مقدمه
در باب فضایل اهلبیت(علیه السلام) فضایل اعجازآمیز آنان مورد انکار ابنتیمیه قرار گرفته است؛ از جمله مسئله تأثر آسمان و زمین از شهادت مظلومانه امام حسین(علیه السلام) که نشان غضب الهی و تذکر و تنبیهی برای مردم بود. لذا لازم است از منظر آیات و روایات، آن را بررسی کرد تا حقیقت آشکار گردد. بدین منظور در کتب اهلسنت علیالخصوص کتب نویسندگانی که مورد قبول ابنتیمیه هستند یا پیرو اویند، این موارد را بررسی میکنیم.
جایگاه امام در نظام هستی
شیعه امام را واسطه فيض الهي بر روي زمين و واسطه بقاي موجودات عالم ميداند؛ چنانکه ائمه(علیه السلام) فرمودهاند: «لَوْ بَقیتِ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ؛[1] اگر زمين بدون امام بماند، فرو ميرود». بههمين جهت، شیعه فقدان امام(علیه السلام) را نيز در عالم مؤثر ميداند. از طرفي، چون موجودات عالم همه داراي شعورند و خداي خود را ميشناسند و او را تسبيح ميكنند، حجت خدا در روي زمين را نیز ميشناسند و از او فرمان ميبرند و در مصيبت او متأثر ميشوند.
در شهادت امام حسين(علیه السلام) نيز تمامي عالم گريان شدند، اعم از ملائكه و اجنه و حيوانات و نباتات و جمادات. تمامي مخلوقات، به حسب خلقتشان در غم اين امام مظلوم محزون شدند و اين مطلب را امام صادق(علیه السلام) در زيارتي بهطور واضح فرمودهاند:
أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى…؛[2]
شهادت ميدهم كه خون تو در بهشت جا گرفت و برای آن خون اركان عرش لرزيد و جميع مخلوقات گريستند وآسمانها و زمينهاي هفتگانه و هرچه در آنها و مابين آنها بود و هركسي كه در بهشت و دوزخ بود و هرچه ديده ميشود يا نامرئي است، بر آن گریستند.
امكان گريه و تأثر موجودات در قرآن و روایات
برای اثبات امکان گریه موجودات از نظر قرآن و روایات، توجه به چند نکته لازم است.
1 – شعور و شناخت موجودات
چگونه ممكن است همه موجودات، اعم از ملائكه، جن، حيوان، انسان و حتي جماد و نبات، در غم كسي متأثر گردند و بگريند؟ در پاسخ به اين سؤال بايد توجه داشت كه شناخت، فرع بر شعور است و تا موجودي شعور نداشته باشد، نميتواند چيزي را بشناسد. از آيات فراواني استفاده ميشود كه موجودات بدون استثنا دارای شعورند؛ مانند آياتي كه به هدايت موجودات در امور معيشتشان اشاره دارد: (قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى)؛[3] «گفت پروردگار ما آن كسي است كه خلقت هر موجودى را به آن داده و سپس هدايت كرده»، و آياتي كه يادآور سجده و تسبيح موجودات است: (وَلِلّهِ يَسْجُدُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ)؛[4] «آنچه در آسمانها و زمين است، براي خدا سجده ميكند»، (تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِيهِنَّ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَكِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ)؛[5] «آسمانهاي هفتگانه و زمين و كساني كه در آنها هستند، او را تسبيح ميكنند و هيچ موجودى نيست، مگر آنكه با حمد خدا، پروردگارش را تسبيح ميگويد، ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد».
همچنين آيات و رواياتي كه درباره معجزات انبيا[6] و اوليا(علیه السلام) ذكر شده، همه دليل بر شعور داشتن مخلوقات و شناخت ايشان از خداي متعال و پيامبران و اوليا(علیه السلام) است.
2 – تأثر موجودات در سوگ ولیّ الهی
با توجه به مقدمه قبلی، اگر یکی از پیامبران خدا یا یکی از اولیای الهی مظلومانه کشته شود و این موجودات که حجت الهی را میشناسند، در شهادت او متأثر شوند، هیچ امر بعیدی نیست، بلکه در شهادت حضرت یحیی(علیه السلام)،[7] امام حسین(علیه السلام) و برخی دیگر از انبیا و اولیا این امر اتفاق افتاده است. بهترین دلیل، آيه شريفه (فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرين)؛[8] «آسمان و زمين بر آنها گريه نكردند و مهلت نيافتند» است که دلالت دارد که گريه آسمان و زمين قطعاً امکان دارد اما اين قوم فاسق (قوم فرعون) از کسانی نبودند كه بر اثر هلاک آنها آسمان و زمین گريه كنند. برخی مفسران اهلسنّت در ذیل همین آیه، امکان گریه و کیفیت گریه آسمان و زمین را توضیح دادهاند و عجایب اتفاق افتاده بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) را از مصادیق آن آوردهاند،[9] حتي در روايات اهلسنّت وارد شده كه «آسمان و زمين در سوگ مؤمن چهل روز گريه ميكنند»[10] و از پیامبر6 نقل کردهاند: «ألا لا غربة على مؤمن ما مات مؤمن في غربة غابت عنه فيها بواكيه إلا بكت عليه السماء و الأرض؛[11] برای مؤمن غربتی نیست. هیچ مؤمنی در غربت نمیمیرد که گریه کنندگانش در کنارش نیستند، مگر اینکه آسمان و زمین بر او میگریند».
شبهه ابنتيميه
ابنتیمیه معجزات ائمه(علیهم السلام) و تأثيرپذيري مخلوقات از شهادت ائمه(علیهم السلام) را تکذیب کرده است، بهویژه آنچه در شهادت امام حسين(علیه السلام) نقل شده است. او دركتاب منهاجالسنة ميگويد:
أَنَّ كَثِيرًا مِمَّا رُوِيَ فِي ذَلِكَ كَذِبٌ، مِثْلُ كَوْنِ السَّمَاءِ أَمْطَرَتْ دَمًا، [فَإِنَّ هَذَا مَا وَقَعَ قَطُّ فِي قَتْلِ أَحَدٍ]، وَمِثْلُ كَوْنِ الْحُمْرَةِ ظَهَرَتْ فِي السَّمَاءِ يَوْمَ قَتْلِ الْحُسَيْنِ وَلَمْ تَظْهَرْ قَبْلَ ذَلِكَ ; فَإِنَّ هَذَا مِنَ التُّرَّهَاتِ، فَمَا زَالَتْ هَذِهِ الْحُمْرَةُ تَظْهَرُ وَلَهَا سَبَبٌ طَبِيعِيٌّ مِنْ جِهَةِ الشَّمْسِ، فَهِيَ بِمَنْزِلَةِ الشَّفَقِ. وَكَذَلِكَ قَوْلُ الْقَائِلِ: “إِنَّهُ مَا رُفِعَ حَجَرٌ فِي الدُّنْيَا إِلَّا وُجِدَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِيطٌ”. هُوَ أَيْضًا كَذِبٌ بَيِّنٌ؛[12]
بيشتر چيزهايي كه در اين زمینه نقل كردهاند، دروغ است؛ مانند خون باريدن از آسمان که اين كار در قتل كسي اتفاق نميافتد و نیز مثل سرخي آسمان در قتل حسين که چنین حادثهای قبل از او ظاهر نشده است. اینها دروغاند. منشأ اين سرخي خورشيد است، و امری طبيعي مانند شفق است. و همچنین گفتار کسی که میگوید در روز قتل حسین هیچ سنگی از زمین برداشته نمیشد، مگر اینکه از زیرش خون تازه جاری بود، این نیز دروغ آشکاری است.
تأثرات آسمان و زمین از شهادت امام حسین(علیه السلام)
الف) گريه آسمان و کیفیت آن
شکی نیست که امکانپذیر است آسمان و زمین و دیگر موجودات بر کسی گریه کنند و در سوگ او غمگین باشند، ولی باید توجه داشت که گریه و سوگ انسان، حیوان، آسمان و زمین و هر موجود دیگر به حسب خودشان است. در كتب زيادي از كتابهاي اهلسنّت وارد شده[13] كه بعد از شهادت امام حسين(علیه السلام) آسمان بر آن حضرت گريه كرد؛ چنانکه نقل کردهاند:
قال ابنسيرين: لم تبك السّماء على أحد بعد يحيى بنزكريّا إلّا على الحسين؛[14]
ابنسيرين گفت: آسمان بعداز يحيي بنزکريا(علیه السلام)، براي هيچ کسي جز حسين بنعلي(علیهم السلام) گريه نکرده است.
اين روايت با الفاظ مشابه از طريق راويان ديگر مانند ابراهیم،[15] سدی[16] و قره[17] نیز نقل شده است. در این نقلها، اصل گریه بدون اشاره به کیفیت آن ذکر شده است.
طبق روایات، امام حسین(علیه السلام) جان پیامبر6 بود[18] و در شهادت او تمام عالم غمگین شد و با پیامبر اسلام6 که در سوگ شهادت امام حسین(علیه السلام) محزون بودند، همراهی کردند که حزن و اندوه عالم در روایات مختلف وارد شده است.
کیفیت و مصادیق غم و اندوه آسمان در شهادت امام حسین(علیه السلام) در منابع روایی و تاریخی به چند صورت مانند باران خون، خورشید گرفتی، سرخی آسمان و تاریکی هوا بیان شده است و ممکن است تاریکی آسمان یک اتفاق بوده باشد که عدهای با کسوف، برخی با سرخی و برخی دیگر با تاریکی آن را وصف کرده باشند. ما در اینجا روایات هر کدام را جداگانه میآوریم.
1 – كسوف خورشيد
از مصادیق گریه آسمان، اظهار اندوه اجرام آسمانی از جمله خورشید است. گریه خورشيد به اينگونه بود كه به امر خداوند متعال، نور آن کم شود و دنیا تاریک یا آسمان سرخ جلوه داده شود تا با این طریق در سوگ عزيز پيامبر خدا6 شريك باشد. این امر در کتب تاریخی ذکر شده؛ از جمله طبرانی نقل میکند:
حدثنا قيس أبي قيس النجاري، نا قتيبة بنسعيد، نا ابنلهيعة، عن أبي قبيل، قال:« لمّا قتل الحسين بنعليّ رضي اللّه عنه انكسفت الشّمس كسفة حتّى بدت الكواكب نصف النّهار حتّى ظننّا أنّها هي؛[19]
هنگامى كه امام حسين(علیه السلام) به شهادت رسيد، خورشيد گرفت و آنقدر تاريك شد كه هنگام ظهر ستارههاى آسمان ظاهر گرديدند. از اين اتفاق چنين پنداشتيم كه قيامت برپا شده است.
نورالدین هیثمی در مورد سند این روایت گفته است: «رواه الطبراني وإسناده حسن».[20]
بررسی رجال حدیث
ـ قیس بنابیالقیس: از بزرگان تابعین است که نسایی از او روایت کرده و ابنحبان او را در کتاب الثقات آورده است.[21]
ـ قتیبة ابنسعید: از رجال بخاری است که 308 حدیث از او نقل کرده و از رجال مسلم است که 668 حدیث نقل کرده و از رجال ترمذی، نسایی و ابنماجه است.[22] نسایی در مورد او گفته: «ثقة مأمون»[23] و ذهبی گفته: «الامام الثقة»[24]
ـ ابنلهیعه (عبدالله): از کسانی است که از تابعین اخذ حدیث کرده. اوزاعی، شعبه، و ثوری از او نقل حدیث کردهاند و احمد بنحنبل و دیگران او را ثقه شمردهاند.[25]
ـ ابوقبیل (المعافری): از رجال بخاری و ابوداود و ترمذی و نسایی است.[26] احمد بنحنبل، عثمان بنسعید دارمی، یحیی بنمعین و ابوزرعه، او را توثیق کردهاند و ابوحاتم او را صالح الحدیث دانسته است.[27]
این روایت از طریق يزيد بنابيزياد[28] نیز نقل شده است.
این كسوف، كسوف معمولي که ماه در بین خورشید و کره زمین قرار میگیرد، نبوده تا نماز آيات واجب گردد، بلكه رخدادي بوده كه در آن، آسمان سرخ گردیده و در ميانه روز، زمين تاريك شده است؛ همچنان كه اگر قرار باشد عذاب الهي نازل شود، آسمان تاريك و سرخ ميشود و بادهاي طوفاني ميوزد. اين حادثه نیز نشان غضب الهي بر اين جنايت عظيم بوده است. كساني كه اين حالت را گزارش كردهاند با فهم خود و با مسامحه، از لفظ كسوف استفاده کردهاند. مؤيد اين مطلب آن است كه كسي نقل نكرده كه در آن زمان نماز آیاتی هم بر مشاهدهكنندگان از جمله بر اهلبيت امام حسين(علیه السلام) واجب شده باشد. به همين جهت این تاریکی آسمان با گفته پيامبر6 كه فرمودند «إن الشمس و القمر آيتان من آيات اللّه …. لا ينكسفان لموت أحد و لا لحياته؛[29] خورشيد و ماه دو نشانه از نشانههاي خداوند هستند و با مرگ و زندگي كسي نمیگیرند»، منافاتي ندارد و اين حادثه برای مرگ شخص نبوده، بلکه در آن زمان نشان غضب الهي بوده است؛ چنانكه علمای اهلسنّت[30] نیز به اين مطلب تصريح کردهاند كه در بخش سرخي آسمان، ذكر خواهيم كرد.
2 – سرخي آسمان
عدهای از راویان نیز به سرخی آسمان که بر اثر غضب الهی بهوجود آمده بوده، توجه داشته و آن را با این تعبیر ذکر کردهاند. این امر در روايات مختلف مورد اشاره بوده است. طبرانی میگوید: «حدثنا محمد بنعبد الله الحضرمي ثنا منجاب بنالحارث ثنا علي بنمسهر حدثتني جدتي أم حكيم؛ قالت: «قتل الحسين بنعليّ و أنا يومئذ جويرية، فمكثت السّماء أيّاما مثل العلقة»؛[31] وقتی حسین(علیه السلام) کشته شد، من جوان بودم که چند روزی آسمان مانند خون بود. هیثمی گفته است: «رواه الطبراني و رجاله إلى أم حكيم رجال الصحيح؛[32] رجال این حدیث تا امحکیم، رجال صحیح است».
مضمون اين روايت، با الفاظ مشابه از طريق راويان ديگر از جمله عيسى بنحارث كندي،[33] هلال بنذكوان،[34] زيد بنابى زياد،[35] أسود بنقيس،[36] جميل بنزيد[37] و ابنسيرين نقل شده است.[38]
ابناثیر مینویسد:
و مكث الناس شهرين أو ثلاثة كانّما تلطخ الحوائط بالدماء ساعة تطلع الشّمس حتّى ترتفع؛[39]
مردم دو يا سه ماه (بعد از شهادت حسين(علیه السلام)) این صحنه را میدیدند که از طلوع خورشيد تا غروب، چنان بود كه گويا ديوارها با خون رنگ شدهاند.
درست است كه سرخي آسمان، در وقت صبح و وقت غروب، امری طبيعي است، ولي سرخي ذکر شده در اين روايات، سرخي شديدي بوده است كه حتي در طول روز نیز مشاهده و قرمزي آن بر ديوارها بوده است. اين روايات نميگويند كه سرخي زمان صبح و غروب (شفق و فلق) نبوده و بعد از شهادت امام حسين(علیه السلام) بهوجود آمده است.[40]
اينكه در روايات مدت زمان اين سرخي متفاوت است، شايد به اين علت باشد كه در روزهاي اول بعد از شهادت امام حسين(علیه السلام)، اين سرخي شديدتر و در طول روز بوده و در ماههاي بعد كمتر شده و به زمان طلوع و غروب (که قبلا هم بوده) محدود شده است و اين راويان هركدام وضع زمانهاي مختلف را گزارش كردهاند. اين سرخي، عبارت دیگری از همان كسوفي است که راویان ذکر کردهاند به هرحال این سرخي معمولي و طبیعی نبوده، بلكه مدت و شدتش با سرخي در كسوفهاي معمولي فرق داشته و نشاندهنده غضب خداوند و برای مردم نیز تعجبآور بودهاست و آنها نیز تغییر در وضع آسمان را احساس میکردند.
چنانكه ابنجوزی از بزرگان اهلسنّت هم گفته است:
لَمَّا كَانَ الْغَضْبَانُ يَحْمَرُّ وَجْهُهُ فَيَتَبَيَّنُ بِالْحُمْرَةِ تَأْثِيرُ غَضَبِهِ، وَالْحَقُّ سُبْحَانَهُ لَيْسَ بِجِسْمٍ، أَظْهَرَ تَأْثِيرَ غَضَبِهِ بِحُمْرَةِ الأُفُقِ حِينَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ؛[41]
خداوند جسم نيست، ولي تأثير غضب خود بر قاتلين حسين(علیه السلام) را با سرخي آسمان نشان داده و اين دليل بر بزرگي جنايت است.
مفسران در ذیل آیه (فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما كانُوا مُنْظَرين)[42] نیز آوردهاند که از مصادیق بکای آسمان، سرخی آن است؛ چنانکه ثعلبی از عطا نقل میکند: «في هذه الآية بكاءها حمرة أطرافها» و از سدی نقل میکند: «لما قتل الحسين بنعلي (رضي الله عنهما) بكت عليه السّماء، وبكاؤها حمرتها»؛[43] یعنی در آیه قرآن، منظور از گریه آسمان، قرمزی آن است.
3 – تاريك شدن آسمان
تاريك شدن دنيا هم تعبیری دیگر از واقعه عظیم است كه در شهادت امام حسين(علیه السلام) اتفاق افتاد. در منابع متعدد اهلسنت، این مطلب نقل شده است. ابنعساکر با سند خود[44] از امحیان نقل میکند: «يوم قتل الحسين أظلمت عليناً ثلاثاً».[45] از طریق خلف بنخليفه نقل شده: «لما قتل الحسين اسودت السماء وظهرت الكواكب نهارا»[46] مضمون اين روايت، با الفاظ مشابه، از طريق ابنسيرين[47] نیز نقل شده است.
طبق اين روايات، در ايام شهادت امام حسين(علیه السلام) خورشید سه روز کمنور شد؛ بهطوریکه عدهای از آن به کسوف و عدهای به تاريكی و سرخی آسمان تعبیر آوردند. از اين حادثه مردم ترسيدند و خيال كردند از مقدمات قيامت است؛ چنانکه در روایتی که از این تاریکی به کسوف تعبیر شده، آمده است: «بدت الكواكب نصف النّهار حتّى ظننّا أنّها هي (أي القیامه)».[48]
4 – باران خون
یکی دیگر از مصادیق گریه آسمان در شهادت امام حسین(علیه السلام) که در منابع تاریخی و روایی ذکر شده، این است که بعد از شهادت او از آسمان خون باريد (يا چيزي مانند خون) و مردم آن را به چشم خود ديدند و تعجب كردند و ترسيدند و حتي ديوارها و لباسشان و ظروفشان هم سرخ رنگ شد:
قال مسلم بنابراهيم:حدثنا أم شرف(شوق) العبديه قالت: حدثني نضرة الازديه، قالت: «لمّا ان قتل الحسين بنعليّ مطرت السّماء دماً فأصبحت وكل شيء لنا ملآن دما؛[49]
نضره ازديه ميگويد: زمانيكه حسين بنعلي شهيد شد، از آسمان خون باريد و ما در حالي صبح كرديم که همه چيز پر از خون شده بود.
مضمون اين روايت با الفاظ مشابه كه همه بر بارش خون دلالت دارند، از طريق راويان ديگر از جمله امسلمه،[50] سليم قاضي،[51] امسالم،[52] ابنعباس[53] و ابيسعيد[54] نیز نقل شده است.
همچنين خطبه حضرت زينب كبری(علیها السلام) كه در كتب عامه هم نقل شده است، بر این واقعه دلالت دارد. ایشان در خطبه خود در شهر كوفه به باران خون و تعجب مردم از آن اشاره كردند و فرمودند: «أ فعجبتم أن قطرت السماء دما؛[55] آيا تعجب كرديد كه آسمان خون باريد؟»
طبق این نقلها که از راویان مختلف نقل شده، در شهادت امام حسین(علیه السلام) از آسمان خون بارید و اين امر نیز از مصاديق گريه آسمان است و اين واقعه ناممكن نيست؛ چنانكه يكي ازعذابهاي الهي كه بر بنياسرائيل نازل شد، خون بود:
(فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمُ الطُّوفانَ وَ الْجَرادَ وَ الْقُمَّلَ وَ الضَّفادِعَ وَ الدَّمَ آياتٍ مُفَصَّلاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَ كانُوا قَوْماً مُجْرِمين)؛[56]
پس طوفان و ملخ و شپش و وزغها و خون را كه معجزههايى از هم جدا بود، بر آنها فرستاديم و باز گردنكشى كردند كه گروهى بزهكار بودند.
