مقدمه
اعتقاد به شفاعت در عالم آخرت با وجود گرایش های گوناگون کلامی عالمان اسلامی چون امامی، اشعری ومعتزلی، در پرتو گویایی آیات و بهره وری حداکثری از احادیث به جهت گویایی بیشتر و گستره سطح پرداخت آنها در حوزه شفاعت اُخروی حقیقتی قرآنی ـ حدیثی یافته(1) و از دیرباز به عنوان باوری اسلامی، ساحت هایی از پژوهش را برتابیده است.
در این نگاره، نخست معنای مصطلح شفاعت از دیدگاه دانشمندان اسلامی را تبیین نموده، آنگاه به بررسی و تبیین دیدگاه محمد عبدُه در معنای شفاعت اُخروی پرداخته و در پایان دیدگاه او در این باره را بر پایه گزارش های موجود در کتاب صحیح بخاری به عنوان معتبرترین جامع روایی اهل سنت،(2) مورد نقد قرار خواهیم داد.
به طور کلی سه مسأله عمده دربارۀ شفاعت اُخروی قابل ارائه می باشد :
1 – معنای اصطلاحی
عالمان اسلامی همواره با فراغت از لزوم بحث از تبیین معنای شفاعت اُخروی به اثبات تحقق آن در عالم آخرت و گونه های کارکرد آن پرداخته اند اما از آنجا که پژوهش حاضر در راستای نقد دیدگاه عبده در معنای اصطلاحی شفاعت اُخروی می باشد بررسی معنای اصطلاحی و معهود آن در دانش کلام، ضروری به نظر می رسد.
با توجه به پی گیری های انجام گرفته در تبیین گونه های کارکرد شفاعت اُخروی از سوی عالمان اسلامی چنان که در بخش سوم از این قسمت بدان خواهیم پرداخت نوعی فایده مندی از شفاعت که متوجه شفاعت شونده شود در معنای آن حتمی شمرده شده است. به دیگر سخن متکلمان اسلامی، اصل فایده مندی شفاعت نسبت به شفاعت شونده را، مقوّم معنای شفاعت اُخروی دانسته اند.
2 – تحقق اُخروی
از جمله مسائلی که در حوزه شفاعت اُخروی مورد بحث و گفتگو بوده و همواره تلاش های عالمان اسلامی را در این راستا در پی داشته، اثبات تحقق آن در عالم آخرت بوده است.
در ساحت تحقق اخروی شفاعت، برخی از اندیشمندان اسلامی آیات و روایت های مربوط بدان را دلیل قطعی بر ثبوت شفاعت در عالم آخرت دانسته(3)، عده ای آن را مورد اتفاق اُمت و همچنین مورد اتفاق صحابه و تابعین دانسته، برخی دیگر انکار کنندگان شفاعت را اهل ضلالت(4) و حتی کافر دانسته اند.(5)
3 – گونه های کارکرد شفاعت
پیرامون گونه های کارکرد شفاعت در عالم آخرت، در میراث مکتوب عالمان اسلامی، می توان سه رودیکر زیر را یافت:
3 – 1 – رفع عقاب
برداشته شدن عذاب از گنهکار از جمله کارکرد شفاعت اُخروی به شمار آمده، و قایلین فراوانی را به خویش اختصاص داده است. اگرچه برخی این گونه کارکرد را نظریه همگانی در میان امامیه و اشاعره برشمرده اند،(6) به نظر می رسد غالب پیروان دو مکتب کلامی امامی و اشعری، قایل به کارکرد اسقاطی شفاعت شده و برداشته شدن عذاب از گنهکار را ثمره شفاعت اخروی، بر شمرده و هر کارکرد دیگری را از آن نفی کرده اند. از معتقدین این رویکرد می توان از بزرگانی همچون ابو الحسن اشعری (م 324ق)،(7) شیخ صدوق (م 381ق)،(8) شیخ مفید (م 413ق)،(9) سید مرتضی (م 436ق)،(10) شیخ طوسی (م460ق)،(11) طبرسی (م 548ق)،(12) فخر رازی (م 606ق)،(13) ابن تیمیه (م 728ق)،(14) و قاضی ایجی (م 756 ق)،(15) نام برد.
3 – 2 – ترفیع درجه مؤمنان در عالم آخرت
غالب پیروان مکتب اعتزال قایل به این گونه کارکرد از شفاعت اُخروی هستند. قاضی عبد الجبار معتزلی یکی از چهره های سرشناش مکتب اعتزال، در این باره می نویسد: «معتزلیان اعتقاد بر آن دارند که شفاعت در عالم آخرت به عده ای از مؤمنان که از گناهان خویش توبه کرده اند جهت ترفیع درجه اختصاص دارد».(16)
3 – 3 – رفع عقاب و ترفیع درجه
برخی از اندیشمندان اسلامی اعتقاد به کارکرد دو گانه شفاعت در دو حوزه رفع عقاب و ترفیع درجه برای عده ای از مؤمنان در عالم آخرت دارند. خواجه نصیر طوسی (م 672 ق)،(17) تفتازانی (م 791ق)،(18) آیت الله جوادی آملی(19) و آیت الله مکارم شیرازی،(20) از معتقدان به این کارکرد هستند.
بنابر آنچه گذشت به روشنی نوعی سود بخشی از شفاعت که متوجه شفاعت شونده می شود لحاظ شده است؛ چنان که فخر رازی در این باره می گوید : أجمعت الأمة على أن لمحمد ـ صلى الله عليه وسلم ـ شفاعة في الاخرة ثم اختلفوا في أن شفاعته علیه السلام أتكون للمؤمنين المستحقين للثواب أم تكون لأهل الكبائر المستحقين للعقاب؟ فذهبت المعتزلة على أنها للمستحقين للثواب وتأثير الشفاعة في أن تحصل زيادة من المنافع على قدر ما استحقوه. و قال أصحابنا تأثيرها في إسقاط العذاب عن المستحقين للعقاب.(21)
قاضی عبد الجبار معتزلی نیز در این باره می گوید: «لاخلاف بین الأمّه فی أن شفاعة النبی ـ صلی الله علیه ـ ثابته للأمّه و إنّما الخلاف فی أنّها ثبتت لمن؟ فعندنا الشفاعة للتائبین من المؤمنین».(22)
خواجه نصیر طوسی از جمله قایلین به کارکرد دوگانه برای شفاعت هم، چنین می نویسد: «والاجماع على الشفاعة؛ فقيل: لزيادة المنافع … وقيل: في إسقاط المضار. والحق، صدق الشفاعة فيهما».(23)
بنابراین می توان تعریف معهود از شفاعت در میان متکلمان اسلامی را حضور شفیع در پیشگاه خداوند جهت نوعی سود بخشی به شفاعت شونده، دانست.
در قرن چهاردهم، محمد عبده از عالمان اهل سنت مصر، با ادعای استحاله وقوع شفاعت در عالم آخرت به معنای معهود آن از سویی، و نیز عدم کارایی کافی آیات قرآن و روایات وارده در اثبات شفاعت اُخروی بدین معنا از سویی دیگر، با معنای معهود در میان متکلمان پیشین خویش، مخالفت کرده و معنای نوینی از شفاعت ارائه کرد.
دیدگاه عبدُه دربارۀ شفاعت اُخروی از سوی برخی از عالمان امامی همچون علامه طباطبایی با رویکردی عقلانی و گاه قرآنی مورد مناقشه قرار گرفته است،(24) اما نقدهای انجام گرفته ناظر به عنصر نخست دیدگاه عبده بوده و به ماهیت روایی دو عنصر دیگر نظریه عبده؛ یعنی تشابه گزارش های مأثور شفاعت و فایده مندی انحصاری شفاعت نسبت به شفاعت کننده توجه نشده است.
از این رو، بر آنیم، به چالش های علمی دو عنصر یاد شده با رویکردی روایی بر مبنای گزارش های انعکاس یافته در کتاب صحیح بخاری به عنوان معتبرترین جامع حدیثی اهل سنت بپردازیم و از این رهگذر تقابل نظریۀ عبده با احادیث موجود در صحیح ترین میراث مکتوب اهل سنت را نشان دهیم.
4 – معنای شفاعت از دیدگاه محمد عبدُه
محمد عبدُه از دانشمندان معاصر اهل سنت و از سلفیان دیار مصر(25) است که مقام افتاء نیز داشته است.(26) یکی از آثار علمی وی تفسیر المنار است. او موفق به اتمام آن نشد(27) و شاگردش محمد رشید رضا به نوشتن ادامه آن دست یازید.(28) رشید رضا در معرفی ایده تفسیری اُستاد خویش، محمد عبدُه، می گوید:
آنگاه که از اُستادم تقاضای کتابت تفسیر قرآن کردم، او در جواب گفت: تفسیرهای متعددی از قرآن در اختیار مردم قرار دارد از این رو، همه آیات قرآن نیازی به تفسیر نداشته بلکه سزاوار است برخی از آیات به طور دقیق مورد بحث تفسیری قرار گیرد.
سپس با اشاره به روش تفسیری استادش می گوید: «شیوه او در تفسیر، تبیین مطالبی بوده که از نظر سایر مفسران مغفول و یا مورد کوتاهی واقع شده بود».(29)
نظر به ایده تفسیری عبدُه و حجم قابل توجه مسأله شفاعت در تفسیر المنار، جایگاه حساس و ارزشمند این مسأله در نظر عبدُه کاملاً معلوم می شود.
عبدُه اعتقاد دارد که آیات قرآن به گونه های مختلف، شفاعت در عالم آخرت را نفی کرده است، منتهی برخی از آیات مانند:{ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَة}،(30) به طور مطلق و برخی مانند: { فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعينَ}،(31) با نفی منفعت شفاعت در آخرت و برخی با تعابیری همچون: { مَنْ ذَا الَّذي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِه} (32) و …، شفاعت در آخرت را نفی می کنند.
وی از بیان پیشین، نبودِ نصّ قطعی در آیات قرآن مبنی بر وقوع شفاعت در عالم آخرت را نتیجه گرفته و در ادامه با قبول برخی روایات وارده مبنی بر اثبات شفاعت در عالم آخرت، در صدد توجیه بر آمده است:
شفاعتی که در میان مردم رواج دارد به معنای تسلط اراده شفاعت کننده بر اراده کسی است که نزد او شفاعت می شود؛ بنا براین، شفاعت تحقق نمی یابد مگر آنکه اراده کسی که نزد او شفاعت می شود تغییر کند. اما حاکم عادل شفاعت نمی پذیرد مگر آنکه علمش نسبت به آنچه اراده کرده تغییر کند؛ مثلاً اراده کرده بود کسی را مجازات کند، در صورتی اراده بر مجازات تغییر می کند که بفهمد اشتباه کرده است؛ ولی حاکم مستبد شفاعت کسانی را که در نزد او تقرب دارند می پذیرد در حالی که می داند پذیرش آن ظلم است.
پذیرش هر دو شفاعت مذکور از سوی خداوند محال است؛ چرا که اراده خدای تعالی به حسب علم اوست و علم الهی نیز ازلی و تغییر ناپذیر است. از این رو، قبول شفاعت در آخرت مستلزم تغییر اراده و علم ازلی در ذات خداوند بوده و چنین چیزی در حق ذات مقدس خداوند محال است.
عبدُه، پس از محال دانستن وقوع شفاعت در عالم آخرت به معنای معهود آن، و عدم کارایی آیات در اثبات تحقق آن، گزارش های روایی مربوط به آن را متشابه دانسته است.
عبدُه در ادامه به مذهب پیشینیان و یا سلَف ـ به تعبیر وی، مبنی بر اعتقاد به عدم دستیابی به حقیقت اُمور متشابه و واگذاری علم آن به خداوند و نیز مذهب پسینیان و یا خلَف ـ به تعبیر وی، مبنی بر قول به تأویل در اُمور متشابه، اشاره کرده است. سپس خود را در زمره قایلین به تأویل دانسته و معنای شفاعت در این روایات را به استجابت دعای شفیع در روز قیامت تأویل برده و فایده وجودی آن در عالم آخرت را صرفاً اظهار کرامتِ شفیع از سوی خداوند دانسته است.
به دیگر بیان؛ در نگاه عبدُه، شفاعت هیچ گونه سود بخشی به شفاعت شونده نداشته و اراده ازلی خدای متعال به عفو و گذشت از شفاعت شونده حتی در صورت عدم شفاعت شفیع، تعلق گرفته و صحنه شفاعت در عالم آخرت جز نمایشی از تجلی ارزشمندی شفاعت کننده در پیشگاه خداوند چیز دیگری نخواهد بود.
او که چنین معنایی از شفاعت را مستلزم تصرف شفیع در اراده خداوند ندانسته، در راستای همخوانی روایات باب با معنای مورد نظر خود به روایتی از صحیح بخاری در باب شفاعت اُخروی، تمسک جسته و ادعای همگام بودن این روایت همانند سایر گزارش های شفاعت اُخروی، با معنای مورد نظر خویش کرده است.(33)
بنابراین وی بر خلاف سایر متکلمان اسلامی(34) فایده مندی به شفاعت شونده را از معنای شفاعت خارج دانسته و فایده مندی آن به شفاعت کننده را در معنای آن لحاظ کرده است.
برپایه آنچه درباره معنای شفاعت از دیدگاه عبدُه ارایه گردید به روشنی می توان گفت عناصر دیدگاه وی به قرار ذیل می باشد :
الف) استحاله وقوع شفاعت اُخروی به معنای معهود آن (عنصر عقلی).
ب) متشابه بودن گزارشهای شفاعت ( عنصر نقلی).
ج) فایده مندی انحصاری شفاعت نسبت به شفاعت کننده ( عنصر نقلی).
5 – نقد دیدگاه محمد عبدُه
در نقد عنصر نخست دیدگاه عبدُه (استحاله وقوع شفاعت در عالم آخرت به معنای معهود آن) باید گفت: آنچه شفاعت موجب تغيير آن مى شود اراده هاى جزئى و فعلى زايد بر ذات خداوند (صفات فعل) و یا همان معلومات فعلى خداوند است نه علم و اراده ذاتى و ازلى او.
به دیگر سخن: علم خداوند ازلی است اما معلوم های او پیوسته در تغییر است. بدین معنا که خدای سبحان از ازل می داند که فلان شخص معصیت کار مورد شفاعت واقع می شود و در لایزال آن را اجرا می کند چنان که پذیرش توبه از سوی خدای متعال بر همین اساس می باشد.(35)
بنابر این تحقق شفاعت آنگونه که عبدُه تصور کرده مستلزم تأثیر گذاری و تسلط اراده شفاعت کننده بر اراده خداوند متعال نیست؛ بلکه شفاعت فیضی از فیوضات خداوندی، و شفاعت کننده در مَجری و مجلای تبلور این فیض الهی است.
6 – گزارش های شفاعت در صحیح بخاری و نقد دیدگاه عبده بر پایة آن
ابو عبد الله محمد بن اسماعیل بخاری پیشوای محدثان اهل سنت36 جایگاه بسیار ارزشمندی را نزد دانشمندان اهل سنت به خود اختصاص داده است.(37) برخی از دانشمندان اهل سنت عقیده دارند که بعد از قرآن کتابی بر پایه اعتبار کتاب الجامع الصحیح وی تدوین نیافته است.(38)
از جمله احادیث نقل شده در کتاب صحیح بخاری احادیث شفاعت است که بخاری آنها را از طرق مشایخ متعدد مدنی، حمصی، کوفی، بصری، مصری و اشخاصی همچون ابو هریره، جابر بن عبد الله انصاری، انس بن مالک و … نقل کرده است.
نقل و گزارش های بخاری از احادیث شفاعت را می توان در قالب محور هایی همچون امکان وقوع شفاعت در قیامت،(39) تحقق آن در عالم آخرت به معنای معهود خویش،(40) ارتکاز برخی صحابه از تحقق شفاعت اُخروی به معنای معهود آن و تأیید آن از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله،(41) گستره چشم گیر شفاعت اُخروی،(42) و فایده مندی شفاعت نسبت به شفاعت شونده(43) ترسیم کرد.
مواردی چند از محتوای گزارش های یاد شده در نقد دیدگاه عبده کارآمد بوده و به روشنی از عدم تشابه گزارش ها در نفی معنای معهود شفاعت اُخروی در میان متکلمان اسلامی حکایت دارند.
6 – 1 – نقد عنصر تشابه
عبده بعد از نفی وقوع شفاعت اُخروی به معنای معهود آن در آیات قرآن، ادعای وجود برخی روایات متشابه در این باره نمود.
واژه متشابه در لغت به معنى چيزى است كه قسمت هاى مختلف آن شبيه يكديگر باشد(44) به همين جهت به جمله ها و كلمه هایی كه احتمالات گوناگون درباره آن داده مى شود متشابه می گويند. منظور از آیات متشابه نیز آياتى است كه معانى آن به گونه ای بوده که در بدو نظر احتمالات متعددى در آن مى رود اما با توجه به آيات محكم(45) تفسير آنها روشن است.(46)
در پاسخ به این عنصر در نظریه عبده باید گفت: محتوای برخی گزارش های صحیح بخاری سطح درخور توجهی از شفافیت را در مفهوم و معنای معهود شفاعت اُخروی به خود اختصاص داده و به اصطلاح محکم به حساب می آید. از این روی هیچ گونه ابهامی در آن یافت نشده و احتمالات گوناگون و امکان تشابه را برنمی تابد.
احادیث زیر از آن جمله اند :
1ـ1ـ6ـ حدثنا إسماعيل قال حدثني مالك عن أبي الزناد عن الأعرج عن أبي هريرة ـ رضي الله عنه ـ ان رسول الله صلی الله علیه وآله،(47) قال: «لكل نبيّ دعوة يدعو بها، وأريد ان اختبئ دعوتي شفاعة لأمّتي في الأخرة».(48)
2ـ1ـ6ـ حدثنا علي بن عياش، قال: حدثنا شعيب بن أبي حمزة عن محمد بن المنكدر عن جابر بن عبد الله، ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال:
من قال حين يسمع النداء: «اللهم ربّ هذه الدعوة التامة والصلاة القائمة آت محمدا الوسيلة والفضيلة وابعثه مقاما محمودا الذي وعدته»، حلت له شفاعتي يوم القيامة.(49)
3ـ1ـ 6ـ حدثنا أبو النعمان حدثنا حماد عن عمرو عن جابر ـ رضي الله عنه:
ان النبي ـ صلى الله عليه وسلم ـ قال: «يخرج من النار بالشفاعة كأنهم الثعارير». قلت ما الثعارير؟ قال: «الضغابيس».
فقلت لعمرو بن دينار أبا محمد سمعت جابر بن عبد الله يقول: سمعت النبي ـ صلی الله علیه و آله ـ يقول: «يخرج بالشفاعة من النار»؟ قال: نعم.(50)
ملاحظه می شود که رهایی از عذاب به سبب شفاعت و وعده های رسول خدا صلی الله علیه و آله به دعا کننده مبنی بر شمول شفاعت آن حضرت نسبت به وی، هیچ گونه ابهام و یا احتمال تشابهی را در رسایی مفهوم و معنای شفاعت اُخروی به معنای معهود آن برنمی تابد.
6 – 2 – نقد عنصر انحصار فایده مندی به شفاعت کننده
عنصر دیگر در دیدگاه عبده، ارائه معنای نویی از شفاعت اُخروی بوده که در آن سودمندی انحصاری برای شفاعت کننده لحاظ شده است.
در پاسخ به این عنصر در نظریه وی باید گفت: حجم درخور توجهی از گزارش های مأثور صحیح بخاری در تقابل با این عنصر هستند که احادیث زیر از آن جمله اند:
1ـ2ـ 6ـ حدثنا مسدد، حدثنا یحیى عن الحسن بن ذكوان، حدثنا أبو رجاء، حدثنا عمران بن حصین ـ رضی الله عنه ـ عن النبی صلی الله علیه و آله ، قال: «یخرج قوم من النار بشفاعة محمد صلی الله علیه و آله فیدخلون الجنة».(51)
2ـ2ـ 6ـ حدثنا یوسف بن راشد، حدثنا أحمد بن عبد الله، حدثنا أبو بكر بن عیاش عن حمید، قال: سمعت انساًـ رضی الله عنه ـ قال: سمعت النبی صلی الله علیه و آله یقول: «إذا كان یوم القیامة شفعت، فقلت: یا ربّ، ادخل الجنة من كان فی قلبه خردلة. فیدخلون. ثم أقول: ادخل الجنة من كان فی قلبه أدنى شئ».(52)
گزارش های فوق به روشنی از نوعی سودبخشی از شفاعت که متوجه شفاعت شونده می شود حکایت دارند.
3ـ2ـ 6ـ حدثناإسماعیل، قال: حدثنی مالك عن أبی الزناد عن الأعرج عن أبی هریرة ـ رضی الله عنه، ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال: «لكلّ نبی دعوة یدعو بها وأرید أن اختبئ دعوتی شفاعة لامتی فی الأخرة».(53)
بشارت رسول خدا صلی الله علیه و آله از ذخیره نمودن شفاعت برای اُمت خویش در عالم آخرت، پیام آور نوعی بهره مندی از شفاعت به اُمت اسلامی، است.
4ـ2ـ 6ـ حدثنا عبد العزیز ابن عبد الله، قال: حدثنی سلیمان عن عمرو بن أبی عمرو عن سعید بن أبی سعید المقبری عن أبی هریرة، أنه قال: قیل: یا رسول الله، من أسعد الناس بشفاعتك یوم القیامة؟ قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «… أسعد الناس بشفاعتی یوم القیامة من قال لا إله إلا الله خالصاً من قلبه أو نفسه».(54)
بدیهی است پرسش از چگونگی دست یابی به فیض شفاعت در عالم آخرت از سوی برخی صحابه از رسول خدا صلی الله علیه و آله
و بیان چگونگی دست یابی بدان توسط آن حضرت، گویای حداکثری فایده مندی شفاعت به شفاعت شوندگان، است.
نکته درخور توجه آنکه پرسش فوق گویای ارتکاز صحابی پرسش گر از شفاعت به عنوان عاملی فایده مند به شفاعت شونده بوده و ارتکاز صحابی و فهم او از باورهای اسلامی علاوه بر آن که از ارزشمندی خاصی نزد عده ای از عالمان اهل سنت برخوردار بوده،55 در ساحت شفاعت اُخروی از تایید رسول خدا صلی الله علیه و آله از چنین ارتکازی نیز برخوردار است که گویایی هر چه بیشتر در سود بخشی شفاعت به شفاعت شوندگان را نتیجه خواهد داد.
عبده در راستای همگام خوانی گزارش های مأثور شفاعت اُخروی با عنصر فایده مندی انحصاری شفاعت به شفاعت کننده، به روایتی از صحیح بخاری استشهاد کرده و چنین گفته است :
وَالْأَحَادِیثُ الْوَارِدَةُ فِی الشَّفَاعَةِ تَدُلُّ عَلَى هَذَا فَفِی رِوَایةِ الصَّحِیحَینِ وَغَیرِهِمَا أَنَّ النَّبِی صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَسَلَّمَ یسْجُدُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَیثْنِی عَلَى اللهِ تَعَالَى بِثَنَاءٍ یلْهِمُهُ یوْمَئِذٍ فَیقَالُ لَهُارْفَعْ رَأْسَكَ وَسَلْ تُعْطَهُ وَاشْفَعْ تُشَفَّعُ.(56)
نگارنده را اعتقاد بر آن است که روایت مورد استشهاد عبده، به هیچ وجه گویایی لازم را در توافق با دیدگاه وی نداشته بلکه در راستای اثباث شفاعت در عالم آخرت به معنای معهود آن است؛ اما با تقطیعی که از سوی وی صورت پذیرفته قراین كلامی آن مورد غفلت واقع شده است. از همین رو، به نقل کامل آن می پردازیم :
