پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله بنابر مأموريت الهى خويش با كليد هدايت و رستگارى «معبودى جز خدا نيست»، مردم را به صراط مستقيم هدايت می فرمود. آن پيام آور الهى با گفتار دلنشين و رفتار جذّاب و شيرين در تمام لحظه های دوران هدايت گرى خويش به خاندان خود مهر می ورزيد و پيروان حقيقى خود را كه همان پيروان جانشين و حجّت الهى اميرمؤمنان على علیه السلام بودند با عنوان شيعه معرفى می كرد.
اين گروه رستگار در همان دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله پديد آمد كه احاديث پذيرفته شده مسلمانان، بيانگر اين سخن و شاهد صدق گفتار ماست.(1)
جابر بن عبدالله انصارى، صحابى گرامى پيامبر رحمت می گويد :
روزى در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بوديم كه ناگاه اميرمؤمنان على بن ابى طالبعلیه السلام به جانب ما می آمد. پيامبر خدا صلی الله علیه و آله به آن حضرت نگاهى كرد و فرمود: «قَدْ أتاكُمْ أخي»؛ «همينك برادرم به سوى شما می آيد».
آن گاه به سوى كعبه، نگاهى كرد و فرمود: «وَرَبِّ هذَا الْبَيتِ، إنَّ هذا وَشيعَتُهُ هُمُ الفائِزونَ يَومَ القِيامَةِ»؛ «به آفريدگار اين خانه سوگند، به راستى اين رادمرد الهى و شيعيان او همان رستگاران در روز رستاخيز هستند».
سپس حضرتش به ما رو كرد و به بيان فضايل بیكران وصى و جانشين خويش پرداخت… .(2)
شیعه کیست؟
شيعه كسى است كه با استناد به تعاليم و آموزه های خداى متعال و رسول اكرم صلی الله علیه و آله از خليفه و جانشين بلافصل آن پيامبر رحمت؛ يعنى حضرت على علیه السلام و فرزندان معصوم آن بزرگوار پيروى كند و ولايت آن بزرگواران را بپذيرد، و از دشمنان آنان بيزارى جويد.
چنين سخنان راه گشا و سرنوشت سازى در دوران رسول اكرم صلی الله علیه و آله از زبان پيام آور مهر و دانش شنيده می شد و شيعه در همان دوران شكل گرفته بود، و پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در حضور اصحاب خويش، فضايل بیكران حضرت على علیه السلام و شيعيان آن بزرگوار را ـ كه در واقع شيعيان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند، بيان می كرد و راه مستقيم الهى را به انسانها نشان می داد.
جالب اين كه شخص رسول اكرم صلی الله علیه و آله دوستداران و مهرورزان به خاندان خود را شيعيان خود معرفى می نمايد. در حديثى نورانى حضرت اميرمؤمنان على علیه السلام می فرمايد:
پيامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «شَفاعَتي لاُِمَّتي مَن أحَبَّ أهلَ بَيتي وَهُم شيعَتي»؛ «شفاعتم مخصوص امّت من است. و امّت من كسانى هستند كه اهل بيت مرا دوست بدارند و ايشان شيعيان من هستند».
اين موضوع به گونه ای مسلّم بود كه اميرمؤمنان على علیه السلام در روز شورا، به اهل آن استدلال كرد و فرمود:
اَنشُدُكُم بِاللهِ، هَلْ تَعلَمونَ يَومَ أَتَيتُكُم وَأَنتُم جُلوسٌ مَعَ رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله فَقالَ : «هذا أَخي قَدْ أتاكُم»؛ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلىَ الكَعبَةِ، وقالَ: «وَرَبِّ الكَعبَةِ المَبْنِيَّةِ، إنَّ هذا وَشيعَتُهُ هُمُ الفائِزونَ يَومَ القِيامَةِ…»؟(3)
شما را به خدا سوگند می دهم، آيا می دانيد و به ياد داريد روزى را كه من به جمع شما آمدم و شما در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بوديد، حضرتش فرمود: «اين، برادر من است كه آمد. آن گاه به كعبه رو كرد و فرمود: به آفريدگار كعبه بنا شده سوگند، به راستى اين و شيعيان او همان رستگاران روز رستاخيزند…»؟
شيعه پيرو راستين پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله است و به تمام دستورات دينى خود با استناد به رفتار، كردار و گفتار آن بزرگوار و جانشينان معصوم آن حضرت عمل می كند و با پيروى از پيامبر رحمت، از ميان همه فرقه های اسلام، با عنوان فرقه و گروه «نجات يافته» ممتاز است.(4)
شیعه و هجران پيامبر صلی الله علیه و آله
در دوران رسول خدا صلی الله علیه و آله عدّه ای از بزرگان و نيكان صحابه به اين صفت شناخته شده بودند. آنان به امامت و خلافت حضرت على علیه السلام بعد از پيامبر صلی الله علیه و آله معتقد بودند.