در تفسیر این آیه گفتهاند: «فسال النيل عليهم دماً وصارت مياههم دماً و ما يستقون من الآبار والأنهار إلا وجدوه دما عبيطاً أحمر؛[57] وقتی عذاب خون آمد، رود نیل و همه آبها و چاهها و نهرها برای قبطیان خون قرمز شد». و طبق نقل بزرگان مفسران، باران خون در شهادت حضرت یحیی(علیه السلام) نیز اتفاق افتاده بود. ابنابیحاتم میگوید: «إِنَّ يَحْيَى بنزَكَرِيَّا لَمَّا قُتِلَ، احْمَرَّتِ السَّمَاءُ وَقَطَّرَتْ دَمًا».[58]
مسلماً این ماده قرمز رنگ که راویان از آن به خون تعبیر کردهاند، مثل خون انسان و حيوان نبوده كه نجس باشد، بلكه سرخيای بوده که نشان غضب است و در اينجا بهصورت باران نمايان شده است یادآوری حضرت زينب(علیها السلام) در خطبهاش بهترين شاهد است که مردم آن را ديده و تعجب كرده و ترسيده بودند و چنانكه در بعضي از نقلها ذكر شده، آثار آن در ديوارها و لباسها هم مشاهده ميشده است.
ب) گریه زمین
امکان گریه کردن زمین نیز در آیه قرآن و روایات ثابت است؛ چنانکه مجاهد و ابنعباس و قتاده گفتهاند: «هر مؤمن که از دنیا میرود، زمین بر او گریه میکند».[59] این گریه برحسب خلقت خود زمین است. در منابع تاریخی و روایی مصادیقی را برای گریه زمین در شهادت امام حسین(علیه السلام)، ذکر کردهاند که نقلشان میکنیم.
1 – جاری شدن خون از زیر سنگها
یکی از مصادیق گریه زمين اين بود كه هر سنگي كه از زمين برداشته ميشد، از زير آن خون جاري ميشد و اين مطلب با طرق و الفاظ مختلف، در كتابهاي عامه نقل شده. ابنعساکر با سندش[60] از عمر بنعلی نقل میکند:
قال أرسل عبد الملك إلى ابنرأس الجالوت فقال: هل كان في قتل الحسين علامة؟ قال ابنرأس الجالوت: ما كشف يومئذ حجر إلا وجد تحته دم عبيط؛[61]
عبدالملک مروان از ابنرأس الجالوت پرسید. آیا در قتل حسین نشانهای بود؟ گفت: در آن روز هیچ سنگی برداشته نشد، مگر اینکه زیرش خون تازه یافت میشد.
مشابه اين روايت از طريق ديگران[62] نيز نقل شده است.
و همچنين نقل شده:
عن ابنشهاب قال: ما رفع بالشّام حجر يوم قتل الحسين بنعليّ إلّا عن دم؛[63]
ابنشهاب ميگويد: روز شهادت حسين بنعلي(علیه السلام)، هيچ سنگي در شام برداشته نشد، مگر از خون.
نيز با اين لفظ هم نقل شده كه هيچ سنگي در بيتالمقدس برداشته نشد، مگر اينكه زير آن خون تازه يافت ميشد:
عن الزّهري قال: لمّا قتل الحسين بنعليّ(رضی الله عنه) لم يرفع حجر ببيت المقدّس إلّا وجد تحته دم عبيط؛[64]
زهري ميگويد: زمانيكه حسين(علیه السلام) شهيد شد، هيچ سنگي در بيت المقدس برداشته نشد، مگر اينكه زير آن خون تازه يافت ميشد.
در مورد اين روايات، چند نكتة گفتنی است:
1 – اختلاف اين روايات ناشي از آن است که اين حادثه در بلاد مختلف روی داده است، و راويان آنچه را كه خود در اين شهرها دیده يا شنيدهاند، گفتهاند. ممکن است جاری شدن خون، نشانی برای اهل شام و بیتالمقدس باشد.
2 – جاري شدن خون از زير سنگها، فقط مختص به ايام شهادت امام حسين(علیه السلام) نيست و اين واقعه در سوگ سایر اولياي الهي نیز ممكن است اتفاق بیفتد؛ چنانكه در شهادت حضرت امير المؤمنين(علیه السلام) نقل كردهاند:
عن الزهرى إن أسماء الأنصارية قالت: ما رفع حجر بايلياء ليلة قتل علي(علیه السلام) إلا و وجد تحته دم عبيط؛[65]
زهري از اسماء انصاري نقل كرده كه در شب شهادت حضرت علي(علیه السلام)، هيچ سنگي در ايليا (بيتالمقدس) برداشته نشد، مگر اينكه زير آن خون تازه يافت ميشد.
3 – وقتي كه امكان اين مطلب با آيه ثابت است و وقوع آن با روايات متعدد به ما رسيده است و بهویژه كه سابقه هم داشته است، جاي شكي در مورد آن باقی نمیماند و در مسائل تاريخي، بعد از نقل يك يا دو مورخ، وقوع يك حادثه به آسانی مورد انکار قرار نمیگیرد، ولی این واقعه با اینکه از مورخان و محدثان زیادی و با طرق متعددی نقل شده است، چون فضايلي را براي اهلبيت(علیه السلام) ثابت ميكنند، مورد انكار قرار گرفتهاند، و گرنه اشكال امكاني يا وقوعي ندارند.
2 – جاری شدن خون از دیوارهای دارالاماره
نمود دیگر گریستن زمین، جاری شدن خون از دیوار است که نقل شده:
روى من طريق ابنبنت منيع، و عن مروان مولى هند بنت المهلب قال: حدّثني بواب عبيد اللّه بنزياد أنّه لمّا جيء برأس الحسين بين يديه رأيت حيطان دار الأمارة تسايل دماً. خرّجه ابنبنت منيع؛[66]
دربان ابنزياد نقل ميكند: هنگامى كه سر مبارك امام حسين(علیه السلام) را در برابر ابنزياد نهادند، ديدم كه از ديوارهاى دارالاماره خون جارى مىگشت.
نتيجه
اين اتفاقات عجيب، نشان از عظمت حادثه عاشورا و عظمت جنايتی است که در آن روز رخ داد. ميتوان ادعا كرد كه روایات مربوط به وقوع عجايب بعد از شهادت امام حسين(علیه السلام)، مستفيض هستند. اين علايم، هم نشان از گريه و تأثر موجودات است و هم نشان غضب الهي است و صرف استبعاد نميتواند دليل بر انكار اين اتفاقات باشد. علت اینکه كساني مثل ابنتیمیه این امور را انكار كردهاند، بیشتر دفاع از امویان و پنهان کردن جنایات آنها و به جهت داشتن روحیه عثمانیگری اوست.
منابع
1 – ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی کرم: الکامل فی التاریخ، بیروت: دارصادر، چاپ اول، 1385ق.
2 – ابن تیمیه، عبدالحلیم حرانی: منهاج السنة، تحقیق: محمد رشاد سالم، عربستان: نشر دانشگاه محمد بن سعود، چاپ اول، 1406ق
3 – ابن جوزی، شمس الدین: تذکرة الخواص من الأمة فی ذکرخصائص الأئمة، قم: الشریف الرضی، چاپ اول، 1418ق.
4 – ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی: التبصرة لابن الجوزی، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1406ق.
5 – ابن حنبل، احمد: مسند، تحقیق: شعیب أرنؤوط – عادل مرشد وآخرون، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
6 – ابن عساکر شافعی، علی بن حسن: تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1415ق.
8 – ابن فقیه، ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق: البلدان، بیروت: عالم الکتب، چاپ اول، 1416ق.
8 – ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر: البدایة و النهایة، بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408ق.
9 – تفسیر ابن کثیر، بیروت: دارالمعرفة، 1412ق.
10 – بغوی، ابومحمد حسین بن مسعود: معالم التنزیل، دار طیبة، چاپ چهارم، 1417ق.
۱۱ – بلاذری، احمد بن یحیی: أنساب الأشراف، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1417ق.
۱۲ – بیهقی، ابوبکر احمد بن الحسین: دلائل النبوة، تحقیق: قلعجی، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق.
13 – ثعلبی، ابواسحاق احمد بن محمد: تفسیر الثعلبی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق.
۱۴ – حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله: مستدرک علی الصحیحین، باشراف: یوسف عبدالرحمن، بیروت: دارالمعرفه، بی تا.
۱۵ – خوارزمی، موفق بن احمد: مقتل الحسین، تحقیق: سماوی محمد، قم: انوارالهدی، بی تا.
16 – ذهبی، شمس الدین: تاریخ الإسلام، تحقیق: د. عمر عبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، چاپ اول، 1407ق.
17 – سیر أعلام النبلاء، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ نهم، 1413ق.
۱۸ – رازی، ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد: الجرح والتعدیل، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1371ق.
۱۹- تفسیر القرآن العظیم، عربستان: نشر نزار مصطفی، چاپ سوم، 1419ق.
20 – زرکلی دمشقی، خیرالدین بن محمود بن محمد بن علی بن فارس: الأعلام، بیروت: دارالعلم للملایین، چاپ پانزدهم، 2002م.
۲۱ – زرندی حنفی، جمال الدین محمد بن یوسف: نظم درر السمطین، نشرمکتبه امیرالمؤمنین(علیه السلام)، چاپ اول، 1377ق.
۲۲- سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر: حسن المحاضرة فی تاریخ مصر و القاهرة، محقق: محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر: دار إحیاء الکتب العربیة، چاپ اول، 1387ق.
۲۳ – صالحی دمشقی، محمد بن یوسف: سبل الهدی و الرشاد، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.
۲۴ – طبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد: المعجم الکبیر، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1404ق.
25 – طبری، احمد بن عبدالله: ذخائر العقبی، قاهره: مکتبة القدسی، چاپ اول، 1356ق.
۲۶ – طبری، محمد بن جریر: جامع البیان فی تأویل القرآن، محقق: احمد محمد شاکر، بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1420ق.
۲۷ – عسقلانی، ابن حجر: تهذیب التهذیب، بیروت: دار الفکر، چاپ اول، 1404ق.
۲۸ – قرطبی، محمد بن احمد: تفسیر القرطبی، بیروت: دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1405ق.
29 – قندوزی، سلیمان بن ابراهیم: ینابیع المودة لذوی القربی، قم: دار الأسوة، چاپ اول، 1416ق.
۳۰ – کلینی، محمد بن یعقوب: الکافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365ش.
۳۱ – الکافی، تهران: انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، 1362 ش.
۳۲ – متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام: کنز العمال، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ اول، 1409ق.
33 – مزی، یوسف بن عبدالرحمن: تهذیب الکمال، تحقیق: بشار عواد معروف، بیروت: مؤسسة الرساله، چاپ چهارم، 1413ق.
۳۴ – مقریزی، تقی الدین: إمتاع الأسماع، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
۳۵ – نسایی، ابی عبدالرحمن احمد بن شعیب بن علی: مشیخة النسائی (تسمیة المشایخ)، محقق: شریف حاتم بن عارف عونی، مکه مکرمه: دار عالم الفوائد، چاپ اول، 1423ق.
۳۶ – نیشابوری، مسلم بن حجاج: صحیح، بیروت: دارالجیل و دارالافاق، بی تا.
۳۷ – هیثمی، علی بن ابی بکر: مجمع الزوائد، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1408ق.
۳۸ – واقدی، ابن سعد کاتب: الطبقات الکبری، بیروت: دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
منبع: نشریه سراج منیر
پی نوشت ها
[1]. کلینی، محمد بنیعقوب، الکافی، ج1، ص179.
[2]. همان، ج4، ص576، چاپ دوم اسلامیه.
[3]. سوره طه(20)، آیه 50.
[4]. سوره نحل(16)، آیه 49.
[5]. سوره اسراء(17)، آیه 44.
[6]. مانند جریان حضرت سلیمان و هدهد.
[7]. اسنادش در ادامه خواهد آمد.
[8]. سوره دخان(44)، آیه 29.
[9]. همان؛ بغوی، ابومحمد، معالم التنزیل، ج7، ص232.
[10]. ثعلبی، ابواسحاق، تفسير الثعلبي، ج8، ص353.
[11]. ابنکثیر، اسماعیل، تفسیر ابنکثیر، ج7، ص253.
[12]. ابنتيميه، عبدالحليم، منهاج السنة، ج4، ص560.
[13]. ما در این مقاله فقط به کتبی ارجاع میدهیم که صاحبان کتب، از افراد مورد قبول ابنتیمیه، یا از طرفداران ابنتیمیه باشند و اگر از کتب ديگر اهلسنّت ارجاعی بدهیم، صرفاً برای تأیید است و در هر موردی، یک روایت را برای نمونه ذکر میکنیم و طرق دیگر همان روایت را بدون تکرار اصل روایت میآوریم.
[14]. ابنعساكر، علی بنحسن، تاريخ مدينه دمشق، ج14، ص225 (کتاب ابنعساکر از کتابهای مورد استناد ابنتیمیه است)؛ ذهبی، شمسالدین، سير أعلام النبلاء، ج3، ص312.
[15]. رازی، ابنابیحاتم، تفسير القرآن العظيم، ج10، ص3289.
[16]. ثعلبی، ابواسحاق، پیشین، ج8، ص353؛ قرطبی، محمد بناحمد، تفسير القرطبي،ج16، ص141.
[17]. ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج64، ص217.
[18]. قال رسول اللهl:«حسین مني و أنا من حسین» (ابنحنبل، احمد، مسند، ج4، ص172).
[19]. ر.ک: طبراني، ابوالقاسم، المعجم الكبير، ج3، ص114؛ هیثمی، علی بنابیبكر، مجمع الزوائد، ج9، ص197؛ مزی، یوسف، تهذيب الكمال، ج6، ص433؛ ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص228.
[20]. هیثمی، علی بنابیبكر، پیشین، ج9، ص197.
[21]. مزی، یوسف، پیشین، ج24، ص79.
[22]. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج5، ص189.
[23]. نسایی، احمد، مشیخة النسائی، ص62.
[24]. ذهبی، شمسالدین، پیشین، ج11، ص13.
[25]. سيوطی، جلالالدين، حسن المحاضرة في تاريخ مصر والقاهرة، ج1، ص301.
[26]. عسقلانی، ابنحجر، تهذیب الکمال، ج34، ص194.
[27]. همان، ج7، ص492.
[28]. زرندی، جمالالدين، نظم درر السمطين، ص220.
[29]. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج3، ص31.
[30]. مانند ابنجوزی.
[31].طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج3، ص113؛ هيثمی، علی بنابیبكر، پیشین، ج9، ص196؛ ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص226.
[32]. هیثمی، علی بنابیبكر، پیشین، ج9، ص196.
[33]. طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج3، ص114؛ هيثمی، علی بنابیبكر، پیشین، ج9، ص197؛ ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص227؛ مزی، یوسف، پیشین، ج6، ص433؛ ذهبی، شمسالدین، پیشین، ج3، ص312؛ همو، تاريخ الإسلام، ج5، ص15.
[34]. ابنجوزى، شمسالدين، تذكرة الخواص، ص246.
[35]. ابنكثير، اسماعيل، پیشین، ج4، ص154.
[36]. واقدى، ابنسعد، الطبقات الكبرى، ج10، ص508؛ ذهبى، شمسالدین، پیشین، ج5، ص15؛ همو، سير أعلام النبلاء، ج3 ص312؛ ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص227، مزی، یوسف، پیشین، ج6، ص432.
[37]. طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج3، ص113؛ هيثمی، علی بنابیبكر، پیشین، ج9، ص197.
[38].طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج3، ص114؛ هيثمی، علی بنابیبكر، پیشین، ج9، ص197؛ بلاذرى، احمد بنيحيى، أنساب الأشراف، ج3، ص209؛ متقی، علاءالدین، كنز العمال، ج13، ص673؛ ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص228؛ ثعلبی، ابواسحاق، پیشین، ج8، ص353؛ واقدى، ابنسعد، پیشین، ج10، ص507.
