در مورد تاريخ سياسي يا به تعبير ديگر سيره سياسي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله بايد گفت: همچنان كه حضرت محمد(ص) از نظر مسائل ديني، عقيدتي، اخلاقي و… يگانه دوران قبل و بعد از خود بوده و خواهد بود. در مسائل سياسي نيز، با بهره گيري از هوش سرشار و اتصال به منبع الوهيت، سرآمد همه بوده و در عين وجود همه اينها، وجود خاكي و زميني اش، از او سياستمداري متبحر و كاردان و تصميم گيري زبده و خلاق ساخته است. سختي هايي كه او در دوران كودكي و نوجواني خويش كشيده بينش او را نسبت به مسائل اطراف خويش افزون ساخت. ما در اين جواب به چند نمونه از ديدگاه ها، موضع گيري ها و مديريت سياسي آنحضرت مي پردازيم.
۱) فضاي خمود و جمود و جهل و ظلمت حجاز در آن مقطع تاريخي، تحرك و اقدام به هرگونه فعاليت سياسي را غيرممكن مي كرد اما نگاه آن بزرگوار به سرنوشت انسان و رنج و زجري كه او از مشاهده غفلت و جهالت بشريت متحمل مي شد، او را به سوي كار سياسي وتدبير امور حجاز راغب كرد. اولين نگاه سياسي او به اوضاع روز را مي توان در حضور پرشور و فعال او در پيمان جوانان حجاز مشاهده كرد. حضرت محمد(ص) خود از بنيانگذاران حلف الفضول بود، پيمان معروفي كه تقريبا در اكثر كتب و منابع تاريخي، از آن به نيكي ياد شده است.
حضرت محمد(ص) و جمعي از جوانان نيك انديش و جوانمرد مكه، گرد هم آمدند و با تبري جستن از ظلم و خودخواهي با يكديگر عهد بستند كه در برابر ستم و زورگويي بايستند و به ياري مستمندان و بي پناهان و ستمديدگان بشتابند.(تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 17)
تشكيل اين پيمان جديد، زير ساخت ها و بدعت هاي چندين ساله حجاز و اعراب باديه نشين عربستان را برهم زد. چرا كه اين پيمان، با اميال شيطاني و ستمگري و بي اعتقادي آبا و اجداد آن جوانان جسور كاملا در تضاد بود بنابراين مي توان اين پيمان را اولين حركت سياسي ثبت شده حضرت محمد(ص) در تاريخ قلمداد كرد.
۲) نحوه دعوت نبوي در ابتداي مبعوث شدنش به پيامبري نيز، رگه هايي از تدبير و سياست دارد.
نگاه حضرت محمد(ص) به اوضاع جامعه آن روز، نگاهي واقع بينانه و منبعث از تدبير و انديشه بوده است. او مي دانست كه در آن اوضاع خفقان و سياهي و بت پرستي، هرگونه حركت و اقدام در راستاي دعوت به يكتاپرستي محكوم به شكست است. بنابراين پيامبر اكرم(ص) دعوت و رسالت خويش را سه سال بر مبناي اختفاء بنيان نهاد. او سه سال خانه به خانه، فرد به فرد و صحرا به صحرا، مخفيانه تلاش و ايثار و سياست نمود تا پس از طي اين مدت و افزون شدن ياران خداپرست، دست به اعلان عمومي و ايفاي رسالت رسمي نبوت خويش بزند. اگر نبود تدبير و سياست آخرين فرستاده خدا، پيام رسالت در نطفه خفه مي شد و در آن اوضاع تاريك و ظلماني، نه از تاك، نشاني مي ماند و نه از تاك نشان!
اما پيامبر اكرم(ص) درس آموخته مكتب وحدانيت و بزرگ شده در دامان خاندان پاك و خداپرستي به سرپرستي جد بزرگوارش عبدالمطلب (متولي آن روز كعبه) بود. او خوب مي دانست كه يك حركت نسنجيده، مي تواند، براي قرن هاي متمادي، بشريت را در سياهي و ضلالت، به حال خود رها سازد. بنابراين سياست اختفاء را در آن مقطع زماني و مكاني به مورد اجرا گذاشت.
۳) جنگ بدر، نخستين رويارويي مستقيم و بزرگ سپاه حضرت محمد(ص) با لشكر كفر و شرك بود. بضاعت اندك نظامي سپاه اسلام، با تدبير و سياست فرمانده لشكر، در برابر سپاه عظيم ابوسفيان، پيروز شد. با هيچ يك از معادلات نظامي آن دوران، نمي توان حتي احتمال درصدي پيروزي را به سپاه پيامبر داد اما رسول اعظم(ص) با برانگيختن شور شهادت در وجود نيروهاي نظامي و محروم خويش، تزريق روح شجاعت و جوانمردي و ايثار به پيكره سپاه، طراحي نقشه اي عالي و كارآمد، آرايش نيروهاي پياده و سواره و انتخاب فرماندهي دلير و بي باك (حمزه و علي (ع)) توانست بر لشكر پرزرق و برق و عظيم كفر غلبه نمايد. سياست محمد و استراتژي نظامي او در اين جنگ هنوز هم در بسياري از محافل نظامي و تاريخي، به بحث و بررسي گذارده مي شود.
۴) دومين جنگ ياران حضرت محمد(ص) با لشكر كفر، هرچند به ظاهر به نفع ابوسفيان خاتمه يافت اما اين ناكامي سپاه اسلام، چيزي از ارزش هاي طراحي جنگي و بينش نظامي سياسي حضرت محمد(ص) كم نمي كند، او قبل از جنگ، به حساسيت و اهميت گردنه مشرف به ميدان جنگ واقف بود، بنابراين تاكتيك جنگ خويش را بر مبناي حفاظت و حراست از آن گردنه استوار كرد هرچند كه زياده خواهي و ساده انگاري برخي از جنگجويان سست عنصر، به ضرر لشكر اسلام تمام شد. اما با اين حال، با درايت فرماندهان جنگ و تدبير حضرت محمد(ص) دشمن از دستيابي به پيروزي حتمي و نهايي ناكام ماند.
۵) سياست حضرت محمد(ص) در بعد از پايان جنگ ها نيز بسيار آموزنده و ابتكاري است.
او دستور داد هر اسيري كه به ۱۰ مسلمان، سواد خواندن و نوشتن بياموزد آزاد است!
او دستور داد، هيچ يك از مسلمانان حق ايذاء و اذيت اسيران جنگي را ندارند و بايد با آنها با احترام برخورد شود.
او ياران خويش را از هرگونه بي احترامي نسبت به كشته هاي دشمن بازداشت.
او تعقيب دشمن را تا حد رفع خطر تهاجم مجدد دشمن مقبول مي دانست.
او جنگ با زنان و كودكان غيرمسلح را تكفير و ممنوع كرد.
او به پديده جنگ تنها با ديد يك تئوريسين جنگي و يا يك ژنرال و فرمانده جنگي نگاه نمي كند. پيامبر از جنگ و خونريزي هدف والا و نهايي دارد، هدف او بسط و توسعه اسلام وخداپرستي، رفع تجاوز دشمن، دميدن روح اميد و پيروزي بر پيكره سپاه است. او جنگ را آخرين روش مقابله و مبارزه مي داند نه اولين راه!
توافق او با بزرگان قوم يهود و مباهله و مذاكره او با اديان ديگر، نمادي ازروح صلح طلبي و آرامش خواهي او در برخورد با رويدادهاي جامعه است. او همه را به خداپرستي و آئين انسان ساز اسلام فرا مي خواند و در اين راه از هيچ كوششي فروگذار نمي كند. تعدي ها، مشقت ها و مصيبت ها را تحمل مي كند اما هرگز در برابر ظلم و جور و بي احترامي نيز ساكت نمي نشيند. يعني در برابر زياده خواهي جابران زمان و تجاوز و استعمارگري بيگانگان و مشركان نه تنها سكوت نمي كند بلكه به مبارزه و جنگ بر مي خيزد. سياست، صلح و جنگ او آميخته با ريزه كاري ها و تدابير انديشمندانه اي است كه تنها در قاموس يك رهبر كامل ديني سياسي معني پيدا مي كند كه قرن ها جلوتر از افكار زمان خويش مي انديشد و عمل مي كند. استراتژي نظامي او بخشي از ديدگاه سياسي او و اين هر دو تراويده از روح متعالي و خداجوي او بود.
۶) به نمونه ديگري از كارداني و سياست حضرت محمد(ص) اشاره مي كنيم.
جنگ خندق يكي از بارزترين و مثال زدني ترين ابتكارات و دورانديشي هاي حضرت محمد(ص) است. او هرگز در عرصه نبرد نيز، سياست ديكتاتوري و خود رايي را پيش نگرفت. جمعي از زعماي قوم و بزرگان و كارشناسان جنگي و ياران معتمد خويش را گردآورد و در مورد جنگ، نحوه جنگ و اتخاذ تاكتيك هاي نظامي با آنها به بحث و بررسي پرداخت و در همين بحث ها بود كه بار ديگر بر ضرورت اصل مشورت و مشاوره جويي در تمام مراحل و موارد، حتي در موضوع حساس و حياتي چون جنگ نيز تاكيد كرد. او پيامبر بود، مي توانست با علم الهي و با قدرت كاريزماي خويش و به تبع آن، اطاعت پذيري محض نيروها و اطرافيان ، تاكتيك جنگي را بر آنها تحميل كند اما او هيچ گاه، آينده اسلام را با تصميمات زودگذر و آني معاوضه نمي كند.