آنان پس از شهادت پيامبر رحمت، با عنايت به آموزه هايى كه از رسول خدا صلی الله علیه و آله آموخته بودند، و پيمانى كه به آيين الهى و جانشين او بسته بودند، اطراف حضرت على علیه السلام را گرفتند و از مدّعيان دروغين ديگر، تبرّى و بيزارى جستند، و از آزمون الهى سربلند و سرافراز بيرون آمدند و همانند ديگران از يارى جانشينِ بلافصل پيامبر دست نشستند و به قهقرا به دوران جاهلى بازنگشتند.
شيعه از همان آغاز، رسالت پيامبر اكرم حضرت محمّد مصطفى صلی الله علیه و آله را همراه با ولايت و امامت جانشين آن بزرگوار يعنى اميرمؤمنان على مرتضىعلیه السلام با جان و دل پذيرفت و دل در گرو كعبه حقيقى دل ها، شير خدا على مرتضىعلیه السلام، سپرد، و درس های والاى مهر و محبّت، صفا و صميميّت و كمال و سعادت را در دانشگاه آخرين سفير الهى، پيامبر مهربان فراگرفت و به نسل های بعدى منتقل كرد.
شیعه و مهرورزی
شيعه به اهل بيت پيامبر علیهم السلام مهر می ورزد؛ زيرا هنگامى كه در حضور پيامبر خدا صلی الله علیه و آله بود، اين آيه نازل شد:
{قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فيها حُسْنًا إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَكُورٌ}؛(5)
{بگو: من هيچ گونه اجر و پاداشى از شما بر اين دعوت درخواست نمى كنم؛ جز دوست داشتن نزديكانم و هر كس كار نيكى انجام دهد بر نيكى او می افزاييم؛ چرا كه خداوند بسيار آمرزنده و سپاس گزار است}.
امام صادق علیه السلام درباره شيعيانى كه در محفل معنوىاش حضور داشتند و با جان و دل پذيراى فرمان سعادت بخش خداى سبحان بودند، فرمود :
فَوَاللهِ، ما وَفى بِها إلاّ سَبعَةُ نَفَر: سَلمانُ وَأبوذَر وَعَمّارٌ وَالمِقدادُ بنُ الأسوَدِ الكِندي وَجابِرُ بنُ عَبدِاللهِ الأنصاري وَمَولىً لِرَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله يُقالُ لَهُ: اَلثُّبَيتُ وَزيدُ بنُ أرقَمَ؛(6)
به خدا سوگند، به اين آيه و به اين پيمان الهى جز هفت تن وفا نكرد: سلمان، ابوذر، عمّار، مقداد بن اسود كِندى، جابر بن عبدالله انصارى، غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله به نام «ثُبَيت» و زيد بن ارقم.
از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسيدند: ای پيامبر خدا! خويشاوندان شما كه مودّت و مهرورزى به آنان بر ما واجب است چه كسانى هستند؟ پيامبرِ مهرورز فرمود: «عَلِىٌ وَفاطِمَةُ وَابْناهُما»؛(7)
آرى، شيعيان كه همچون پيشوايان خود برگزيدگان الهى هستند، با الهام از آيات قرآنى كه آورنده آن، واژگان آن را تفسير می كرد، آموختند كه چگونه به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام مهر بورزند و حق رسالت را ادا نمايند.
شگفتا كه بعد از شهادت پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله شيعه تنها شد؛ چرا كه به سخنان خداوند سبحان و پيامبر خدا صلی الله علیه و آله در باره جانشينان آن بزرگوار عمل نشد و در برابر مسير مستقيم حق، مسيرهاى باطلى با عنوان های ديگرى پديد آمد.
اما شيعه پابرجا و استوار ماند و با امامت و رهبرى امير عالم هستى حضرت على علیه السلام ادامه يافت و اين مكتب الهى در جهان گسترش يافت و عقايد و ايده های زلال آن، همه جا را فراگرفت و گروه بسيارى از تابعين بعد از صحابه به اين عقيده ناب روى آوردند… .
شيعه و صداى «كيست مرا يارى كند»؟!
با اين حال، شيعه از همان آغاز، راه مستقيم را از آموزه های پيامبر خدا صلی الله علیه و آله آموخت، و چشم اندازى الهى به جهان هستى داشت. شیعه می دانست كه به جهت آزادى عملى كه خدا براى آزمون انسان و به كمال رسيدن او در اختيارش قرار داده؛ در طول دوران زندگى انسان، باطل گرايان به مقابله با پرچمداران هدايتگر الهى برخواهند خاست و خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام كه آيات تطهير، ولايت، مودّت و صدها آيه ديگر مدال برترى و پيشوايى براى آنان داده، مورد ستمِ ستم پيشگان قرار خواهند گرفت؛ چرا كه شيعيان همراه با پيشواى نخست خود در كنار پيامبر خدا صلی الله علیه و آله بودند و به رهنمودهاى الهى آن پيامبر رحمت گوش جان می سپردند.
وقتى نازدانه پيامبر خدا صلی الله علیه و آله پا به عرصه وجود نهاد و جهان هستى را با قدوم مبارك خود روشن ساخت، آغازين لحظات تولّد امام حسين علیه السلام به محفل غم و اندوه تبديل شد و فرشته وحى از جانب خداى مهربان، همراه با تهنيت و تبريك اين مولودِ خجسته، سخن از شهادت آن مظهر آزادى و آزادگى الهى به ميان آورد و پيامبر رحمت را با خاندان و شيعيانش در غم و اندوه فروبرد.
شيعه اين صحنه ها را در صفحه دلش يادداشت كرد و در روز تاريخى عاشورا به صداىِ «كيست مرا يارى كند» سبط پيامبر خدا صلی الله علیه و آله پاسخ داد و خود را فداى امام خويش نمود.
پس از شهادت امام حسين علیه السلام و يارانش، همچون پيامبر رحمتِ خود، محفل اشك و ماتم برپا كرد و بر سر و سينه زد، قبر و بارگاهش را مطاف خويش ساخت، خاك آستانش را توتياى ديدگان خويش نمود و در پيشگاه پروردگارش پيشانى بر آن ساييد و بر آن سجده كرد.
شيعه اين شيوه را از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله كه فرشته وحى از جانب خداى سبحان آورده بود، آموخته است و در اين عمل مقدّس به على مرتضى، فاطمه زهرا و حسن مجتبى علیهم السلام اقتدا كرده است و در همه عصرها همگام با امام زمانش در سوگ سالار شهيدان سر از پا نمى شناسد تا حقى از حقوق بیشمار خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام را ادا كند.
شيعه و همگامى با امام مهربانی ها
اينك شيعه همراه و همگام با آخرين جانشين امام حسين علیه السلام، حضرت بقيّة الله الأعظم عجّل الله تعالى فرجه الشريف، كه شب و روز در عزاى جدّ بزرگوارش به جاى اشك، خون می گريد، به عزادارى و سوگوارى مشغول است و تاج افتخار اين همه مهر و مهرورزى را در ميان همه جوامع انسانى بر سر دارد.
بدين وسيله هر شيعه ای به اندازه معرفت و شناخت خويش در هر جايگاهى كه قرار دارد، در اين دانشگاه عالى درس های اعتقادى خداشناسى، پيامبرشناسى، امام شناسى و برترىهای اخلاقى را می آموزد، با تمام وجود دوران غربت مولاى عزيز و امام مهربانىها را احساس و درك می كند و هماره با تمام توان براى ظهور آخرين يادگار خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام تلاش می نمايد و می رود تا همه گيتى را به مدينه فاضله حسينى تبديل كند.
علامه امينى (رحمه الله) و دفاع از حريم پيامبر صلی الله علیه و آله در اين راستا، مدافع حريم پيامبر رحمت و خاندان عصمت علیهم السلام با قلم معجزه آساى خويش ـ كه از كرانه رحمت الهى الهام می گرفت ـ از اين همه مهر و محبّت، تصويرهاى ماندگارى در برابر ديدگان جهانيان قرار داد و خلوص جاودانه خود را به نمايش گذاشت.
دانشمندى كه قلم از توصيف او عاجز و زبان از ترسيم جايگاه او ناتوان است. انديشمندى كه يك تنه با روحى موّاج از مهر و ولاىِ خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام، دايرة المعارف شگفتى را طرّاحى كرد، نسل های خفته ای را بيدار ساخت، در برابر باطل گرايان ايستاد و چهره واقعى آيين اسلام را به جهانيان نشان داد.
او علاّمه سترگ، دانشمندِ پژوهشگر و انديشمندِ جهادگر، حضرت آية الله علاّمه عبدالحسين امينى ـ رحمه الله ـ است، كه آوازه اش در گيتى طنين انداخته و نام بلند او در كنار نامِ نامى مولاى مظلومش اميرمؤمنان على علیه السلام در صحراى غدير و دوستان حيدر پرور پيامبر رحمت می درخشد، و الغدير او همچون آفتابى جهانتاب در دوران تاريك غيبتِ يار مهربان، نورافشانى می كند.
اينك همين انديشمند ميدان علم و عمل، و اُعجوبه روزگار، به بيان سيره و روش پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله می پردازد و سيره و روش شيعه را نشأت گرفته از سيره و روش پيامبر خدا صلی الله علیه و آله معرفى می نمايد و بدين وسيله شيعه را پيروان حقيقى پيام آور الهى می شناساند.
اين انديشمند دانشگاه علوى و حسينى در يك حركت علمى الهام گرفته از دروازه دانش نبوى، حضرت مرتضى على علیه السلام به سه پرسش مهم، حياتى و راهگشا پاسخ می دهد :
1ـ چرا اين همه مهرورزى به اهل بيت علیهم السلام؟
2ـ چرا عزادارى و سوگوارى براى سالار شهيدان ابى عبدالله الحسين علیه السلام ؟
3ـ چرا تربت پاك آن حضرت مُهر ستايش و كرنش عبادت دلباختگان او در برابر پروردگار؟
علامه امينى (رحمه الله) و انگيزه نگارش سيرتنا و سنتنا
متفكر والا مقام مكتب اهل بيتعلیهم السلام در مقدمه كتاب نفيس خود، انگيزه نگارش پژوهش خود را چنين بازگو می كند:
… امسال، يعنى سال 1384 هجرى قمرى، موفق شديم از كشور جمهورى عربى سوريه ديدار كنيم. ما چهار ماه در آن كشور بوديم، در اين مدت از كتابخانه های ارزشمند آن كشور بهره برديم.
اين كتابخانه ها داراى آثار نفيس، گران بها و كم نظيرى از ميراث علمى اسلامى بودند و كتاب های مخطوطى داشتند كه به دستْ نوشت مردان علم و فضيلت و ادب، حافظان حديث و پيشوايان فقه و تفسير نگاشته شده بودند.
در اين ميان، با دانشمندان و استادان آن ديار نيز ديدار داشتيم. اخلاق پسنديده، منش های نيكو و خُلق و خوى نيكوى آنان براى هميشه فراموش نشدنى است و همواره ما از آنان سپاسگزاريم.
در اين سفر مدّت بيست و دو روز در شهر حلب بوديم. در طول اين سفر، تا پاسى از شب در محفلى كه از طرف استادان، رجال سرشناس و رهبران دينى و علمى تشكيل می يافت، شركت می جستيم.
ما در اين محفل، به پرسش های دينى پاسخ می داديم. بحث های علمىِ مهم و سودمندى مطرح می شد كه به طور كامل درباره آنها، گفتگو می كرديم و گاهى بحث ما از ساعت 8 شب آغاز می شد و تا ساعت 1 بعد از نيمه شب يا بيشتر به درازا می كشيد.
روزى همراه استاد فاضل، آقاى شيخ محمّد سعيد دحدوح، پيشنماز مسجد نوحيه ـ كه خدا او را از پاداش علم و دين بهره مند سازد ـ به ديدن كتابخانه ملى آن شهر رفتيم. پس از ورود، در اتاق مدير استقرار يافتيم. مطالعه فهرست های كتابخانه چنان مرا سرگرم نمود كه از سخن با ديگران غافل گشتم.
ناگاه استادِ چهارشانه و تنومندى وارد شد و در سمت راست شيخ سعيد، روى صندلى نشست و با وى آهسته به گفتگو پرداخت.
من سرگرم كار خود بودم، اما در ضمن، شنيدم كه شيخ به او گفت: اشكال خود را به عرض دانشمند والامقام برسان.
وى در پاسخ گفت: ايشان مشغول مطالعه هستند.
ناگاه شيخ دانشمند، جناب آقاى سعيد، به من رو كرد و گفت: دانشمند والامقام! اين استاد اشكالى دارد و علاقه مند است آن را با جناب عالى در ميان گذارد و شما اشكال او را حل كنيد.
من با او سلام و احوالپرسى نمودم. سپس او را نزد خودم فراخواندم. شيخ سعيد نيز نزد ما آمد. آن گاه استاد، اشكال خود را در قالب چند پرسش اين گونه مطرح كرد :
همواره در ذهن من پرسش هايى است كه تاكنون نتوانسته ام آنها را حل كنم :
1ـ چرا شيعيان با داشتن دانشمندان بزرگى چون شما، درباره اهل بيت رسول خدا صلی الله علیه و آله غلوّ می كنند؛ در صورتى كه همه مسلمانان به على و فرزندان او مهر می ورزند. ما نيز به آن بزرگواران مهر می ورزيم؟
2ـ چرا شيعيان مجالس سوگوارى براى اهل بيت علیهم السلام برپا می كنند؟ چرا هنوز هر روز طبق اين عادت ديرينه براى اهل بيت علیهم السلام، مجالس برگزار می نمايند؟ اين چه شيوه ای است كه هنوز حسين حسين می گويند؟
3ـ چرا شيعيان با تربت كربلا، عبادت می كنند و سجده بر آن را لازم و واجب می دانند؟
در حقيقت، اينها پرسش های استاد به تنهايى نبود؛ چرا كه ما تا آن روز از مردم سوريه چنين پرسش ها و نظير آنها را فراوان شنيده بوديم.
براى ما مسلّم می شد كه اين گونه شبهه ها را دست جنايت پيشه شيطان ها القا كرده بود تا در صفوف مسلمانان تفرقه ايجاد شود و وحدتِ كلمه آنان از بين برود.
بديهى است كه اين گونه شبهه ها از نادانى مردم پديد می آيد، آن گاه به تدريج در ميان آنان نفوذ می كند و منتشر می گردد و افرادى ستم پيشه و نادان، از روى نادانى آنها را همچون آرا و معتقدات صحيح دينى، حقيقت می پندارند.
از اين رو، لازم دانستيم كه براى پاسخ به درخواست گروهى از برادران دينى، نوشتار جداگانه ای در اين موضوع بنگاريم كه پرسش های ياد شده و نظاير آن را با بيانى كافى پاسخ بگويد؛ اين گونه شبهه ها را حلّ كند؛ امّت اسلام را به حقيقت آن مسائل، رهنمون باشد؛ و پرده های ابهام را از روى مسائل اعتقادى كنار بزند، به گونه ای كه حقيقت براى همگان روشن گردد و براى هر پرسشگرى، پاسخ قانع كننده ای باشد.
البته ما هر گاه مطالب اين كتاب را به صورت رو در رو مطرح می كرديم، شاهد بوديم كه همه شنوندگان قانع می شدند و به بهترين وجه می پذيرفتند.
آرى، بندگان خدا همين گونه هستند كه قرآن كريم می فرمايد :
{فَبَشِّرْ عِبادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا الأَلْبَابِ}؛(8)
پس به بندگانِ من مژده بده؛ همان هايى كه سخنان را می شنوند و از بهترين آنها پيروى می كنند. آنان كسانى هستند كه خداوند هدايتشان كرده و همان ها خردمندانند.
اينك به اين سه پرسش؛ در واقع سه شبهه طرح شده، در سه بخش جداگانه پاسخ می دهيم… .
سيماى شيعه در رفتار پيامبر صلی الله علیه و آله
بديهى است كه پاسخ اين پرسش ها از طريق مكتب اهل بيت علیهم السلام و منابع غنى آنان از آفتاب روشن تر است. اما علامه ارجمند در پژوهش خود با استناد به منابع اهل سنّت و در پاسخ به آنها به بهترين شكل به اين پرسش ها پاسخ می دهد و با تكيه بر عقل و برهان در پرتو آيات قرآن كريم و روايات اهل سنّت، راه نوى را براى شناخت شيعه می گشايد تا پژوهندگان حق با حقيقت آيين اسلام و آموزه های روح بخش آن آشنا شوند و با پيروى از پيامبر اكرم و جانشينان معصوم او علیهم السلام راه مستقيم آن بزرگواران را بپيمايند.
اين كتاب در يك مقدمه و سه بخش تدوين و سامان يافته است. نگارنده توانمند در مقدمه انگيزه نگارش كتاب را بيان می كند، آن گاه با تكيه بر عقل و برهان در پرتو آيات قرآن كريم و روايات اهل سنّت، به سه بحث مهم و حياتى می پردازد. وى در بخش نخست با طرح دو واژه كليدى «حب و بغض»، از مهرورزى به اهل بيت علیهم السلام سخن به ميان می آورد و آن را با دوستى خداى متعال و پيامبر خداصلی الله علیه و آله ادامه می دهد، سپس با بيان چهل گوهر گرانبها از پيامبر خداصلی الله علیه و آله مهرورزى به اهل بيتعلیهم السلام را ثابت مینمايد. وى در اين راستا اين پرسش را مطرح می كند که آيا مهرورزى حد و مرزى دارد؟ آن گاه ضمن پاسخ آن به انگيزه های مهرورزى به پيامبر و خاندان او می پردازد و با اثبات كوتاهى در مهرورزى راه را بر ادعاى غلو و زياده روى می بندد و مهرورزى به خاندان پيامبر را سنت و شيوه او می داند.
علامه بزرگوار در بخش دوم، موضوع مهم سنت عزادارى به امام حسين علیه السلام را مطرح می كند. او اين سنت را سنت دگرگون ناپذير الهى می داند و در يك پژوهش ژرف و عميق پيامبر خدا را بنيانگذار سوگوارى براى امام حسين علیه السلام با فرمان خدا و گزارش فرشته وحى معرفى می كند. آن گاه به صورت عملى از گوشه هايى از محافل عزادارى امام حسين علیه السلام به وسيله پيامبر رحمت در خانه همسران خود، مسجد، در جمع اصحاب و… پرده برمىدارد و ضمن بيان وظايفى چند براى مسلمانان، سنت عزادارى به امام حسين و اهل بيتعلیهم السلام را سنت پيامبر رحمت معرفى می كند.
علامه انديشمند در بخش سوم كتاب، نخست حقيقت سجده را بيان می نمايد و با نقل روايات وارده و دسته بندى آنها اصل سجده بر خاك را ثابت و بطلان سجده بر فرش سجاده و… را آشكار می سازد. آن گاه بدون آن كه حتى به يك روايت از طريق شيعه اشاره كند، سجده بر تربت پاك كربلا را مطرح می كند، و با دو اصل بسيار مهم با تكيه بر يك قانون عقلايى انسانى ـ كه محور اصلى دايره وجود و مايه قوام هر وجود است و در همه چيز حاكميت عمومى و فراگير دارد ـ با قلم معجزه آساى خود، راز برترى تربت مقدس كربلا را بيان می كند و سجده بر قطعه هايى نورانى از تربت پاك كربلا را موجب تقرب به خدا می داند و اين عمل زيبا را نيز برگرفته شده از سنت رسول به شمار می آورد.
از اين رو، جامعيّت پرسش ها و اطمينان و شناخت از قلم و انديشه اين عرصه هدايت و فضيلت، موجب شد كه در مرحله نخست براى استفاده فارسی زبانان، يك بار ديگر اثر ارزشمند سيرَتُنا وَسُنَّتُنا سيرَةُ نَبيِّنا صلی الله علیه و آله وَسُنَّتُهُ بازخوانى شود و با گزينش، برگردان، تصحيح و تكثير منابع، نگارش نوين و تدوين به زبان ساده و روان با عنوان سيماى شيعه در رفتار پيامبر صلی الله علیه و آله و در مرحله دوم اصل تحقيق شده آن با همان شيوه نگارش يافته نسخه فارسى، به زبان اصلى آن، يعنى زبان عربى، در دوران حرمان از صاحب عصر و زمان، در اختيار تشنگان زلال معارف اهل بيت علیهم السلام و حقيقت جويان آزادانديش قرار گيرد و نسل های فرهيخته جوامع انسانى با اقيانوس بیكران مكتب خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام آشنا گردند.
اين تلاش علمى و دينى در مؤسسه پژوهشى روضة العباس علیه السلام ـ كه در حوزه های پژوهش، ترجمه، تدوين و نشر انديشه های بلند و آثار مكتوب و ماندگار اهل بيتعلیهم السلام فعاليت دارد ـ شكل گرفت و سامان يافت، و در سال های 1390 و 1391 با فهرست های متنوع در قطع وزيرى در 264 صفحه به زبان فارسى و 256 صفحه به زبان عربى به زيور چاپ آراسته شد و مورد استقبال مراكز علمى و دينى و پژوهشگران، دانشجويان و مبلغان و… قرار گرفت.
پی نوشت ها :
1. روشن است كه شكل گيرى شيعه، فراتر از زمان است. آيات قرآنى و تعاليم و آموزه هاى شهر علم نبوى و دروازه دانش علوى و پيشوايان علم و دانش و هدايت سرمدى گواه راستى اين سخن است. اين موضوع مهم جهان هستى را در فرصتى ديگر بايد پى گرفت.
2. اين حديث هدايتگر فراوان در منابع معتبر شيعى و سنّى نقل شده است. براى نمونه در منابع ذيل آمده است:
تاريخ مدينة دمشق، 42 / 333؛ شواهد التنزيل، 2 / 467؛ مناقب خوارزمى، 111؛ ينابيع الموده، 2 / 78؛ كفاية الطالب، 118؛ تفسير فرات، 585، حديث 754؛ بحارالانوار، 25 / 344، حديث 20؛ بشارة المصطفى، 149؛ شرح احقاق الحق،2 / 287.
3. تأويل الأيات، 2/822، حديث 5؛ بحارالانوار، 35/346، حديث 21؛ حلية الابرار، 2/410، حديث 6؛ غاية المرام، 3/301.
4. براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ن.ك: شرح احقاق الحق، 7/183، باب «أنّ عليّاً علیه السلام وشيعته هم الفرقة الناجية».
5. شورا / 23.
6. تفسير نور الثقلين، 4/570، حديث 59؛ بحارالانوار، 23/327، حديث 3.
7. اين حديث شريف را عدّه بسيارى از صحابه و بزرگان تابعان از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله روايت كرده اند و در منابع معتبر شيعى و سنى از جمله مناقب على بن ابى طالب علیه السلام؛ ذخائر العقبى:/25؛ سنن ترمذى، 5/351؛ تفسير طبرى، 25/16 و 17؛ المعجم الكبير، طبرى، 3/47 حديث 264، نقل شده است.
8 . سوره زمر / 17 و 18 .