد.

[2]. الکافی، ج 1، ص 329، ح 5 و ص 514، ح 1 (خرج علی أبی محمد (ص) حین قتل الزّبیری: «هذ اجزاء من افتری علی الله فی أولیائه، زعم أنّه یقتلنی و لیس له عقب فکیف رأی قدرة الله» و ولد له ولد سمّاه «م ح م د» سنة ستّ و خمسین و مأتین).

[3]. زبیری برگرفته از زبیر به معنای حیله‌گر و کنایه از مهتدی عباسی است (مجلسی، مرآة العقول، ج 4، ص 3) و این بدان جهت بود که وی زهدنمایی می‌کرد و خود را دیندار نشان می‌داد. ابن اثیر بخشی از ستم‌های وی بر مردم را نگاشته، آن‌گاه در نقل سیره او، وی را عبادتگری زاهد و پارسا می‌نامد (الکامل، ج 7، ص 233) که نشانه نیرنگبازی او است. اگر او پارسا بود، پس چرا دستش به خون مردمی آغشته گشت که از او امکانات معیشتی طلب می‌کردند (همان).

[4]. شیخ طوسی، درون‌مایه این پیام را از کلینی با نام «مرفوعه کلینی» نقل کرده؛ ولی در الکافی به دست نیامد. متن آن پیام چنین است: قال ابو محمد (ص) حین ولد الحُجّة (علیه السّلام) زعم الظّلمة أنهم یقتلوننی لیقطعوا هذا النّسل، فکیف رأوا قدرةالله و سمّاه المؤمّل؛ آن‌گاه که حجت (امام عصر (علیه السّلام)) تولد یافت، ابو محمد گفت: ستمگران پنداشتند [پیش از آن‌که صاحب فرزندی بشوم] مرا به قتل برسانند تا نسل امامت را بگسلند، پس اینک قدرت الهی را چگونه دیدند؟ [کنایه از این‌که مهتدی به قتل رسید و در پی قتلش امام عصر (علیه السّلام) متولد شد] (کتاب الغیبة، ص 223، شماره 186 و ص 231، شماره 197). ابن خزاز نیز در کفایة الأثر (ص 289) همین روایت را با کمی تفاوت ثبت کرده است.

[5]. نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 3، ص 185.

[6]. جعفر بن محمد بن قولویه، کامل الزیارات، ص 37 (مقدمه مؤلف) و ص 258، باب 50، ح 3، (و… لکن ما وقع لنا من جهة الثقات من اصحابنا … و لا أخرجت فیه حدیثا روی عن الشذاذ من الرجال…).

[7]. خویی، معجم رجال الحدیث، ج 18، ص 250.

[8]. ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 258، باب 50، ح 3. همین که نام معلی بن محمد در سند کامل الزیارات جای دارد، نشانه اعتبار او است.

[9]. صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 430، ح 3.

[10]. خویی، معجم رجال الحدیث، ج 18، ص 250 251.

[11]. شیخ مفید در کتاب اختصاص (ص 1-2) حدیث معروف «من حفظ من احادیثنا اربعین حدیثاً بعثه الله یوم القیامة عالماً فقیهاً» را از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده و در سند حدیث به ترتیب نام استادش جعفر بن محمد بن قولویه، سپس حسین بن محمد بن عامر اشعری، آن‌گاه همین معلی بن محمد بصری را (با پسوند بصری) جای داده است.

[12]. پیشین، ص 257 259.

[13]. نجاشی، رجال، شماره 1117؛ خویی، معجم رجال الحدیث، ج 18، ص 257 258.

[14]. نجاشی، رجال، شماره 1117.

[15]. یعنی اگر عدالت راوی برای او ثابت نمی‌شد، او را تأیید نمی‌کرد.

[16]. خویی، معجم رجال الحدیث، ج 18، ص 257 258.

[17]. یعنی کسانی که در سند این روایت از صدوق تا معلّی بن محمد حضور دارند افرادی معتبرند.

[18]. پیشین.

[19]. همان، ج 2، ص 286 287، شماره‌های 876 و 878.

[20]. این محمد بن علی، معروف به سید محمد، از فرزندان پرفضیلت امام هادی (علیه السّلام) به شمار می‌آید و تا زنده بود این گمان درباره او می‌رفت که وی جانشین پدر خواهد شد. (الکافی، ج 1، ص 325، ح 2). قبر وی در حدود هفتاد کیلومتری سامرا در مسیر بغداد جای دارد که اکنون به شهری کوچک به نام «سید محمد» معروف است و این مرقد پاک همواره محل زیارت و برآورده شدن حاجت‌های محبان اهل بیت (علیهم السّلام) بوده و هست.

[21]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 326، ح 5.

[22]. این شرایط بس سخت، همواره موجب نگرانی یاران امام هادی (علیه السّلام) بود و آنان با دلهره‌ای که از این دشمنی‌های عباسیان داشتند، درباره جانشین آن حضرت پیاپی جستجو می‌کردند، و امام (علیه السّلام) آنان را به نشانه‌ها، راهنمایی می‌کرد و به صراحت از امام عسکری به نام جانشین خود یاد نمی‌کرد جز در موارد ویژه؛ برای مثال عبدالله بن محمد اصفهانی یکی از یاران امام هادی (علیه السّلام) از آن بزرگوار پرسید: امام پس از شما چه کسی است؟ حضرت از پسرش نام نبرد و همین اندازه فرمود: «صاحبکم بعدی، الذّی یُصلّی علیّ؛ امام شما پس از من، آن کسی است که بر پیکرم نماز بگزارد» راوی می‌گوید: ما حتی ابو محمد را نمی‌شناختیم که پسر او است، لیکن پس از شهادت وی دیدیم که ابو محمد عسکری (علیه السّلام) بر پیکرش نماز گزارد (کلینی، الکافی، ج 1، ص 326، ح 3). این روایت و روایت‌های مشابه از عمق کینه‌توزی و نقشه عباسیان در خشکانیدن شجره امامت و نهایت درایت امام هادی (علیه السّلام) در حفاظت از این شجره ولایت، حکایت دارند. در خصوص کینه‌توزی عباسیان به امام هادی (علیه السّلام) و آل أبی طالب در حکومتشان، به ویژه در دوران امامت امام هادی (علیه السّلام) رجوع کنید به: مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 307) و مجلسی، مرآة العقول، ج 6، ص 106. این کینه‌توزی برای شخص امام عسکری (علیه السّلام) نیز بود؛ حتی مهتدی عباسی تصمیم گرفته بود که آن بزرگوار را به قتل برساند و به اطرافیانش می‌گفت به خدا قسم اینان را از روی زمین برمی‌دارم: «و الله لأجلینّهم عن جدید الأرض» (الکافی، ج 1، ص 510، ح 16).

[23]. کمال الدین، ج 2، ص 430، ح 3.

[24]. خویی، معجم رجال الحدیث، ج 18، ص 258. صدوق از جعفر بن محمد بن مسرور، او از حسین بن محمد اشعری، او از معلی بن محمد گزارش کرده است. دیدگاه رجالیان در خصوص حسین بن محمد و معلی بن محمد، در بررسی سند گزارش کلینی، در متن همین کتاب نگاشته شد. جعفر بن محمد بن مسرور هم در شمار استادان صدوق جای دارد و صدوق در موارد فراوان از وی حدیث نقل کرده و برای او طلب رحمت و رضوان الهی کرده است. وحید بهبهانی گوید: این جعفر به احتمال، همان جعفر بن محمد قولویه قمی بزرگ عالم و نامدار شیعه و نگارنده کتاب کامل الزیارات است که مسرور هم نامیده می‌شد (معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 120 و نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 2، ص 218)، چنان‌که محدث نوری، جعفر بن محمد قولویه (368 ق) را استاد صدوق (381 ق) دانسته و به لحاظ مرتبت روایتی می‌تواند چنین باشد (معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 108). این سخن محدث نوری می‌تواند کلام وحید بهبانی را پشتیبانی کند.

[25]. الإرشاد (مصنفات، ج، ص 349).

[26]. سند شیخ طوسی به کلینی از طریق شیخ مفید و حسین بن عبیدالله و سید مرتضی (ره) بوده و هر سه طریق معتبر است (خویی، پیشین، ج 18، ص 51 54).

[27]. کتاب الغیبة، ص 231، شماره 198.

[28]. إعلام الوری، ج 2، ص 151.

[29]. تقریب المعارف، ص 184، این کتاب، از مصادر کتاب اثبات الهدایة اثر شیخ حر عاملی و کتاب بحار الأنوار مجلسی شمرده می‌شود و به گفته شیخ حر عاملی، کتاب ارزشمندی است (تقریب المعارف، ص 24 (مقدمه))، این کتاب در دوران کنونی، از منابع دست نخست و با اعتبار کلامی و حدیثی به شمار می‌آید.

[30]. تقریب المعارف، ص 184، (ورووا عن عدّة طرق).

[31]. احمد بن محمد بن عبیدالله، همان، احمد بن محمد بن عبدالله انباری است. نام عبدالله در این نسخه، عبیدالله، ثبت شده و درباره وی در متن صفحه‌ی قبل، مطالبی نگاشته شد.

[32]. تقریب المعارف، مقدّمه.

[33]. سند شیخ در این نقل معتبر است؛ چرا که خود وی که رجال‌شناس و حدیث‌شناس است پس از ثبت این دست از روایت‌ها، آن‌ها را صحیح دانسته است (کتاب الغیبة، ص 419). وانگهی، گروهی از عالمان، این روایت را از هارون بن موسی تلعکبری فقیه بزرگ منزل شیعه برای وی نقل کرده‌اند ( کتاب الغیبة، ص 254) و در سند هارون بن موسی به محمد بن عبد ربه همدانی، احمد بن علی رازی و محمد بن علی، جای دارند. احمد بن علی رازی، همان ابن خضیب، ابوالعباس یا ابو علی ایادی است که کتاب‌هایی نگاشته و یکی از آن‌ها به نام شفا و جلا در موضوع غیبت است و شیخ طوسی این کتابش را تحسین کرده است. کتاب‌های احمد بن علی رازی را دو فقیه بزرگ شیعه محمد بن احمد بن داود قمی (368 ق) و هارون بن موسی تلعکبری (385 ق) روایت کرده‌اند (سبحانی، طبقات الفقهاء، ج 4، ص 61، شماره 1284) و شیخ طوسی در کتاب الغیبة بخشی از این کتاب غیبت احمد بن علی رازی را به ثبت آورده که این روایت را نیز فرا می‌گیرد (کتاب الغیبة، صص 253 و 263 و…). یکی از نشانه‌های اعتبار نقل‌های این احمد بن علی، این است که روایت او را هارون بن موسی نقل کرده و احمد نیز از راوی معتبر پیش از خودش روایت کرده که محمد بن علی بن فضل بن تمام بن سکین بن بندار است. به گفته نجاشی (رجال، شماره 1046) وی، امامی و بسیار معتبر بوده و کتاب‌های فراوانی نگاشته است که یکی ازآن‌ها فی عدد الأئمة (علیهم السّلام) نام دارد. محمد بن عبد ربه انصاری همدانی نیز از راویانی است که هارون بن موسی تلعکبری، تمام روایت‌هایش را مورد تأیید قرار داده و نقل آن‌ها را مجاز دانسته است و به گفته شیخ طوسی وی از معصوم (علیه السّلام) روایت نکرده، لیکن شیوه روایتگری او، این بوده که از بزرگانی چون سعد بن عبدالله و عبدالله بن جعفر حمیری قمی و همانند اینان روایت می‌کرده است (قاموس الرجال، ج 9، شماره 6876). این شیوه در نقل روایت، حکایت دارد که او از افراد ضعیف، گزارش نمی‌کرد و می‌توان گفت بدین جهت بود که تلعکبری تمام روایت‌هایش را اجازه نقل داد. و این خود می‌تواند نشانه‌ای باشد بر اعتبار روایت‌های او.

[34]. رجال‌شناسان از نگاه رجالی به احمد بن عبدالله هاشمی نپرداخته‌اند (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 1، ص 356)، لیکن در برخی از کتاب‌های روایی و مناقبی، از او روایت نقل شده که یکی از آن‌ها همین کتاب الغیبة است و یکی از روایت‌ها نیز تشرف وی به دیدار حضرت مهدی (علیه السّلام) در جریان نماز گزاردن بر پیکر پدر بزرگوارش است. مجلسی در بحار (ج 77، ص 298) به نقل از مناقب خوارزمی، خطبه‌ای از حضرت امیر (علیه السّلام) را از او نقل کرده که وی این خطبه را از امام عسکری (علیه السّلام) شنیده است. این خطبه متن و محتوایی درباره اهل بیت به ویژه حضرت مهدی (علیه السّلام) دارد که به لحاظ ارجمندی، صدورش از معصوم (علیه السّلام) را حکایت می‌کند. نقل چنین مطالب نشانه جایگاه علمی و معرفتی او است. پس چنین فردی با این معرفت، ممکن نیست از اعتبار و وثوق برخوردار نباشد. در این‌جا به بخشی از این خطبه توجه شود: «و فینا مکنون العلم و إلینا مصیر الأمور و بمهدینّا تقطع الحجج فهو خاتم الأئمة و منقذ الأمة و منتهی النور و غامض السّر، فلیهنأ من استمسک بعروتنا و حشر علی محبّتنا…».

[35]. در این قسمت از روایت، تعبیر چنین است: «قال فسألت الهمدانی فقلت». از ساختار روایت بر می‌آید که نسخه‌بردار، واژه «الهمدانی» را به اشتباه پس از «فسألت» ثبت کرده و عبارت صحیح چنین است: «قال ابو عبدالله الهمدانی: فلقیت بالمراغه… قال الهمدانی: فسألت فقلت: غلام عشاریّ القد أو عشاریّ السّن لأنه روی انّ الولادة کانت سنة ستّ و خمسین و مأتین…».

[36]. کتاب الغیبة، ص 258 259. شماره 226.

[37]. کشف الغمة، ج 2، ص 449 (به نقل از: مفید، الإرشاد، به صورت یاد شده در متن) و اثبات الهداة، ج 3، ص 441، ح 11 (به نقل از: کمال الدین و کتاب الغیبة) و حلیة الأبرار، ج 2، ص 549 (به نقل از: الکافی) و بحار الأنوار، ج 51، ص 4 (به نقل از: کمال الدین).

[38]. کمال الدین، ص 432، شماره 9 و 12. شیخ طوسی روایت شماره دوازده را در کتاب الغیبة (ص 393) آورده و در ذکر نام راویان، آخرین راوی را عتاب بن أسید، ثبت کرده است. شیخ حر عاملی نیز این روایت را در اثبات الهداة (ج 3، ص 511، ح 338) ثبت کرده، چنان‌که مجلسی نیز در بحار (ج 51، ص 15، ح 15) این روایت را آورده است.

[39]. این دو روایت را این راویان نقل کرده‌اند: روایت شماره نه را علی بن حسن (حسین) بن فرج مؤذن از محمد بن حسن کرخی و او از ابو هارون گزارش کرده است. روایت شماره دوازده را محمد بن ابراهیم پسر اسحاق طالقانی از حسن بن علی بن زکریا و او از ابو عبدالله محمد بن خلیلان، او از پدرش خلیلان و از جدش علی عباسی، آن هم از غیاث بن أسید آورده است. علی بن حسن که در برخی گزارش‌ها علی بن حسین بن فرج مؤذن، ثبت شده، در کتاب‌های رجالی، از او نامی نیست، لیکن صدوق در کتاب الخصال (ج 2، ص 58) و کمال الدین (باب 42، ح 9 و باب 44، ح 1) از او حدیث نقل کرده است و برای او رضوان الهی طلبیده است. پیش از صدوق ابن خزاز در موارد متعدد از او روایت آورده، سپس برای وی طلب رحمت کرده است. پس از صدوق شیخ طوسی نیز همین خبر وی در کمال الدین را به ثبت رسانده است (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 336، شماره 9850 و ص 355 شماره 9934). محمد بن حسن کرخی نامی در کتاب‌های رجالی ندارد، ولی صدوق از راه همین علی بن حسن مؤذن و استاد بزرگش محمد بن حسن بن ولید در دو کتاب کمال الدین (ص 424 و 432) و خصال (ابواب عشره) از او روایت ثبت کرده و شیخ طوسی نیز در کتاب الغیبة (ص 250، شماره 219) و طبرسی در إعلام الوری (ج 2، ص 220) از او روایت کرده‌اند (نمازی، مستدرکات، ج 7، ص 61، شماره 13180 و ص 41، شماره 13081). ابو هارون نام آخرین راوی روایت شماره نُه است. هر چند در کتاب‌های رجالی با این نام از افرادی یاد شده که در عصر دو امام باقر و صادق (علیه السّلام) می‌زیستند و نسب آنان نیز مشخص است، ولی این‌که ابو هارون در این روایت چه کسی است از کتاب‌های رجالی مدرکی به دست نمی‌آید. صدوق در دو مورد در کتاب کمال الدین (ص 432 434) از وی به نام «مردی از اصحاب ما»، یاد کرده است و از خبری که از او نقل کرده، این مطلب به دست می‌آید که امام عسکری (علیه السّلام) به او اعتماد داشت و کودک تازه متولد شده‌اش را در آن شرایط نا امن به او نمایاند. وی در این روایت بخشی از ویژگی‌های جسمانی این کودک را حکایت کرده است.

محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی از مشایخ صدوق است و صدوق با نقل روایت‌های فراوان از او درباره وی تعبیر «رضی الله عنه» به کار برده است. او شیعه خوش عقیده بود و در سند صدوق به ابو سعید خُدری و راوی بزرگ منزلت، احمد بن محمد بن سعید همدانی معروف به ابن عقده (249 333 ق) جای داشت. مرحوم آیت الله خویی می‌گوید: این مطالب دلیلی برای وثاقت او به شمار نمی‌آید (معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 220)، لیکن به گفته برخی از رجال‌شناسان (آیت الله میرزا جواد تبریزی (ره) در درس فقه) «اگر راوی، از افراد معروف باشد و درباره او گزارش منفی نشده باشد به همین اندازه اعتبارش ثابت می‌شود؛ چرا که شخص معروف اگر کاستی رفتاری یا فکری داشته باشد، به سرعت نزد دیگران برجسته گشته و بر زبان‌ها افتد. نبودن گزارش منفی از نبودن اصل کاستی در زندگی او حکایت دارد». محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی یکی از موارد این قانون است. افزون بر آن، اردبیلی، پرس و جوی وی از حسین بن روح در خصوص راز شهادت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) (کمال الدین، باب 45، ح 37) را نشانه درستی باور و حالش دانسته است (جامع الرواة، ج 2، ص 43).

حسن بن علی بن زکریا نام دو راوی است. یکی از آن دو نزدیک به دوران امام صادق (علیه السّلام) می‌زیست و رجالیان او را راوی ضعیف (بی‌اعتبار) دانسته‌اند. فرد دوم در سند کتاب کامل الزیارات جای دارد و محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری استاد نگارنده کامل الزیارات از او روایت کرده چنان که ابن خزاز در کتابش و صدوق در علل الشرایع (ج 1، باب 49) و کمال الدین (باب 42، ح 12) از او روایت کرده‌اند (خویی، معجم رجال الحدیث، ج 5، ص 34، شماره 2959 و نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 2، ص 450، شماره 3752).

