سال
پیرامون شخصیتهای بزرگ، شاگردانی رشد مییابند که به خوبی، حوادث مربوط به این بزرگان را ثبت میکنند و به دیگران انتقال میدهند. امام باقر (علیه السّلام) نیز از این موضوع به دور نبود؛ به ویژه در دورانی که امویان برای از یاد بردن نام و آثار خاندان نبوی تلاشی مستمر میکردند. ابوجعفر باقر (علیه السّلام) شاگردانی چون جابر جعفی، زراره و … را پرورانید که ایشان در انتقال آموزههای اسلامی و اهل بیت (علیه السّلام) و رخدادهای مربوط به آنان به نسلهای بعدی، از هیچ کوششی دریغ نکردند. با این همه، منابع کهن درباره برخی از رویدادهای پیرامون آن گرامی که سال و ماه شهادت وی در شمار آنها است، همسو نیستند. شاید بتوان گفت: سبب آن، استمرار رویه امویان در جلوگیری از نشر آثار و یاد اهل بیت بود که از سوی همفکران آنان پیجویی میشد.[1]
به هر روی میان منابع کهن در خصوص سال شهادت امام باقر (علیه السّلام) موازنه برقرار نیست و از سال 113 و 119 از هفت سال نام برده شده که تفصیل آن، در آخر همین قسمت خواهد آمد. در میان این گزارشها گزارشِ به شهادت رسیدن آن بزرگوار در سال 114 هجری به سبب نکتههای زیر در خور اثبات است:
1. منابع کهن شیعیان – جز یعقوبی –[2] بر شهید شدن امام باقر (علیه السّلام) در سال 114 هجری تاکید کردهاند[3] و اگر از سالهای دیگر در این منابع نام برده شده یا با تعبیر «گفته شده»[4] ثبت گردیده و یا به استناد[5] منابع اهل سنت است.
2. منابع سنیان در گزارش خود در این خصوص پراکنده هستند. بخشی از آنها بر شهادت آن گرامی در سال 114 هجری تأکید کردهاند[6] که یکی از گزارشگران ابونعیم فضل بن دُکین (130 – 210 ق) استاد بخاری است. وی افزون بر آنکه مورد استناد نویسندگان صحاح سته بوده، مورد اعتماد راویان تاریخ و حدیث از اهل سنت و شیعه نیز بوده و شهید ثانی وی را یکی از عالمان معروف در حدیث برشمرده است.[7] برخی از منابع نیز به نقل گویههای مختلف در این موضوع بسنده کرده و هیچ یک را گزینش نکردهاند.[8]
امام گروه سوم این منابع – مناند ابن عساکر –[9] از تمامی گویهها سخن گفتهاند و جز گزارش درگذشت امام باقر (علیه السّلام) در سال 114 هجری هیچ یک را برنتابیدهاند و برای درستی این گویه به گزارشگرانی چون عمرو بن علی، علی بن جعفر (220 ق)، ابونعیم فضل بن دُکین (130 – 210 یا 219 ق)، هیثم بن عدی (207 ق)، مدائنی (225 ق)[10] احمد بن حنبل (241 ق)، محمد بن سعد و بخاری، استناد کردهاند. این روند و پراکندگی در گزارش منابع سنیان و تأکیدِ بخش مهم آنان بر وفات آن گرامی در سال 114 هجری، نشانه استواری این گویه است.
-
اکثر منابع حتی آنها که سال شهادت آن نازنین را سال 114 هجری ندانستهاند، مدت عمر وی را به اندازه 57 سال دانستهاند[11] که بر شهادت آن بزرگوار در سال 114 منطبق است؛ چرا که این پژوهش – که برگرفته از همین منابع است – تولد آن عزیز را در سال 57 هجری میداند و فاصله میان سال 57 تا سال 114 هجری، 57 سال خواهد بود.
4. در میان سالهای دیگر بیشتر، از سال 117 هجری نام برده میشود که نخستین گزارشگر آن محمد بن سعد و ابن قتیبه[12] از سنیان و یعقوبی[13] از شیعیان هستند و گزارش دیگران هم – که نام آنها در قسمت ثبت منابع مربوط به این سال خواهد آمد – به اینان باز میگردد. اشعری هم با تعبیر «بعضی چنین گفتهاند» از این گزارش نام برده و آن را نپذیرفته و بر نقل شهادت آن گرامی در سال 114 هجری تأکید کرده است. با توجه به وفاق منابع شیعیان – جز یک نفر – بر گزارش وقوع شهادت آن حضرت در سال 114 هجری و هماهنگی منابع قابل توجه سنیان با اینها، نمیتوان گزارش وقوع شهادت آن گرامی در 117 هجری را ترجیح داد.
5. افزون بر تمامی اینها روایتی معتبر از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده مبنی بر اینکه رخداد شهادت پدرش امام باقر (علیه السّلام) در سال 114 هجرت بود؛[14] چنانکه روایتی با همین محتوا به امام عسکری (علیه السّلام) نیز منتسب است.[15]
گزارشهای دیگری که درباره سال شهادت پنجمین امام شیعیان در منابع آمده و ناپذیرفتنیاند، چنیناند:
- سال 113 هجرت،[16]
- سال 115 هجرت،[17]
– سال 116 هجرت،[18]
– سال 117 هجرت،[19]
- سال 118 هجرت،[20]
– سال 119 هجرت.[21]
ماه
ماه شهادت امام باقر (علیه السّلام) به لحاظ شرایط زمانی و جایگاه علمی و اجتماعی ایشان، میبایست به صورت روشن و مشخص در منابع کهن تاریخی ثبت میگردید، لیکن چنین نیست و این منابع در نقل آن ناهمگوناند؛ چنانکه در ثبت سال شهادت وی چنین بوده و دلیل آن را میتوان تلاش امویان در راستای از یاد بردن نام و نشان اهل بیت (علیهم السّلام) دانست؛ زیرا نامشخص بودن تاریخ ولادت و شهادت آنان، نقش فراوانی در اهداف خاندان اموی داشت که بیتردید وصیت امام باقر (علیه السّلام) به اقامه سوگواری برایش در سرزمین مِنا به وقت حضور و تجمع حاجیان در آن مکان، آن هم به مدت ده سال و تعیین مبلغ مشخصی برای آن جهت احیای نام و یاد وی،[22] نوعی مبارزه با شیوه امویان به شمار میرود.
به هر روی، برخی از منابع شیعیان و سنیان اشارهای به آن نکردهاند و آن دسته از منابع که ماه شهادت را ثبت کردهاند، نظر پراکنده دارند و هر گروه از اینان بر مبنای منابع یا محاسبات خود، یک ماه را برای شهادت وی برگزیدهاند؛ گروهی وفات آن گرامی را در ماه ذیالحجه دانستهاند.[23] برخی، از ماه ربیع الأول[24] و جمعی از ماه ربیع الآخر[25] به عنوان ماه غروب آفتاب عمر وی یاد کردهاند. تنها ابن خلکان با تعبیر «گفته میشود»[26] ماه صفر را نیز در این شمار آورده که بعدها در برخی مصادر[27] نیز ثبت گردیده و مستوفی نیز ماه رجب را ماه شهادت وی تعیین کرده است.[28]
از منظر پژوهشی نمیتوان در این خصوص نظر قاطعی داد؛ چرا که در این عرصه اظهار سخنی استوار، نیازمند سندی معتبر است که دستیابی به آن بسی دشوار است. با این همه میتوان گفت گزارش درگذشت آن گرامی در ماه ذیالحجه به چند جهت برتر مینماید: نخست آنکه این گویه در منابع بیشتر و قدیمیتر ثبت شده و از دیگر دیدگاهها در این منابع با تعبیر «گفته میشود» یاد شده است.[29]
وانگهی اقامه سوگواری برای آن حضرت به مدت ده سال در سرزمین[30] مِنا بر این مطلب گواهی میدهد که شهادت وی در ماه ذیالحجه بوده است؛ چرا که موسم مِنی، زمان حضور مسلمانان در حج و آن نیز در نیمه نخست ذیالحجه هست. افزون بر آنکه معروف نزد شیعیان این است آن گرامی در ماه ذیالحجه به عالم ملکوت پیوست.
روز
با رویکرد به مطالبی که درباره ماه شهادت امام باقر (علیه السّلام) گفته شد باید گفت آن گرامی در روز هفتم ذیالحجه به شهادت رسید؛ زیرا در میان منابعی که ذیالحجه را ماه شهادت آن عزیز دانستهاند، بخشی از آنها، این روز را مشخص کردهاند[31] و با گروه دیگر که از روز آن، نام نبردهاند[32] در ستیز نیستند، بلکه بر مبنای «قانون اطلاق و تقیید در محاورهها» باید گفت منابعی که روز را مشخص نکردهاند مقصودشان همین روز هفتم بوده است؛ چرا که جز این، روز دیگری در منابع ذکر نشده است.
روز هفتم ذیالحجه سال 114 قمری به محاسبه نجومی به امر وسط، 40375 روز پس از مبدأ هجرت است و با دهم بهمن 111 شمسی (10/11/111) و نیز با سیام ژانویه 733 میلادی برابری دارد.[33]
دیگر گویه در این خصوص، 23 ماه صفر است که تنها ابن خلکان با تعبیر «گفته میشود» از آن یاد کرده است[34] و این خود دلیل بر ضعف آن به شمار میآید. مستوفی نیز پانزدهم ماه رجب را روز شهادت وی دانسته که در نقل خود متفرد است.[35]
در اینکه آن حضرت در چه روزی از روزهای هفته به دیدار حق شتافت، شهید اول[36] و معاصر وی، مستوفی[37] و در پی این دو کفعمی،[38] سپس برخی مصادر[39] از روز دوشنبه نام بردهاند و شاید مدرک این گویه روایتی باشد که از امام صادق (علیه السّلام) در این خصوص نقل شده است، مبنی بر اینکه پدر بزرگوار او در شب شهادت خود، رو به جانب وی کرد و چنین اظهار داشت: «پسرم من امشب بدرود حیات میگویم و پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز در چنین شبی بدرود حیات گفت».[40] پیش از این گفته شد که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در شب یا روز دوشنبه به ملکوت اعلا پیوست و تمامی مورخان نیز بر این مطلب اجماع دارند.[41] ابن طولون (953 ق) که پس از شهید اول و کفعمی میزیسته روز سهشنبه را روز شهادت امام باقر (علیه السّلام) دانسته[42] که در نقل خود متفرد است.
سبب شهادت
به گزارش منابع و آثار، فضیلتهای امام باقر (علیه السّلام) – که مثال زدنی بود – به حدی انتشار یافته بود که آوازهی آن، نظر اقشار مختلف جامعه را متوجه وی کرد و مرجعیت فکری و دینی مردم را به وی سپرد؛ به گونهای که تودههای مردم پرسشهای خود را درباره توحید و آغاز آفرینش، مسائل حج، تاریخ پیامبران، آداب و سنن و … نزد وی میبردند و به او مراجعه میکردند؛ چنانکه اندیشمندان و صاحبان فکر و نحلههای مختلف نیز در حل بسیاری از مشکلات علمی از محضر او بهره میگرفتند.[43] حتی برخی از مشکلات مالی مردم نیز به کرامت او سامان مییافت.[44] این همه فضایل که بنیامیه از آن تهی بودند، آنان را به کینهتوزی وا میداشت و گاهی به ابراز آن میپرداختند؛ آنان حتی با طرح پرسشهایی – که به گمان خود، امام (علیه السّلام) را از پاسخگویی به آن عاجز میدانستند – در پی شکستن شخصیت امام بودند؛[45] هشام که در نقطه اوج این کینهتوزی جای داشت، روزی با مشاهده ابّهت امام (علیه السّلام) در مسجد الحرام گفت: آیا این همان کسی است که مردم عراق فریب وی را خوردند؟ غلام وی «سالم» که او را همراهی میکرد گفت: آری این همان محمد بن علی (علیه السّلام) است. هشام با شیوه تحقیرآمیز سؤالهایی را مطرح کرد و به سالم گفت: اینها را از او بپرسید. غلام پرسشهای هشام را با امام باقر (علیه السّلام) در میان گذاشت و بیدرنگ پاسخ عقلی و قرآنی دریافت و به هشام انتقال داد و این پاسخ امام (علیه السّلام) به گونهای روشن و تأثیرگذار بود که سخن هشام را قطع کرد و او را به سکوت واداشت.[46] هشام که از این اقبال مردم به آن گرامی احساس خطر میکرد، در پی خاموش کردن این فروغ علم برآمد و به واسطه سمی به دست ابراهیم بن یزید بن ولید وی را مسموم کرد و به شهادت رسانید.[47]
مرقد
امام باقر (علیه السّلام) پس از 57 سال زندگی، در مدینه بدرود حیات گفت. وی حدود 38 سال در محضذر پدر عمر گذرانید که چهار سال نخست آن، در دوران جدش سیّدالشّهداء (علیه السّلام) بود[48] و در نوزده سال دیگر، خود امامت شیعیان را بر عهده داشت.[49] پیکر پاکش پس از شهادت، در قبرستان بقیع در خانه عقیل نزدیک قبر عباس عموی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کنار قبر پدر و عمویش امام مجتبی (علیه السّلام) به خاک سپرده شد.[50] برای این قبور در گذر زمان بارگاه باشکوهی تأسیس شد؛ اما این بارگاه در حاکمیت آل سعود بر حجاز، تخریب گشت.[51]
ابن خلکان و در پی او ابن الوردی و محمد بن طولون محل شهادت آن گرامی را در روستای حُمیمه از سرزمین شراة دانسته و افزودهاند که پیکر وی از آن جا به مدینه انتقال داده شد،[52] لیکن اینان در این نقل متفردند و این گزارش در منبع دیگری به د ست نیامد و میتوان گفت خاستگاه این سخن، اشتباهی است که به دلیل تشابه نام ابوجعفر محمد بن علی الباقر (علیه السّلام) با نام ابوجعفر محمد بن علی بن عبدالله بن عباس (60 – 123 ق) پدر سفاح و منصور دوانیقی، پدید آمده است؛ یعنی چون نام و کنیه این دو یکی بوده و در یک عصر هم میزیستهاند، این اشتباه رخ داده است و در حقیقت آن کسی که در حُمیمه درگذشته ابوجعفر محمد بن علی عباسی است نه امام باقر (علیه السّلام)،[53] این اشتباه گاه در نقل احادیث هم راه یافته که در جای خود قابل بررسی است.
وانگهی اگر محل شهادت امام باقر (علیه السّلام) حمیمه باشد، این پرسش مطرح میشود که حُمیمه در کجا و در چه فاصلهای از مدینه جای داشت؟ ابن طولون میگوید: حُمیمه روستایی بود که فرزندان علی بن عباس (بنیعباس) در دوران امویان در آنجا میزیستند؛[54] ولی منطقهی جغرافیایی آن را مشخص نکرده است. یعقوبی و یاقوت حموی و نیز ابن خلکان این روستا را از استان عمان در سرزمین شام دانستهاند که اینک در کشور اردن است.[55] حموی افزوده است حُمیمه نام روستای دیگری است در سرزمین «مَرّ» در نزدیکی مکه دارای قنات و نخلستانها بوده و برای مسافت آن تا مکه در سالهای نخست قرن هفتم (حدود 620) ده کیلومتر را ثبت کردهاند.[56] در هر دو صورت حُمیمه در فاصله چند صد کیلومتری مدینه قرار داشته و انتقال پیکر مطهر امام (علیه السّلام) از آن مسافت طولانی، آن هم در آن دوران – که همراه با دشواریها بود و فرصت زیادی میطلبید و در نتیجه پیامدهای ناگواری برای جنازه داشت – کاری خردمندانه نیست.
افزون بر آن، مسعودی (346 ق) – که پیش از ابن خلکان و ابن طولون میزیست – در این خصوص میگوید: محمد بن علی بن حسین (علیه السّلام) به هنگام درگذشت خود، در مدینه به سر میبرد و پسرش ابوعبدالله جعفر را نزد خود فراخواند و نشانههای امامت و میراث پیامبران را بدو سپرد و فرمود: «من امشب بدرود حیات خواهم گفت»؛[57] بنابراین گزارش ابن خلکان، ابن الوردی و ابن طولون در خصوص مکان شهادت امام باقر (علیه السّلام) در خور اعتماد نیست.
جدول تطبیقی ولادت و شهادت امام پنجم (علیه السّلام)
بر اساس تاریخ قمری، شمسی و میلادی
نام |
محمد |
لقب |
باقرالعلوم |
کنیه |
ابوجعفر/ ابوجعفر اول |
نام پدر |
علی |
نام مادر |
فاطمه بنت الحسن |
|
روز/ ماه/ سال |
قمری |
شمسی |
میلادی |
ولادت |
روز |
دوشنبه / اول |
22 |
12 |
ماه |
رجب |
اردیبهشت |
مه |
|
سال |
57 |
56 |
677 |
|
شهادت |
روز |
دوشنبه / 7 |
10 |
30 |
ماه |
ذی الحجه |
بهمن |
ژانویه |
|
سال |
114 |
111 |
733 |
منبع: کتاب باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهم السلام/ یدالله مقدسی/ نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
[1]. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 6، ص 342.
[2]. یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 320 (وی شهادت امام باقر (علیه السّلام) را در سال 117 دانسته است).
[3]. ابن أبی الثلج، تاریخ الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 10) و اشعری، المقالات و الفرق، ص 76 و نوبختی، فرق الشیعة، ص 61 و کلینی، الکافی، ج 1، ص 472 و قمی، تاریخ قم، ص 197 و مفید الإرشاد (مصنفات، ج، ص 158) و المقنعة، ص 473 و شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 88 و فتال، روضة الواعظین، ص 207؛ طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 498 و ابن خشاب، موالید الأئمة (مجموعة نفیسة، ص 181) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 227 و ابن طقطقی، الأصیلی، ص 147 و شهید اول، الدروس، ج 2، ص 12.
[4]. ر.ک به: پاورقی 4.
[5]. اربلی، کشف الغمة، ج 2، صص 117 و 120.
[6]. مصعب زبیری، کتاب نسب قریش، ص 59 و بخاری، التاریخ الکبیر، ج 1، ص 183 و ابن حبان، کتاب الثقات، ج 5، ص 348 و ابن اثیر، الکامل، ج 5، ص 180 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 120 (به نقل از: حافظ جنابذی از ابونعیم فضل بن دُکین) و ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 124 و العبر، ج 1، ص 109 و سیر أعلام النبلاء، ج 4، ص 409 و یافعی، مرآة الجنان، ج 2، ص 194.
[7]. میرزا عبدالله افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج 4، ص 359 و محدث قمی، الکنی و الالقاب، ج 3، ص 166.
[8]. محمد بن سعد، الطبقات، ج 5، ص 324 و سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص 340 (سال 114 را از فضل بن دکین و سال 117 را از واقدی گزارش کرده است). هر چند پیش از سبط بن جوزی، عبدالرحمن بن جوزی در صفة الصفوة، جلد 1، صفحه 400 از سال 117 حمایت کرده است.
[9]. تاریخ مدینة دمشق، ج 29، جزء 57، صص 213 و 230.
[10]. این مداینی از منابع شیخ مفید در الإرشاد و ابن أبی الحدید در شرح نهجالبلاغة، است (محدث قمی، الکنی و الألقاب، ج 3، ص 168).
[11]. ر.ک به: گزینه سال، پاورقی منابع شیعیان و سنیان، ص 362 – 363. هر چند در این منابع گزارشهای دیگری نیز درباره عمر وی آمده که برتابیدنی نیست.
