سال
درباره سال شهادت یگانه[1] دختر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میان منابع شیعیان و سنیان موازنه برقرار است و همگی اتفاق دارند که آن فرزانه در سال یازدهم هجرت چشم از جهان فرو بست.[2] آنچه در این منابع در خصوص شهادت وی به چشم میآید، پراکندگی در ماه و روز آن است که هم اینک مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
ماه
بررسی درباره ماه شهادت دخت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در پاسخ به این پرسش آغاز میشود که فاطمه (علیها سلام) پس از پدر چه مقدار میزیست؟
بررسی منابع
در این خصوص، منابع شیعه و اهل سنت گویههای فراوانی میان 24[3] روز تا هشت ماه[4] را گزارش کرده اند. برآیند پژوهشی که در منابع و آثار انجام گرفت چنین است که آن بانوی گرامی (علیها سلام) پس از پدر، حدود سه ماه میزیست و با توجه به اینکه درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در روزهای پایانی ماه صفر رخ داد،[5] شهادت حضرت فاطمه حدود سه ماه پس از پدر، در روزهای آغازین ماه جمادی الثانی خواهد بود. این سخن افزون بر شهرتی که نزد شیعیان دارد[6] از چند سو در خور استدلال است:
1. روایتهای اهل بیت (علیهم السّلام)
نخستین و معتبرترین دلیلی که میتوان در این خصوص به آن استناد کرد، روایتهایی است که از جانب اهل بیت (علیهم السّلام) نقل شده است. این روایتها چند گروهاند:
الف) روایتهای معتبر
این گروه متشکل از سه روایت است که با سند معتبر[7] از امام صادق و باقر (علیه السّلام) گزارش شدهاند. دو روایت را کلینی با سند معتبر از طریق هشام بن سالم و ابوعبیده حذّاء از امام صادق (علیه السّلام)[8] نقل کرده و روایت سوم را طبری شیعی با سند معتبر از طریق أبوبصیر از امام صادق (علیه السّلام) گزارش کرده است.[9] دو روایت هشام و أبوعبیده، تنها به زنده بودن فاطمه (علیها سلام) به مدت 75 روز پس از پدر بسنده کردهاند، لیکن روایت أبوبصیر علاوه بر ذکر این فاصله زمانی، تاریخ دقیق را نیز مشخص کرده است؛ و در یک نسخهی آن، همانند دو روایت هشام و ابوعبیده تعبیر «75 روز پس از پدر زنده مانده است»[10] ذکر شده و در نسخه دیگر آن تعبیر «95 روز پس از پدر زیسته است»[11] ثبت شده است. هر دو نسخهی این روایت، روز سوم جمادی الثانی را روز شهادت حضرت فاطمه دانستهاند.
میتوان بر مبنای قانون «حمل مطلق بر مقید»[12] – که در علم اصول مطرح است – دو روایت هشام بن سالم از ابوعبیده حذّاء را بر روایت أبوبصیر منطبق دانست. ابن أبی ثلج (325 ق) نیز از طریق نصر بن علی جهضمی محتوای این دو روایت معتبر مبنی بر زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پدر به مدت 75 روز را از امام رضا (علیه السّلام) با سند مضطرب [13] گزارش کرده است؛[14] چنانکه همین محتوا در برخی از منابع سنیان از علی بن أبی طالب (علیه السّلام) نقل شده است؛[15] بنابراین همگرایی این دو روایت با سه روایت معتبر یاد شده به درونمایهی این دو روایت اعتبار میبخشد، هر چند بر سندشان خرده گرفته شود.
لیکن مطلب در خور توجه آن است که – با توجه به درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در 28 صفر-[16] تعبیر 95 روز در یک نسخه از روایت ابوبصیر و تصریح هر دو نسخه این روایت، بر ماه جمادی الثانی به عنوان ماه درگذشت فاطمه (علیها سلام)، با تعبیر 75 روز زنده بودن وی پس از پدر در چهار روایت یاد شده و نسخه دیگرِ روایت ابوبصیر، ناسازگاری دارد؛ چراکه تعبیر زنده بودن حضرت فاطمه (علیها سلام) به مدت 75 روز پس از 28 صفر (رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)) با شهادت او در سیزده جمادی الأول انطباق دارد نه با سوم جمادی الثانی؛ بدین سبب باید یکی از دو تصرف زیر را درباره این روایتها پذیرفت:
1. یاد کرد ماه جماد الثانی به عنوان ماه درگذشت فاطمه (علیها سلام)، سخن امام صادق (علیه السّلام) نیست بلکه از جانب ابوبصیر افزوده شد.
2. تعبیر «خمسة و سبعین» که در این روایتها آمده، با خطای نسخهبرداران به جای «خمسة و تسعین» ثبت شده است؛ چنانکه در یک نسخه از روایت معتبر ابوبصیر همین تعبیر «خمسة و تسعین» آمده[17] است.[18]
چنانکه در بخش رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گفته شد تصرف شماره یک، به سبب اعتبار راوی[19] پذیرفتنی نیست و تصرف دوم را به جهات زیر میتوان پذیرفت:
جهت نخست، این است که غیراز این روایات دو روایت دیگر از امام باقر (علیه السّلام) نقل شده – که بدان اشاره خواهد شد – مبنی بر اینکه فاطمه (علیها سلام) پس از پدر، به مدت سه ماه[20] یا 95[21] روز زیسته است و این دو تعبیر با توجه به درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در 28 صفر میتوانند نشانه باشند بر اینکه واژه «تسعین» با واژه «سبعین» به اشتباه جابهجا شدهاند؛ چنانکه در نقل همین روایت یاد شده از امام باقر (علیه السّلام) در دو منبع تاریخی و حدیثی، این اشتباه صورت گرفته است؛ اربلی آن را از دولابی با تعبیر «خمسة و تسعین» نقل کرده،[22] لیکن مجلسی از طریق ابن شهر آشوب از دولابی با تعبیر «خمسة و سبعین» ثبت کرده[23] و این تفاوتِ تعبیر در ثبت یک روایت از یک مأخذ، گواهی استوار بر این جابهجایی است.
جهت دوم، این است که در منابع آمده است آغاز بیماری حضرت فاطمه – که به شهادت وی انجامید – پس از پنجاه روز از وفات پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود[24] و با تحمل چهل روز بیماری بدرود حیات گفت.[25] این گزارشها نیز نشان دیگری بر جابهجایی دو واژه تسعین و سبعین است.
جهت سوم، روایتی است که عبدالله بن سنان از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده است: «حضرت زهرا (علیها سلام) پس از تردد پیاپی نزد ابوبکر درباره باز پس گرفتن فدک – که به ضرب و آسیب دیدن آن فرزانه به دست عمر انجامید – 75 روز در حال بیماری به سر برده، سپس بدرود حیات گفت».[26] طبیعی مینماید که آغاز این بیماری و جراحت، همزمان با درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبود، بلکه چندی پس از کوچ آن گرامی بود؛ چراکه گزینههای مانعیت جایگاه اجتماعی حضرت زهرا (علیها سلام) بر اقدام زود هنگام بر ضد او، تلاش برای بازیابی فدک از سوی فاطمه (علیها سلام) – که طبق همین روایت ابن سنان از امام صادق (علیه السّلام) مدتی زمان برد، امتناع بنیهاشم از بیعت با ابوبکر، جانبداری بنیهاشم و برخی از صحابیان از خلافت علی بن أبی طالب (علیه السّلام) با استناد به جریان غدیر،[27] از گزینههای مهم سیاسی آن روز بود و نشستها و رایزنیهایی در این خصوص بر محور فاطمه (علیها سلام) و خانه او انجام میگرفت و تهدیدهایی را نیز در پی داشت.[28] گفتنی است این حوادث به اقتضای شرایط، هفتهها زمان میطلبد و ممکن نیست در فرصت چند روزه انجام گیرد و هیچ مدرکی هم در دست نیست که به صورت دقیق مشخص کند که حضرت فاطمه (علیها سلام) چند روز پس از رحلت پیامبر آسیب دید؛ بنابراین باید گفت رخداد ناگوار آسیب به فاطمه (علیها سلام) و بیماری 75 روزه وی (طبق این روایت) در پس این حوادث بود که این حوادث هفتهها زمان برد و فرجام آن، شهادت آن گرامی در ماه جمادی الثانی است.
هر چند روایت عبدالله بن سنان در مورد مدت بیماری حضرت فاطمه (علیها سلام)، با جهت دوم در ستیز است، لیکن میتوان میان دو نوع نقل، بدینگونه به داوری نشست که روایت ابن سنان مدت بیماری آن گرامی را بازگو کرده و نقل دیگر که مدت بیماری وی را چهل روز دانسته، روزهای شدت آن را گزارش کرده و برآیند هر دو گزارش، شهادت فاطمه (علیها سلام) در ماه جمادی الثانی است.
ب) روایتهای مضطرب
روایتهای دیگری نیز ثبت شدهاند که از جهت سند مضطرباند و در درونمایه نیز متضادند. در این روایت آمده است زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پدر به مدت شش ماه،[29] چهار ماه،[30] 95 روز،[31] سه ماه،[32] و هفتاد روز[33] بوده است. تمام این روایات منتسب به امام باقر (علیه السّلام) هستند، جز روایتی که با تعبیر هفتاد روز گزارش شده است و این روایت هم در گزارش ابوحنیفه مغربی امام باقر (علیه السّلام) نسبت داده شده است؛ ولی در گزارش ابن جوزی به امام صادق (علیه السّلام) انتساب یافته است.
نگاه خردمندانه به این روایتها، حکم میکند که برخی از اینها از امام باقر (علیه السّلام) برآمده باشد نه تمامی آنها. با توجه به تعارض این روایتها با روایتهای گروه الف[34] و با رویکرد به مطالبی که درباره روایتهای دسته الف گفته شد مبنی بر اعتبار سند آنها و خطای نسخهبردار در جابهجایی دو واژه سبعین و تسعین، میتوان به گزینههای زیر اذعان کرد:
1. دو روایتی که دولابی، ابوالفرج اصفهانی، حاکم نیشابوری و محدث اربلی به امام باقر (علیه السّلام) منتسب کردند مبنی بر زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مدت سه ماه[35] یا 95 روز،[36] به جهت همسویی با روایتهای معتبر گروه الف، به درستی از امام باقر (علیه السّلام) برگرفته شدهاند؛ چنانکه ابوالفرج بر آن تأکید دارد. هر چند در این دو روایت نیز تفاوتی به مدت پنج روز مشاهده میگردد، این تفاوت یا بدان سبب است که تعبیر «ثلاثة اشهر» در نقل ابوالفرج، و حاکم نیشابوری تعبیر تقریبی است و یا تسامح در تعبیر است به جهت کسر و انکسار در ماههای قمری.[37]
2. روایت ابوحنیفه، قاضی نعمان مغربی (363 ق) و ابن جوزی (597 ق) مبنی بر ادامه زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به مدت هفتاد روز،[38] به دو جهتِ بیسند بودن و ناسازگاری با روایتهای گروه الف،[39] در خور اعتماد نیست و یا باید گفت نسخهبردار به خطا واژه «سبعین» را به جای واژه «تسعین» ثبت کرده و در حقیقت این روایت، تعبیری دیگر از روایتی است که با تعبیر «ثلاثة اشهر»[40] از همان امام بزرگ نقل شده است، چنانکه میتوان گفت این روایت همانند روایت عبدالله بن سنان به دوران بیماری آن گرامی نظر دارد؛ چون در گزارش ابوحنیفه مغربی آمده است: «فاطمه پس از آسیبدیدگی از مخالفان خود، بیمار و نحیف و خانهنشین شده و در این حال، هفتاد روز زنده ماند».[41] روند تاریخی حوادث پیش آمده برای فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هم اقتضا میکند این آسیب دیدگی پس از مدتی از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشد و با استثنای این مدت، باید گفت: حدود هفتاد روز خانهنشینی او، همان دوران بیماری او است که اگر با روزهای پیش جمع شود نتیجه آن، سه ماه یا 95 روز زیستن پس از پدر خواهد بود.
3. همچنین روایتی که طبرسی از طریق جابر جعفی از امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده مبنی بر اینکه فاطمه (علیها سلام) چهار ماه پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میزیست،[42]به دو جهتِ بیسند بودن و همسو نبودن با روایتهای معتبر گروه الف، از اعتبار ساقط است. هر چند سیره بخشی از مورخان پایبندی به نقل سند نبوده، لیکن تا جایی میتوان به نقل آنان اتکا داشت که با نقلی دیگر که سند معتبر دارد، در تنافی نباشد؛ چنانکه طبرسی این روایت را با یکی از دیدگاههای غیرمعتبر سنیان سازگار دانسته و به آن اعتماد نکرده است.
4. همچنین روایت محمد بن اسحاق از امام باقر (علیه السّلام) مبنی بر اینکه فاطمه (علیها سلام) پس از شش ماه از کوچ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدرود گفت، پذیرفتنی نیست؛ چرا که گزارشهای تاریخی محمد بن اسحاق هر چند مورد توجه تاریخنگاران است،[43] بر آن دسته از نقلهای وی که بیسند هستند و با روایتهای معتبر نیز در ستیزند، نمیتوان اعتماد کرد. گزارشهای وی در خصوص زمان شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) از این دست هستند.
اگر گفته شود معروف این است که امیر مؤمنان (علیه السّلام) تا زمان زنده بودن حضرت فاطمه (علیها سلام)، با ابوبکر بیعت نکرد و مشهور این است که این بیعت شش تا هشت ماه پس از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) صورت گرفته است؛ پس با انضمام این دو میتوان نتیجه گرفت شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) شش ماه پس از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده است.
در پاسخش باید گفت نخست درباره اصل این بیعت، زمان، چگونگی، شرایط و سبب و علل آن حرف و حدیثهایی هست که پژوهشی جداگانه میطلبد و از موضوع این پژوهش به دور است و سخن کوتاه اینکه این حرف به منابع سنیان میانجامد.[44] وانگهی این سخن در برابر احادیث معتبر معصومان (علیهم السّلام) که بر سه ماه تأکید دارند، پذیرفتنی نیست.
2. منابع تاریخی شیعیان
منابع کهن شیعه دومین گزینهای است که میتوان در خصوص گویه برگزیده در این پژوهش به آنها استناد کرد؛ هر چند در میان این منابع، دیدگاه های پراکندهای در خصوص زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از سی روز[45] تا حدود سه ماه[46] (میان نود تا صد روز) گزارش شده است. گفتنی است دیدگاه «حدود سه ماه» معتبر است؛ چرا که غالب گزارشگران کهن تاریخ شیعه یا بر شهادت آن گرامی در سوم جمادی الثانی تصریح دارند[47] و یا بر حیات آن نازنین پس از پدر به مدت 95 روز تأکید[48] دارند، چه آنان که معاصر با تاریخ شهادت فاطمه (علیها سلام) بودند – مانند جابر بن عبدالله انصاری- [49] و چه آنان که نزدیک به آن دوران میزیستند. همچنین با رویکرد به نظریه مشهور شیعه درباره رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در 28 صفر،[50] فاصله میان 28 صفر تا سوم جمادی الثانی حدود سه ماه خواهد بود.
آن دسته از منابع کهن شیعه که بر 75 روز تأکید دارند نیز با استناد به روایتهای معتبر از اهل بیت (علیهم السّلام)، بر چنین باوری هستند، در بررسی این روایتها گفته شد که واژه سبعین به خطا به جای واژه تسعین ثبت شده است.
در این میان گزارشهایی نیز در دست است که حیات آن گرامی پس از پدر را میان 24 روز تا چهل روز دانستهاند.[51] باید گفت این گزارشها نیز قابل اعتماد نیستند؛ چرا که این گزارشها به صورتهای «رُوی» یا «قیل» نقل شدهاند بیآنکه دلیل اعتباری داشته باشند و این گونه نقل کردن، خود بیانگر بیبنیانی آنها است؛ هر چند میتوان این گزارشها را بدینگونه توجیه کرد که به ترتیب 24 تا 35 روز زیستن، به اقتضای شرایط، مربوط به روزهای پیش از آسیب دیدن فاطمه (علیها سلام) و چهل روز زیستن مربوط به روزهای بیماری یا شدت آن است؛ چنانکه در گزینه بررسی روایتهای اهل بیت (علیهم السّلام) بازگو شد. افزون بر آنکه رویکرد منابع کهن شیعه در این گزارشها به روایتهای معتبر اهل بیت (علیهم السّلام) است.
3. منابع سنیان
سومین گزینهای که در خصوص ماه شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) در این پژوهش مورد استناد قرار گرفته منابع کهن سنیان است. صاحبان این منابع با نقل دیدگاههای فراوان در این خصوص، بر برخی از آنها اعتماد کرده و برخی دیگر را برنتابیدهاند. در این منابع دو دسته خبر – زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پدر حدود سه ماه و شش ماه – برجستهتر مینماید و دیگر دیدگاهها در برخی از منابع نقل نشده است و آن دسته از منابع هم که به گزارش این گویهها پرداختهاند تنها با تعبیر «قیل» یا «رُوی» آنها را ثبت کردهاند که بدان اشاره خواهد شد. اینگونه نقل کردنها خود گویای بیبنیانی این گزارشهاست.
دو نوع خبر معروف یاد شده نیز از منابع فزونتری برخوردارند و این کثرت گزارش، گزینش دیدگاه خاص در این خصوص را بر برخی از صاحبان منابع دشوار کرده و ایشان تنها با نقل خبرهای پراکنده و با این تعبیر که «فاطمه کمی پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درگذشته است» از اظهار نظر درباره آن دریغ ورزیدهاند.[52]
به هر روی به اقتضای پژوهش در این منابع، میتوان خبر زیستن فاطمه پس از پدر به مدت سه ماه را ترجیح داد و بر آن بدینگونه استدلال کرد:
الف) این دیدگاه که با تعبیرهای تقریبی (سه ماه، 95 روز، صد روز) نقل شده از منابع فراوان متقدم و از طریق افراد گوناگون گزارش شده است؛[53] پس به سادگی نمیتوان از آن چشم پوشید.
ب) این دسته گزارش با منابع کهن و دیدگاه مشهور شیعه و روایتهای معتبر اهل بیت (علیهم السّلام) همگرایی دارد و با توجه به مطالبی که در آن بخش نگاشته شد،[54] اعتبار مییابد.
ج) نظریه زیستن فاطمه (علیها سلام) پس از پدر به مدت شش ماه، که بیشترین رقابت را با این دیدگاه (سه ماه) دارد هر چند از منابع فراوانی برخوردار است، لیکن نگارندگان این منابع یا بدون سند، آن را گزارش کردهاند[55] و یا سندهای آنان جانبدارانه به عایشه میانجامد[56] و به این دست از گزارشها به چند جهت نمیتوان اعتماد کرد:
1. تمامی کسانی که این گویه را به عایشه مستند کردهاند، از طریق ابن شهاب زهری (124 ق) و عروة بن زبیر (94 ق) نقل کردهاند و نام این دو، در شمار راویانی ثبت است که با رانتخواری به کمک بنیامیه، پیرایهها بر خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به ویژه بر حضرت علی (علیه السّلام) بستند.[57] و در نقل همین گزارش – که فاطمه (علیها سلام) پس از شش ماه از درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدرود حیات گفت و شبانه دفن گردید – روایت را بدینگونه به پایان میبرند که گویی حضرت علی (علیه السّلام) از سر کینه، ابوبکر را از نمازگزاران بر پیکر حضرت فاطمه (علیها سلام) و حضور یافتن در دفن وی بازداشت؛[58] با آنکه به گواهی تاریخ این کار به فرمان و وصیت شخص فاطمه (علیها سلام) بود[59] و او بدین روش ناخشنودی خویش را بر کسانی که بر حقوق وی دست یافتند، ابراز داشت[60] و علی (علیه السّلام) هم وصیت آن گرامی را اجرا کرد.
2. دیگر همسران پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) (غیر از عایشه) و یاران آن حضرت با اینکه درباره حضرت فاطمه (علیها سلام) مطالب فراوانی گزارش کردهاند، در خصوص درگذشت این بانو پس از شش ماه از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، که موضوع مهمی هم بوده، مطلبی گزارش نکردهاند.
3. از عایشه گزارشهای دیگری در این موضوع – همانند درگذشت فاطمه (علیها سلام) پس از دو از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) – نیز نقل شده است که این پراکندگی موجب اضطراب در گزارشهای او است.
4. هر چند عایشه همسر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود و به وقت شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) در مدینه حضور داشت و سالیانی دراز پس از آن نیز زیست،[61] گزارشهای وی در برابر نقلهای خاندان فاطمه (علیها سلام) قرار میگیرد و پر واضح است که هر خانوادهای در حفظ دستاوردها، تاریخ و آثار خود، بیش از دیگران همت دارند و اهل بیت (علیهم السّلام) از این موضوع به دور نیستند.
در پایان شاید بتوان گفت حوادثی از این دست: «که فاطمه (علیها سلام) خلافت ابوبکر را برنتابید[62] و در موضوع باز پس گرفتن ارث،[63] فدک[64] و دیگر حقوق[65] خود با ابوبکر به مقابله برخاست و در این راه آسیبهای فروان دید[66] و در حالی از دنیا رفت که از ابوبکر و عمر ناخرسند بود[67] و پنهانى و شبانه نيز دفن گرديد»[68] سبب گرديده كه تاريخ شهادت اين بانو در فاصله دورترى از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) گزارش گردد تا از چالشهاى تاريخى اجتماعى حكومت ابوبكر و عمر كاسته گردد و آيندگان نگويند چرا يگانه دختر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدون فاصله از رحلت پدر با اين همه رخدادهاى ناگوار رو برو گشت و زود از دست رفت؛ چنانكه در پى خاكسپارى پنهانى و شبانه آن گرامى، مردم مدينه واكنش نشان داده و چنين سخنانى اظهار داشتند و ابوبكر و عمر نيز براى مهار اين واكنش تصميم گرفتند چهل قبر آماده شده براى وي در بقيع را واگشايى كنند و اين تصميم اينان با برخورد سخت امير مؤمنان (علیه السّلام) روبرو گرديد كه در نهايت، آنان از تصميم خود دست برداشتند.[69]
نتيجه
برآيند مطالب ياد شده ذيل سه عنوان روايات اهل بيت (علیهم السّلام)، منابع تاريخى شيعيان و منابع سنيان، با لحاظ روايات معتبر اهل بيت (علیهم السّلام) و قرائنى كه در دو دسته از منابع شيعيان و سنيان بررسى شده، آن است كه حضرت فاطمه (علیها سلام) پس از حدود سه ماه از رحلت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدورد حيات گفت كه با توجه به رحلت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در 28 صفر، اين تاريخ منطبق با سوم ماه جمادى الثانى خواهد بود.
ديگر ديدگاهها در خصوص تاريخ شهادت وى – كه در منابع شيعيان و سنيان گزارش شده و پذيرفتنى نيستند – چنين است:
- 24 روز پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[70]
- 29 روز پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[71]
- سى روز پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[72]
- 35 روز پس از درگذشت پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[73]
- چهل روز پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[74]
- دو ماه پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[75]
- هفتاد روز پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[76]
- 72 روز پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[77]
- 75 روز پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[78]
- 85 پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[79]
- چهار ماه پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[80]
- دو روز كمتر از شش ماه پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[81]
- شش ماه پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[82]
- هشت ماه پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)،[83]
روز
درباره روز شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) بسيارى از منابع سكوت كردهاند و گروهى از منابع پنج گويه را گزارش كردهاند:
1. روز سهشنبه، سوم جمادى الثانى. اين نقل با توجه به پژوهشى كه انجام شد، نظر انتخابى اين تحقيق و نقل برتر و برخوردار از سند معتبر است كه در قسمت بررسى روايتهاى اهل بيت(علیهم السّلام) و منابع تاريخى شيعيان اعتبار اين سند به بحث نهاده شد.[84] محدث اربلى وقت دقيق اين حادثه را، پس از عصر همان روز ياد كرده است.[85] اين روز به محاسبه نجومى برابر با هشتم شهريور سال يازدهم شمسى و سى اوت 632 ميلادى است.[86]
2. ده روز مانده از ماه جمادى الثانى. تنها طبرى امامى آن را با تعبير «روايت شده» بيان كرده و بر آن اعتماد نكرده است.[87] – در گزارش حاسب طبرى هم، اين روز بيستم جمادى الثانى دانسته شده[88] كه با روز ولادت آن گرامى در اين روز اشتباه شده است.
3. يكشنبه، سيزدهم ربيع الأخر، تنها ابن شهر آشوب آن را با تعبير «گفته شده» گزارش كرده است.[89]
گفتنى است گزارش گزينه دو و سه با هيچ يك از گزارشهاى ياد شده درباره مدت زيستن حضرت فاطمه (علیها سلام) پس از پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سازگارى ندارد.
4. بيست و يكم ماه رجب، تنها شيخ طوسى اين تاريخ را از ابن عياش در مناسبهاى ماه رجب نقل كرده[90] و خود، آن را برنتابيده است،؛ چرا كه در مناسبتهاى ماه جمادى الثانى، روز سوم را به عنوان روز شهادت آن عزيز برگزيده است،[91] افزون بر آن، اين گزارش با هيچ يك از نقلهاى بيان شده درباره مدت زندگى حضرت فاطمه (علیها سلام) پس از پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، مطابق نيست.
5.سهشنبه سوم ماه رمضان. اين نقل را گزارشگرانى نگاشتهاند كه شهادت آن گرامى را پس از شش ماه از رحلت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دانستهاند؛[92] اما در بررسى اصل آن گزارش، بىبنيانى اين گويه بيان شد؛ پس در اينجا نيازى به تكرار آن نيست. افزون بر آنكه اين سخن با اصل گزارش تنافى دارد؛ زيرا به اعتقاد اينان رحلت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دوازدهم ربيع الأول بود – چنان كه گفته شد و شش ماه پس از آن، دوازدهم ماه رمضان خواهد بود نه سوم رمضان.
سن
در فرايند پژوهش درباره تولد و شهادت حضرت زهرا (علیها سلام)، اين مطلب نيز روشن شد كه در مورد مدت عمر دختر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نيز ميان منابع شيعيان و سنيان وفاقى نيست و ديدگاههاى مختلف، اين مدت را از هجده تا 35 سال دانستهاند و هر يك بر مبناى گزارشى است كه تولد و شهادت آن بانو را تعيين كرده است. اين پژوهش نيز، اين مدت را هجده سال واندى مىداند؛ چرا كه اثبات كرديم تولد آن بزرگوار در جمادى الثانى سال پنجم بعثت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و شهادتشان در همان ماه از سال يازدهم هجرت است؛ در نتيجه، فاصله ميان اين دو تاريخ هجده سال و اندى خواهد بود كه در دو روايت معتبر[93] امام باقر (علیه السّلام)[94] و امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است.[95]
مرقد
در اينكه قبر يگانه يادگار پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در چه مكانى است، منابع تاريخى يك دست نيستند؛ مشهور ميان تاريخيان و سيرهنگاران چنين است كه آن گرامى در مدينه در قبرستان بقيع به خاك سپرده شد[96] و امير مؤمنان (علیه السّلام) پس از آنكه وى را در خاك نهاد، چهل قبر يا شبيه آن را در بقيع به جهت پنهان ماندن قبر او احداث كرد.[97]
برخى منابع، مكان دقيق آن را در حجرهاى از خانه عقيل گزارش كردهاند. اين خانه در قسمت ميانى بقيع [در آن دوران]، كه هم اكنون قبرهاى چهار امام معصوم (علیهم السّلام) در آن، جاى دارند، قرار داشت همچنين افزودهاند قبر آن حضرت روبروى خروجى كوچهاى ميان «خانه عقيل» و «خانه نُبَيه»[98] يا قبيله عبدالدار قرار داشت كه در آن دوران ميان قبر و كوچه عمومى سه متر و نيم (هفت گز) فاصله بود.[99]
برخى نيز قبر آن گرامى را در حرم پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ميان قبر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و جايگاه منبر وى دانسته[100] و اين حديث نبوى كه «ميان قبر و منبرم[101] باغى از باغهاى بهشت است»[102] را گواه بر اين نظريه دانستهاند. شيخ صدوق اين حديث نبوى را با سند مرسل به امام صادق (علیه السّلام) منتسب كرده و آن بزرگوار در خصوص راز سخن ياد شدهى پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چنين فرموده است: «چون در آن مكان، قبر فاطمه (علیها سلام) جاى دارد و قبر وى نيز باغى از باغهاى بهشت است».[103]
در همان حال شيخ صدوق مىگويد: سخن درست در خصوص مرقد فاطمه (علیها سلام) اين است كه اين قبر در خانه وى بوده و هنگامى كه امويان مسجد النبى و حرم پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را توسعه دادند، خانه فاطمه (علیها سلام) نيز بخشى از آن قرار گرفت.[104] مستند سخن صدوق روايتى از امام رضا (علیه السّلام) به همين مضمون است كه كلينى هم بر آن دست يافته[105] و حميرى نيز همين مضمون را از امام رضا (علیه السّلام) نقل كرده است؛[106] چنانكه ابن طاووس اين محتوا را به امام هادى (علیه السّلام) نسبت داده و بر آن اعتماد كرده است؛ وى مىگويد: ابراهيم بن محمد همدانى[107] در نامهاى به امام هادى (علیه السّلام)، درباره خانه فاطمه (علیها سلام) از او پرسيد: آيا اين خانه در بقيع بوده يا در كنار حجره هاى پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)؟ امام (علیه السّلام) در پاسخ چنين نگاشت: «هِيَ مَعَ جَدَّي صَلَواتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ آلِهِ؛ خانه فاطمه (علیها سلام) در كنار – حجرههاى – جدم پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جاى داشت». مرحوم ابن طاووس پس از ثبت اين مكاتبه اينگونه نتيجه گرفته است: اين پاسخ شفاف امام هادى (علیه السّلام) براى اثبات اين مطلب – كه خانه و قبر فاطمه (علیها سلام) در كنار خانه و قبر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بوده – بس است و زيارت اين بانو را بايد درآن مكان بجا آورد.[108]
از چگونگى مكاتبه ابراهيم بن محمد و نتيجهگيرى ابن طاووس برمىآيد اين مكاتبه در فضا و شرايطى انجام گرفته كه به باور افكار عمومى، فاطمه (علیها سلام) درخانه خود دفن شده بود، ليكن در مكان اين خانه، ترديد داشتند كه آيا در بقيع بوده يا در كنار حجرههاى پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)؟ و ابراهيم بن محمد براى رفع ترديد در اين خصوص با امام هادى (علیه السّلام) مكاتبه كرده است.
به نظر مىرسد خاستگاه اين ترديد مدفون بودن فاطمه بنت اسد در خانه عقيل در بقيع است كه همنام با فاطمه زهرا (علیها سلام) است و همچنين شبهه افكنى مخالفان اهل بيت (علیهم السّلام) در اين خصوص و تأسيس چهل قبر از سوى امير مؤمنان (علیه السّلام) در بقيع پس از شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) بىتأثير نبودند.
گواه ديگرى كه براى گفتار صدوق مىتوان به دست داد، سخنان دردمندانه و همراه اشك امير مؤمنان (علیه السّلام) در كنار قبر فاطمه (علیها سلام) است؛ آن حضرت پس از دفن همسرش رو به قبر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) كرد و با وى چنين سخن گفت: «اَلسَّلَامُ عَلَيْكَ عَنِّي وَ عَنْ إبْنَتِكَ النَازِلَةِ فِي جِوَارِكَ…؛ از خودم و از سوى دخترت كه در جوار تو فرود آمده، بر تو درود و سلام دارم».[109] «جوار» به معناى همسايگى است و خانه فاطمه (علیها سلام) نيز در همسايگى خانه و قبر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جاى داشت. پس فرود آمدن فاطمه (علیها سلام) در اين همسايگى بايد به معناى دفن وى در همان خانهاى باشد كه در جوار خانه و قبر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود. اين مطلب با بيان صريحتر امير مؤمنان (علیه السّلام) در گزارش كلينى و طوسى چنين ثبت شده است: «عَنِّي وَ عَنْ إبْنَتِكَ وَ حَبِيْبَتِكَ وَ قُرَّةِ عَيْنِكَ وَ زَائِرَتِكَ وَ الثَّابِتَةِ فِي الثَّرَي بِبُقْعَتِكَ…؛ از خودم و از سوى دخترت، و محبوب تو و نور چشم تو و ديدار كننده تو كه در خاك بقيع (كنار قبر) تو آرميده است، سلام دارم».[110]
گفتنى است وصيت امام مجتبى (علیه السّلام) به هنگام رحتلش نيز مىتواند رهنمون به گفتار صدوق باشد. كلينى در اين خصوص گويد: «امام مجتبى (علیه السّلام) به امام حسين (علیه السّلام) وصيت كرد: پس از مرگم جنازهام را براى تجديد خاطره، نزد قبر جدم پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سپس كنار قبر مادرم ببريد، آن گاه به بقيع انتقال داده، [كنار قبر جدهام فاطمه(علیها سلام)][111] دفن كنيد».[112] پس قبر مادر وى نبايد در بقيع باشد.
ابن شبه (262 ق) از عالمان اهل سنت كه كارشناس تاريخ و جغرافياى مدينه به شمار مىآيد نيز به دو طريق از امام صادق (علیه السّلام) نقل مىكند كه او همواره مىفرمود: فاطمه (علیها سلام) در خانهاش دفن شد و اين خانه در توسعه حرم نبوى به دست عمر بن عبد العزيز (م 101 ق) بخشى از آن قرار گرفت. پس آن قبر نزد در مسجد [از سمت باب جبرئيل] جاى دارد.
او همين مطلب را از ابوغسان نقل كرده و استدلالى را از كتابى – كه در همين موضوع نوشته شده و به دست او رسيده بود – نقل مىكند مبنى بر اينكه «دفن فاطمه (علیها سلام) همانند دفن پدرش بود؛ چنانكه پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در خانهاش دفن كردند، فاطمه (علیها سلام) را نيز در خانهاش در همان مكان بسترش دفن كردند». در اين كتاب، دفن شبانه فاطمه دليلى بر درستى اين گويه به شمار آمده است.[113] با رويكرد به اين منابع و مطالب، بايد گفت اين ديدگاه كه «فاطمه (علیها سلام) در خانهاش كه در كنار خانه و قبر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود دفن شد»، بر ديگر سخنها ترجيح دارد.[114] گفتنى است اين خانه همان خانهاى است كه خدا به پيامبرش فرمان داد تا درِ همهى خانههايى را كه به مسجد گشوده مىشد، ببندد جز درِ اين خانه را: «و امر بسدّ الأبواب الّا باب علّي (علیه السّلام)»[115] همان خانهاى كه روزى پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بر درِ آن آمد و سه بار اهل آن را خواند و پاسخى نشنيد و با تكيه بر ديوار آن نشست و به اندرون آن در نيامد؛[116] ليكن همين خانه پس از درگذشت پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از سوى مأموران خليفه مورد هجوم قرار گرفت[117] و ابوبكر به هنگام مرگ خود آروز مىكرد كه كاش براى گشودن درِ خانه فاطمه به زور متوسل نمىشد.[118]
آن خانه پس از توسعه مسجد النبى از سوى عمر بن العزيز، (در سال 101 ق) در درون مسجدى جاى گرفت[119] و هماينك در سمت شمال ضريح پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان خانه فاطمه (علیها سلام) مشخص است و در پشت ديوار شمالى آن، محراب تهجّد (محراب نماز شب پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)) جاى دارد و از سمت باب جبرئيل بر ديوار عقب نشستهى آن، درى به شكل قديمى نصب شده كه مىتوان از اين در، به آن خانه راه يافت.
نام |
فاطمه |
لقب |
زهرا/بتول/فاطمه |
كنيه |
امّ الأئمة/ امّ ابيها |
نام پدر |
محمّد |
نام مادر |
خديجه |
|
روز/ ماه/ سال |
قمری |
شمسي |
ميلادي |
ولادت |
روز |
جمعه / 20 |
30 |
20 |
ماه |
جمادی الثانی |
آذر |
دسامبر |
|
سال |
5 بعثت |
شمسی |
615 |
|
شهادت |
روز |
عصر سهشنبه / 3 |
8 |
30 |
ماه |
جمادی الثانی |
شهریور |
اوت |
|
سال |
11 |
11 |
632 |
منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[1]. یعقوبی (292 ق)، تاریخ، ج 1، ص 445 و ابن حزم اندلسی (456 ق)، جمهرة أنساب العرب، ص 16 – 17 و ابن عبد البر، الاستیعاب، ج 4، ص 1898 و طبرسی، تاریخ الموالید (مجموعة نفیسة، ص 84 – 85).
[2]. برای نمونه به دو منبع بسنده میگردد: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 28 و مفید،مسار الشیعة، (مصنفات، ج 7، ص 54). در مصادر متأخر، تنها فرید وجدی (1373 ق) سال شهادت آن گرامی را سیزده هجرت دانسته است. (دائرة المعارف، ج 7، ص 314، ماده فطم).
[3]. خواند میر، تاریخ حبیب السیر، ج 1، ص 432.
[4]. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج 4، ص 1894 و ابن عساکر،تاریخ مدینة دمشق، ج 3، ص 159 – 160.
[5]. مفید، الإرشاد، (مصنفات، ج ، ص 189) و المقنعة، ص 456 و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 2.
[6]. مجلسی، بحار، ج 43، ص 215.
[7]. مجلسی در مرآة العقول (ج 5، ص 314 و ج 18، ص 275) با نقل سلسله سند سه روایت کلینی میگوید: این سندها صحیح هستند. و در خصوص اعتبار راویانی که در سلسله سند ابن رستم طبری جای دارند. ر.ک به: قسمت روز رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ذیل عنوان مستندات 28 صفر، ص 128 – 129، پاورقی سوم.
[8]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 458، ح 1 (عن أبی عبیدة (علیه السّلام) قال: إنّ فاطمة مکثت بعد رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خمسة و سبعین یوما…) و ج 3، ص 229 باب زیارة القبور، ح 3، ج 4، ص 561 باب اتیان المشاهد و قبور الشهداء، ح 4 (عن هشام بن سالم عن أبی عبدالله (علیه السّلام) قال سمعته یقول: عاشت فاطمة (علیها سلام) بعد أبیها (بعد رسول الله) خمسة و سبعین یوما لم تُرَ کاشرة و لا ضاحکة…).
[9]. طبری امامی، دلائل الإمامة، صص 79 و 134 (… عن أبی بصیر عن أبی عبدالله جعفر بن محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قال:… و أقامت… بعد وفاة أبیها خسمة و سبعین یوما و قبضت فی جمادی الآخرة یوم الثلاثا لثلاث خلون منه سنة إحدی عشرة من الهجرة).
[10]. همان، ص 134.
[11]. همان، ص 79 (فأقامت … بعد وفاة أبیها خمسة و تسعین یوماً و قبضت فی جمادی الأخرة یوم الثلاثاء لثلاث خلون منه…).
[12]. این قانون راهکاری است عملی برای حل تعارض آیههای قرآن با یکدیگر و نیز تعارض روایتهای معصومان (علیهم السّلام) با یکدیگر که در علم اصول مطرح میشود و یکی از مصادیق «جمع عرفی» به شمار میآید (شیخ انصاری، رسائل، ج 4، ص 24 – 25).
[13]. درباره اضطراب سند نصر بن علی جهضمی رجوع کنید به: عنوان روز رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص 132.
[14]. ابن ابی ثلج، تاریخ الأئمة، (مجموعة نفیسة، ص 6).
[15]. طبرانی (360 ق)، المعجم الکبیر، ج 3، ص 57، ح 2675 و ابن عساکر (571 ق)، تاریخ مدینة دمشق، ترجمة علی بن أبی طالب، ج 1 ص 261 ، (عن علی (علیه السّلام) قال: لم تبق فاطمة بعده ألّا خمسة و سبعین یوماً).
[16]. ر.ک به: ماه و روز درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص 123 – 133.
[17]. طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 79.
[18].یکی از نشانههای این خطا، این است که مرحوم طبرسی در دو کتاب إعلام الوری (ج 1، ص 300) و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 98) مدت زیستن فاطمه پس از پدر و زمان شهادت وی را ثبت کرده است. در نسخههای موجود هر دو کتاب، سوم جمادی الثانی به عنوان زمان درگذشت حضرت فاطمه آمده است، لیکن درباره مدت زیستن آن گرامی، در کتاب إعلام الوری تعبیر «خمسة و تسعین» و در کتاب تاج الموالید واژه «خمسة و سبعین» ثبت شده است. تصریح طبرسی به درگذشت فاطمه (علیها سلام) در سوم جمادی الثانی با رویکرد به باور وی درباره درگذشت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در 28 صفر بر این مطلب گواهی میدهد که تعبیر «خمسة و تسعین» بیان فاصله میان 28 صفر و سوم جماد الثانی است و واژه «خمسة و سبعین» در کتاب تاج الموالید از خطای نسخهبرداران است. البته دیگر منابع نیز از اینگونه خطا، مصون نماندهاند.
[19]. نجاشی (450 ق)، رجال، ص 441، شماره 1187.
[20]. ابوالفرج اصفهانی (365 ق)، مقاتل الطالبیین، ص 49 و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3، ص 162.
[21]. اربلی، کشف الغمة، ص 503.
[22]. همان.
[23]. مجلسی، مرآة العقول، ج 5، ص 313.
[24]. مجلسی، بحار، ج 43، ص 201 (به نقل از: هاشم بن محمد، مصباح الانوار).
[25]. فتال نیشابوری، (508 ق)، روضة الواعظین، ص 347 (ثم مرضت مرضاً شدیداً و مکثت أربعین لیلة فی مرضها إلی أن توفّیت).
[26]. مفید، الإختصاص، ص 185 (… و مکثت خمسة و سبعین یوما ممّا ضربها عمر ثم قبضت).
[27]. طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 109 – 134.
[28]. ابن قتیبه (276 ق)، الإمامة و السیاسة، ج 1 ص 12 و طبری، تاریخ، ج 3، ص 202 (فدعا بالحطب و قال و الّذی نفس عمر بیده لتخرجّن أو لأُحْرِقَنَّها علی من فیها، فقیل له: یا أبا حفص انّ فیها فاطمة! فقال: وَ اِنْ) و أبو عُبید، الأموال، ص 131 و یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 105 و مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ص 414 و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 50 و 45. (… لمّا بُویع لأبیبکر کان الزّبیر و المقداد یختلفان فی جماعة من الناس إلی علیّ و هو فی بیت فاطمة، فیتشاورون و یتراجعون امورهم، فخرج عمر حتی دخل علی فاطمة علیها السلام و قال… إنّ عُدتم لَیُحرقنّ علیکم البیت…).
[29]. مجلسی، بحار، ج 43، ص 200 (به نقل از: هشام بن محمد، مصباح الأنوار) و نوری، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 54، با همان سند که در بحار الأنوار آمده است.
[30]. طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 300.
[31]. دولابی، الذّریة الطّاهرة، ص 152 و اربلی، کشف الغمة، ج 1، ص 503 (توفیت فاطمة بعد النّبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بخمسة و تسعین لیلة…).
[32]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 49 (عن عمرو بن دینار عن أبی جعفر محمد بن علی (علیه السّلام)… انها توفیت بعده بثلاثة اشهر) و طبرانی، المعجم الکبیر، ج 22، ص 399 و حاکم، المستدرک، ج 3، ص 162.
[33]. ابوحنیفه مغربی (363 ق)، دعائم الإسلام، ج 1، ص 232 و ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 321.
[34]. ر. ک به: ص 157 – 161.
[35]. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 49 و طبرانی، المعجم الکبیر، ج 22، ص 399 و حاکم، المستدرک، ج 3، ص 162.
[36]. اربلی، کشف الغمة، ج 1، ص 503.
[37]. به لحاظ شرعی ماههای قمری از رؤیت هلال تا رؤیت هلال دیگر محاسبه میگردد و آن از سی روز زیادتر و از 29 روز کمتر نیست و ممکن است تا چهار ماه پیاپی سی روز و تا سه ماه متوالی 29 روز رؤیت شود و کسر آن اگر از نصف روز زیادتر شود یک روز به حساب میآيد [و اگر از نصف روز کمتر باشد یک روز به حساب نمیآید] (زمانی قمشهای، هیئت و نجوم اسلامی، ج 2، صص 16 و 20).
[38]. ابوحنیفه مغربی، دعائم الإسلام، ج 1، ص 232 و ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 321.
[39]. ر.ک به: عنوان روایتهای معتبر در قسمت ماه و بررسی منابع آن، ص 157 – 161.
[40]. ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص 49.
[41]. دعائم الإسلام، ج 1، ص 232.
[42]. طبرسي، إعلام الوری، ج 1، ص 290.
[43]. رسول جعفریان، سیره رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ج 1، ص 47.
[44]. ابن أبی الحدید این حرف را در شرح نهج البلاغة (ج 2، ص 22) با استناد به بخاری و مسلم نقل کرده است و در قسمت نگاهی به منابع در این پژوهش (ص 45 – 48) نگاشتهایم که اینان در خصوص حضرت أمیر (علیه السّلام) و اهل بیت (علیه السّلام) امانت را رعایت نکرده و جانبدارانه عمل کردهاند و به آنجا رجوع شود.
[45]. یعقوبی، تاریخ، ج 1، ص 445 (توفیت بعده بأربعین لیلة و قال قوم بسبعین لیلة و قال آخرون ثلاثین لیلة).
[46]. تعبیر «حدود سه ماه» بدان جهت است که در منابع گوناگون تعبیرهای ثلاثة اشهر (ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 31)، خمسة و تسعین یوماً (ابن خزاز، کفایة الأثر، ص 56 و طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 300)، مأة یوم (اربلی، کشف الغمة، ج 1، ص 503 به نقل از: المعارف ابن قتیبه) و سوم جمادی الثانی ثبت شده است. فاصله دقیق میان 28 صفر تا سوم جماد الثانی، 95 روز است، لیکن محاسبه تاریخ اسلام بر مبنای ماههای قمری است و این ماهها نیز دارای کسر و انکسار هستند، بدین جهت محاسبهها باید تقریبی باشد، لذا برخی از منابع فاصله میان 28 صفر و سوم جمادی الثانی را به صورت تقریبی محاسبه کرده و با تعبیر: «ثلاثة اشهر»، یا «مأة یوم»، گزارش کردهاند. گواه بر این مدعا گزارش شهید اول (786 ق) و پدر شیخ بهایی (984 ق) در این خصوص با عبارت «نحو مأة یوم» است (الدّرس، ج 2، ص 6 و وصول الأخیار الی اصول الأخبار، ص 41) که معنای این جمله، همان حدود صد روز یا حدود سه ماه است.
[47]. مفید، مسار الشیعة، (مصنفات، ج 7 ، ص 54) و بیرونی زیدی مذهب، آثار الباقیة، ترجمه دانا سرشت، ص 531 و شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص 551 و طبرسی،إعلام الوری، ج 1، ص 290 و ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج 3، ص 161 و کفعمی (900 ق)، المصباح، ص 511 و شیخ بهایی، توضیح المقاصد، (مجموعة نفیسة، ص 571).
[48]. علی بن خزّاز قمی (نیمه قرن 4 ق)، کفایة الأثر، ص 65 (عن جابر بن عبدالله … و عاشت بعد أبیها خمسة و تسعین یوماً) و طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 290 و اربلی،کشف الغمة، ج 1، ص 503 (و عن أبی جعفر محمد بن علیّ (علیه السّلام) خمساً و تسعین لیلة).
[49]. همان.
[50]. ر.ک به: مبحث رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص 132 – 133.
[51]. اربلی، کشف الغمة، ج 1، ص 500 و میرخواند، تاریخ حبیب السیر، ج 1، ص 432.
[52]. ابن عبد البر، الاستیعاب، ج 4، ص 1894 و قرطبی، المقدمات و الممهّدات، ج 3، ص 352 و ابن اثیر، الکامل، ج 2، ص 341 و اسد الغابة، ج 7، ص 225.
[53]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 28 (به نقل از: واقدی از عمرو بن دینار از: امام باقر (علیه السّلام) و نیز از زهری) و ابن قتیبة، المعارف، ص 62 و طبری، تاریخ، ج 2، ص 253 (به نقل از: ابن جریج) و دولابی، الذّریة الطاهرة، ص 152 (به نقل از: امام باقر (علیه السّلام)) و طبرانی، المعجم الکبیر، ج 22، ص 399 (به نقل از: ابن عیینة) و قیروانی، الجامع فی السنن و الآداب، ص 321 و ابن حزم اندلسی، جمهرة انساب العرب، ص 16 (و عاشت فاطمه بعده شهوراً ثلاث..) و ابن عبد البر، الاستیعاب ج 4، ص 1894 (به نقل از: امام باقر (علیه السّلام) و ابن شهاب زهری) و مقدسی (507 ق)، البدء و التاریخ، ج 3، جزء 5، ص 20 (به نقل از: احمد بن ابی سهل بلخی) و قرطبی، المقدمات و الممهدات، ج 3، ص 352 و ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 3 صص 159 و 161 و عبدالرحمن بن جوزی، صفة الصفوة، ج 2، ص 9 (به نقل از: زهری و عمرو) و ابن اثیر، الکامل، ج 2، ص 341 و اسد الغابة، ج 7، ص 225 و سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ج 2، ص 287 (به نقل از: عمرو بن دینار) و ملطی (685 ق)، تاریخ مختصر الدول، ص 94 و ابن حجر، الإصابة، ج 8، ص 159.
[54]. ر.ک به: عنوان روایتهای معتبر اهل بیت (علیهم السّلام)، ص 157 – 164.
[55]. قیروانی، الجامع فی السنن و الآداب، ص 321 و شجری (499 ق)، الأمالی، جزء 2، ص 13، ح 26 و ابن اثیر جزری، اسد الغابة، ج 7، ص 225 و ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ج 1، ص 11.
[56]. ابن شهاب (51 – 124 ق)، المغازی النبویة، ص 165 و صنعانی، المصنف، ج 5، ص 472، ح 9774 و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 2، ص 315 و ج 8، ص 28 و مسلم، صحیح، ج 2، جزء 4، ص 177 و جزء 5، ص 52 و ابن شبه، تاریخ المدینة المنورة، جزء 1، ص 196 و بلاذری، انساب الأشراف، ج 2، ص 268 و ابوزرعه، تاریخ، ج 1، ص 290 و طحاوی، مشکل الأثار، ج 1، ص 47 و ابن حبان، کتاب الثقات، ج 2، ص 170 و ج 3، ص 334 و حاکم، المستدرک، ج 3، ص 77 به نقل از: واقدی به سندش از زهری و… ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج 2، ص 42 و بیهقی، السنن الکبری، ج 4، ص 29 و ابن عبد البر، الاستیعاب، ج 4، 1894 و 1898 و تلمسانی (نوشته در 645 ق)، کتاب الجوهرة فی نسب إمام علیّ (علیه السّلام)، ص 18 و ابن الوردی (749 ق)، تاریخ ابن الوردی، ج 1، ص 134.
[57]. ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 4، ص 102 و 103.
[58]. ابن شهاب، المغازی النبویة، ص 165 و صنعانی، المصنف، ج 5، ص 472 و ابن شبة، تاریخ المدینة المنورة، جزء 1، ص 196. افزون بر آنکه از همین زهری، دیدگاه سه ماه زنده بودن فاطمه پس از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز گزارش شده است (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 28 و…) که این نقل با رویکرد به پشتیبان داشتنش، گویه زیستن شش ماهه فاطمه (علیها سلام) پس از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را ضعیف میکند.
[59]. دولابي، الذریة الطاهرة، ص 152 – 156 و طبری امامی (نیمه نخست قرن 5)، دلائل الإمامة، ص 133 و طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 300 و اربلی، کشف الغمة، ج 1، صص 494 و 504.
[60]. ابن شهر آشوب (588 ق)، مناقب آل أبی طالب، ج 3، ص 411 – 412 (اصبغ بن نباته از امیر المؤمنین (علیه السّلام) پرسید: چرا فاطمه (علیها سلام) شبانه دفن گردید؟ در پاسخ فرمود: إنّها کانت ساخطة علی قوم کرهت حضورهم جنازتها).
[61]. ابوزرعه (281 ق)، تاریخ، ج 1، ص 290 (درگذشت عایشه و سال 57 هجرت بود).
[62]. مسلم (261 ق)، صحیح، ج 3، ص 1380، ح 1759 و ابن شهر آشوب (588 ق)، مناقب آل أبی طالب، ج 3، ص 411.
[63]. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 28. ابن شبة، تاریخ المدینة، جزء 1، ص 196.
[64]. ابوحنیفه مغربی (363 ق)، دعائم الإسلام، ج 1، صص 385 و 387 و طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 109 – 122 (حدیث فدک) و اربلی، کشف الغمة، ج 1، صص 495 و 496.
[65]. همان.
[66]. بلاذری (279 ق)، انساب الأشراف، ج 2، ص 268 (… فجاء عمر و معه قبس، فتلقته فاطمة علی الباب، فقالت فاطمة: یا بن الخطاب أتراک محرّقا علی بابی؟! قال: نعم) و شهرستانی (479 – 548 ق) در الملل و النحل، (ص 57) از ابراهیم نظام (231 ق) چنین نقل میکند: انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی ألقت الجنین من بطنها، و کان بصیح: «إحرقوا دارها بمن فیها» و ما کان فی الدار غیر علیّ و فاطمة و الحسن و الحسین. و طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 134 (و کان سبب وفاتها انّ قنفذاً مولی عمر لکزها بنعل السیف بأمره…).
[67]. ابن سعد، الطبقات الكبري، ج 8، ص 30 و مؤلفي ناشناخته، القاب الرسول و عترته، (مجموعة نفيسة، صص 200 و 201).
[68]. همان.
[69]. طبري، امامي، دلائل الإمامة، ص 137 و مجلسي، بحار الأنوار، ج 43، ص 171.
[70]. خواند مير(942 ق)، تاريخ حبيب السير، ج 1، ص 432.
[71]. همان.
[72]. يعقوبي، تاريخ، ج 1، ص 445.
[73]. خواند مير، پيشين.
[74]. يعقوبي، پيشين و مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 576 و ابن خشاب (567 ق)، تاريخ مواليد الأئمة و وفياتهم (مجموعة نفيسة، ص 166) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 406 و اربلي، كشف الغمة، ج 1، ص 500، (جز يعقوبي و مسعودي سه منبع ديگر با تعبير «رُوي» نقل كردند و در نقل ابن شهر آشوب، هم آمده پس از مدتي مريض شد و چهل شب به طول انجاميد سپس…).
[75]. حاكم (405 ق)، المستدرك، ج 3، ص 163 (به نقل از: عايشه و أبو الزبير) و ابن عساكر (571 ق)، تاريخ مدينة دمشق، ج 3، ص 158 و ابن جوزي(597 ق)، صفة الصفوة، ج 2، ص 9.
[76]. ابن شبة (262 ق)، تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 107 و يعقوبي، تاريخ، ج 1، ص 445 و مسعودي؛ مروج الذهب، ج 2، ص 576 و ابو حنيفه مغربي (363 ق)، دعائم الاسلام، ج 1، ص 232 و ابن جوزي (597 ق)، تذكرة الخواص، ص 288 و ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 3، صص 158 و 159 و ابن اثير (630 ق)، اسد الغابة، ج 7، ص 225.
[77]. ابن شهر آشوب (588 ق)، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 406 (وي اين قول را برگزيده است) و ابن ابي الحديد (656 ق)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 214 (به نقل از: جوهري در كتاب سقيفه و فدك).
[78]. ر.ك به: ماه شهادت، عنوان روايتهاي معتبر اهل بيت (علیهم السّلام)، ص 157 – 161.
[79]. اين نقل را طبري امامي در دلائل الأمامة (ص 136) با تعبير «رُوي» و ده روز باقي مانده از جمادي الثاني نقل كرده و اين در حالي است كه وي اين نقل را نپذيرفته و در ص 134 با ثبت روايت معتبر ابوبصير، بر شهادت حضرت فاطمه (علیها سلام) در سوم جمادي الثاني تأكيد كرده است.
[80]. يحيي بن الحسين (424 ق) تيسير المطالب في امالي الإمام علي بن أبي طالب (علیه السّلام)، ص 87 و طبرسي (548 ق)، إعلام الوري، ج 1، ص 300 (به نقل از: اهل سنت) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 406 (با تعبير قيل) و ابن حجر (852 ق)، الإصابة، ج 8، ص 159 (به نقلي).
[81]. ابن عبد البر، الاستيعاب، ج 4، ص 1898 (با تعبير قيل).
[82]. ر. ك به: عنوان منابع سنيان، ص 168، پاورقي 1.