ابوعبدالله محمد بن خلیلان، پدرش خلیلان و جدش علی عباسی از راویانی هستند که رجال‌شناسان از اینان یادی نکرده‌اند. شیخ صدوق (ره) از طریق استادش محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی، از او در سه کتاب کمال الدین، الخصال و عیون اخبار الرضا (ج 1، ص 100) روایت نقل کرده است (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 87). همین که از اینان بدگویی نشده و در سند گزارش صدوق نیز جای گرفته‌اند، نمی‌توان در روایتشان مناقشه کرد؛ به ویژه روایتی که پشتیبان داشته باشد و این روایت اینان در خصوص تولد حضرت مهدی (سال 256) هم پشتیبان دارد. افزون بر آن، شیخ طوسی در کتاب الغیبة پس از نقل این روایت با همین سند و دیگر روایاتی که به همین محتوا هستند، سند این‌ها را معتبر دانسته که در متن بیان خواهد شد.

آخرین راوی در این سند غیاث بن أسید یا عتاب بن أسید است. وی به نقل شیخ طوسی (کتاب الغیبة، ص 393) از نوادگان عتاب أسید صحابی پیامبر بود و رجالیان درباره وی پراکنده نظرند و به صورت شفاف از او سخن نگفته‌اند. در همین پژوهش (بخش سال تولد امام رضا (علیه السّلام)، عنوان بررسی دیگر گویه‌ها، پاورقی دهم) مطالبی درباره او بیان شد. به هر حال شیخ طوسی این روایت وی را در ردیف روایت‌های معتبرِ تولد حضرت مهدی (علیه السّلام) ثبت کرده است (کتاب الغیبة، ص 319).

[40]. کتاب الغیبة، ص 393، شماره 362 و ص 419.

[41]. همان، ص 271 273، شماره 237. این روایت را علی بن یونس عاملی (متوفای 877 ق) به احمد بن علی رازی نسبت داده و گفته است وی با سندی که به ابوسهل داشت از ابوسهل نقل کرده و تصریح کرده که تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 256 بود (الصراط المستقیم، ج 2، ص 233). مرحوم شیخ حر عاملی (1104 ق) نیز این روایت را با سند یاد شده‌ی شیخ طوسی در متن، در کتاب اثبات الهداة (ج 3، ص 509، شماره 325) به ثبت رسانده است.

[42]. طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 260.

[43]. شیخ طوسی، الفهرست، ص 57، شماره 109 و خویی، معجم رجال الحدیث، ج 3، ص 154 156 و تستری، قامول الرجال، ج 2، ص 87 88.

[44]. ر. ک به: عنوان بررسی گویه برگزیده، ذیل گزارش ابوالصلاح حلبی، ص 561، پاورقی 2.

[45]. کتاب الغیبة، ص 419، «قد بیّنا بالأخبار الصّحیحة بأنّ مولد صاحب الزّمان (علیه السّلام) کان فی سنة ستّ و خمسین و مأتین و أنّ أباه مات فی سنة ستّین (بعد المأتین در بعضی نسخه‌ها) فکانت له حینئذ أربع سنین…».

[46]. درباره اعتبار هاشم جعفری، ر.ک به: بخش شهادت امام عسکری (علیه السّلام)، ذیل عنوان کینه‌ورزی عباسیان، ص 542، پاورقی 3.

[47]. ر. ک به: همان، پاورقی 2.

[48]. طوسی، کتاب الغیبة، ص 205، شماره 173 و ص 223 شماره 187 و ابن طاووس، مهج الدعوات، ص 329 (در این کتاب به جای جمله «للقائم من بعده» این عبارت «للمتولّی من بعده» ثبت است). بخشی از محتوای این حدیث ابوهاشم جعفری، در مکاتبه احمد بن محمد به امام عسکری (علیه السّلام) نیز آمده است. وی می‌گوید: وقتی مهتدی عباسی به کشتار موالیان (غیر عرب هم‌پیمان با عرب‌ها) پرداخت، نامه‌ای به امام عسکری (علیه السّلام) بدین محتوا نگاشتم: خدا را سپاس می‌گویم از این‌که خطر و ستم مهتدی را بدین وسیله از شما باز داشت. چون شنیدم وی شما را به مرگ تهدید می‌کند و می‌گوید: «والله لأجلینّهم عن جدید الأرض؛ به خدا قسم اینان را از روی زمین برمی‌دارم». [و این، مرا نگران کرده است] امام عسکری (علیه السّلام) در پاسخ چنین نگاشت: عمرش کوتاه‌تر از این کار است. «عُدَّ من یومک هذا خمسة أیّام و یُقتل فی الیوم السادس بعد هوانٍ و استخفاف؛ از امروز پنج روز را بشمار. وی در روز ششم با خفّت و خواری به قتل خواهد رسید». احمد بن محمد می‌گوید: «فکان کما قال (علیه السّلام)». پیشگویی امام (علیه السّلام) به درستی انجام یافت و مهتدی در روز ششم به همان صورتی که امام فرموده بود به قتل رسید (الکافی، ج 1، ص 510)، ح 16 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 333) و إعلام الوری، ج 2، ص 144 145).

[49]. چند نمونه از این منابع ذکر می‌گردد: ابن قتیبة، المعارف، ص 394 و طبری، تاریخ، ج 5، ص 475، حوادث سال 256 و مسعودی، مروج الذهب، ج 4، ص 198 و ابن اثیر، الکامل، ج 7، ص 330 و ابن العبری، تاریخ مختصر الدول، ص 147.

[50]. شرح باب حادی عشر، ص 52.

[51]. ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 4، ص 176 (به نقل از: ابن ازرق در تاریخ میّافارقین «و قیل فی… سنة ستّ و خمسین و مأتین و هو الاصحّ» و ابن طقطقی (709 ق)، الأصیلی، ص 161 (مولده لیلة النصف من شعبان سنة ستّ و خمسین و مأتین، هذا هو الصحیح و قیل غیر ذلک) و قاضی نورالله شوشتری، احقاق الحق، ج 13، ص 94 (به نقل از: سید عباس مکی در نزهة الجلیس، ج 2، ص 128 «و الصحیح أنّ ولادته فی … سنة ستّ و خمسین و مأتین»).

[52]. مرآة العقول، ج 6، ص 170.

[53]. الکافی، ج 1، ص 514.

[54]. کمال الدین، ج 2، ص 430، ح 4.

[55]. تاریخ قم، ص 204.

[56]. مصنفات، ج، ص 339.

[57]. محمد بن علی بن عثمان کراجکی، کنز الفوائد (خطی)، ج 2، ص 237، کتابخانه آیت الله مرعشی، بخش نسخ خطی، شماره نسخه 1136. گفتنی است این کتاب در سال 427 قمری به نگارش درآمده است.

[58]. کتاب الغیبة، صص 234،237، 238 و 419.

[59]. روضة الواعظین، صص 7، 10 و 266.

[60]. إعلام الوری، ج 2، ص 214 و کشف الغمة، ج 2، ص 446 و المستجاد من الإرشاد (مجموعة نفیسة، ص 521) و الدروس، ج 2، ص 16 و المصباح، ص 523 و حبیب السیر، ج 2، ص 100 و وصول الأخیار الی اصول الأخبار، ص 44 و توضیح المقاصد (مجموعة نفیسة، ص 578).

[61]. وی از نوادگان حضرت عباس پسر امیر المؤمنین (علیه السّلام) و عالمی بزرگ منزلت و به اتفاق رجالیان در نقل حدیث مورد اعتماد به شمار می‌آمد. همو از دو امام هادی و عسکری (علیه السّلام) روایت کرده و کتابی به نام مقاتل الطالبیین نگاشت که برادرزاده‌اش حمزة بن قاسم بن علی آن را از وی نقل کرده است. در اعتبار وی همین بس که به گفته نجاشی، پس از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) و تفتیش عباسیان از خانواده آن بزرگ، مادر امام عصر (علیه السّلام) در خانه وی پناه گرفت (معجم رجال الحدیث، ج 16، ص 326 327 و نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 225).

[62]. وی زنی با فضیلت، پرهیزکار، دانشمند و رازدار امامان هادی و عسکری (علیه السّلام) بود و هنگام تولد حضرت مهدی (عج) در کنار مادر آن حضرت بود و پس از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) از سفیران امام عصر (علیه السّلام) شمرده می‌شد و شیعیان برخی از مطالب مربوط به آن گرامی را از وی دریافت می‌کردند. پیکر وی پس از وفاتش در کنار بارگاه امام هادی و عسکری (علیه السّلام) به خاک سپرده شد (مجلسی، بحار الأنوار، ج 102، ص 79).

[63]. اثبات الهداة، ج 3، ص 570، ح 683.

[64]. خویی، معجم رجال الحدیث، ج 13، ص 289 291.

[65]. فی تواریخ النبی و الآل، ص 24. در کتاب معجم أحادیث الإمام المهدی (علیه السّلام)، (ج 4، ص 241) آمده است؛ این روایت فضل بن شاذان به گفته کتاب اربعین خاتون آبادی و کتاب نجم الثاقب محدث نوری، به علامه حلی در کشف الحق نیز نسبت داده شده، لیکن این روایت در کتاب کشف الحق به دست نیامد؛ البته ممکن است نسخه‌هایی از کشف الحق که نزد خاتون آبادی و محدث نوری بوده، حاوی این روایت بوده‌اند یا در حاشیه آن دو نسخه به ثبت رسیده است.

[66]. اثبات الوصیة، ص 218 219.