[12]. الطبقات الکبری، ج 5، ص 324 و المعارف، ص 215.
[13]. تاریخ، ج 2، ص 320.
[14]. کلینی، الکافی، ج 1، ص 472 (… قبض محمد بن علی الباقر و هو ابن سبع و خمسین سنة فی عام اربع عشرة و مأة). سند این روایت معتبر است؛ چون افرادی در آن جای دارند که نزد رجالیان، معتبر شناخته شدهاند. نام اینان با منابع اعتبار آنها به ترتیب چنیناند: سعد بن عبدالله اشعری (رجال نجاشی، شماره 467)، ابراهیم بن مهزیار (اردبیلی، جامع الرواة، ج 1، ص 35)، علی بن مهزیار (رجال نجاشی، شماره 664)، حسین بن سعید اهوازی (اردبیلی، جامع الرواة، ج 1، ص 241)، محمد بن سنان (خویی، معجم الرجال الحدیث، ج 16، صص 160 – 161، شماره 10911)، ابن مسکان (رجال نجاشی، شماره 559)، ابوبصیر (همان، ج 20، شماره 13570) و ابن حجر عسقلانی نیز (تهذیب التهذیب، ج 5، ص 226) روایتی را از طریق بخاری از امام صادق (علیه السّلام) به همین محتوا گزارش و بر آن تأکید کرده است (… عن جعفر بن محمد قال: مات أبی سنة أربع عشرة و مأة).
[15]. طبری امامی، دلائل الأمامة، ص 217.
[16]. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 29، جزء 57، ص 230 (به نقل از: صولی) و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 4، ص 174 و محمد بن طولون، الأئمة الإثنی عشر، ص 81.
[17]. مسعودی، اثبات الوصیة، ص 153 و حسین بن عبدالوهاب (436 ق)، عیون المعجزات، ص 75 و 84 و ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 29، جزء 57، ص 213 (به نقل از: ابوعیسی ترمذی).
[18]. ابوالفداء اسماعیل بن علی (732 ق)، تاریخ، ج 1، ص 248 و ابنالوردی، تاریخ، ج 1، ص 175 و شهید اول، الدروس، ج 2، ص 12 (با تعبیر و رُوی…) و کفعمی، المصباح، ص 522.
[19]. ابن سعد، الطبقات، ج 5، ص 324 (به نقل از: واقدی) و ابن قتیبه، المعارف، ص 215 و اشعری، المقالات و الفرق، ص 76 (با تعبیر و قال بعضهم) و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 119 (به نقل از: ابن طلحه) و ابن عساکر، تاریخ مدینة دمش، ج 29، ص 230 (به نقل از: واقدی) و سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص 340 (به نقل از: واقدی) و ابن صباغ، الفصول المهمة، ج 2، ص 902 و عوالم العلوم، ج 19، ص 444 (به نقل از: اکمال الرجال) و مستوفی تاریخ گزیده، ص 203.
[20]. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 29، ص 230 (به نقل از: هیثم) و عبدالرحمن بن جوزی، صفة الصفوة، ج 1، ص 400 و ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 340 (یکی از گویهها).
[21]. نوبختی، فرق الشیعة، ص 61 (و قال بعضهم..).
[22]. کلینی، الکافی، ج 5، ص 117. سند این روایت به گفته مجلسی در مرآت العقول (ج 19، ص 75) معتبر است.
[23]. ابو خلف اشعری، المقالات و الفرق، ص 76 و نوبختی، فرق الشیعة، ص 61 و قمی، تاریخ قم، ص 197 و فتال، روضة الواعظین، ص 207 و طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 498 و تاج الموالید (مجموعة نفیسة، ص )117 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 227 و شهید اول، الدروس، ج 2، ص 12 و کفعمی، المصباح، ص 522.
[24]. طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 216 و فتال، روضة الواعظین، ص 207 (با تعبیر قیل) و طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 498 (با تعبیر قیل) و ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 4، ص 174.
[25]. ابن أبی الثلج، تاریخ الأئمه (مجموعة نفیسة، ص 10) (به نقل از: فاریابی) و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 227 (با تعبیر و یقال) و ابن عنبة، عمدة الطالب، ص 195 و محمد بن طولون، الأئمة الإثنی عشر، ص 81 و عوالم العلوم، ج 2، ص 23 (به نقل از: نزهة المجالس).
[26]. وفیات الأعیان، ج 4، ص 174.
[27]. سنهوتی، الأنوار القدسیة، ص 34.
[28]. حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص 203.
[29]. ر.ک به: پاورقی مربوط به ماه ذیالحجه و ربیع الأول در همین صفحه، پاورقی 2 و 3.
[30]. کلینی، الکافی، ج 5، ص 117.
[31]. شهید اول، الدروس، ج 2، ص 12 و کفعمی، المصباح، ص 522 (الجدول).
[32]. اشعری، المقالات و الفرق، ص 76 و نوبختی، فرق الشیعة، ص 61 و قمی، تاریخ قم، ص 197؛ فتال، روضة الواعظین، ص 207 و شیخ طبرسی، إعلام الوری، ج 1، ص 498 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 227.
[33]. زمانی قمشهای، هیئت و نجوم اسلامی، ج 2، ص 243.
[34]. وفیات الأعیان، ج 4، ص 174.
[35]. تاریخ گزیده، ص 203.
[36]. الدروس، ج 2، ص 12.
[37]. پیشین.
[38]. المصباح، ص 522.
[39]. مجلسی، بحار، ج 46، ص 217.
[40]. صفار، بصائر الدرجات، ص 482.
[41]. تمامی منابع یاد شده درباره رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، روز رحلت را دوشنبه دانستهاند. برای نمونه ر.ک به: بحار، ج 22، ص 511.
[42]. الأئمة الاثنی عشر، ص 81.
[43]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 163) و شبراوی، الإنحاف بحبَ الأشراف، ص 144 (فلما سمع هشام ذلک ظن انه اخطأ و انّ فرصة فی اشاعة حاله لینفر عنه اهل العراق).
[44]. مفید، الإرشاد (مصنفات، ج ، ص 166 – 167) و فتال، روضة الواعظین، ص 204.
[45]. مفید، الإرشاد،(مصفنات، ج ، ص 163 – 164)
[46]. مفید، همان (فتال، روضة الواعظین، ص 203).
[47]. صدوق، گفتار صدوق (اعتقادات)، ص 72 و ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج 4، ص 228 و کفعمی، المصباح، ص 522 و طبری امامی، دلائل الإمامة، ص 216 (و سبب وفاته ان ابراهیم بن الولید سمّه) و ابن صباغ، الفصول المهمة، ج 2، ص 905 (و یقال انه مات بالسمّ فی زمن ابراهیم بن الولید بن عبدالملک) و مجلسی، مرآة العقول، ج 6، ص 14 (و قال السیّد ابن طاووس… و ضاعف العذاب علی من شرک فی دمه و هو ابراهیم بن الولید).
[48]. یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 320.
[49]. ر.ک به: منابع یاد شده درباره سال و ماه شهادت امام باقر (علیه السّلام)، ص 363 – 366.
[50]. ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 4، ص 174 و اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 120.
[51]. ر.ک به: عنوان مرقد امام سجِّاد (علیه السّلام) پاورقی سوم و چهارم، در خصوص تاریخ بنای این بارگاه در بخش مرقد امام صادق (علیه السّلام) توضیحی کوتاه خواهد آمد.
[52]. وفیات الأعیان، ج 4، ص 174؛ محمد بن طولون، الأئمة الإثنی عشر، ص 81.
[53]. ابن خلکان، وفیات الأعیان، ج 4، ص 186 – 188.
[54]. الأئمة الإثنی عشر، ص 81.
[55]. یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 290 و حموی، معجم البلدان، ج 2، ص 307 و وفیات الأعیان، ج 3، ص 278.
[56]. حموی، معجم البلدان، ج 5، ص 104.
[57]. مسعودی، اثبات الوصیة، ص 154.