يكى از مهم‏ترين انگيزه‏هاى هر انسانى، «كمال طلبى و خودشكوفايى» است. اين انگيزه مهم‏ترين عامل و محرّك در شكل‏گيرى و جهت دهى به رفتار انسان‏ها است. هر رفتارى كه ما انجام مى‏دهيم، در واقع محصول سه عامل – انگيزه، نياز و هدف – است. اگر اين سه عامل در كنار هم قرار گيرند، شرايط تحقق يك رفتار فراهم مى‏شود؛ اما گاهى شناخت افراد نسبت به اين سه عامل، دچار مشكل مى‏شود.

به عبارت ديگر وجود برخى ابهامات، موجب مى‏شود چيزى كه در حد يك انگيزه است، جاى هدف را بگيرد و يا در مصداق نياز مشكلاتى به  وجود مى‏آيد. در نتيجه كسى كه تحت تأثير اين عوامل سه گانه فعاليتى مى‏كند، در استمرار فعاليتش انحراف يا لغزش و يا دچار دلسردى مى‏شود.

 

به يقين ورود به دانشگاه، نمى‏تواند هدف غايى يك دانشجو باشد. دانشگاه يكى از اهداف واسطه‏اى است كه راهيابى به آن، انگيزه و شوق در انسان ايجاد مى‏كند تا با تمام توان، تلاش كند و به هدفش (رسيدن به كمال) دست يابد. بنابراين هيچ‏گاه نبايد به دانشگاه، به عنوان هدف غايى و نهايى نگاه كرد. در واقع وارد شدن به دانشگاه؛ يعنى، آغاز يك حركت جديد و مشخص. دانشگاه مسير علمى شما را مشخص‏تر مى‏كند و جهت حركت به سوى كمال و هدف نهايى را نشان مى‏دهد. بنابراين دانشگاه جاى ماندن و رسيدن نيست؛ بلكه يك مسير است به سوى آنچه اهداف بعدى زندگى اقتضا مى‏كند.

 

اگر دانشجو به دانشگاه اين گونه نگاه كرد، بعد از ورود به دانشگاه با تمام توان، مى‏كوشد از امكانات و شرايطى كه براى رشد او فراهم شده، استفاده كند و هر روز احساس بهترى نسبت به روز قبل؛ زيرا يك گام به اهدافش نزديك‏تر شده است.

اما كسانى كه دانشگاه را به عنوان هدف در ذهن خود ترسيم كرده‏اند، وقتى وارد دانشگاه شدند، در همان هفته‏هاى اول، تمام آمال و آرزوهايشان رنگ مى‏بازد و احساس مى‏كنند دانشگاه سرابى بيش نيست و به دنبال آن، احساس پوچى و خلأ مى‏كنند و با خود مى‏گويند: «راستى اينجا دانشگاه است، اينجا همان جايى است كه تمام آمال و آرزوهاى خودم را در آن جست‏وجو مى‏كردم! پس چرا احساس بى‏نيازى نمى‏كنم؟ چرا دانشگاه تشنگى مرا بر طرف نمى‏كند؟».

 

 به دنبال اين تفكرات، دچار پوچى، بى‏هدفى و سردرگمى مى‏شود. بنابراين يكى از مهم‏ترين عواملى كه اين حالت پريشانى و نگرانى را به وجود مى‏آورد، عدم آگاهى نسبت به هدف و در نتيجه تفكيك نكردن بين هدف و وسيله است.

عامل ديگرى كه موجب اين حالت مى‏شود، همنشينى با افرادى است كه تفكّرات منفى، نسبت به خود و جامعه دارند. اين افراد هميشه دم از يأس و نا اميدى مى‏زنند و آينده را براى خود تيره و تار مى‏دانند و همين فكر را به دوستان و همكلاسى‏هايشان نيز القا مى‏كنند! براى پيشگيرى از اين گونه مشكلات، بايد در انتخاب دوست، دقّت بيشترى كرد و با افرادى ارتباط دوستانه و يا معاشرت داشت كه به خوبى درك كنند كه دانشگاه هدف نيست؛ بلكه وسيله‏اى است براى رسيدن به هدف. همچينين دچار تفكرات منفى گرايانه نباشند؛ بلكه داراى نشاط روحى و تفكرات مثبت گرايانه باشند.

 

توصيه ما به شما اين است كه:

1 – همواره به آرمان‏هاى دست نيافتنى نينديشيد ؛ بلكه موفقيت‏هاى خود را نيز در نظر گيريد.

2 – خواست‏ها و تمايلات خود را با توانايى‏هايتان هماهنگ كنيد.

3 – به خود اجازه ندهيد ماديات و دنياى زودگذر، شما را ناراحت كند ؛ زيرا خداوند همه جهان مادى را براى شما آفريده و آن را در اختيار شما قرار داده است. بنابراين شايسته نيست انسان اسير ماديات شود.

4 – بدانيد كه مشكلات و رنج‏ها، هميشگى نيست و روزگار در حال تغيير و تحول است و چه بسا حوادث پيش‏بينى نشده‏اى نيز در حل مشكلات به يارى انسان بشتابد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *