سال
درباره سال شهادت امام ششم (علیه السّلام) خوشبختانه منابع کهن شیعیان[1] و سنیان[2] یکدست هستند و همگی شهادت آن یگانهی دوران را در سال 148 هجری دانستهاند. این در حالی است که این گونه اجماع درباره رخدادهای زندگی اهل بیت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به ندرت در منابع تاریخی به چشم میآید. تنها ابن قتیبه سال 146 هجری را به نام سال شهادت آن فرزانه ثبت کرده[3] که قولی متفرد است. ابن حجر هیتمی سال 184 را ثبت کرده که اشتباه او در ثبت این عدد به جای عدد 148 واضح است.[4]
ماه
اگرچه درباره سال شهادت آن گرامی اجماع وجود داشت، ولی در مورد ماه شهادت آن امام همام (علیه السّلام) اختلاف است.
منابع شیعیان
برخی از منابع شیعیان به ماه شهادت آن حضرت اشارهای نکردهاند که در این میان از یعقوبی میتوان نام برد.[5] گروه دیگر که بدان پرداختهاند نام سه ماه رمضان، شوال و رجب را ثبت کردهاند. با رویکرد پژوهشی به این منابع باید گفت آن گرامی در ماه شوال به شهادت رسیده است؛ چرا که قدیمیترین گزارش شیعیان درباره ماه شهادت آن عزیز همین گزارش است که اشعری، نوبختی و کلینی آن را آوردهاند[6] و دسترسی اینان به مآخذ معتبری که بعدها از بین رفته، به دور از نظر نیست. بیشتر نگارندگان منابع کهن شیعی پس از اینها نیز همین ماه را ثبت و پشتیبانی کردهاند که در میان آنان به ترتیب نام قمی، ابوحنیفه مغربی شیعی، شیخ مفید، شیخ طوسی، طبری امامی، فتال، ابن شهر آشوب، شیهد اول، علامه حلّی، کفعمی، عاملی و… به چشم میآید[7] و شاید همین مستندات موجب شهرت تاریخی این سخن شده باشد که مجلسی به این شهرت اشاره کرده است.[8]
برخی از همین نگارندگان، از ماه رجب هم با تعبیر «گفته شده» یاد کردهاند[9] که این تعبیر نشانه ضعف آن است. در این میان طبرسی و در پی او حمدالله مستوفی، شیعی سبزواری، کفعمی و خواند امیر درگذشت آن نازنین را در ماه رجب دانستهاند و چون اینان از بیشتر نگارندگانِ پیشگفته متأخر هستند و مستندشان نیز روشن نیست، نمیتوان به این گزارش تکیه کرد و در همان حال اینان از یادکرد گزارش ماه شوال نیز دریغ نکردهاند.[10] ماه رمضان را تنها حاسب طبری آورده[11] که متفرد است.
منابع سنیان
بیشتر منابع سنیان، در این خصوص سکوت کردهاند. تنها برخی از آنها از ماه شهادت آن بزرگوار نام بردهاند که نام ابن طلحه شافعی، گنجی شافعی، ابن خلکان، ابن صباغ مالکی و ابن طولون در میان آنان دیده میشود. اینان شهادت آن حضرت را در ماه شوال دانستهاند.[12] پس میتوان گفت، شهرت و کثرت منابع – با توجه به اهل پژوهش بودن برخی از نگارندگان آن ––موجب اعتبار گویهی شهادت امام صادق (علیه السّلام) در ماه شوال بوده، چنانکه بزرگداشت روز شهادت آن عزیز در ماه شوال نزد شیعیان، نشانه دیگری بر این گویه به شمار میآید.
روز
روز شهادت امام صادق (علیه السّلام) از گزینههایی است که منابع کهن تاریخی درباره آن سکوت کردهاند؛ تمامی منابعی که شهادت آن گرامی را در ماه شوال دانستهاند، هیچ یک، از روز آن سخن نگفتهاند.[13] در میان مصادر متأخر تنها صاحب جنات الخلود (متوفای قرن دوازده قمری) با تتبع خود آن را 25 شوال دانسته [14] و محدث قمی نیز با تأیید گزارش او، وی را متتبعی، ماهر خوانده است.[15]
این پژوهش با تتبع فراوان در منابع کهن مهم شیعیان و سنیان به گزارشی در این خصوص دست نیافته است. همچنین با تفحص مصادرِ میانی و متأخر، حتی با مراجعه به مقالات، موسوعهها و تکنگاریهای مربوط به امام صادق (علیه السّلام)، گزارشی در این باره به دست نیامد که به منابع کهن یا به مصادر میانی بینجامد. تنها بیرجندی[16] (زنده در 1352 ق) در وقایع الشهور و الأیام گزارش 25 شوال را آورده و او هم به جنات الخلود استناد دارد. به هر حال، شیعیان این روز را به نام روز شهادت آن بزرگوار، گرامی میدارند.
گفتنی است ابن روزبهان خنجی اصفهانی (متوفای 927 ق) و مجلسی روز پانزدهم شوال را هم نقل کردهاند، لیکن مستندی برای آن ارائه نداده و انتخابش نکردهاند، بلکه تنها به نقل آن بسنده کردهاند.[17]
بر اساس محاسبه نجومی، شهادت آن عزیز در 25 شوال سال 148 هجری، 52500 روز پس از آغاز هجرت نبوی بوده که با روز چهارشنبه 25 آذر 144 شمسی (25/9/144) و شانزدهم دسامبر 765 میلادی مطابق است.[18]
همچنین در مورد اینکه آن بزرگوار در چه روزی از هفته به شهادت رسیده، منابع کهن سکوت کردهاند. لیکن طبرسی و کفعمی بر مبنای تولد آن گرامی در ماه رجب، آن روز را دوشنبه دانستهاند.[19] فتال نیز با تعبیر «قیل» روز دوشنبه را ثبت کرده است[20] و پژوهشگر تاریخ گزیده نیز، روز دوشنبه را که در متن اصلی این کتاب موجود نبوده، به آن افزوده است.[21]
دیگر گزارشها درباره روز شهادت آن حضرت چنیناند:
- نیمه ماه رجب،[22]
- 23 ماه رجب،[23]
– 26 ماه رمضان،[24]
- نیمه شوال.[25]
سبب شهادت
امام صادق (علیه السّلام) به هنگام شهادت 65 سال داشت.[26] 31 سال آن را در کنار پدر گذرانید- که دوازده سال از این مدت با دوران امام سجّاد (علیه السّلام) همراه بود – آنگاه به مدت 34 سال، مسئولیت امامت را بر عهده داشت[27] و این فرصت امامت، با حاکمیت پنج نفر از امویان – هشام بن عبدالملک (105 – 125 ق)، ولید بن یزید بن عبدالملک (125 – 126 ق)، یزید بن ولید ناقص (126 ق، چند ماه)، ابراهیم بن ولید (126 ق، چهار ماه) و مروان حمار (127 – 132 ق) – و دو نفر از عباسیان – ابوالعباس سفاح (132 – 136 ق) و ابوجعفر منصور (136 – 158 ق) – همزمان بود.[28]
آن گرامی در این مدت با کوران حوادث فرهنگی و اجتماعی مواجه بود که دوران منصور از همه دورانها، حساستر و با مشکلات بیشتری همراه بود؛ چرا که ظهور گرایشهای گوناگون مذهبی و نحلههای انحرافی مانند غلات، ملحدان و زندیقان[29] و بروز اختلافهای سیاسی[30] برای اسلام خطرساز بود. در این شرایط حفاظت از مرزهای فکری، ارزشها و معارف اسلامی، کاری بس دشوار بود که امام صادق (علیه السّلام) به آن اصالت میداد و بدان میپرداخت. آن گرامی شاگردان بسیاری را از مناطق مختلف آن روزِ کشور بزرگ اسلامی تربیت کرده بود که تنها شیخ طوسی از 3235 نفر نام میبَرد و در میان اینان برجستگانی بودند که هر یک رهبری فکری و فرهنگی بخشهایی از جامعه را برعهده میگرفتند.[31] در این شرایط، مذهب تشیع به عنوان یک مذهب کلامی مستقل، نام مذهب جعفری یافت و متکلمانی چون هشام بن حکم، مؤمن طاق، هشام بن سالم و… در این مذهب برجسته شدند.[32] این همه، نتیجه تلاشهای امام صادق (علیه السّلام) بود که نفوذ فکری و معنوی و برجستگی علمی آن گرامی در میان همگان را به همراه داشت.
منصور دوانیقی که همواره نسبت به علویان حسادت میورزید از این نفوذ امام صادق (علیه السّلام) اندیشناک و خشمگین بود. او در پی خاموشی این چراغ هدایت برآمد و پیاپی این هدف را بازگو و برای اجرای آن، همواره نقشههایی طراحی میکرد؛ گاهی به اطرافیانش میگفت: بیش از یکصد نفر از فرزندان فاطمه به قتل رسیدند، لیکن امام و بزرگشان هنوز زنده است و زنده بودنش گستره زمین را بر من تنگ کرده و به زودی باید او را به قتل برسانم.[33] بار دیگر امام (علیه السّلام) را احضار میکرد و به بهانه اعتقاد مردم عراق به امامت آن گرامی و پرداختن زکات مالشان به امام (علیه السّلام)، به وی توهین میکرد و او را میآزرد[34] و گاهی نیز امام (علیه السّلام) را با اینکه کهن سال بود، با سر و پای برهنه به کاخش احضار میکرد و آزارش میداد و میگفت: جعفر بن محمد هر چند قیام به سیف نکند خطرش برای من از خطر عبدالله بن حسن – که قیام به سیف داشت – شدیدتر است.[35] به هر روی پس از این همه کینهتوزی سرانجام، امام صادق (علیه السّلام) به دستور منصور دوانیقی مسموم گشت و به شهادت رسید.[36] آن حضرت در یک پیشگویی کلی در این خصوص چنین فرمود: «والله ما منّا الّا مقتول شهید»،[37] چنانکه تعبیر «ما منّا الّا مسموم أو مقتول» هم از امام مجتبی (علیه السّلام)[38] و جمله «والله ما منّا الّا مقتول شهید» و «ما منّا الّا مقتول و انی والله لمقتول بالسّم…» از امام رضا (علیه السّلام) در چند کتاب صدوق نقل شده است.[39]
مرقد
پیکر پاک آن بزرگوار پس از مراسم تجهیز، در قبرستان بقیع در کنار قبر سه امام دیگر، به خاک سپرده شد.[40]
قبر چهار امام بقیع که در خانه عقیل (مقبره خانوادگی) در کنار قبر عباس عموی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جای دارد، در دهههای پایانی قرن دوم هجری، دارای بارگاهی عمومی بود که به آن مسجد گفته میشد. نخستین مدینهشناس، عبدالعزیز بن زیاد (زنده در سال 199 ق) میگوید: عباس پسر عبدالمطّلب در قسمت نخستِ گورستان خاندان هاشم و در کنار قبر فاطمه دختر اسد (مادر امیر المؤمنین علی (علیه السّلام)) – که در خانه عقیل قرار داشت – به خاک سپرده شد و گفته میشود این مسجد (که بر آن سایه انداخته بود) رو به روی قبر وی بنیان شده بود.[41]
از این گزارش چنین برمیآید که سالها پیش از این تاریخ، آن بارگاه از شکل خانه عقیل به صورت مسجد توسعه یافت و مردم به آنجا رفت و آمد و از آنجا زیارت میکردند. برخی از پژوهشگران برآناند: این بارگاه در سالهای نخست دولت عباسیان (132 – 149 ق) از سوی آنان یا خاندان امام مجتبی (علیه السّلام) تجدید بنا گشت و به هنگام شهادت امام صادق (علیه السّلام) برپا بود و پیکر پاک آن گرامی در آن بارگاه به خاک سپرده شد؛[42] همانگونه که از برخی منابع نیز چنین برمیآید.[43] گفتنی است این بارگاه در سالهای بعد توسعه یافت و از شکوه ویژهای برخوردار بود و قرنها زائران فراوانی را در خود جای میداد؛[44] اما این بارگاه پاک بعد از حاکمیت خاندان سعود بر سرزمین حجاز تخریب گشت – چنانکه گفته شد – [45] و بسی جای دریغ است.
جدول تطبیقی ولادت و شهادت امام ششم (علیه السّلام)
بر اساس تاریخ قمری، شمسی و میلادی
نام |
جعفر |
لقب |
صادق / صابر |
کنیه |
ابوعبدالله / ابوموسی |
نام پدر |
محمد |
نام مادر |
فاطمه دختر قاسم، مکّنی به امِّ فروه |
|
روز/ ماه/ سال |
قمری |
شمسی |
میلادی |
ولادت |
روز |
پنجشنبه یا جمعه/17 |
2 |
22 |
ماه |
ربیع الاوّل |
اردیبهشت |
آوریل |
|
سال |
83 |
81 |
702 |
|
شهادت |
روز |
چهارشنبه/ 25 |
25 |
16 |
ماه |
شوال |
آذر |
دسامبر |
|
سال |
148 |
144 |
760 |
منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[1]. یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 381 و اشعری، المقالات و الفرق، ص 79 و نوبختی، فرق الشیعة، ص 66 و ابن أبی الثلج، تاریخ الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 10) و کلینی، الکافی، ج 1، ص 472 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 180) و المقعنة، 473 و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 89 و طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 514 و ابن فندق بیهقی، لباب الأنساب، ج 1، ص 393 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 302 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 161 و ابن طقطقی، الأصیلی، ص 149 و شهید اول، الدروس، ج 2، ص 12 و…
[2]. بخاری، تاریخ الکبیر، ج 2، ص 198 و خلیفه بن خیاط، الطبقات، ص 469، شماره 2409 و ابن حبان، مشاهیر علماء الأمصار، ص 205، شماره 997 و سمعانی، الأنساب، ج 3، ص 508 و ابن جوزی، صفة الصفوه، ج 1، ص 435 و ابن اثیر، الکامل، ج 5، ص 589 و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 1، ص 327 و ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 167 و یافعی، مرآة الجنان، ج 2، ص 238 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 927 و…
[3]. المعارف، ص 215.
[4]. الصواعق المحرقة، ص 203.
[5]. تاریخ، ج 2، ص 381.
[6]. اشعری، المقالات و الفرق، ص 79 و نوبختی، فرق الشیعة، ص 66 و کلینی، الکافی، ج 1، ص 472.
[7]. قمی، تاریخ قم، ص 198 و ابوحنیفه مغربی شیعی (383 ق)، شرح الأخبار، ج 3، ص 307 و شیخ مفید، الإرشاد، (مصنفات، ج ، ص 180) و شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج 6، ص 88 و طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 246 و فتال، روضة الواعظین، ص 212 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 302 و علام حلی، المستجاد من الإرشاد (مجموعة نفیسة، ص 466) و شهید اول، الدروس، ج 2، ص 12 و عاملی، وصول الأخیار الی اصول الأخبار، ص 43 و احقاق الحق، ج 12، ص 214 (به نقل از: سید عباس مکی در نزهة الجلیس).
[8]. مجلسی، جلاء العیون، ص 521.
[9]. فتال، روضة الواعظین، ص 212 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 302 و شهید اول، عاملی، وصول الأخیار إلی اصول الأخبار، ص 43.
[10]. طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 514 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 120) (و مضی فی النصف من رجب و یقال فی شوال) و کفعمی، المصباح، ص 523 و مستوفی، تاریخ گزیده، ص 204 و شیعی سبزواری، راحة الأرواح، ص 205 (گفتهاند در شوال) و خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 71.
[11]. زیج مفرد، ص 64.
[12]. ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص 283 و گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص 456 و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 1، ص 327 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 927 و ابن طولون، الأئمة الإثنی عشر، ص 85 و احقاق الحق، ج 12، ص 215 (به نقل از: مولوی سهالوی در وسیلة النجاة، ص 362).
[13]. ر.ک به: عنوان ماه شهادت، ص 386، پاورقی 3 و 4 و ص 387، پاورقی 4.
[14]. محمد رضا بن محمد مؤمن، جنات الخلود، ص 29.
[15]. شیخ عباس قمی، انوار البهیة، ص 172.
[16]. محمد باقر مجتهد بیرجندی، وقایع الشهور و الأیام، ص 207. گفتنی است نمازی هم در مستدرک که سفینة البحار (ج 6، ص 46) این قول را از بیرجندی نقل کرده است.
[17]. ملحقات احقاق الحق، ج 28، ص 507 (به نقل از: کتاب وسیلة الخادم إلی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم) و بحار الأنوار، ج 100، ص 210.
[18]. زمانی قمشهای، هیئت و نجوم اسلامی، ج 2، ص 309.
[19]. إعلام الوری، ج 1، ص 514 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 120) و المصباح، ص 523.
[20]. روضة الواعظین، ص 212.
[21]. تاریخ گزیده، ص 203.
[22]. طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 514 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص 120) و شیعی سبزواری، راحة الأرواح، ص 205 و کفعمی المصباح، ص 523 و میرخواند، تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 71.
[23]. حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص 204.
[24]. حاسب طبری، زیج مفرد، ص 64.
[25]. مرعشی نجفی، ملحقات احقاق الحق، ج 28، ص 507 و مجلسی، بحار الأنوار، ج 100، ص 210.
[26]. اشعری، المقالات و الفرق، ص 79 و نوبختی، فرق الشیعة، ص 66 و الکافی، ج 1، ص 475 (به نقل از: ابوبصیر) و مفید، الإرشاد، (مصنفات، ج ، ص 180) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 302.
[27]. مفید،الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 180) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 302.
[28]. ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 302.
[29]. اشعری، المقالات و الفرق، ص 69 و مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 199 – 203) و طوسی، الأمالی، ص 650.
[30]. ر.ک به: ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ص 178 – 399.
[31]. رجال، ص 153 – 328.
[32]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 194 – 199).
[33]. ابن طاووس، مهج الدعوات، ص 201 و مجلسی، بحار، ج 47، ص 201، ح 42.
[34]. اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 159 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 917.
[35]. ابن طاووس، مهج الدعوات، ص 193 و مجلسی، بحار، ج 47، ص 195، ح 40.
[36]. صدوق، گفتار صدوق (اعتقادات)، ص 72 (گفتنی است مرحوم صدوق تعبیر شهادت و سبب آن را برای یکایک معصومان (علیهم السّلام) نقل کرده است) و طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 246 و ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 346 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 302 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 928.
[37]. طبرسی، إعلام الوری، ج 2، ص 132 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 1093. هر چند طبرسی این روایت را از امام صادق (علیه السّلام) بدون سند نقل کرده است، لیکن آن را بدین تعبیر نقل کرده: بسیاری از اصحاب ما برآناند که امام عسکری (علیه السّلام)، پدرش، جدش و تمامی امامان (علیهم السّلام) شهید شدند و در این خصوص به روایت نقل شده از امام صادق (علیه السّلام) که فرمود: ما منّا الّا مقتول شهید، استدلال کردهاند. این تعبیر گواهی میدهد که این روایت – دست کم تا زمان طبرسی – نزد اکثر عالمان و مورخان اعتبار داشته و این مقبولیت، مؤیّدِ قابلِ قبول بودنِ این روایت و دیگر روایات هم مضمون آن است.
