چند نكته شايان توجّه است:

  1. معناي اذن الهي:

اذن الهي در قرآن كريم به دو گونه به كار رفته، يكي اذن تشريعي كه در امور اعتباري است؛ يعني خداوند اجازه داد[1] و ديگري اذن تكويني است كه استعمال آن در قرآن، بسيار گسترده است و درباره هر فاعلي كه كاري را انجام مي دهد، تعبير اذن الهي به كار رفته است. خواه فاعل ارادي باشد مثل انسان و جن و ملك يا فاعل طبيعي مثل گياه و خواه در امور دنيوي باشد و خواه در امور اخروي.

 مثلا در مورد روييدن گياه مي فرمايد: «زمين خوب، گياه خود را به اذن پروردگارش مي روياند»[2]. و همچنين است درباره تأثير سحر ساحران[3]، مرگ كه پديده اي طبيعي است كه در شرايط خاصي تحقق مي يابد[4] و حتي ايمان كه از افعال اختياري انسان مي باشد[5]، و افعال انبياء الهي[6] و كارهاي ملائكه و جنّيان[7] و بالأخره هر حادثه اي كه براي انسان روي مي دهد همگي به اذن الهي منوط شده است؛ مي فرمايد: «هيچ مصيبتي رخ نمي دهد، مگر به اذن خدا»[8]. بنابرین حتي شيطنت شيطان و شياطين نيز به اذن خداست.

پس هيچ حادثه اي در عالم، نه در دنيا و نه در آخرت و نه به وسيله انسان و نه موجودات ديگر، تحقق نمي يابد مگر به اذن الهي، يعني هيچ حادثه اي در عالم بدون استناد تكويني به خداوند تحقق نمي يابد: زيرا هيچ موجودي از خودش هيچ نوع استقلالي در هيچ كاري ندارد و اين همان توحيد در افعال است كه استقلال در تأثير را منحصر به خداي متعال مي داند.

2. معناي «كتاباً مؤجلا»:

در آياتي از قرآن كريم، چنين استفاده مي شود كه خداوند كتابي دارد كه همه چيز در آن هست؛ مي فرمايد: او آن چه را در خشكي و درياست مي داند؛ هيچ برگي [از درختي] نمي افتد، مگر اين كه از آن آگاه است و نه هيچ دانه اي در تاركي هاي زمين و نه هيچ تر و خشكي وجود دارد، جز اين كه در كتابي آشكار [در كتاب علم خدا] ثبت است[9]. اجمالا مي فهميم كه «كتاب» موجودي است كه خدا آن را آفريده و نمايانگر موجودات ديگر است و مرتبه اي از علم الهي است.

3. بي ارتباطي علم خدا با جبر در حوادث عالم:

افعال اختياري ما و همه حوادثي كه براي بشر واقع مي شود، در كتابي كه همان علم الهي است، نوشته شده؛ مي فرمايد: «هيچ مصيبتي [نا خواسته] در زمين و نه در وجود شما روي نمي دهد، مگر اين كه همه آن ها قبل از آن كه زمين را بيافرينيم، در لوح محفوظ ثبت است»[10]. نكته مهمّ اين است كه صرف دانستن خداوند و نوشتن او و حتي اعلام اين كه فلان كس با اختيار خود در فلان وقت چنين خواهد كرد، هرگز موجب جبر نمي شود؛ چون فرض اين است كه خداوند از ازل مي داند و نوشته است كه در فلان عصر (مثلا روز عاشورا، سال 61 هجري) انسان هايي با ميل و اراده خود آن همه جنايات را مركتب خواهند شد و فلان تبهكار خودش مي تواند پرهيزكار شود، ولي با اراده خودش نمي شود و برعكس خدا مي داند كه حرّ بن يزيد رياحي، با اراده خودش در صحنه كربلا در اثر حُسن انتخاب، راه خير را مي رود و شمر ملعون با سوء اختيار خودش راه بد را انتخاب مي كند.

علم خداوند، يك نوع نمايش واقعيتي است كه در آينده رخ مي دهد و با مجبور بودن شخص و اينكه وظيفه جانيان و مجرمان همان باشد كه نوشته شده و در علم خداوند ازلی هست، ارتباطي ندارد. نظير اينكه معلّمي از آغاز سال تحصيلي بداند كه فلان دانش آموز با تلاش و كوشش و اختيار خودش به چه درجه اي نايل مي شود و فلان دانش آموز كه با اراده خودش درس نمي خواند مردود مي شود، علم او ارتباطي با مردودي فرد ندارد[11].

[1] ن. ك: حج، 39؛ يونس، 59

[2] اعراف، 58

[3] بقره 102

[4] آل عمران،145

[5] يونس،100

[6] رعد، 38

[7] سبأ،12 و قدر،4

[8] . «ما اَصابَ مِن مُصيبَة اِلاّ بِاِذنِ اللّهِ…»تغابن،11

[9] انعام،59

.[10]  «ما اَصابَ مِن مُصيبَة فِي الاَرضِ ولا في اَنفُسِكُم اِلاّ في كِتـب مِن قَبلِ اَن نَبرَاَها…» حديد، 22

[11] ر. ك: معارف قرآن، آيت الله محمدتقي مصباح يزدي، ج (3ـ1)، ص 186 ـ 199، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(رحمه الله) / توصيه ها، پرسش ها و پاسخ ها، آيت الله جوادي آملي، ص 67، دفتر نشر معارف / بينش ها و پاسخ هاي برگزيده ويژه محرم، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، ص 111، دفتر نشر معارف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *