وضوء يكي از آن اعمالي است كه در عهد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در مورد آن اختلافي بين مسلمانان نبوده، و همگي، عمل خويش را كه از سيرة قولي و عملي آن حضرت ـ صلي الله عليه و آله ـ برگرفته مي شد، طبق آن انجام مي دادند. و آن همين وضويي است كه امروزه شيعه انجام مي دهد.
مرحوم كليني در اصول كافي روايت نموده كه را وي مي گويد: امام باقر ـ عليه السلام ـ وضوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را بدين صورت بيان كردند كه ظرف آبي طلبيد، و مشتي از آن برگرفت و بر صورت ريخت، پس صورتش را از دو طرف مسح كرد (دست كشيد)، سپس دست چپ خويش را در آب فرو برد (و پر كرد) و بر دست راستش ريخت، سپس اطراف آن را دست كشيد و بعد دست راستش را در آب فرو برد و بر دست چپش ريخت و همان كاري را كه با دست راست نموده بود، با دست چپش هم انجام داد، سپس از آنچه در دستش (از رطوبت) مانده بود، سرش را و (روي) دو پا را مسح كرد، و ديگر بار دست ها را در آب فرو نبرد.( كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي. تهران، نشر دارالكتب الاسلاميه، سال نشر 1365 هـ ش، ج 3، ص 24، باب صفت وضو.)
همان طور كه در اين روايت روشن شد، نحوة وضوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ، كه شامل شستن صورت و دو دست تا آرنج و مسح سر و روي دو پا است، بيان شده و سخن از شستن پاها به ميان نيامده است، و لذا هر كسي هم كه به آيين اسلام در ميآمد، و با هر مسلماني برخورد مي كرد، به او همين وضو را تعليم مي داد.
در زمان ابوبكر، به علت نزديك بودن به زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ انحرافات كمتر بود، و خصوصاً در مورد وضو، هيچ گونه اختلافي وجود نداشت، و در اين زمان نيز، همگي مردم، متعبّد به سيرة پيغمبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ بودند.
لذا در اين زمان هيچگونه سخني در رابطه با وضو از ابوبكر گزارش نشده است. و دليل اين چيزي جز بديهي بودن اين عمل در ميان مسلمانان نبوده است، چرا كه مي بينيم در مورد «مانعين زكات» ـ به دليل اين كه به زعم خليفه و طرفداران وي نماز را از زكات جدا كرده اند ـ سخت گيري هاي زيادي شده و پيكارهاي مختلفي صورت گرفته، اما در مورد «وضو» هيچ حرفي به ميان نيامده است، و اگر مسأله اي در آن وجود داشت، حساسيت آنان را بر مي انگيخت.
در زمان عمر نيز مانند زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ خليفة اول، نحوة عمل وضو در ميان مسلمين خالي از هرگونه اختلاف بوده است، تنها مسأله اي كه اتفاق افتاد، مسح بر روي كفش، (البته مسح بر خفين آمده كه «خف» چيزي شبيه جوراب ولي به ضخامت كفش و ضخيم تر از جوراب است، عياشي، محمدبن مسعود، تفسير عياشي، چاپخانة علميه تهران، سال 1380 هـ ش، ج1، ص 307، مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، نشر مؤسسه الوفاء، سال 1404 هـ ق، ج10، ص222، باب14.( بود كه عمر تجويز كرده بود، و علي ـ عليه السلام ـ در مقابل او به دليل مخالفت با آية قرآن(و امسحوا برؤسكم و ارجلكم الي الكعبين» و اين آخرين مجلسي، محمدباقر، سورة نازل شده است. مائده/6.) ايستاد، كه در قرآن مسح بر روي پا وارد شده است، نه اينكه بر روي كفش… . اين در حالي است كه در زمان عمر خيلي از اختلافات ديگر مانند: نماز تراويح و ازدواج متعه پيش آمد، اما در مورد وضوء تنها اين مورد گزارش شده است.