[38]. ابن خزاز، کفایة الأثر، صص 257 و 331. ابن خزاز این مضمون را در دو جای کتابش با دو سند از امام مجتبی (علیه السّلام) نقل کرده است؛ در یک مورد، سندش به جنادة بن أبی أمیه میانجامد که در بخش روز شهادت امام مجتبی (علیه السّلام) بررسی شد. مورد دیگر – که متن و سند آن با مورد قبلی تفاوت دارد و متن آن «مامنّا الّا مقتول أو مسموم» است –سندش به محمّد بن سائب کلبی میانجامد و در این سند به ترتیب این راویان حضور دارند: ابو عبدالله حسین بن محمد بن سعید خزاعی، عبدالعزیز بن یحیی جلودی، محمد بن زکریای غلابی، عتبة (عبدالله) بن ضحّاک، هشام بن محمد و پدرش محمد بن سائب کلبی. بررسیهای صورت گرفته درباره اینان چنین است: حسین بن محمد بن سعید خزاعی از مشایخ ابن خزاز و مورد اعتمادش بود که ابن خزاز روایتهای زیادی از او نقل کرده است (کفایة الأثر، مقدمه تحقیق، ص 11 شماره 7). عبدالعزیز بن یحیی جلودی أزدی بصری از بزرگان امامی مذهب بصره بود که جد بزرگش عیسی جلودی از یاران امام جواد (علیه السّلام) به شمار میآمد. وی نوشتههای فراوانی در موضوعات اخبار، احادیث، فقه، سیره معصومان، تاریخ شیعه و… داشت که نام این آثار در فهرستها به ثبت آمده است (رجال نجاشی، شماره: 640). محمد بن زکریا بن دینار غلابی (298 ق) از عالمان برجسته شیعه در بصره بود که آثار زیادی داشت و برخی از آنها درباره جمل، صفین، ولادت و شهادت حضرت فاطمه (علیه السّلام)، مقتل امیر مؤمنان (علیه السّلام)، مقتل امام حسین (علیه السّلام) بود (رجال نجاشی، شماره: 936) و در اسناد صدوق تعبیر ثقة درباره او آمده است (نمازی، المستدرک علم رجال الحدیث، ج 2، ص 209، ذیل جعفر بن محمد بن عماره کندی). عتبة بن ضحاک – که به گفته محقق کتاب کفایة الأثر (ص 256) صحیح آن عبدالله بن ضحاک است به دلیل آنکه وی در سند روایت غلابی از هشام بن محمد بن سائب جای دارد (رجال نجاشی، ذیل لوط بن یحیی ابو مخنف، شماره 875) – در کتابهای رجالی مذمت نشده است و این عدم ذم هم نشانه مشکل نداشتن او است. هشام بن محمد بن سائب کلبی (202 یا 206 ق) عالم نسبشناس و از راویان امام صادق (علیه السّلام) بود که مورد عنایت آن حضرت قرار گرفت و علم فراموش شدهاش را بازیافت (رجال نجاشی، شماره: 1166). پدرش محمد بن سائب کلبی (146 ق) از یاران امام باقر و صادق (ه) بود (خویی، معجم رجال الحدیث، ج 16، ص 107) و از عالمان زمان خود به شمار میآمد و در علوم تفسیر، اخبار و ایام الناس تخصص داشت، چنان که پدرش سائب در دوره امیر مؤمنان (علیه السّلام) به سر میبرد (ر. ک به: رسول جعفریان، سیره رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ص 88 – 91). افزون بر آنکه خود ابن خزّاز در مقدمه کتاب خود (ص 33 – 34) سند این روایات را صحیح دانسته و میگوید: ثم ذکرتُ… بروایات صحیحة الأسانید متصلة بأصحاب رسول الله… پس سند دو روایت ابن خزاز هم درخور اعتماد است.
[39]. الأمالی، ص 61، مجلسی 15، ح 8 و من لا یحضره الفقیة، ج 2، ص 585، ح 3192 و عیون اخبار الرضا (علیه السّلام)، ج 2، ص 203، ح 5. این مضمون را صدوق با چند سال نقل کرده که همگی به ابوصلت عبدالسلام بن صالح هروی میانجامد. این سندها بدین ترتیب مورد بررسی قرار میگیرند: 1. محمد بن موسی بن متوکل، علی بن ابراهیم، ابراهیم بن هاشم و ابوصلت هروی که در سند روایت «والله ما منّا الّا مقتول شهید» جای دارند. تعبیر رجالیان درباره اینان چنین است: علام حلی از محمد بن موسی بن متوکل با تعبیر ثقةٌ یاد کرده است (رجال، ص 149، شماره 58). از علی بن ابراهیم و پدرش ابراهیم بن هاشم هم با تعبیر ثقةٌ یاد شده است (تستری، قاموس الرجال، ج 7، ص 264، شماره 4977 و ج 1، ص 337، شماره 236). ابوصلت هروی هم نزد همگان ثقه صحیح الحدیث دانسته شده (نجاشی، رجال، شماره 643 و خویی، معجم الرجال الحدیث، ج 10، ص 16 – 18، شماره 6504). پس سند این روایت معتبر است، چنان که مجلسی اول، آن را روایت حَسَن کالصحیح دانسته است (روضة المتقین، ج 5، ص 399، باب ثواب زیارة النبی و الأئمة (ع9). 2. تمیم بن عبدالله، عبدالله بن تمیم قرشی، احمد بن علی انصاری و ابوصلت هروی که در سند روایت «ما منّا الّا مقتول و انّی و الله لمقتول بالسّم…» جای دارند، از نگاه رجالیان اینگونه هستند: تمیم بن عبدالله از مشایخ مورد توجه صدوق بود و صدوق از او با تعبیر «رضی الله عنه» یاد کرده است (عیون، ج 2، ص 250، باب 65، ح 1) و در رجال از او مذمتی نشده است (نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 2، ص 74، شماره 2302). از عبدالله بن تمیم قرشی هم در رجال مذمتی نشده است (همان، ج 4، ص 495، شماره 8129)، چنان که از احمد بن علی انصاری هم مذمتی نشده و صدوق روایات زیادی را از او نقل کرده است (همان، ج 1، ص 370، شماره 1201). در ثقه و صحیح الحدیث بودن ابوصلت هروی هم رجالیان اتفاق دارند (خویی، معجم رجال الحدیث، ج 10، ص 16 – 18، شماره 6504). پس این روایت هم قابل اعتماد است. افزون بر اینها به گفته آیت الله شبیری زنجانی: مرحوم صدوق، رجالی و محدّث و اهل فن است و اصالة العداللهای هم نیست. اگر روایتی را مورد استناد قرار دهد و فتوا دهد (نظر دهد)، معلوم میشود سند آن روایت معتمد او است و این برای اعتبار روایت کفایت میکند (هر چند از راوی روایت در کتابی رجالی نام برده نشود) «کتاب النکاح، شماره 984، ص 1103، تاریخ 26/ 1/ 1386» و مرحوم صدوق در کتاب اعتقااتنا (گفتار صدوق) با استناد به این روایات درباره یکایک امامان (علیه السّلام) گفته است: ما معتقدیم که او شهید شد.
[40]. مفید، الإرشاد، (مصنفات، ج ، ص 199 – 203) و طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 246 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 1093 و…
[41]. ابن شبة، تاریخ المدینة المنورة، ج 1، ص 127 (قال عبدالعزیز: دفن العباس بن عبد المطّلب، عند قبر فاطمة بنت اسد بن هاشم، فی اول مقابر بنیهاشم التی فی دار عقیل. فیقال: ان ذلک المسجد بُنی قبالة قبره).
[42]. ر.ک به: محمد صادق نجمی، «تاریخ حرم ائمه بقیع»، ص 60 به بعد.
[43]. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 5، ص 589 و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 1، ص 327 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة، ج 2، ص 928.
[44]. سمهودی، وفاء الوفاء، ج 3، ص 916 (به نقل از: ابن نجّار «643 ق» مدینهشناس و تاریخنگار معروف).
[45]. ر.ک به: عنوان «محل دفن» امام سجّاد (علیه السّلام)، ص 347.