InfoMeysam 

میثم با علمی که از امیرالمومنین علیه السلام گرفته بود، می گوید: به خدا سوگند این امت فرزند پیغمبرشان را در روز عاشورا می کشند و دشمنان الهی آن روز را روز برکت و شادی می خوانند، در حالی که مولایم امیرالمومنین علیه السلام به من فرمود: همه موجودات، حتی وحوش بیابان و ماهیان دریا و پرندگان آسمان و همچنین خورشید و ماه و ستارگان و زمین و آسمان و مومنین از جن و انس و تمام ملائکه ی آسمان ها و زمین و رضوان و خازن دوزخ و حاملان عرش بر آن گریه می کنند و آسمان خون می بارد. از میثم پرسیدند به راستی روز قتل حسین علیه السلام را روز برکت می خوانند؟ پاسخ داد: برای مردم حدیثی جعل می کنند که همه ی اتفاقات مبارک عالم مثل توبه ی آدم و بیرون آمدن یونس از شکم ماهی و… در این روز اتفاق افتاده؛ در حالی که این ها دروغی بیش نیست. علل الشرایع صاحب جواهر و محقق خوانساری در مشارق الشموس برای استدلال به نامبارک بودن روز عاشورا و عدم استحباب روزه در این روز؛ به روایت میثم استناد کرده اند.


وقتي به دستور عبيد الله بن زياد دست و پاي ميثم را قطع کردند و به صليب کشيدند، ميثم با صداي بلند خطاب به مردم گفت: چه کسي مي خواهد حديث نشنیده شده از علي بن ابي طالب عليه السلام گوش دهد؟ مردم دور او را گرفتندو او فضائلی شگفت براي آنها بازگو کرد. مأموران حکومتي مجلس فضائل اميرالمومنين عليه السلام را به هم زدند و به دستور ابن زياد زبان ميثم را قطع کردند.


ملاقات در مجلس بني اسد! در پايان ديدار حبيب گفت: گويا پيرمردي را مي بينم که در راه دوستي خاندان پيامبر او را به دار مي آويزند و بر چوبه دار شکمش را مي درند؛ ميثم هم در پاسخ به او گفت: من هم گويا مردي را مي بينم که براي ياري فرزند دختر پيامبرش قيام مي کندوسرش درکوفه گردانده مي شود.


پس از شهادت مسلم در کوفه، ابن زیاد، میثم و مختار و جمعی دیگر را دستگیر و زندانی کرد، در زندان میثم از آینده مختار به او خبر داد و گفت تو از زندان رها می شوی و به خونخواهی حسین علیه السلام قیام خواهی کرد و همین کسی را که قاتل ماست می کشی


مردم کوفه میثم را به عنوان سخنگوی خود نزد عبید الله می بردند تا به او شکوه کنند؛ با سخن میثم، عبید الله ساکت شد و از منطق او شگفت زده گشت و گفت این کیست؟ در پاسخ به توهین عمروبن حریث که او را کذاب بنده ی کذاب نامیده بود، میثم گفت: بلکه کذاب تویی و من صادق بنده ی صادق علی بن ابی طالب هستم که حقا امیرالمومنین است.


در آخرین سفر حج و ملاقات با ام سلمه، سراغ مولایش حسین علیه السلام را می گیرد و  می گوید به او بگو مشتاق زیارت و سلام بر او هستم و ما به زودی در پیشگاه خداوند همدیگر را ملاقات خواهیم کرد.


وقتی میثم با بیان فضائل امیرالمومنین علیه السلام اهل کوفه را شوراند و در میان مردم ابن زیاد را بی آبرو نمود، آن ملعون دستور داد دهانش را لجام بزنید.


گاهی اوقات امیرالمومنین علیه السلام به دکان میثم می آمد و به جای او کار می کرد.


وقتی میثم به امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد اگر مرا مجبور کنند به شما دشنام نمی دهم و اگر بکشند صبر می کنم، حضرت فرمود: تو در بهشت با من هم درجه هستي


وقتی میثم خبر حرکت سید الشهدا علیه السلام به مکه را شنید، به مکه رفت و با ام سلمه ملاقات کرد؛ ام سلمه گفت به خدا سوگند چه بسیار از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که تو را یاد می کرد و سفارش تو را در دل شب به علی علیه السلام می نمود.


آل ميثم همواره از ياران باوفا و ثقه ي اهل بيت عليهم السلام بودند؛ به عنوان مثال نجاشي، عمران بن ميثم و يعقوب بن شعيب بن ميثم را ثقه مي داند.


نه تنها فرزندان ميثم؛ بلکه بستگان و غلام هاي اين خانواده نيز از مواليان و ياران اهل بيت عليهم السلام هستند، مثلا نجاشي، ابان بن عمر را شيخ اصحاب شيعه و ثقه مي شمارد.


فرزند ميثم درباره ي زيارت کربلا روايت مي کند: هر که شب عرفه در کربلا بماند و زيارت کند و برگردد، خداوند تا يک سال او را در پناه خود حفظ مي کند.


به نظر شيخ طوسي، نواده ميثم، يعني علي بن اسماعيل که ازبزرگان متکلمين اماميه است، اولين نويسنده اي است که درباره ي امامت کتاب نوشته است.


ميثم بن يحيي معروف به ميثم تمار از اصحاب عظيم الشأن اميرالمومنين عليه السلام است. او به واسطه ارتباط و ولايتمداري ويژه اش مورد عنايت و محبت شديد اهل بيت عليهم السلام بود، به گونه اي که امام حسين عليه السلام او را زياد ياد مي فرمود و امام باقر عليه السلام او را به شدت دوست داشت و اميرالمومنين عليه السلام به او علوم ويژه اي از جمله تعبيرخواب، علم بلايا و … آموخت. ميثم حاضر نشد از محبت اميرالمؤمنين عليه السلام دشت بشويد و در راه نشر فضائل مولا کمتر از بيست روز مانده به عاشوراي 61 شهيد شد و از اين جهت بود که به کربلا نرسيد.

یک پاسخ