مرحوم صدر در کتاب تاریخ عصر ظهور (جلد سوم ص 389) در رابطه با دامنه عملیات نظامی امام زمان عجل الله تعالی فرجه بحث گستردهای دارند و به همین مناسبت بحث درگیری سفیانی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه را بیان میکند. لذا ما باید بحث کنیم که آیا درگیری امام با طایفه کلب، همان قرقیسیا است؟ آیاجنگ با یهود و جریان، دجال است که از آن به جنگ آرماگدون تعبیر میکنند؟
طبق روایت در شام درگیری شدیدی بین طایفه کلب و لشکر امام زمان عجل الله تعالی فرجه رخ میدهد که در نتیجه این طایفه تارو مار و متفرق میشوند و غنایم زیادی از آنها گرفته میشود، تاسف از آن کسی است که شاهد این درگیری نباشد، این مباحث در کتب عامه و ما آمده است هرچند در کتب ما چنین روایاتی، سندشان مشکل دارد به عنوان مثال مرحوم مجلسی روایت مرفوعهای را در این زمینه ذکر میکند:
وَ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَى جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِذَا بَلَغَ السُّفْيَانِيَّ أَنَّ الْقَائِمَ قَدْ تَوَجَّهَ إِلَيْهِ مِنْ نَاحِيَةِ الْكُوفَةِ يَتَجَرَّدُ بِخَيْلِهِ حَتَّى يَلْقَى الْقَائِمَ فَيَخْرُجُ فَيَقُولُ أَخْرِجُوا إِلَيَّ ابْنَ عَمِّي فَيَخْرُجُ عَلَيْهِ السُّفْيَانِيُّ فَيُكَلِّمُهُ الْقَائِمُ ع فَيَجِيءُ السُّفْيَانِيُّ فَيُبَايِعُهُ ثُمَّ يَنْصَرِفُ إِلَى أَصْحَابِهِ فَيَقُولُونَ لَهُ مَا صَنَعْتَ فَيَقُولُ أَسْلَمْتُ وَ بَايَعْتُ (سفیانی مشکل عقیدتی دارد و به خداهم اعتقاد ندارد، بعداً به این بحث میپردازیم هرچند در این جا میگوید که اسلام و ایمان آوردم) فَيَقُولُونَ لَهُ قَبَّحَ اللَّهُ رَأْيَكَ بَيْنَ مَا أَنْتَ خَلِيفَةٌ مَتْبُوعٌ فَصِرْتَ تَابِعاً فَيَسْتَقْبِلُهُ فَيُقَاتِلُهُ ثُمَّ يُمْسُونَ تِلْكَ اللَّيْلَةَ ثُمَّ يُصْبِحُونَ لِلْقَائِمِ ع بِالْحَرْبِ فَيَقْتَتِلُونَ يَوْمَهُمْ ذَلِكَ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَمْنَحُ الْقَائِمَ وَ أَصْحَابَهُ أَكْتَافَهُمْ فَيَقْتُلُونَهُمْ حَتَّى يُفْنُوهُمْ حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ يَخْتَفِي فِي الشَّجَرَةِ وَ الْحَجَرَةِ فَتَقُولُ الشَّجَرَةُ وَ الْحَجَرَةُ يَا مُؤْمِنُ هَذَا رَجُلٌ كَافِرٌ فَاقْتُلْهُ فَيَقْتُلُهُ قَالَ فَتَشْبَعُ السِّبَاعُ وَ الطُّيُورُ مِنْ لُحُومِهِمْ فَيُقِيمُ بِهَا الْقَائِمُ ع مَا شَاءَ قَالَ ثُمَّ يَعْقِدُ بِهَا الْقَائِمُ ع ثَلَاثَ رَايَاتٍ لِوَاءً إِلَى الْقُسْطَنْطِينِيَّةِ يَفْتَحُ اللَّهُ لَهُ وَ لِوَاءً إِلَى الصِّينِ فَيَفْتَحُ لَهُ وَ لِوَاءً إِلَى جِبَالِ الدَّيْلَمِ فَيَفْتَحُ لَه.[1]
از عبارت «فَيَخْرُجُ فَيَقُولُ أَخْرِجُوا إِلَيَّ ابْنَ عَمِّي، سفیانی میگوید که میخواهم با پسر عمم [امام زمان] ملاقات کنم» استفاده میشود که بین بنی سفیان و بنی هاشم رابطه نسبی است، (البته بیان شد که رابطهای بین بنی سفیان و بنی هاشم وجود ندارد) مرحوم صدر هم در این مورد بیانی دارد:
منشاء کلام سفیانی که خواستار ملاقات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه میباشد، این است که اهل سنت مدعی هستند که دو خاندان بنی سفیان و بنی هاشم فامیل هستند و این ادعائی بیش نیست که تاریخ آن را تایید نمی کند و ظاهر روایت این است که سفیانی از پیش خودش چنین ادعائی را کرده است.[2]
پس نسبتی بین سفیانی و امام زمان عجل الله تعالی فرجه نمی باشد و سرنوشت او این گونه است که اسیر میشود و سپس او را اعدام میکنند، روایت بحارالانوار هم گویای همین مطلب است:
«… وَ يَأْخُذُ السُّفْيَانِيَّ أَسِيراً فَيَنْطَلِقُ بِهِ وَ يَذْبَحُهُ بِيَدِهِ…»[3]
***
اعتقاد سفیانی
آیا سفیانی مسلمان است و یا پیرو ادیان آسمانی دیگر است و یا بی دین است؟ روایات و اقوال در این زمینه متعدد است.