پيامبر، به عنوان رهبر سياسي نظامي مسلمانان، به حرف هاي سلمان فارسي، آمده از ديار عجم گوش فرا مي دهد و ديده ها و تجارب و نظرات او را به كار مي بندد. در ادامه شاهديم كه اين سياست پيامبر(ص)، تا چه اندازه موفق و كارآمد بوده است. به گونه اي كه حفر خندق، هم حس مشاركت و همكاري بين اقشار مختلف مسلمان و ساكنان مدينه را تقويت نموده، هم از تجاوز دشمن جلوگيري مي كند و هم اينكه قهرمان نامدار مشركين را به ديار فاني مي فرستد. در برنامه ريزي براي اداره جامعه، پيامبر هرگز سياست يك بعدي را در نظر نمي گيرد. نگاه او تمام جانبه و همه بعدي است. سياست او در تعيين استراتژي هاي جنگي نيز به رغم گذشت ساليان بسيار براي همه سياستمداران امروزي تازه، ناب و آموزنده است.
۷) جنگ تبوك و اعزام نيرو به سرزمين امپراتوري روم نمونه ديگري از كارداني و تدبير پيامبر است. او هرچند در اين غزوه وارد كارزار نظامي رسمي نمي شود، اما شم سياسي او، در نهايت با پيروزي لشكر اسلام، دفع تهديدات دشمن، غلبه و كاميابي مسلمانان و حفاظت و حراست از مرزهاي جهان اسلام همراه بوده است.
سخن آخر
در مورد مردي كه خلقت، فلسفه وجودي اش را از او يافت و براي شخصيتي كه پير و جوان، خرد و كلان، عرب و عجم، شاه و گدا، مسلمان و مسيحي و نصارا و همه و همه بر يگانه بودن شخصيت اش اقرار و ايمان دارند سخن گفتن بسيار آسان است، چون مي توان تمام خصايل اخلاقي، رفتاري و كرداري نيكو را كنار هم چيد تا آ فتابي بي افول از چهره محمد(ص) طلوعي ابدي نمايد.
همچنين مي توان گفت سخن گفتن درباره اش بسيار سخت و ناممكن است چرا كه هرگز بضاعت جسمي و روحي، ظرفيت فكري و باورهاي ديني و عقيدتي ما، كه خود را پيرو و دنباله رو چنان شخصيتي مي دانيم، در آن حد و اندازه نيست كه اقيانوس وجودش را به تصوير كشد. پس هرچه از قلم بر لوح فرو مي غلطد به منزله قطره ناچيزي است از اقيانوس بيكران شخصيت آن فرزانه خلقت.
آب دريا را اگر نتوان چشيد
هم به قدر تشنگي بايد چشيد
و اگر در اين فرصت كوتاه و مجال اندك به گوشه اي از شخصيت زندگي دنيوي پيامبر اعظم(ص) پرداخته شده، بيانگر تمام وجوه و ابعاد شخصيتي ايشان نيست. هم مي توان گفت كه : محمد(ص)، پيامبري است كه او را بايد از نو شناخت! و هم مي توان ايمان آورد كه: محمد(ص) پيامبري شناخته شده است.
وجوه رفتاري و گفتاري او بيشتر مدنظر دين مداران، جامعه شناسان و روانشناسان بوده و ابعاد كارهاي سياسي اش، كمتر مورد تحقيق و مداقه و آموزش قرار گرفته است.
سياستي كه پيامبر اعظم دين مبين اسلام در پيش گرفت، بر مبناي صداقت، رعايت اخلاقيات و حفظ مصلحت استوار بوده است.
شايد كمتر سياستمداري را در طول تاريخ يافت كه بتواند با رعايت همه اين شاخصه ها و معيارها، بر قلب ها و جان هاي ميليون ها و ميلياردها انسان عاشق در طول اعصار حكومت كند. چرا كه محمد(ص)، تنها سياست نبوده است و سياست او هرگز با دروغ و گزافه و خيانت هم خانه نبوده است. او سياست را به مفهوم واقعي آن يعني تدبير، انديشه، كياست و مصلحت و سعادت انسان و بويژه مسلمانان به كار برد.
منبع:پرسمان