[39]. ابناثير، عزالدين، الكامل في التاريخ، ج4، ص90.
[40]. اگر چه برخی از روایات ممکن است در این معنا جعل شده باشد، ولی ابنتیمیه به این روایات زیاد که دلالت بر سرخی آسمان در طول روز دارند، اعتنا نمیکند و به یک روایت جعلی (بهوجود آمدن سرخی صبح در شهادت امام حسین7) استناد میکند.
[41]. ابنجوزی، ابوالفرج، التبصره، ج2، ص15.
[42]. سوره دخان(44)، آیه 29.
[43]. ثعلبی، ابواسحاق، تفسیر ثعلبی، ج8، ص353.
[44]. «أخبرنا أبو القاسم إسماعيل بن أحمد أنا محمد بن هبة الله قالوا: أنا محمد بن الحسين أنا عبد الله بن جعفر نا يعقوب حدثني أيوب بن محمد الرقي نا سلام بن سليمان الثقفي عن زيد بن عمرو الكندي قال حدثتني أم حيان قالت…».
[45]. ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص229؛ مزی، یوسف، پیشین، ج6، ص434؛ مقريزى، تقىالدين، إمتاع الأسماع، ج12، ص242.
[46]. ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص226؛ مزی، یوسف، پیشین، ج6، ص432؛ عسقلانی، ابنحجر، پیشین، ج2، ص305.
[47]. ابنجوزى، شمسالدین، پیشین، ص246؛ زرندی، جمالالدین، پیشین، ص221.
[48]. طبرانی، ابوالقاسم، المعجم الكبير، ج3، ص114؛ هيثمی، علی بنابیبكر، پیشین، ج9، ص197؛ مزی، یوسف، پیشین، ج6، ص433؛ ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص228.
[49]. مزی، یوسف، پیشین، ج6، ص433؛ ابنعساکر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص227؛ بيهقى، ابوبکر، دلائل النبوة، ج6، ص471؛ واقدی، ابنسعد، پیشین، ج10، ص505؛ ذهبی، شمسالدین، سير أعلام النبلاء، ج3، ص312؛ مقريزى، تقىالدين، پیشین، ج12، ص241.
[50]. طبری، احمد بنعبدالله، ذخائر العقبى، ص145؛ زرندی، جمالالدين، پیشین، ص222؛ صالحى، محمد بنيوسف، سبل الهدى و الرشاد، ج11، ص80.
[51]. واقدی، ابنسعد، پیشین، ج10، ص505؛ رازی، ابنابیحاتم، الجرح والتعديل، ج4، ص216؛ قرطبی، محمد بناحمد، پیشین، ج16، ص141؛ ثعلبی، ابواسحاق، پیشین، ج8، ص353.
[52]. ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص229؛ مزی، یوسف، پیشین، ج6، ص433؛ ذهبی، شمسالدین، سير أعلام النبلاء، ج3، ص312؛ همو، تاريخ الإسلام، ج5، ص16.
[53]. قندوزی، سلیمان بنابراهیم، ينابيع المودة لذوي القربى، ج3، ص102.
[54]. زرندی، جمالالدین، پیشین، ص221؛ ابنجوزى، شمس الدین، پیشین، ص246.
[55]. ابنفقيه، ابوبكر، البلدان، ص224؛ خوارزمی، موفق، مقتل خوارزمی، ج2، ص46.
[56]. سوره اعراف(7)، آیه 133.
[57]. بغوی، ابومحمد، معالم التنزیل، ج3، ص271.
[58]. رازی، ابنابیحاتم، تفسير القرآن العظيم، ج10، ص3289.
[59]. طبری، محمد بنجرير، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج22، ص34.
[60]. «أخبرنا أبو بكر الشاهد أن الحسن بن علي الجوهري أنا أبو عمر الخزاز أنا أبوالحسن الخشاب بن الفهم أنا محمد بن سعد أنا محمد بن عمر حدثني عمر بن محمد بن عمر بن علي عن أبيه».
[61]. ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص230؛ ذهبى، شمسالدین، پیشین، ج5، ص16.
[62]. واقدی، ابنسعد، پیشین، ج10، ص505؛ ابنکثیر، اسماعیل، تفسير ابنكثير، ج4، ص154.
[63]. طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج3، ص113؛ هيثمی، علی بنابیبكر، پیشین، ج9، ص196.
[64]. طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج3، ص113؛ ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص229؛ مزی، یوسف، پیشین، ج6، ص434؛ مقريزى، تقى الدين، پیشین، ج12، ص242؛ هيثمی، علی بنابیبكر، پیشین، ج9، ص196؛ ذهبی، شمسالدین، سير أعلام النبلاء، ج3، ص314؛ عسقلانی، ابنحجر، پیشین، ج2، ص305؛ بيهقى، ابوبکر، پیشین، ج6، ص471.
[65]. حاكم نيشابوری، محمد، المستدرك علی الصحيحين، ج3، ص144؛ مقريزى، تقىالدين، پیشین، ج12، ص242.
[66]. ابنعساكر، علی بنحسن، پیشین، ج14، ص229؛ مزی، یوسف، پیشین، ج6، ص434.