[83]. حاكم (405 ق) ، المستدرك، ج 3، ص 165 و ابن عساكر (571 ق)، تاريخ مدينة دمشق، ج 3، ص 159 و ابن حجر، الإصابة، ج 8، ص 159، (هر سه منبع از عبدالله بن حارث زبيدي (86 ق) نقل كردهاند).
[84]. ر.ك به: عنوان ماه و بررسي منابع آن، صص 157 – 161 و 165. گفتني است مجلسي در كتاب اختيارات (ص36) از روز پنجم جمادي الثاني به عنوان روز شهادت آن گرامي ياد كرده كه ميتوان گفت اين سخن او به لحاظ كسر و انكسار ماههاي قمري در مقايسه با تعبير بقاي او پس از پدر به مدت حدود «صد روز» است.
[85]. اربلي، كشف الغمة، ج 1، ص 501 (و ماتت بعد العصر).
[86]. زماني قشمهاي، هيئت و نجومي اسلامي، ج 2، ص 96.
[87]. طبري امامي، دلائل الإمامة، ص 136.
[88]. زيج مفرد، ص 63.
[89]. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب، ج 3، ص 406.
[90]. شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص 563.
[91]. همان، ص 551.
[92]. ر.ك به: عنوان «منابع سنيان» در بررسي ماه شهادت، ص 167، پاورقي 4 و ص 168، پاورقي 1 و ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 7، جزء 14، ص 243 (به نقل از: واقدي).
[93]. اعتبار اين دو روايت ذيل عنوان ماه و بررسي منابع آن، ص 157، پاورقي 5 ذكر شده است.
[94]. كليني (329 ق)، الكافي، ج 1، ص 457، باب مولد امير المؤمنين، ح 10 (… و توفيَت و لها ثمان عشرة سنة و خمسة و سبعون يوماً).
[95]. طبري امامي (نيمه نخست قرن 5)، دلائل الإمامة، ص 134 (و اقامت بمكة ثمان سنين و بالمدينة عشر سنين و بعد وفاة أبيها خمسة و سبعين يوماً).
[96]. اربلي، (693 ق)، كشف الغمة، ج 1، ص 501.
[97]. طبري امامي، دلائل الإمامة، ص 136 (طبري خود در صفحه 170 كتاب، قبر فاطمه (علیها سلام) را برابر روضه و قبر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دانسته است) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ج 3، ص 412.
[98]. ابن شبة، تاريخ المدينة المنورة، ج 1، صص 105 – 106 و 111.
[99]. ابن سعد (230 ق)، الطبقات، ج 8، ص 30 و ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج 7، جزء 14، ص 112.
[100]. مفيد، المقنعة، ص 459 و شيخ طوسي، تهذيب الأحكام، ج 6، ص 10 و طبرسي (548 ق)، إعلام الوري، ج 1، ص 301.
[101]. برخي از عالمان سنيان مانند بخاري، مالك، احمد بن حنبل، ترمذي و ابونعيم تعبير «ما بين بيتي و منبري» را ثبت كردند؛ از باب نمونه به: ابونعيم اصفهاني، حلية الإولياء، ج 3، ص 26، از: جابر، و ص 264، از: عمر، و ج 6، ص 341، از: عمر، و ص 347، از: عبدالله بن زيد مازني. سپس افزودند اين حديث در موطّأ مالك مشهور است. ابن شهر آشوب نيز همين تعبير را از عالمان ياد شده اهل سنت ثبت كرده است (ابن شهر آشوب، مناقب آل إبي طالب، ج 3، ص 414).
[102]. صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 572 و مفيد، المقنعة، ص 459 و شيخ طوسي، تهذيب الأحكام، ج 6، ص 10 و طبرسي، إعلام الوري، ج 1، ص 301. در منابع شيعيان و سنيان از اين باغ به «روضة» تعبير شده و حدَ و مرز اين «روضه» ميان قبر و منبر تا ستونهايي است كه در عصر نبوي به حيات و صحن مسجد ميانجاميد (ابن شهر آشوب، مناقب آل أبي طالب، ص 414 و محمد بن أبي طالب كركي، تسلية المجالس، ج 1، ص 572)؛ يعني همان ستونهاي زرد رنگي كه هماكنون قسمت اصلي مسجد نبوي را از قسمتهاي توسعه يافته به دست ديگران، جدا ميكند. آن قسمت اصلي به دست مبارك پيامبر گرامي (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تأسيس و توسعه يافت.
[103]. صدوق، معاني الأخبار، ص 267.
[104]. همان، ص 268 و من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 572 و اربلي، كشف الغمة، ج 1، ص 501.
[105]. كليني، الكافي، ج 1، ص 461، ح 9 و صدوق، معاني الأخبار، ص 268 (علي بن محمد و غيره عن سهل بن زياد عن أحمد بن محمد بن أبي نصر قال: سألت الرَضا (علیه السّلام) عن قبر فاطمة (علیها سلام) فقال: دفنت في بيتها فلما زادت بنو اميّة في المسجد، صارت في المسجد).
[106]. حميري، قرب الأسناد، ص 367، شماره 1314.
[107]. اين ابراهيم بن محمد را صاحب جواهر در جواهر الكلام (ج 27، ص 208) معتبر و روايتش را صحيح دانسته و مرحوم سيد محسن حكيم روايتش را موثق دانسته است (سيد محسن حكيم، مستمسك العروة الوثقي، ج 12 ص 34).
[108]. ابن طاووس، اقبال الأعمال، ج 3، ص 161.
[109]. نهج البلاغة، خطبه 193.
[110]. كليني، الكافي، ج 1، ص 458 – 459 (در اين كتاب تعبير «البائتة في الثّري ببقعتك» ثبت شده است) و طوسي، الأمالي، ص 109.
[111]. مفيد، الإرشاد، (مصنفات، ج ، ص 193).
[112]. كليني، الكافي، ج 1، ص 300، ح 1.
[113]. ابن شبه، تاريخ المدينة، ص 106 – 108.
[114]. با اين همه اصل دفن شبانه و پنهاني فاطمه (علیها سلام) و احداث چهل قبر مشابه در بقيع، نشانه آن است كه مرقد پاك حضرت فاطمه (علیها سلام) بايد به عنوان يكي از رازهاي آل پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و مظلوميت آنان همچنان مكتوم بماند تا بدين روش اين پرسش بر انديشهها بتابد كه چرا و چرا و چرا؟ و شايد يكي از رازهاي اين وصيت فاطمه (علیها سلام) به علي (علیه السّلام) كه فرمود: «لا تُعلِمْ أَحَداً قَبِري؛ مكان قبرم را براي كسي آشكار نكن» همين باشد (طبري امامي، دلائل الإمامة، ص 133).
[115]. ابن شهر آشوب،؛ مناقب آل أبي طالب، ج 2، ص 216 – 217. اين حديث را سي نفر از ياران پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل كردهاند و در منابع سنيان چون تاريخ بغداد، مسند أّبي يعلي و… نيز نقل شده است؛ براي نمونه به يك مورد بسنده ميشود: ابن جوزي، تذكرة الخواص، ص 41، به نقل از: احمد بن حنبل در الفضائل و ترمذي در السنن.
[116]. طبرسي، إعلام الوري، ج 1، ص 412.
[117]. يعقوبي، تاريخ، ج 2، ص 126 (و بلغ أبابكر و عمر أنّ جماعة من المهاجرين و الأنصار قد اجتمعوا مع علي بن أبي طالب في منزل فاطمة بنت رسول الله فأتوا في جماعة حتي هجموا الدّار…).
[118]. يعقوبي، تاريخ، ج 2، ص 137 (… و ليتني لم أَفتّش بيت فاطمة بنت رسول الله و أدخله الرّجال و لو كان أغلق علي حرب…) و طبري، تاريخ، ج 2، ص 353 و مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 301.
[119]. ابن سعد، الطبقات الكبري، ص 30، ترجمة الامام الحسن (علیه السّلام) (و كان بيت فاطمة في جوف المسجد) و ابن شبة، تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 106 – 107 (… دفن عليّ فاطمة ليلا في منزلها الّذي دخل المسجد فقبرها عند باب المسجد… إنّ جعفر بن محمد كان يقول: قُبِرَت فاطمة في بيتها الّذي أدخله عمر بن عبد العزيز في المسجد).