[67]. کمال الدین، ج 2، ص 424. در سند صدوق، استادش محمد بن حسن بن ولید، فقیه بزرگِ قمیان (معانی الأخبار، ص 62) و محمد بن یحیی عطار، بزرگ راوی معتبر و فقیه دورانش (معجم رجال الحدیث، ج 18، ص 30) حضور دارند. پس از او ابو عبدالله حسین بن رزقالله، جای دارد که ناشناخته است (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 3، ص 128. غفاری محقق کمال الدین (ص 424) می‌گوید: این نام در نسخه‌های تصحیح شده کمال الدین ثبت نشده و در برخی نسخه‌ها، حسین بن عبدالله آمده و این همان حسین بن عبدالله سعدی است که نسبت غلو به او داده شده، گرچه نجاشی درباره وی گفته است: له کتب صحیحة الحدیث، (رجال، شماره 80). پس از او موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه جای دارد که از نوادگان موسی بن جعفر (علیه السّلام) است و رجال‌شناسان از او نام نبرده‌اند (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 8، ص 32) و به گفته غفاری محقق کمال الدین (ص 424) وی مهمل است؛ یعنی درباره بدی یا خوبی وی چیزی در کتب رجالی نیامده است. این روایت صدوق را امین الاسلام طبرسی (إعلام الوری، ج 2، ص 214) نیز نقل کرده و در آن به تولد آن گرامی در نیمه شعبان بسنده شده است.

[68]. کتاب الغیبة، ص 234. نخستین کسی که در این سند شیخ جای دارد، علی بن احمد بن محمد بن أبی جیّد قمی (زنده در سال 356) است. وی از مشایخ اجازه و معتبر بوده، نجاشی در کتابش از او فراوان روایت کرده است. (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 298، شماره 9665). پس از او محمد بن حسن بن ولید که شرح حالش گذشت سپس صفار (290 ق) که در اعتبارش تردیدی نیست، آن‌گاه أبوعبدالله مطهری است. منابع رجالی درباره وی مضطرب‌اند و از او با نام‌های پراکنده یاد کرده‌‌اند. شیخ طوسی در همین روایت نامش را ابوعبدالله مطهری ثبت کرده، مسعودی در اثبات الوصیة (ص 218) از وی به ابو علی احمد بن محمد بن مطهر نام برده و افزوده‌اند امام عسکری (علیه السّلام) وی را در سال 259 ق متصدی کارها و نیازمندی‌های مادرش و پسرش امام عصر (علیه السّلام) در سفر به مکه تعیین کرد. شیخ صدوق در مشیخه با تعبیر احمد بن محمد بن مطهر از وی یاد کرده و او را از یاران امام عسکری (علیه السّلام) دانسته و در من لا یحضره الفقیه از او روایت کرده و سندش به وی نیز صحیح بوده و در این سند، به ترتیب، پدرش، استادش، محمد بن حسن بن ولید، سعد بن عبدالله اشعری و عبدالله بن جعفر حمیری جای داشتند (من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 508). همچنین صدوق در کمال الدین (ص 426) روایتی را به نام محمد بن عبدالله طهوی ثبت کرده که در آن آمده است: این شخص از حکیمه در این خصوص که چه کسی پس از امام عسکری (علیه السّلام) امام است و نیز از اصل تولد و چگونگی تولد حضرت مهدی (علیه السّلام) مطالبی را پرسید و حکیمه هم با استدلال طولانی به پرسش‌هایش پاسخ گفت. چنان‌که فتال نیشابوری هم همین روایت را نقل کرده است (روضة الواعظین، ص 257). اگر این شخص همان کسی باشد که مسعودی و طوسی از او روایت کرده‌اند، این دو روایت متعارض خواهند بود؛ چرا که وی به نقل مسعودی و طوسی، امام عصر (علیه السّلام) را مشاهده کرد و در امامتش تردید نداشت، ولی بن نقل صدوق در کمال الدین، او در تولد و امامت حضرت مهدی (علیه السّلام) تردید داشت و او را مشاهده نکرد. علی اکبر غفاری در پاورقی روایتِ کمال الدین (ص 426) می‌گوید: نام این شخص با تعبیرهای پراکنده ثبت شده است؛ در برخی نسخه‌ها «طهوی»، در جای دگر «ظهری»، در بعضی دیگر «زهری»، در برخی هم «مطهری» و در موردی هم «طهری» یاد شده و چنین نامی را در ردیف یاران امام هادی (علیه السّلام) مشاهده نکردمف تنها در جامع الرواة (ج 2، ص 142) نام طهومی در ردیف یاران امام رضا (علیه السّلام) یاد شده که ناشناخته است. به هر روی شاید بتوان گفت: نام این راوی احمد بن محمد بن عبدالله بن مطهر مکنی به ابو علی است که در کتاب الغیبة طوسی به جای ابن عبدالله، ابو عبدالله مطهری ثبت شده است. اگر این سخن درست آید وی همان کسی است که در مشیخه صدوق آمده و غیر از طهویِِ در کمال الدین است و همان شخصی خواهد بود که به گفته مسعودی مورد اعتماد امام عسکری (علیه السّلام) در خصوص سفر مادر و پسرش به مکه بود، هر چند مرحوم آیت الله خویی این همراهی وی با مادر امام عسکری (علیه السّلام) در صفر به مکه را دلیلی بر اعتبارش ندانسته و افزوده‌اند درباره او توثیق و مدحی نشد و صحیح بودن طریق صدوق به وی، اعتبارش را ثابت نمی‌کند (معجم رجال الحدیث، ج 2، ص 320)، لیکن محقق شوشتری می‌گوید: امامان معصوم (علیه السّلام) به صحابی بودن کسی که نفس قدسی نداشته باشد رضایت نمی‌دهند؛ بنابراین وی مقامی عالی داشت (قاموس الرجال، ج 1، شماره 582) و اگر ابو عبدالله مطهری در گزارش طوسی غیر از احمد بن محمد یاد شده باشد، باید گفت وی ناشناخته است و در منابع رجالی از او یادی نشده است).

[69]. کتاب الغیبة، ص 237. در سند این روایت به ترتیب ابن أبی جید، محمد بن حسن بن ولید، محمد بن یحیی عطار، محمد بن حمّویه رازی، حسین بن رزق الله و موسی بن محمد بن جعفر و حکیمه جای دارند. درباره غیر محمد بن حمّویه رازی و موسی بن محمد بن جعفر، مطالبی گفته شد؛ ولی درباره محمد بن حمّویه رازی (زنده در سال 280) در منابع رجالی چیزی نیامده است (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 76). شیخ طوسی غیر از این روایت، به سندش از محمد بن همام نقل کرده که این محمد بن حمّویه در سال 280 ق، از محمد بن ابراهیم مهزیار برای او، توقیعی را در خصوص جانشینی محمد بن عثمان عَمری از پدرش، نقل کرده است (کتاب الغیبة، ص 362، ح 325). کلینی نیز از علی بن محمد از محمد بن حمّویه از محمد بن ابراهیم بن مهزیار، توقیع دیگری در خصوص جانشینی محمد بن ابراهیم از پدرش ابراهیم، نقل کرده، لیکن این دو روایت در ثبت پسوند این نام تفاوت دارند. شیخ طوسی او را محمد بن حمّویه بن عبد العزیز رازی نامیده ولی کلینی از او به محمد بن حمّویه سویداوی نام برده است (الکافی، ج 1، ص 518، ح 5) به هر روی وی به لحاظ رجالی فردی ناشناخته به شمار می‌آید (خویی، معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 223). موسی بن محمد بن جعفر نیز در منابع رجالی بی‌نام است. محقق شوشتری عقیده دارد در ثبتِ این نام، تحریفی رخ داده و در اصل موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه بوده، چنان‌که در گزارش کمال الدین (ص 424) آمده است و یا موسی بن محمد و احمد بن جعفر بوده، همان‌گونه که در اثبات الوصیة (ص 218) و هدایة الکبری اثر خصیبی (ص 355) ثبت شده است (فی تاریخ النبی و الآل، ص 20). در هر دو صورت این شخص نیز ناشناس است.

[70]. کتاب الغیبة، ص 238، شماره 206. راویان این روایت به ترتیب احمد بن علی رازی، محمد بن علی، علی بن سمیع بن بیان یا بنان، محمد بن علی بن أبی الداری، احمد بن محمد، احمد بن عبدالله، احمد بن روح اهوازی و محمد بن ابراهیم هستند. درباره احمد بن علی رازی و محمد بن علی که همان محمد بن علی بن فضل بن تمام بن سکین است ذیل عنوان گویه برگزیده و دلیل آن، قسمت بررسی اسناد توقیع امام عسکری (علیه السّلام) ذیل گزارش ابوالصلاح حلبی، مطالبی مبنی بر معتبر بودنشان نگاشته شد. علی بن سمیع بن بیان یا بنان مکنی به ابوالحسن نزد رجالیان نامی ندارد (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 382)؛ تنها عبدالکریم بن طاووس در فرحة الغری (ص 68) به سندش از امام صادق (علیه السّلام) روایتی را در خصوص قبر حضرت امیر (علیه السّلام) نقل کرده و در این سند علی بن سمیع بن بیان نیز جای دارد. شیخ طوسی هم همین روایتِ موردِ بررسی را از او گزارش کرده است. محمد بن علی بن أبی الداری نیز نزد رجال‌شناسان بی‌نام و نشان است و فقط در همین روایت نامش به ثبت رسیده است (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 213). احمد بن محمد، راوی دیگر این روایت، فردی ناشناس است. با تفحص فراوانی که در منابع رجالی انجام یافت، این نام بی‌هیچ پسوندی، به دست نیامد. احمد دیگری به نام احمد بن عبدالله در این سند جای دارد و او نیز همچون احمد بن محمد، بی‌هیچ پسوند و پیشوندی نزد رجالیان ناشناس است. راویِ پس از وی احمد بن روح اهوازی است که در منابع رجالی از او یادی نشده است (همان، ج 1، ص 316)؛ تنها شیخ طوسی نامش را در سند این روایت مورد بحث، ثبت کرده است.آخرین راوی در این سند محمد بن ابراهیم است و در این‌که وی چه کسی بود، چندان روشن نیست. شاید او همان محمد بن ابراهیم بن مهزیار باشد که از یاران امام عسکری (علیه السّلام) به شمار می‌آمد. بنا به دو گزارشی که از خودش نقل شده، وی پس از امام عسکری (علیه السّلام) در خصوص امام عصر (علیه السّلام) تردید کرد، سپس با توقیع حضرت مهدی (علیه السّلام) به او، تردیدش از بین رفت و او به نام وکیل امام عصر (علیه السّلام) برگزیده شد (الکافی، ج 1، ص 518 و الإرشاد، مصنفات، ج، ص 355 و طوسی، کتاب الغیبة، ص 281)، لیکن به گفته مرحوم خویی در معجم رجال الحدیث، (ج 14، ص 223 224) این دو روایت به لحاظ سند ضعیف‌اند و هیچ گونه دلالتی بر وکالت، وثاقت و اعتبار وی ندارند.

[71]. کتاب الغیبة، ص 238. در این سند به نوبت این راویان جای دارند: احمد بن علی رازی، محمد بن علی، حنظلة بن زکریا، شخصی بی‌نام که حنظله وی را ثقه خوانده، محمد بن علی بن بلال. درباره دو فرد نخست مطالبی در پیش، گفته شد. درباره حنظلة بن زکریای تمیمی قزوینی مکنی به ابوالحسن یا ابوالحسین، نجاشی در رجال (شماره 378) تنها به ذکر نامش بسنده کرده بی‌آن‌که در تعریف یا تکذیبش سخنی بگوید. شیخ طوسی نیز نامش را در ردیف کسانی آورده که از امامان (علیه السّلام) روایت نکرده‌اند. وی استاد اجازه روایی تلعکبری [هارون بن موسی] بوده و تلعکبری از او روایت کرده است (معجم رجال الحدیث، ج 6، ص 307). به هر روی رجالیان با سکوت از او عبور کرده‌اند. در این سند، راوی دیگر با تعبیر «الثقة» جای دارد که نامی از او ثبت نشده و به اعتقاد حنظلة بن زکریا او فرد معتبری بود است. آخرین راوی در این طریق ابو طاهر محمد بن علی بن بلال است که رجالیان درباره اعتبار وی به شدت اختلاف نظر دارند؛ شیخ در رجال (شماره 5888) نامش را در ردیف یاران معتبر دو امام هادی و عسکری (علیه السّلام) ثبت کرده و در کتاب الغیبة (ص 400) وی را از  سرزنش شده‌ها دانسته و این نیز بدین جهت است که وی سهم امام (علیه السّلام) را به نماینده امام عصر (علیه السّلام) (ابو جعفر محمد بن عثمان) برنگردانده است، لیکن در همین آدرس افزوده‌اند: به گفته ابو غالب زراری برای او در این خصوص لغزشی پدید آمد، سپس از آن بازگشت. در این گزارش چنین نقل شده که ابو جعفر محمد بن عثمان، ملاقاتی پنهانی میان امام عصر (علیه السّلام) و محمد بن علی بلالی، ترتیب داده بود تا وی باور کند که ابو جعفر، نماینده امام (علیه السّلام) است. ابو جعفر وی را به منزلی برد که امام (علیه السّلام) در آن‌جا شرف حضور داشت و آن بزرگوار به بلالی فرمان داد تا وجوهات را به ابوجعفر تسلیم کند. پس از این دیدار، ابوجعفر به منزل بلالی رفت و در حالی که در آن‌جا، هواداران نزدیک بلالی مانند ابو طیب و ابن حرز، حضور داشتند، از بلالی پرسید: آیا صاحب الزمان (علیه السّلام) به تو فرمان نداد که وجوهاتِ نزد خودت را به من بازگردانی؟ محمد بن علی بن بلال پاسخ داد: بلی. آن‌گاه ابو جعفر برخاست و به منزل خود رفت. نزدیکان بلالی با پرس و جویی که از وی کردند به این نتیجه رسیدند که بلالی پذیرفت تاکنون اشتباه می‌کرد و او باید وجوهات را به محمد بن عثمان بازگرداند؛ چرا که او نماینده امام زمان (علیه السّلام) است. به هر روی این گزارش طوسی حکایت دارد که ابو جعفر ناچار بود از راه این دیدار پنهانی با امام عصر (علیه السّلام)، بلالی را از اشتباه درآورد و به تحیّری که به سبب او برای برخی از دوستانش رخ داده بود پایان بخشد. با این حال، علامه حلی از اظهار نظر درباره او و نیز از نقل روایت وی خودداری کرده است. مرحوم خویی در پایان پژوهش خود درباره او می‌گوید: وی فردی معتبر و با اعتقادی درست بود و در پایان زندگی، دچار لغزشی شد و خود را نماینده و «باب» حضرت ولی عصر (علیه السّلام) می‌دانست و این باور از اعتبار روایت‌هایش نمی‌کاهد (معجم رجال الحدیث، ج 16، ص 309 312).

[72]. روضة الواعظین، ص 256. علی بن محمد عاملی (877 ق) در کتاب الصراط المستقیم (ج 2، ص 170) نیز با سند صحیحش به صدوق، این روایت را از حکیمه نقل کرده و به میلاد امام در نیمه شعبان تصریح کرده بی‌آن‌که از سال آن نام ببرد.

[73]. و روی علّان باسناده انّ السیّد (علیه السّلام) ولد فی سنة خمس و خمسین (طوسی: ستّ و خمسین) و مأتین من الهجرة بعد مضی أبی الحسن (علیه السّلام) بنحو سنتین (طوسی: بسنتین) (اثبات الوصیة، ص 221 و کتاب الغیبة، ص 245، ح 212).

[74]. ر.ک به: بخش شهادت امام هادی (علیه السّلام)، عنوان سال شهادت، ص 497.

[75]. کتاب الغیبة، ص 419.

[76]. الکافی، ج 1، ص 514.

[77]. همان، ص 330، ح 3.

[78]. مرحوم مجلسی پس از نقل این توقیع از کمال الدین صدوق و کتاب الغیبة طوسی به توجیه این تاریخ پرداخته، می‌فرماید: چه بسا بتوان این دو نقل را به یکی از این دو روش، سامان داد: الف) تولد امام عصر (علیه السّلام) به گفته روایت‌هایی که آن را در سال 255 دانسته‌اند، در همان سال بود، لیکن صدور توقیع از امام عسکری (علیه السّلام) و قتل زبیری در سال 256 رخ داده است. ب) آن گرامی به تاریخ قمری در سال 256 تولد یافت و این سال به لحاظ محاسبه شمسی، 255 خواهد بود (بحار الأنوار، ج 51، ص 4، ح 4). در این‌جا با عذرخواهی از روح ملکوتی مرحوم مجلسی باید گفت: هیچ یک از دو توجیه، پذیرفتنی نیست؛ اشکال گزینه «ب» بسی روشن است؛ چون سال 256 قمری، با سال 249 شمسی انطباق دارد نه با سال 255. در گزینه «الف» نیز به چند جهت مناقشه می‌شود: 1.‌ قتل زبیری (مهتدی) به اتفاق مورخان در سال 256 رخ داد و به گفته همین توقیع، امام عسکری (علیه السّلام) پس از قتل وی، این پیام را به دوستانش ابلاغ کرد. پس این توقیع نیز در سال 256 صادر شده است؛ ولی نکته در خور توجه این است که جدای از تاریخ ثبت شده در آخر روایت؛ راوی توقیع، جمله «و ولد له ولد» را در پی جمله «خرج من أبی محمد حین قتل الزبیری جای داده و این عطف و وابستگی دو جمله، حکایت دارد که این تولد پس از آن قتل به وقوع پیوست. پس این تاریخ ثبت شده در آخر توقیع، مربوط به تولد فرزند امام عسکری (علیه السّلام) است؛ 2. اگر جمله: «سنة ستّ و خمسین و مأتین» مربوط به صدور توقیع یا قتل زبیری باشد، نه تولد فرزند امام (علیه السّلام)، نباید در آخر روایت، ثبت گردد، بلکه باید پس از جمله «حین قتل الزبیری» جای گیرد؛ 3. بنابر روایتی که از ابو هاشم جعفری نقل شده امام عسکری (علیه السّلام) تا مرگ مهتدی در زندان وی به سر می‌برد و در آن زندان، در گفتگو با ابو هاشم، قتل مهتدی و فرزندار شدن خود خود پس از آن را با وی در میان گذاشت. با توجه به این‌که قتل مهتدی در سال 256 هجری بود، و تاریخ تولد فرزند امام (علیه السّلام) پس از این قتل جای دارد، نمی‌توان گفت تولد امام عصر (علیه السّلام) در سال 255 رخ داده است.

[79]. وفیات الأعیان، ج 4، ص 176.

[80]. الأئمة الإثنی عشر، ص 17 و الصواعق المحرقة، ص 255.

[81]. الیواقیت و الجواهر، ص 562 و قاضی نورالله، احقاق الحق، ج 13، ص 92 (به نقل از: سیوطی).

[82]. الفصول المهمة، ج 2، صص 1096 1097 و 1102.

[83]. ر.ک به: احقاق الحق، ج 13، ص 92.

[84]. کمال الدین، ج 2، ص 474 و مسارّ الشیعة (مصنفات، ج 7، ص 61).

[85]. در کمال الدین (ج 2، ص 426)، در پایان روایت معروف حکیمه، از این عقید، به «عقبه خادم» تعبیر شده است.