هدف سفیانی که نصب عداوت و دشمنی برای اهل بیت و پیروان او است حکایت از عقیده او هم دارد هرچه باشد انسانی است که رابطه اش را با خدا قطع کرده است. در بعضی اخبار(مسامحتاً به اثر روایت می گوییم) آمده که سفیانی مسیحی و یا مورد حمایت مسیحیان است و از بعضی اخبار بر می آید که خداشناس است و در بعضی روایات وارد شده که وی، مسلمان ناصبی و مبغض اهل بیت است که در زمان ظهورامام عجل الله تعالی فرجه ایمان آورده ولی دوباره دست از ایمان بر می دارد و پس از آن دستگیر و کشته می شود.
***
اما تفصیل روایات و اقوال در زمینه اعتقاد سفیانی:
نظریه اول: مسیحی بودن سفیانی
یکی از آن نصوص که دلالت بر مسیحی بودن سفیانی و یا این که سفیانی از دست پروردگان آنها است. روایت الغیبة شیخ طوسی است:
قَرْقَارَةُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَعْدٍ الْكَاهِلِيِّ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ بَشِيرِ بْنِ غَالِبٍ قَالَ: يُقْبِلُ السُّفْيَانِيُّ مِنْ بِلَادِ الرُّومِ مُتْنَصِراً فِي عُنُقِهِ صَلِيبٌ وَ هُوَ صَاحِبُ الْقَوْم.[4]
در غيبت شيخ از اعمش از بشر بن غالب روايت نموده گفت كه سفيانى به دین نصرانيت از كشور روم (ایتالیای امروز) مىآيد و صليبى در گردن دارد و او در آن روز صاحب قوم است.
البته این روایت نیست بلکه شیخ طوسی به سند خودش از بشر بن غالب اسدی نقل می کند، (بشر از اصحاب امیرالمومنین و حسنین وامام سجاد علیهم السلام می باشد، ظاهراً ایشان و برادرش دعای عرفه را از امام حسین علیه السّلام نقل می کنند، البته اگر بشر توثیق نشد لطمهای به اعتبار دعا نمی زند چون دعا از نظر متن به قدری قوت دارد که از غیر معصوم صادر نمی شود) بنده (آیت الله طبسی) برای بِشْر توثیقی نیافتم بلکه اگر ثقه هم باشد، روایت به معصوم منتهی نمی شود. با این سخن نمی خواهم انحراف اعتقادی سفیانی را نفی کنم، او از شجره ملعونه و از سرسخت ترین دشمنان اهل بیت علیهم السلام است بلکه می خواهیم از نظر سندی و فنی روایت را بررسی کنیم.
***
نظریه دوم: پایبند به دین نبودن
در اعتقاد سفیانی، پایبند نبودن به دین ذكر شده است. روایت از الغیبة نعمانی است.
أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ بْنِ الضَّحَّاكِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْحَضْرَمِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَزَّازِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ السُّفْيَانِيُّ أَحْمَرُ أَشْقَرُ أَزْرَقُ لَمْ يَعْبُدِ اللَّهَ قَطُّ وَ لَمْ يَرَ مَكَّةَ وَ لَا الْمَدِينَةَ قَطُّ يَقُولُ يَا رَبِّ ثَارِي وَ النَّارَ يَا رَبِّ ثَارِي وَ النَّار.[5]
محمّد بن مسلم از امام باقر علیه السّلام روايت كرده كه فرمود: «سفيانى سرخروئى سفيد پوست و زاغ چشم است، هرگز خدا را پرستش ننموده و هرگز نه مكّه را ديده و نه مدينه را، مىگويد: خدايا انتقام خويش را (از مردم) مىطلبم هر چند با رفتن در آتش باشد، خدايا انتقام خويش را مىطلبم هر چند با رفتن در آتش باشد.
از این روایت استفاده می شود که سفیانی متمرد است نه این که بی دین باشد و خدا را قبول نداشته باشد، پس ظاهر روایت غیر از ادعای بعضی است.
***
نظریه سوم: سفیانی مسلمان منحرف و ناصبی است
سفیانی مسلمان ناصبی است. یکی از روایات در این زمینه، روایت الغیبة شیخ طوسی است. [6]
الْفَضْلُ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ عُمَرَ بْنِ أَبَانٍ الْكَلْبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَأَنِّي بِالسُّفْيَانِيِّ أَوْ بِصَاحِبِ السُّفْيَانِيِّ قَدْ طَرَحَ رَحْلَهُ فِي رَحْبَتِكُمْ بِالْكُوفَةِ فَنَادَى مُنَادِيهِ مَنْ جَاءَ بِرَأْسِ شِيعَةِ الجار[7]عَلِيٍّ فَلَهُ أَلْفُ دِرْهَمٍ فَيَثِبُ عَلَى جَارِهِ وَ يَقُولُ هَذَا مِنْهُمْ فَيَضْرِبُ عُنُقَهُ وَ يَأْخُذُ أَلْفَ دِرْهَمٍ [8] أَمَا إِنَّ إِمَارَتَكُمْ يَوْمَئِذٍ لَا يَكُونُ إِلَّا لِأَوْلَادِ الْبَغَايَا وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى صَاحِبِ الْبُرْقُعِ قُلْتُ وَ مَنْ صَاحِبُ الْبُرْقُعِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْكُمْ يَقُولُ بِقَوْلِكُمْ يَلْبَسُ الْبُرْقُعَ فَيَحُوشُكُمْ- فَيَعْرِفُكُمْ وَ لَا تَعْرِفُونَهُ فَيَغْمِزُ بِكُمْ رَجُلًا رَجُلًا أَمَا إِنَّهُ لَا يَكُونُ إِلَّا ابْنُ بَغِي[9].
عمر بن ابان كلبى از حضرت صادق علیه السّلام روايت كرده كه فرمود: گويا سفيانى [راوى ميگويد يا فرمود رفيق وهمکار سفيانی] در كوفه شهر شما فرود آمده و از جانب او صدا ميزنند هر كس سر يك نفر از شيعيان على علیه السّلام را بياورد هزار درهم باو خواهيم داد. كار بآنجا ميرسد كه همسايه همسايه را ميگيرد و ميگويد: اين از شيعيان على علیه السّلام است. سپس گردن او را ميزند و هزار درهم ميگيرد. آگاه باشيد آن روز فقط زنازادگان بر شما حكومت ميكنند گويا هم اكنون صاحب نقاب را مىبينم. من عرض كردم: صاحب نقاب كيست؟ فرمود: مردى از شماست و تظاهر به عقيده شما ميكند و نقاب به صورت ميزند و شما را صید می کند. او شما را ميشناسد ولى شما او را نميشناسيد، يك يك شما را با سعايت به دام بلا مبتلا ميسازد. آگاه باشيد كه او زنازاده است.
***
کسانی که می گویند سفیانی مسلمان منحرف و مبغض اهل بیت و پیروان او می باشد به این روایت استناد می کنند که ظاهراً همین نظر در مورد سفیانی صحیح است، ما دشمن مولا علی علیه السّلام را مسلمان نمیدانیم، بسياري از اهل سنّت ناصبی و دشمن اهل بیت نیستند بلکه به اهل بیت محبت دارند، هرچند این مقدار مطلوب نیست چون مطلوب، تمسک به ولایت و راه و روش اهل بیت است.
وهابیون، کلام حضرت امام(ره) در تحریرالوسیله و دیگر بزرگان ما را در مورد نواصب به همه اهل سنّت تطبيق می دهند [تا بدین وسیله شیعه را دربین مسلمانان از اعتبار ساقط کنند] در حالی که این گونه نمی باشد و نواصب با اهل سنت فرق دارند که همان شجره ملعونه و پیروان آن هستند.
پس سه قول در مورد اعتقاد سفیانی است و هرکدام که باشد انحراف عقیده در او مشهود و اهدافش که قتل شیعه است، حاکی از اوج دنائت و رذالتش است.
منبع: اقتباسی از متن درس خارج مهدویت حضرت آیت الله طبسی.
[1] – بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج52 ، 388 ، باب 27
[2] – تاريخ عصر ظهور، مرحوم صدر، ص 389
[3] – بحارالانوار ج52، ص 344
[4] – الغيبة، شيخ طوسي، ص 462/ بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج52، ص 217، باب 25
[5] – الغيبة ، نعماني، ص306، باب 18، ح18
[6] – الغیبة، شیخ طوسی، ص 451/ بحار الأنوار،علامه مجلسی،ج52، ص 215، باب 25
[7] – سفياني با حديث پيامبر(ص) در مورد همسايه چه مي کند؟ وَ مَا زَالَ جَبْرَئِيلُ ع يُوصِينِي بِالْجَارِ حَتَّي ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَيُوَرِّثُه
[8] – شبيه آن چه که در عراق بعد از سقوط طاغوت بغداد اتفاق افتاد، وهابيون از خدابي خبراز نسل شجره ملعونه براي کشتن و سر شيعيان مناطق شيعه نشين عراق جايزه و پول تعيين کرده بودند و بسياري از شيعيان را قتل عام کردند و اسف بارتر اين که در ايام حج عکس هاي اين صحنه ها را پخش مي کنند والقاء مي کنند که مقتولين جزو اهل سنت هستند که به دست شيعيان کشته شده اند، من پوستر و بروشرهاي آن ها را دارم.
[9] – بحار الأنوار، علامه مجلسي ، ج73، ص333