زمان عثمان در تاريخ اسلام، زماني است كه، خيلي از انحرافات و بدعت ها، در جامعه اسلامي و در دين ايجاد شد، تا حدّي كه صداي اعتراض خيلي از صحابه ـ كه در زمان عمر همگام با او شدند، و عمر را تأييد نمودند را هم، درآورد. آنان به بدعت هايي مانند: نماز تراويح، ممنوع كردن ازدواج موقت، دخل و تصرف در اذان و… هيچگونه اعتراضي نكردند و حتي وقتي اميرالمؤمنين علي ـ عليه السلام ـ خواست بدعت تراويح را بر دارد، صداي وا عمراه آنان بلند شد، ولي در اين زمان، خيلي از آنان اعتراض كردند. بعضي هم او را به علت انحرافات در دين «واجب القتل» دانستند.
عثمان اولين كسي بود كه، وضوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را تغيير داد، و در عملي كه در حضور مردم، به نام وضوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ انجام داد، صورت و دست ها را شست و سر را مسح و پاها را به جاي مسح، شست و سپس گفت: اين وضوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ است!!!
بنابراين از اين زمان بود كه، گروهي به پيروي از عثمان، در وضو به جاي مسح پاها، آن ها را غسل داده و گروه ديگري به تبعيّت از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ آن ها را مسح مي كنند، و اهل سنت با استناد به عمل عثمان، وضوي فعلي خويش را، وضوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي دانند.
اهل بيت عصمت و طهارت در مقابل اين بدعت ها سكوت نكرده و تا حد امكان سعي در تبيين اسلام واقعي براي مردم نموده اند. هر چند كه تاريخ نگاران اموي، سعي كرده اند كه بدعت هاي عثمان را بلامعارض جلوه دهند، لذا در روايات داريم كه علي ـ عليه السلام ـ در جواب كسي كه درخواست نموده بود ـ وضوي عملي در مقابل مردم انجام دادند، و پاها را مسح نموده و فرمودند: اين وضوي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ بود، و سپس اضافه فرمود: اين وضوي كسي است كه چيز جديدي به آن نيافزايد.»( متقي هندي، تحقيق: بكري حياني و صفوة السقاء، كنزالعمال، بيروت، نشر مؤسسه الوفاء، سال نشر 1409 هـ ، ج 9، ص 456، ح 26949؛حنبل، احمد، مسند احمد، نشر دار احياء بيروت، بيتا، ج1، ص108.)
جريان وضوي امام باقر ـ عليه السلام ـ به عنوان وضوي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را قبلاً در «وضو در عهد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ» بيان كرديم،( كراجكي، محمد بن علي، كنزالفوائد، قم، نشر مكتبة المصطفوي، چ دوم، 1414 هـ ق، ج 1، ص 151-163؛ و نيز حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، نشر آل البيت، سال 1365 ش، ج 1، ص 419، ب 25، ح 4.) و در روايت ديگري، حضرت اضافه مي فرمايد كه: «اين همان چيزي است كه جبرئيل آورده است.»
و از امام موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ ، از مسح بر قدمين سؤال شد، حضرت كف دست را بر روي انگشتان گذاشت و تا كعبين (برآمدگي روي پاها) مسح نمود.( وسائل الشيعه، ج 1، ص 417، ب 24، ح 4، طوسي، محمد، تهذيب الاحكام، قم، نشر دارالكتب الاسلاميه، چ 4، سال 1363 ش، ج1، ص91، ح243.) بنابراين اهل بيت ـ عليهم السلام ـ هم در فرصت هاي متعدد، سعي در تبيين وضوي صحيح و پيامبري، نموده اند.
در پایان به روایتی بسیار جالب و قابل تامل از امیرالمومنین علی علیه السلام پیرامون بدعتهای خلفای قبل از خود اشاره می کنیم که به خوبی بدعتهای به وجود آمده از سوی خلفا را رسوا نموده و و از عدم همراهی مردم برای از بین بردن آن ها می گویند:
« بدرستیکه شروع فتنه ها از هوای نفسی است که انسان به دنبال آن می رود و بدعت هایی است که بصورت قانون در می آید و در آن با حکم خدا مخالفت می شود؛ و عده ای از مردم در آن عده ای دیگر را به کار می گمارند.
… بدرستیکه از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمودند: چگونه خواهید بود در زمانی که فتنه ها از چشم شما پوشیده مانده و در میان شماست؛ کودک در آن بزرگ شده و بزرگ در آن پیر می شود ؛ در میان مردم جریان دارد ولی مردم آن را سنت خویش قرار می دهند و اگر چیزی از آن را تغییر دهند می گویند: سنت را تغییر دادید و بر مردم کار ناپسندی وارد شده است! … سپس رو به مردم نموده در حالیکه عده ای از بستگان و نزدیکان و شیعیانش گرد او بودند فرمود:
خلفای قبل از من کارهایی انجام دادند که در آن با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت کردند و در آن بنای مخالفت با رسول خدا را از روی عمد داشتند . پیمان او را شکسته و سنت او را تغییر دادند؛ و اگر مردم را بر ترک آنها وادار نمایم و آنها را به جایگاه خود بازگردانم و به آنچه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود لشکر من از گرد من پراکنده شده و تنها باقی می مانم و یا با عده کمی از شیعه ام که برتری من و وجوب امامت من از کتاب خدا و سنت رسول خدا – صلی الله علیه وآله وسلم – را می دانند.
به من خبر دهید اگر دستور می دادم که مقام ابراهیم( علیه السلام) را به همان مکانی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) قرار داده بود، بازگردد.
و فدک را به ورثه فاطمه باز می گرداندم و مقدار پیمانه (برای کشیدن مقدار زکات) را به همان حالت قبل باز می گرداندم ؛ و زمین های هدیه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را که به عده ای داده بود و دستور حضرت را اجرا نکردند، به ایشان می دادم.
و خانه جعفر را به ورثه اش بازمی گرداندم و آن را از مسجد خراب می کردم ( زیرا خانه او را به زور گرفته و در مسجد وارد کردند)؛ و عده ای از زنانی را که به غیر حق همسر مردانی شده اند پس گرفته و ایشان را به همسرانشان بازمی گرداندم!.
و حکم ( خدا ) در مورد فروج و ارحام (اعمال خلاف عفت) در مورد ایشان جاری می کردم؛ و مردمان بنی تغلب را به اسارت می گرفتم (زیرا ایشان به جنگ با مسلمانان پرداخته رسول خدا دستور به اسارت همه ایشان دادند)
و آن مقدار از زمین های خیبر را که بین مردم تقسیم شده است باز می گرداندم ( زیرا این زمین ها در اصطلاح فقهی مفتوح عنوة است یعنی برای گرفتن بیشتر زمین های خیبر جنگ صورت نگرفت و لذا ملک تمامی مسلمانان است نه عده ای خاص و کسی حق تملک آن را ندارد ) .
و دفاتر هدیه های ماهانه را پاک می کردم (زیرا خلفا دفاتری داشتند که در آن در مورد افراد خاصی ثبت شده بود هر ماه به فلان کس فلان مقدار پول داده شود) و همانطور که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تقسیم می کرد همانطور یعنی به صورت مساوی (اموال را بین مردم) تقسیم می نمودم
و آن را فقط سبب آبادی زندگی ثروتمندان قرار ندهم و مقدار اندازه گیری زمین ایشان را کنار می انداختم ( زیرا با آن مقدار هدیه های رسول خدا به خود را افزایش می دادند)؛ و ازدواج ها را یکسان قرار می دادم ( زیرا ایشان دستور داده بودند که غیر عرب حق ازدواج با عرب را ندارد اما رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم می فرمودند مسلمان کفو مسلمان است)
و خمس مربوط به رسول خدا را همانطور که خداوند عز وجل دستور داده است جاری می نمودم (نه مانند خلفا که آن را سهم خاص خود به عنوان خلیفه رسول خدا می دانستند).
و مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله را به همان مقدار سابق باز گردانده و درهایی را که به سوی آن گشوده گشته بود می بستم (هر کسی از بزرگان صحابه که خانه ایشان در کنار مسجد بود بعد از رسول خدا به خلاف دستور حضرت، برای خود از خانه خویش دری خاص به درون مسجد کشید تا درب اختصاصی او باشد)
و درهایی را که بسته شده بود باز می نمودم (رسول خدا صلی الله علیه وآله در زمان حیات خویش تنها دستور دادند که دربی از خانه امیر مومنان و ناودانی از خانه عباس عموی ایشان به مسجد باز باشد و سایر درها بسته شود اما این درب و ناودان در زمان خلفا به دستور ایشان مسدود گشت).
و مسح از روی کفش را حرام می نمودم (خلفا این کار را جایز دانستند)
و به خاطر نوشیدن نبیذ حد الهی را جاری می ساختم (خلفا نبیذ را که نوعی شراب خفیف شده است جایز دانستند)
و دستور می دادم که همه مردم دو متعه (حج و زنان) را جایز بدانند.
و دستور می دادم که بر جنازه ( هنگام نماز میت ) پنج تکبیر بگویند (خلفا چهار تکبیر می گفتند)
و مردم را وادار می نمودم که بسم الله الرحمن الرحیم را ( در نماز ) بلند بگویند ؛ و کسانی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیرون (تبعید) کرده بودند و بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله به مسجد حضرت وارد شدند، بیرون می نمودم (رسول خدا مروان و پدرش را تبعید کرده اما خلفا ایشان را امام جماعت مسجد رسول خدا نمودند!)
و کسانی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله ایشان را در مسجد خویش جای داده بود و بعد از ایشان بیرون شدند به مسجد می آوردم ( عده ای از صحابه جایگاه و خانه ای جز صفه و ایوان مسجد رسول خدا نداشتند و رسول خدا ایشان را در آنجا ساکن کرده بود اما خلفا ایشان را از مسجد بیرون کردند )
و مردم را بر حکم قرآن وادار می کرده و ایشان را وادار می کردم که طلاق را طبق سنت انجام دهند( طبق آیه قرآن ازدواج احتیاج به شاهد نداشته و طلاق دو شاهد احتیاج دارد اما خلفا حکم هر دو را برعکس نمودند )
و صدقات را بر گروه ها و مرزهای خودش باز می گرداندم ( صدقات باید بر گروه های مختلفی تقسیم می شد اما خلفا آن را فقط به بعضی از ایشان می دادند)؛
و وضو و غسل و نماز را به زمان خویش (در مورد نماز ) و روش خویش (در مورد غسل) و جایگاه خویش ( در مورد وضو ) باز می گرداندم ( زیرا نماز های یومیه را می توان در سه وقت خواند اما خلفا مخالفت کردند و شرایط وجوب غسل را تغییر دادند و نیز محل وضو را عوض کردند زیرا در وضو دست باید از بالا به پایین شسته می شد وبرعکس نمودند ، بعضی از سر باید مسح می شد آن را نیز تغییر دادند ، پا نیز باید مسح می شد آن را شستند)
و مردمان نجران را به محل خویش باز می گرداندم ( از سخنان رسول خدا در آخرین روز این بود که لشکریان اسامه را راهی کنید ، خدا هر کس را که به این لشکر نرود لعنت کند اما خلفا به خاطر مصالح خویش به این لشکر نرفته و برای پوشاندن این قضیه گفتند رسول خدا فرموده است : لشگر اسامه را راهی کنید ، و در جزیرة العرب دو دین باقی نگذارید . و به همین جهت دستور دادند که همه اهل نجران را که مسیحی بودند از جزیرة العرب بیرون کنند اما با یهود که روابط خوبی با خلفا داشتند کاری نداشتند و حتی کعب الاحبار یهودی توانست نفوذ زیادی در دربار خلافت پیدا کند)
و اسیران فارس و باقی ملت ها را به کتاب خدا و سنت رسول او بازمی گرداندم ( ایشان دستور دادند که هیچ برده ای از سایر کشورها حق ورود به بلاد اسلامی ندارد مگر آنکه مولایش مجوز بگیرد و بعد از آزاد شدن در زمان مردن مولایش در صورتی که مولا وارثی نداشت حق ارث بردن از مولا ندارد با اینکه هر دوی آنها خلاف احکام اسلامی بود ) در این صورت از گرد من پراکنده می شدند.
قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غیر از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ایشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبی به جماعت بدعت است ؛ پس عده ای از لشکریان که همراه من جنگیده بودند ندا دادند: ای اهل اسلام سنت عمر تغییر کرد! ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان باز می دارند!
و ترسیدم که بر من از سمت لشکرم شوریده همانگونه که از این امت تفرقه و اطاعت از امامان گمراهی و دعوت کنندگان به سوی آتش دیدم.
و نیز اگر من از خمس سهم بستگان رسول خدا را می دادم که خداوند در مورد آن فرموده است که “اگر به خدا و آنچه بر بنده مان نازل کرده ایم ایمان آورده بودید در روز جدایی ( حق از باطل)، روزی که دو لشکر با یکدیگر ملاقات کردند ( و حق در مقابل باطل قرار گرفت در آن روز بعد از گرفتن غنایم خمس را پرداخت کنید).
پس قسم به خدا ما همان بستگان( ِ رسول خدا) هستیم ، کسانی هستیم که خداوند ما را با خود و با رسولش در کنار هم قرار داده است پس گفته است: (این خمس)” برای خدا و رسولش و برای بستگان و یتیمان و بیچارگان و در راه ماندگان است” و این آیه را در مورد ما نازل کرد ” تا مبادا سبب فزونی دولت ثروتمندان شما گردد؛ پس آنچه را رسول خدا برای شما آورده است پس آن را بگیرید و آنچه شما را ( از آن ) نهی کرده است پس دست از آن بردارید و از خدا بترسید ” در مورد ظلم نمودن به اهل بیت رسول خدا؛ “بدرستیکه خداوند صاحب عقوبت شدیدی است ” برای کسانی که به ایشان ظلم کند؛ (این عمل خدا در اعطای خمس به اهل بیت) رحمتی بود از جانب او برای ما و ثروتی بود که خدا بوسیله آن ما را بی نیاز ساخته بود و در این زمینه به فرستاده اش توصیه کرده بود و سهم ما را در صدقه قرار نداد ؛ و بدین سبب فرستاده اش را گرامی داشت و ما اهل بیت را نیز گرامی داشت تا مبادا به ما از کثیفی های مردمان ( صدقه ) بخوراند .
پس خدا و فرستاده او را تکذیب کردند و کتاب خدا را که در حق ما سخن می گفت انکار نمودند و ما را از مالی واجب که خدا برای ما قرار داده بود منع کردند؛ و مثل آنچه ما بعد از رسول خدا دیدیم، خاندان هیچ پیغمبری از امت آن پیغمبر ندیدند؛ و خداوند یاری کننده ماست در مقابل کسی که به ما ظلم نموده است ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم.»( كافی، ج 8 ، ص 58.)
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. وضوءالنبي ـ صلي الله عليه و آله ـ ، از: سيد علي شهرستاني.
2. المسح في وضوء الرسول ـ صلي الله عليه وآله ـ ، محمدحسن آمدي.
3. بحارالانوار، ج 2، علامه مجلسي.
4. مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري، جلد اول، باب عدم جواز مسح بر خفين.
5. الاعتصام بالكتاب و السنه، جعفر سبحاني.
منبع:پرسمان