[86]. معجم رجال الحدیث، ج 11، ص 343 344. وی در شمار استادان صدوق بود و صدوق از او گزارشی نقل کرده مبنی بر این‌که ابوالحسن بن وجنا گفت: جدم به مشاهده امام عصر (علیه السّلام) توفیق یافت (کمال الدین، فصل 47، ح 27).

[87]. کمال الدین، ج 2، ص 473.

[88]. نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 2، ص 255 (به نقل از: بحار الأنوار، ج 51، ص 333 334).

[89]. ر.ک به: عنوان گویه برگزیده و دلیل آن، گزینه شماره 3، روایت شیخ طوسی از ابو سهل، ص 565 566.

[90]. پیشین، ج 5، ص 442 و ج 8، ص 321. درباره ابو محمد بن خیرویه در منابع رجالی و تراجم، مطلبی به دست نیامد.

[91]. کمال الدین، ج 2، ص 475.

[92]. لغت‌نامه دهخدا، ج 1، ص 322.

[93]. نمازی، متسدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 252.

[94]. کتاب الغیبة، ص 272 273.

[95]. الإرشاد (مصنفات، ج، ص 339).

[96]. کمال الدین، ج 2، ص 424 426.

[97]. همان، ص 474.

[98]. ر.ک به: عنوان ماه تولد، دلیل تولد امام عصر (علیه السّلام) در ماه شعبان، ص 594 596.

[99]. ر.ک به: عنوان گویه برگزیده و دلیل آن، گزینه شماره 3، روایت شیخ طوسی از ابو سهل، ص 565 566.

[100]. الهدایة الکبری، صص 327 ، 334، 387 و 392.

[101]. تستری، قاموس الرجال، ج 3، ش 2142. نجاشی مذهبش را فاسد دانسته، ابن غضایری به وی کذّاب گفته و شیخ طوسی هم درباره او، نظری نداد.

[102]. نوبختی در فرق الشیعة، (ص 93) و شیخ طوسی در کتاب الغیبة( ص 398) درباره وی چنین گفته‌اند: محمد بن نصیر نمیری، از غالیان بود و ادعای پیامبری کرد و خود را پیامبری برانگیخته شده از سوی امام هادی (علیه السّلام) می‌دانست و آن بزرگوار را خدا می‌دانست. باورهای فاسد او از این دست هستند: تناسخ، مباح دانستن ازدواج با زنانِِ محرم، همجنس بازی مردان. او می‌گفت این کار برای فاعل یکی از لذت‌ها و برای مفعول تواضع و رام بودن است. وی پیش از این اظهارات، نخست مدعی شد باب امام زمان (علیه السّلام) و از نائبان خاص او است، در حالی که در آن وقت ابو جعفر محمد بن عثمان مقام نیابت دوم امام عصر (علیه السّلام) را بر عهده داشت. در پی این ادعا، خدا رسوایش کرد که او به این اظهارات پرداخت و سرانجام مورد نفرین محمد بن عثمان قرار گرفت.

[103]. برای نمونه ر.ک به: معجم رجال الحدیث، قاموس الرجال و مستدرکات علم رجال الحدیث.

[104]. اثبات الوصیة، ص 218 219.

[105]. تاریخ قم، ص 204 و دلایل الإمامة، ص 499 501.

[106]. روضة الواعظین، ص 266.

[107]. نخستین راوی این روایت، محمد، مکنی به ابوالحسین یا ابو جعفر، پسر هارون بن موسی تلعکبری است. نجاشی درباره او «رحمةالله» آورده (رجال، شماره 189، ذیل احمد بن محمد بن ربیع) و وی را همکلاسی خود در حدیث‌شناسی نزد پدرش دانسته است (همان، شماره 1184 و قاموس الرجال، ج 9، شماره 7364). راوی دوم، پدر همین محمد است. وی عالمی شیعی و مورد اعتماد، بزرگ منزلت و سرآمد دورانش بود که مقام مرجعیت دینی را داشت (نجاشی، رجال، شماره 1184). راوی سوم، ابو علی محمد بن همّام اسکافی (336 ق) است. وی به گفته نجاشی از بزرگ عالمان شیعه بود که منزلتی برجسته و شخصیتی با اعتبار داشت. روایت‌های فراوانی را نقل کرده و هارون بن موسی تلعکبری هم از او فراوان روایت کرده است، چنان‌که استاد جعفر بن محمد بن قولویه به شمار می‌‌آمد. او از جعفر بن محمد فزاری روایت نقل می‌کرده که این کار موجب شگفتی مرحوم آیت الله خویی است (معجم رجال الحدیث، ج 14، ص 232 و ج 4، ص 117 118).

[108]. راوی دیگر این روایت ابو عبدالله جعفر بن محمد بن مالک فزاری است که نجاشی روایتش را ضعیف دانسته است. احمد بن حسین گوید: او از افراد ناشناس حدیث می‌کرد، بلکه در ردیف جاعلان حدیث جای دارد و اعتقادی فاسد داشت. ابن غضایری وی را درغگو و گزارش‌هایش را ناپذیرفتنی دانسته و افزوده است: تمام عیب‌های راویان ضعیف در او تمرکز داشت. مرحوم آیت الله خویی می‌گوید: «شیخ طوسی در رجالش در یک جا، وی را ضعیف دانسته و در جای دیگر گفته است: وی کوفی و ثقه است، لیکن گروهی او را ضعیف دانسته‌اند». سپس افزوده است: وی درباره تولد امام عصر (علیه السّلام) سخنان شگفتی دارد. آن‌گاه می‌گوید: این توثیق شیخ با تضعیف پیشینش تنافی دارد و نمی‌توان وی را معتبر دانست. با این همه، جای شگفتی دارد که چگونه بزرگ عالمان شیعی، چون ابوعلی محمد بن همّام و ابو غالب زراری از وی حدیث نقل کرده‌اند و این جای بررسی دارد (معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 117 118). راویِ پس از فزاری، محمد بن جعفر بن محمد بن عبدالله نحوی، مکنی به ابوبکر مؤدّب (366 ق) است. به گفته نجاشی (رجال، شماره 1054) وی به ادبیات عرب آگاهی داشت و حدیث شناس خوبی بود و کتابی نیز به نام الموازنة لمن استبصر فی امامة الأئمة الإثنی عشر تألیف کرد. خطیب بغدادی هم در تاریخش از او نام برده، لیکن شیخ طوسی در رجال و فهرست از او یادی نکرده است (قاموس الرجال، ج 9، شماره 6537)؛ ولی مفید در کتاب الإختصاص در چهار مورد (صص 5، 11، 46 و 85) با نام «محمد بن جعفر مؤدب» از او روایت کرده است. به هر روی در خصوص اعتبار یا عدم اعتبار وی، در این منابع سخنی نیامده است. ابو نعیم محمد بن احمد انصاری راوی دیگرِ این سند است که در منابع رجالی از او یادی نشده است. این نام در کتاب الغیبة طوسی در سند دو روایت (ص 246، شماره 216 و ص 259، شماره 227) ثبت شده و در روایت دوم، حسن بن وجنای نصیبی از او نقل کرده است که وی، به همراهی سی نفر دیگر در کنار کعبه؛ در مستجار حضور داشتند و این، در روز ششم ذی الحجه سال 293 هجری بود و این گروه سی نفره، امام عصر (علیه السّلام) را در آن مکان، مشاهده کردند. محمد بن قاسم علوی در میان آنان بود و از خالص‌ترین آنان به شمار می‌آمد. بیش از این، اطلاعی درباره وی در دست نیست. مرحوم اعلمی در دائرة المعارف شیعه (ج 16، ص 220) از ابونعیم محمد بن احمد بن محمد بن سعید بن عقده همدانی شیعی نام برده؛ ولی این‌که وی، همان ابونعیم مورد بررسی در این موضوع باشد، روشن نیست.

[109]. خویی، معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 117 118.

[110]. تاریخ الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 15).

[111]. شجره، نام کتابی است که حسن بن محمد قمی، تاریخ یاد شده در متن را از آن نقل کرده است.

[112]. تاریخ قم، ص 204 و مطالب السؤول، باب 12، ص 312. پس از ابن طلحه، عارف عبد الرحمن از بزرگان صوفیه در کتاب مرآة الأسرار به نقل از شواهد الربوبیة بدان پرداخته است.  آن‌گاه شیخ عثمان عثمانی در تاریخ الإسلام و الرّجال آن را ثبت کرده است (احقاق الحق، ج 13، ص 92 93) و مجلسی هم در مرآة العقول (ج 6، ص 170، به نقل از: مطالب السؤول). سید محمد رضا حسینی در کتاب تاریخ اهل بیت (ص 88) و محدث نوری در نجم الثاقب با تعبیر «گفته شده» این گزارش را ثبت کرده‌اند.

[113]. ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 4، ص 176 (به نقل از: تاریخ میّافارقین) و ابن طولون، الأئمة الإثنی عشر، ص 117 (به نقل از: تاریخ میّافارقین).

[114]. نمازی، مستدرکات رجال الحدیث، ج 1، ص 468، شماره 1676.

[115]. الکافی، ج 1، ص 328.

[116]. الإرشاد (مصنفات، ج، ص 348) و تقریب المعارف، ص 183 و إعلام الوری، ج 2، ص 250. ابن صباغ مالکی نیز در الفصول المهمة (ج 2، ص 1102، فصل 12) این توقیع را ثبت کرده است.

[117]. صدوق، کمال الدین، ص 434، باب 42، ح 16.

[118]. عبد الحسین حسینی خاتون آبادی، وقایع السّنین و الأعوام، ص 179.

[119]. ر.ک به: بحار الأنوار، ج 51 و مرآة العقول، ج 6.

[120]. یعنی دو سال پیش از شهادت امام هادی (علیه السّلام) که امام هادی (علیه السّلام) به اتفاق مورّخان در سال 254 هجری شهید شد.

[121]. الملل و النحل، ص 138، ذیل  عنوان الإثنی عشریة (قالت انّ الحسن کان له ابن و لیس الأمر علی ما ذکروا أنه مات و لم یعقب، بل وُلِد وَلَدٌ قبل وفاة أبیه بسنتین فاستتر خوفاً من جعفر و غیره…).

[122]. فرق الشیعة، ص 103.

[123]. همان.

[124]. سیر أعلام النبلاء، ج 13، ص 121.

[125]. ابن خلدون، تاریخ، ج 4، ص 38 -39.

[126]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، صص 353 354 و 340) و شیخ طوسی، کتاب الغیبة، صص 78، 105 106.

[127]. ر.ک به: عنوان گویه برگزیده و دلیل آن، ص 555 568. نیز ر.ک به: صدوق، کمال الدین، ص 384، ح 1، گفتگوی احمد بن اسحاق قمی با امام عسکری (علیه السّلام) و مشاهده امام عصر (علیه السّلام) را که با سند معتبر نقل شده است.

[128]. این روایت در گزارش نوبختی با تعبیر «یُروی» و به همین اندازه‌ای که در متن آمده، ثبت شده است، لیکن نعمانی در کتاب الغیبة ک متن آن در سه پاورقی بعد خواهد آمد با سند و تفصیل بیشتر آن را آورده است و در سندش این افراد جای دارند: محمد بن همام، عبدالله بن جعفر حمیری، محمد بن عیسی بن عبید و محمد بن أبی یعقوب بلخی، رجال‌شناسان از سه نفر نخست به بزرگی نام ‌برده‌اند. محمد بن همام بن سهیل اسکافی، مکنّی به ابوعلی کاتب، متوفای 332 یا 336 ق، از بزرگان شیعه و از یاران ابو جعفر محمد بن عثمان عمروی، دومین نایب خاص امام عصر (علیه السّلام) بود. وی فردی معتبر و از راویان حدیث به شمار می‌آید که نعمانی در سال 327 نزد او روایت آموخت (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 362). راوی دوم این روایت عبدالله بن جعفر حمیری، از بزرگان صاحب اثر شیعه است که در قم می‌زیست و در سال 290 هجری، به کوفه کوچ کرد و در آن‌جا روایت می‌کرد (خویی، معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 139 144). راوی سوم این روایت محمد بن عیسی بن عبید بن یقطین، مکنّی به ابوجعفر عبیدی یقطینی اسدی خزیمی است. وی از یاران امام رضا (علیه السّلام) بود و دو امام هادی و عسکری (علیه السّلام) را درک کرد و به گفته نجاشی (رجال، شماره 896) منزلتی بزرگ و با اعتبار نزد شیعه داشت و روایت‌های فراوان نقل کرده و نگاشته‌های خوبی را به یادگار گذاشت (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 7، ص 276).

[129]. محمد بن أبی یعقوب بلخی، نخستین کسی ایت که این روایت را از امام رضا (علیه السّلام) نقل کرده است. هر چند از رجال‌شناسان درباره او چیزی به دست نیامد (نمازی، همان، ج 6، ص 397)، لیکن در موارد متعدد، در سند روایات از امام رضا (علیه السّلام) جای دارد. مسعودی در اثبات الوصیة (ص 175)، صدوق در علل الشرایع (باب 156، ح 10) و در عیون اخبار الرّضا، (باب 47) از او روایت کرده است (بحار الأنوار، ج 49، ص 34). نعمانی در کتاب الغیبة (ص 180، باب 10، فصل 4) همین روایت را از طریق محمد بن عیسی بن عبید از او نقل کرده و طبری در دلائل الإمامة، ص 374 نیز از او روایت کرده است.

[130]. این روایت‌ها در بررسی گویه‌هایی که از سال تولد امام عصر (علیه السّلام) نام برده‌اند، در ص 555 568 ذکر شدند. همچنین در بخش بررسی ماه تولد و روز آن (ص 593 604)، خواهند آمد.

[131]. محمد بن ابی حسین شجاعی، شاگرد نعمانی، کتاب الغیبة نعمانی را در سال 342 ق نقل کرده و در صفحه 180 این کتاب در باب 10، فصل 4، حدیث 27، این روایت را با سندش چنین نقل کرده است: محمد بن همّام قال: حدثّنا عبدالله بن جعفر الحمیری، قال: حدثنا محمد بن عیسی بن عبید (یقطینی) عن محمد بن أبی یعقوب البلخی، قال: سمعت أبا الحسن الرضا (علیه السّلام) یقول: إنّکم ستبتلون بما هو اشدّ و اکبر، تبتلون بالجنین فی بطن امّه و الرّضیع حتی یقال: غاب و مات و یقولون: لا امام، و قد غاب رسول الله (ص) و غاب و غاب، وها أنا ذا أموت حتف أنفی».

[132]. کمال الدین، ص 425 و طوسی، کتاب الغیبة، صص 234، 237 و 238، شماره‌های 204، 205 و 206.

[133]. صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 427، ح 2.

[134]. نوبختی، فرق الشیعة، ص 96 100.

[135]. ر.ک به: عنوان سال تولد امام جواد (علیه السّلام)، ص 454.

[136]. صدوق، کمال الدین باب ماروی فی میلاد القائم، ح 11 و باب من شاهد القائم، ح 15 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 336).

[137]. صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 473.

[138]. همان، ص 474.

[139]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج، ص 336).

[140]. ابن اثیر، الکامل، ج 7، ص 310.

[141]. کمال الدین، ج 2، ص 476.

[142]. همان، ص 431، ح 7.

[143]. همان، ص 474 و طوسی، کتاب الغیبة، ص 238.

[144]. روایت حکیمه در کتاب هدایة الکبری خصیبی (ص 392) و اثبات الوصیة مسعودی (ص 218) از راه گروهی با تعبیر «جماعتی از شیوخ علماء» نقل شده و در کتاب کمال الدین صدوق (ص 424) از طریق موسی بن قاسم بن محمد بن حمزه ثبت شده و در کتاب الغیبة طوسی (صص 234، 237، 238، 239)از چهار طریق گزارش گردیده و تفصیل بحث در همین نوشتار ذیل عنوان «گویه تولد در سال 254» ذکر شد.

[145]. کمال الدین، ج 2، ص 430، ح 4.

[146]. همان، ص 432، ح 12 و کتاب الغیبة، ص 393 (به نقل از: صدوق با همه سندش).

[147]. خصیبی، هدایة الکبری، ص 334 (به صورت پیشگویی منسوب به امام عسکری (علیه السّلام)).

[148]. همان، ص 387 (درباره این روایت و روایت گزینه قبل، ذیل عنوان «گزارش تولد به سال 257» بحث رجالی شد).

[149]. ر.ک به: عنوان گویه تولد در سال 254، ص 578 580.

[150]. صدوق، کمال الدین، ص 426.

[151]. الکافی، ج 1، ص 514 و اثبات الوصیة، ص 219 و کمال الدین، ج 2، صص 424، 430، 432 و الإرشاد (مصنفات، ج، ص 339) و مسار الشیعة (مصنفات، ج 7، ص 61) و دلائل الإمامة، ص 501 و طوسی، کتاب الغیبة، صص 237، 238 و  239 و مصباح المتهجد، ص 583 و فتال، روضة الواعظین، ص 266 و طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 214 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 137) و ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج 3، ص 327 و ابن طقطقی، الأصیلی، ص 61 و علامه حلی، المستجاد من الإرشاد (مجموعة نفیسة، ص 475) و شهید اول، الدروس، ج 2، ص 16 و کفعمی، المصباح، ص 513 و 523 و شیخ بهایی، توضیح المقاصد (مجموعة نفیسة، ص 532).

[152]. منتخب الأثر، ص 324 (به نقل از: کتاب شعب الإیمان بیهقی شافعی و این نقل را از راه ابن خلکان آورده، در حالی که این نقل در وفیات الأعیان، ج 4، به دست نیامده است) و وفیات الأعیان، ج 4، ص 176 و الفصول المهمة، ج 2، ص 1097 (به نقل از: الإرشاد) و الأئمة الإثنی عشر، ص 117 و الیواقیت و الجواهر، ص 562 و الصواعق المحرقة، ص 425.

[153]. ینابیع المودة، ص 386 و الأعلام، ج 6، ص 80 و ر.ک به: احقاق الحق، ج 13.

[154]. وفیات الأعیان، ج 4، ص 176.

[155]. کمال الدین، ج 2، ص 474 و کتاب الغیبة، ص 238.

[156]. اربلی، کشف الغمة، ج 1، ص 437 (به نقل از: ابن طلحة در مطالب السؤول، باب 12).

[157]. قاضی نورالله تستری، احقاق الحق، ج 13، ص 92 (به نقل از: شیخ عثمان، تاریخ الإسلام و الرجال) و ص 93 (به نقل از: مرآة الأسرار اثر عبدالرحمان، طبق روایت کتاب شواهد النبوة دشتی جامی، ولی خود عبدالرحمان ماه شعبان را پذیرفته است).

[158]. مجلسی، مرآة العقول، ج 6، ص 170.