حدثنی إسحاق بن نصر، حدثنا محمد بن عبید، حدثنا أبو حیان عن أبی زرعة عن أبی هریرة ـ رضی الله عنه، قال: كنا مع النبی ـ صلى الله علیه وسلم … قال: « أنا سید القوم یوم القیامة، هل تدرون بم؟ یجمع الله الأولین والأخرین فی صعید واحد، فیبصرهم الناظر ویسمعهم الداعی، وتدنو منهم الشمس، فیقول بعض الناس: ألا ترون إلى ما أنتم فیه، إلى ما بلغكم؟ ألا تنظرون إلى من یشفع لكم إلى ربكم فیقول بعض الناس: أبوكم آدم فیأتونه فیقولون: یا آدم أنت أبو البشر، خلقك الله بیده، ونفخ فیك من روحه، وأمر الملائكة فسجدوا لك، وأسكنك الجنة، ألا تشفع لنا إلى ربك، ألا ترى ما نحن فیه وما بلغنا؟ فیقول: ربی غضب غضبًا لم یغضب قبله مثله، ولا یغضب بعده مثله، ونهانی عن الشجرة فعصیته، نفسی نفسی، اذهبوا إلى غیری، اذهبوا إلى نوح، فیأتون نوحا، فیقولون: یا نوح، أنت أول الرسل إلى أهل الأرض، وسماك الله عبدًا شكورًا، أما ترى إلى ما نحن فیه، ألا ترى إلى ما بلغنا، ألا تشفع لنا إلى ربك؟ فیقول: ربی غضب الیوم غضبًا لم یغضب قبله مثله، ولا یغضب بعده مثله، نفسی نفسی، ائتوا النبی ـ صلى الله علیه وسلم؛ فیأتونی فأسجد تحت العرش، فیقال: یا محمد ارفع رأسك، واشفع تشفع، وسل تعطه.(57)
روایت یاد شده نخست از درخواست شفاعت توسط عده ای در عالم آخرت از ساحت برخی از انبیاء الهی از جمله رسول خدا صلی الله علیه و آله و اجابت نمودن رسول خدا صلی الله علیه و آله از خواسته آنان سخن به میان آورده آنگاه از پذیرش شفاعت آن حضرت از سوی خداوند متعال نسبت به این دسته از افراد حکایت دارد.
عبدُه با عدم توجه به صدر روایت فوق، به همخوانی معنای مورد ادعای خود با فقره: «اشفع تشفع»، می پردازد در حالی که روایت مذکور با توجه به قراینی چون درخواست شفاعت توسط این عده در عالم آخرت از ساحت رسول خدا صلی الله علیه و آله غیر از امیدواری آنان از نوعی بهره مندی از شفاعت معنای دیگری را بر نمی تابد.
نتیجه
رهاورد این نگاشته علاوه بر کاوش در معنای معهود شفاعت اُخروی در نگاه عالمان اسلامی و توافق آن با گزارش های انعکاس یافته در صحیح بخاری به عنوان معتبرترین جامع حدیثی اهل سنت، تقابل عنصر تشابه گزارش های شفاعت اُخروی با محکماتی چون رهایی از عذاب با شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و نیز وعده آن حضرت به برخی افراد مبنی بر بهره مندی آنان از شفاعت و ارائه راهكار این بهره مندی، در کتاب صحیح بخاری بوده چنان که عنصر انحصار فایده مندی نسبت به شفاعت کننده نیز تضاد آشکاری را با محتواهایی چون رهایی از عذاب و ورود به بهشت با شفاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله و ذخیره شدن دعای خاص آن حضرت درراستای شفاعت از امت در عالم آخرت و نیز ارتکاز برخی اصحاب پرسش گر از سعادتمندترین فرد در بهره مندی از شفاعت آن حضرت، از این کتاب، رقم زده است.
پی نوشت ها :
1. ابن ابی عاصم، عمرو، کتاب السنة، 385؛ ابن خزیمه، محمد، التوحید، 1/380؛ طحاوی، احمد، العقیدة الطحاویة، 1/30؛ شیخ صدوق، محمد بن بابویه، الاعتقادات، 67؛ شیخ مفید، محمد بن نعمان، أوائل المقالات، 47؛ عبد الجبار، ابو الحسن، شرح الاصول الخمسه، 687؛ سید مرتضی، علی، رسائل المرتضی، 1/150؛ شیخ طوسی، محمد، التبیان، 1/ 214؛ زمخشری، جار الله، کشاف، 4/187؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 1/201؛ فخر رازی، محمد، تفسیر رازی، 3/56؛ نووی، یحیی، شرح مسلم، 3 / 35؛ حلی، حسن، کشف المراد، 564؛ ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، 1/104و 4/309؛ ایجی، عبد الرحمن، المواقف 3/508؛ تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، 2/239؛ عسقلانی احمد بن حجر، 13/385؛ محمد بن عبد الوهاب، الدرر السنیه، 1/2؛ آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، 15/141؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، 1/171؛ جوادی آملی، عبد الله، تسنیم، 4/295.
2 نووی، یحیی، شرح مسلم، 1/14؛ عینی، بدر الدین، عمدة القاری، 1/5.
3. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، 3/56؛ نووی، یحیی، شرح مسلم، 3/35؛ ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، 4/309؛ ایجی، عبد الرحمن بن احمد، المواقف 3/508؛ سبحانی، جعفر، اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة، 377.
4. محمد بن عبد الوهاب، الدرر السنیة، 1/2.
5. ابن ابی عاصم، عمرو، کتاب السنة، 385.
6. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، 3/56؛ سبحانی، جعفر، اضواء علی عقائد الشیعة الامامیة، 377.
7. ناصر بن عبد الرحمن الجدیع، الشفاعة، ص29.
8. شیخ صدوق، محمد، الاعتقادات، 67.
9. شیخ مفید، محمد، أوائل المقالات، 47.
10. سید مرتضی، علی، رسائل المرتضی، 1/150.
11. شیخ طوسی، محمد، التبیان، 1 / 214
12. طبرسی، مجمع البیان، فضل بن حسن، 1/201.
13. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، 3/56.
14. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، 1/104.
15. ایجی، عبد الرحمن، المواقف 3/508.
16. عبد الجبار، ابو الحسن، شرح الأصول الخمسه، 687.
17. حلی، حسن، کشف المراد، 564.
18. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، 2/239.
19. جوادی آملی، عبد الله، تسنیم، 4/295.
20. مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، 9/10.
21. فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، 3/56.
22. عبد الجبار، ابوالحسن بن احمد، شرح الاصول الخمسه، 687.
23. حلی، حسن، کشف المراد، 564.
24. طباطبایی، محمد حسین، المیزان، 1/164؛ جوادی آملی، عبد الله، تسنیم 4/286.
25. سلفیان مصر تفاوتهای بنیادین با سلفیان وهابی دارند. ر.ک علی زاده موسوی، مهدی، سلفی گری و وهابیت، 122.
26. جعفری، محمد تقی، شرح نهج البلاغه 1/ 170؛ مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، 3/288؛ علی زاده موسوی، مهدی، سلفی گری و وهابیت 115.
27. تا آیه 134سوره نساء.
28. یک آیه مانده به آخر سوره یوسف مربوط به رشید رضا است و آیه آخر را «بهجت بیطار» تفسیر کرده است تا سوره ناقص نماند.
29. رشید رضا، محمد، المنار، 1/12، 14.
30. بقره/254.
31. مدثر/48.
32. بقره/255.
33. رشید رضا، محمد، المنار، 1/255 و 3/27.
34. ابن تیمیه، احمد، مجموع الفتاوی، 1/104؛ ایجی، عبد الرحمن، المواقف 3/508؛ فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، 3/56؛ تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، 2/239؛ عبد الجبار، ابو الحسن، شرح الأصول الخمسه، 687.
35. جوادی آملی، عبد الله، تسنیم 4/286.
36. پاکت چی، احمد، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 11/ 456.
37. مزّی، یوسف، تهذیب الکمال، 24 / 430؛ ذهبی، شمس الدین، تذکرة الحفاظ 2/ 555؛ ابن حجر، احمد، تقریب التهذیب، 2/55.
38. نووی، یحیی، شرح مسلم، 1/14؛ عینی، بدر الدین، عمدةالقاری، 1/5؛ ابن حجر، احمد، الصواعق المحرقه، 1/31.
39. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، 1 / 86.
40. همان، 1/152و 5/147 و 7/203 و 8/200.
41. همان، 1/33.
42. همان، 7 /145و 5/147.
43. همان، 8/181.
44. جوهری، اسماعیل، الصحاح، 6/2336؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، 13/53؛ زبیدی، مرتضی، تاج العروس، 19/51، طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، 2/479.
45. مقصود آیاتی است که معانی آنها روشن بوده به گونه ای که احتمالات مختلف در آن داده نمی شود.
46. غزالی، ابو حامد، المستصفی، 1/85؛ زمخشری، محمود، کشاف،1/ 412؛ فخر رازی، محمد، تفسیر رازی، 7/179؛ آلوسی، شهاب الدین، روح المعانی، 3/80؛ رشید رضا، محمد، المنار، 7/137؛ مکارم، ناصر، نمونه، 2/505.
47. این احترام مخصوص اهل تسنن است؛ لذا ما شیعیان به دلیل پیروی از روایات مستفیض نحوه صلوات، آن را به گونه کامل و همراه با کلمه آل، نقل می کنیم.
48. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، 7 / 145
49. همان، 1/152.
50. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری،7/202.
51. همان، 7 / 203.
52. همان، 8 / 200.
53. همان، 7/ 145.
54. همان، ج 1/33.
55. ابوحیان اندلسی، ابو عبد الله محمد بن یوسف، بحر المحیط، 1/633؛ رشید رضا، محمد، المنار، 7/64؛ ابن حجر عسقلانی، شهاب الدین، فتح الباری، 10/41؛ سندی، نور الدین ابن عبد الهادی، حاشیه السندی علی النسایی، 8/286؛ سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، 1/90.
56. رشید رضا، محمد، المنار، 1/255.
57. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، 4/106.
فهرست منابع :
آلوسی، محمود، روح المعانی، بی جا، بی نا، بی تا.
ابن خزیمه، محمد بن اسحاق، التوحید، ریاض، مکتبه الرشد، 1414ق.
عسقلانی، شهاب الدین احمد بن علی ابن حجر، فتح الباری، بیروت، دار المعرفة، بی تا.
ـــــــــــــــــــــــ ، تقریب التهذیب، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.
ـــــــــــــــــــــــ ، تغلیق التعلیق، بیروت، المکتب الاسلامی، 1405ق.
ابن ابی عاصم، عمرو، کتاب السنة، بیروت، مکتب الاسلامی، 1413ق.
ابن تیمیه، تقی الدین احمد بن عبد الحلیم، مجموعة الرسائل والمسائل، بی جا، لجنة التراث العربی، بی تا.
ـــــــــــــــــــــــ ، مجموع الفتاوی، بی جا، دار الوفاء، 1426ق.
ابن منظور، ابو الفضل، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405ق.
ابن منیر، احمد بن محمد، الانصاف فیما تضمنه الکشاف، مصر، بی نا، 1385ق.
ابو حیان اندلسی، ابو عبد الله محمد بن یوسف، بحر المحیط، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1422ق.
ایجی، عبد الرحمن بن احمد، المواقف، بیروت، دار الجیل، 1417ق .
بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دار الفكر، 1401ق.
تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد فی علم الکلام، پاکستان، دار المعارف النعمانیه، 1401ق.
حلی، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، انتشارات شکوری، 1373ش.
ذهبی، شمس الدین، سیر أعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1413ق.
ـــــــــــــــــــــــ ، تذکرة الحفاظ، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا.
جعفری، محمد تقی، شرح نهج البلاغه، بی جا، بی نا، بی تا.
جوادی آملی، عبد الله، تسنیم، قم، بی جا، بی نا، بی تا.
جوهری، اسماعیل، الصحاح، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407ق.
رشید رضا، محمد، المنار، مصر، الهیئة المصریة العامة للكتاب، 1990م.
زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس، بیروت، دار الفکر، 1414ق.
زمخشری، جار الله، الفایق فی غریب الحدیث، بیروت، دار الكتب العلمیة، 1417ق.
ـــــــــــــــــــــــ ، کشاف، مصر، بی نا، 1385ق.
سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، بی جا، معاونیة شؤون التعلیم والبحوث الإسلامیة فی الحج، 1412ق.
ـــــــــــــــــــــــ ، اضواء علی عقائد الشیعه الامامیه، قم، مؤسسة الإمام الصادق علیه السلام، 1421ق.
سندی، نور الدین ابن عبد الهادی، حاشیه السندی علی النسایی، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا.
سیوطی، جلال الدین، الاتقان فی علوم القرآن، بیروت، دار الفکر، 1416ق.
سید مرتضی، علی بن حسین، رسائل المرتضی، قم، دار القرآن الکریم، 1405ق.
شیخ مفید، ابو عبد الله محمد بن النعمان، أوائل المقالات، بیروت، دار المفید، 1414ق.
شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، بی جا، مکتبة الاعلام الاسلامی، 1409ق.
شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الاعتقادات، بیروت، دار المفید، 1414ق.
طبرسی، مجمع البیان، امین الاسلام فضل بن حسن، بیروت، موسسة الأعلمی، 1415ق.
طباطبایی، محمد حسین، المیزان، قم، منشورات جماعة المدرسین، بی تا.
طحاوی، ابوجعفر احمد بن محمد، العقیده الطحاویه، بی جا، بی نا، بی تا.
طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، بی جا، مكتب النشر الثقافة الإسلامیة، 1408ق.
عینی، بدر الدین ابو محمد، عمدة القاری، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا.
علی زاده موسوی، مهدی، سلفی گری و وهابیت، قم، پاد اندیشه، 1389ش.
عبد الجبار، ابو الحسن بن احمد، شرح الاصول الخمسه، مصر، مکتبه وهبه، 1427ق.
غزالی، ابو حامد، المستصفی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.
فخر رازی، محمد بن عمر، تفسیر رازی، بی جا، بی نا، بی تا.
محمد بن عبد الوهاب، التوحید، بی جا، بی نا، بی تا.
محمد بن عبد الوهاب، الدرر السنیه، بی جا، بی نا، بی تا.
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، بی نا، بی تا.
مزّی، جمال الدین یوسف، تهذیب الکمال، بیروت، موسسة الرسالة، 1413ق.
نووی، محیی الدین یحیی بن شرف، شرح مسلم، بیروت، دار الكتاب العربی، 1407ق.
هیتمی، ابو العباس احمد بن محمد ابن حجر، الصواعق المحرقه، بیروت، موسسة الرسالة، 1997م.