[159]. «اللَّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنَا هَذِهِ وَ مَوْلُودِهَا وَ حُجَّتِكَ وَ مَوْعُودِهَا الَّتِي قَرَنْتَ إِلَى فَضْلِهَا فَضْلَک فَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ صِدْقاً وَ عَدْلًا لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِكَ وَ لَا مُعَقِّبَ لِآيَاتِكَ نُورُكَ الْمُتَأَلِّقُ وَ ضِيَاؤُكَ الْمُشْرِقُ وَ الْعَلَمُ النُّورُ فِي طَخْيَاءِ الدَّيْجُورِ الْغَائِبُ الْمَسْتُورُ جَلَّ مَوْلِدُهُ وَ كَرُمَ مَحْتِدُهُ وَ الْمَلَائِكَةُ شُهَّدُهُ وَ اللَّهُ نَاصِرُهُ وَ مُؤَيِّدُهُ إِذَا آنَ مِيعَادُهُ وَ الْمَلَائِكَةُ أَمْدَادُهُ، سَيْفُ اللَّهِ الَّذِي لَا يَنْبُو وَ نُورُهُ الَّذِي لَا يَخْبُو وَ ذُو الْحِلْمِ الَّذِي لَا يَصْبُو مَدَارُ الدَّهْرِ وَ نَوَامِيسُ الْعَصْرِ وَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ الْمُنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الذِّكْرُ وَ مَا يَتَنَزَّلُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ وَ أَصْحَابُ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ، تَرَاجِمَةُ وَحْيِهِ وَ وُلَاةُ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ، اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى خَاتِمِهِمْ وَ قَائِمِهِمْ الْمَسْتُورِ عَنْ عَوَالِمِهِمْ وَ أَدْرِكْ بِنَا أَيَّامَهُ وَ ظُهُورَهُ وَ قِيَامَهُ وَ اجْعَلْنَا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ اقْرِنْ ثَارَنَا بِثَارِهِ وَ اكْتُبْنَا فِي أَعْوَانِهِ وَ خُلَصَائِهِ وَ أَحْيِنَا فِي دَوْلَتِهِ نَاعِمِينَ وَ بِصُحْبَتِهِ غَانِمِينَ وَ بِحَقِّهِ قَائِمِينَ وَ مِنَ السُّوءِ سَالِمِينَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الصَّادِقِينَ وَ عِتْرَتِهِ النَّاطِقِينَ وَ الْعَنْ جَمِيعَ الظَّالِمِينَ وَ احْكُمْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُمْ يَا أَحْكَمَ الْحَاكِمِينَ» (مصباح المتهجد، ص 583). ابن طاووس و کفعمی نیز همین دعا را در کتاب اقبال الأعمال (ج 3، ص 330) و المصباح (ص 545 546) به همین صورت ثبت کرده‌اند. گفتنی است، در این دعا، از این جمله «و نوامیس العصر» تا عبارت «عَن عَوَالمِهِم»، صنعت التفات از مفرد به جمع، به کار رفته و این صنعت، از مسائل علم بدیع است که یک نوآوری شگفت‌آور است.

[160]. اسامی: کلینی، مسعودی، شیخ صدوق، شیخ مفید، شیخ طوسی، فتال نیشابوری، امین الاسلام طبرسی، ابن طاووس، ابن طقطقی، علّامه حلّی، شهید اول، کفعمی، شیخ بهایی و… از عالمان شیعه، ابن خلکان، ابن صباغ مالکی، شعرانی حنفی، ابن طولون و … از نگارندگان اهل سنت، در میان آنان مشاهده می‌شود.

[161]. وفیات الأعیان، ج 4، ص 176.

[162]. احمد بن یوسف بن ازرق (510 زنده در 566 ق) تاریخ الفارقی.

[163]. احقاق الحق، ج 13، ص 89 90.

[164]. وفیات الأعیان، ج 4، ص 176.

[165]. الأئمة الإثنی عشر، ص 117.

[166]. پیشین.

[167]. وقایع الشهور و الأیام، ص 114.

[168]. کمال الدین، ج 2، ص 474.

[169]. همان، ص 424 426.

[170]. مطالب السؤول، باب 12، ص 312.

[171]. مفید، الإرشاد(مصنفات،ج، ص 379) و طوسی، کتاب الغیبة، ص 452 و طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 286 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 437.

[172]. تنقیح المقال، ج 1، ص 189.

[173]. مرآة العقول، ج 6، ص 171 و بحار الأنوار، ج 51، ص 25.

[174]. وفیات الأعیان، ج 4، ص 176.

[175]. کمال الدین، ج 2، ص 432 و تاریخ قم، ص 204 و کتاب الغیبة، ص 393.

[176]. هدایة الکبری، ص 392، 334.

[177]. وفیات الأعیان، ج 4، ص 176.

[178]. دلائل الإمامة، ص 501. طبری در این روایت چگونگی ازدواج امام عسکری (علیه السّلام)، چگونگی بارداری همسرش و خبر دادن آن بزرگ به تولد فرزندش در آن شبی که حکیمه نزد امام (علیه السّلام) بود را با تعبیر «فی لیلتنا هذه» بی‌آن‌که از آن شب نام ببرد، نقل کرده است، آن‌گاه از وضعیت کودک امام عسکری (علیه السّلام) و چگونگی رشد و شیر خوردنش سخن گفت و افزوده است که حکیمه گفت: من هر چهل روز وی را دیدار می‌کردم.

[179]. ر.ک به: بخش سال تولد، عنوان گویه برگزیده، گزینه شماره 2، ص 563، پاورقی 3.

[180]. ر.ک به: عنوان تولد امام عصر (علیه السّلام) در ماه شعبان، ص 595، پاورقی 3؛ برای نمونه: فتال نیشابوری بر پانزدهم شعبان تأکید کرده و هشتم شعبان را با تعبیر «روی» نقل کرده و گفته است: «و الاوّل هو المعتمد».

[181]. ر.ک به: قسمت آخر عنوان گزارش تولد در سال 257، ص 582 584.

[182]. ر.ک به: عنوان تولد امام عصر (علیه السّلام) در ماه شعبان، ص 595، پاورقی 3.

[183]. به چند نمونه اشاره می‌شود: کلینی، الکافی، ج 1، ص 514 و صدوق، کمال الدین، ج 2، صص 428، 432 و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 4، ص 176 و…

[184]. مسعودی، اثبات الوصیة، ص 219.

[185]. صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 425.

[186]. شهید اول، الدروس، ج 2، ص 16.

[187]. زمانی قمشه‌ای، هیئت و نجوم اسلامی، ص 363 (با تصرف در محاسبه سال 256 هجری به جای سال 255 هجری).

[188]. صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 475.

[189]. درباره نسب مادر امام عصر (علیه السّلام)، آن دست از منابع که بدان پرداخته‌اند، بیشتر آن‌ها او را نوه دختری قیصر روم دانسته‌اند که مادرش از نوادگان شمعون، حواری حضرت عیسی بود (کمال الدین، ص 33، 317 و طوسی، کتاب الغیبة، ص 208 214، شماره 178 و ابن رستم طبری، دلائل الإمامة، ص 489 496، شماره 488/92). نقلی هم او را علوی تبار خوانده است (بحار الأنوار، ج 51، ص 28). درباره تاریخ درگذشتش، این منابع به دور از اختلاف نیستند. شیخ صدوق از ابو علی خیزرانی نقل کرده که یکی از کنیزان امام عسکری گفت: پس از تولد امام عصر (علیه السّلام) روزی امام عسکری (علیه السّلام) حوادث و جفاهایی که بر خانواده او پس از او خواهد رفت را برای مادر امام زمان (علیه السّلام) بازگو کرد و آن [بزرگ] بانو [با شنیدن این سخنان بسیار نگران گشته و] از امام عسکری (علیه السّلام) درخواست کرد که از خدا بطلبد تا مرگ وی را در دوران حیات امام (علیه السّلام) قرار دهد و امام (علیه السّلام) نیز به او پاسخ مثبت گفت و برای او دعا کرد و مرگش پیش از شهادت امام عسکری رخ داد و روی قبرش این تعبیر نوشته شده است: «هذا قبر أمّ محمد» (کمال الدین، ص 431، ح 7)، لیکن به گفته نجاشی (رجال، شماره 938) وی پس از امام عسکری (علیه السّلام) زنده بود و در خانه محمد بن علی بن حمزه از دستیاران معتبر و نزدیک امام عسکری (علیه السّلام) پنهان شد، چنان‌که در گزارش دیگر صدوق (کمال الدین، ص 475 476) آمده که این بانوی گرامی پس از شهادت امام عسکری (علیه السّلام) در هجوم عباسیان به خانه امام (علیه السّلام) دستگیر و زندانی شد و پس از مدتی به عللی که قبلاً بیان شده، از زندان آنان گریخت. تشخیص صحیح بودن یکی از این دو گزارش، پژوهشی گسترده می‌طلبد که در مجال این نوشتار نیست.

[190]. صدوق، کمال الدین، ج 2، ص 432.

[191]. همان، ج 2، ص 420 و طوسی، کتاب الغیبة، ص 410.

[192]. مجلسی، بحار الأنوار، ج 51، ص 28.

[193]. در سند این روایت، علی بن عبدالله وراق، سعد بن عبدالله و احمد بن اسحاق قمی جای دارند و درباره سعد بن عبدالله و احمد بن اسحاق نیازی، به ذکر سند اعتبار نیست؛ چرا که اینان نزد رجال‌شناسان کالشمس فی رابعة النهار هستند و علی بن عبدالله ورّاق هم در ردیف اساتید صدوق جای دارد و صدوق از او با تعبیر رضی الله عنه یاد کرده است (خویی، معجم رجال الحدیثف ج 12، ص 85 و عیون اخبار الرضا، ج 1، باب 10، ص 112). رجالیان هم از او خرده نگرفته‌اند و به گفته‌ی مرحوم استاد آیت الله میرزا جواد تبریزی (در درس خارج فقه) اگر راوی شناخته شده باشد و نقطه ضعفی درباره او نقل نشده باشد، این نشانه اعتبار او است؛ چون اگر ایرادی در او وجود داشت، بازگو می‌شد. علی بن عبدالله ورّاق هم از این گروه به شمار می‌آید و شیخ صدوق از او در کتاب من لا یحضره الفقیه و دیگر کتاب‌هایش روایت کرده است (خویی، معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 85).

[194]. کمال الدین، ج 2، ص 384 385.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *