جاودانگی اسلام

در جاودانگي و خاتميت قرآن كريم و دين اسلام هيچ ترديدي نيست. و براي این جاودانگي دلايل فراواني وجود دارد، كه بعضي از آن ها عبارتند از:

1- تازگي و اثربخشي قرآن در همه زمان ها:

قرآن كتابي است كه براي يك زمان نازل نشده است و الاّ با گذشت زمان، همه رازهاي آن كشف مي شد و جاذبه و تازگي و اثر بخشي خودش را از دست مي داد؛ حال آن كه مي بينيم زمينه تدبر و تفكر و كشف جديد، هميشه براي اين درياي بي كران و مفاهيم بلند آن وجود دارد.

اين نكته اي است كه پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و امامان معصوم علیه‌السلام آن را توضيح داده اند. پيامبراكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است: «مَثَل قرآن، مثل خورشيد و ماه است و مثل آن دو هميشه در جريان است».  این بدین معناست که با گذشت زمان، کهنه نمی شود. چنانچه امام رضا علیه‌السلام نقل می کنند که از امام صادق علیه‌السلام علت طراوت و تازگی قرآن را جویا شدند و حضرت نیز بدو پاسخ دادند علت آن است که این قرآن برای همه زمان ها و همه مردم نازل شده است[1]. بنابراين، خداوند متعال قرآن را طوري ساخته كه در هر زمان و با وجود همه اختلاف هايي كه در انديشه هاي مردم به چشم مي خورد، بر زمان ها و افكار پيشي گيرد و در هر عصري مفاهيم تازه اي از معارف بلند آن كشف شود[2] .

2- احكام اسلام در فطرت و نهاد بشر جاي دارد؛ لذا ماندگار است:

قرآن كريم، احكام الهي را در نهاد بشر مي داند و از اساس فطرت انسان را همان دینی می خواند که خدای تعالی، آن را در وجود آدمی قرار داده است، چنانچه آیه 30 سوره مبارکه نور، بدین مطلب اشاره کرده است[3]. پس طبق اين آيه شريفه، احكام قرآن منطبق بر فطرت بشر بوده، هميشه باقي است.

احکام دو صورت دارد:

تا کنون به صورت تئوری، بیان کردیم که دین الهی ثابت و استوار است اما وقتی به واقع امر نگاه می کنیم، درمیابیم که بی تردید دین در بسیاری از مسائل روز، نظیر مسائل نظام اقتصادی و برخی از مسائل پزشکی و عمی و … جامانده است. در اینجا باید گفت كه اسلام داراي دو نوع احكام و مقررات است:

نوع اول: احكام و مقررات ثابت

 این احکام، بر اساس آفرينش انسان و مشخصات ويژه او استوار است و به نام دين و شريعت اسلامي ناميده شده است؛ مانند يك قسمت از عقايد و مقرراتي كه عبوديت و خضوع انسان را نسبت به پروردگارش مجسم مي كند و يا كليات مقرراتي كه با اصول زندگي انسان اعم از غذا، مسكن، ازدواج و… مربوط است، و با دلايل ياد شده ثابت شد كه انسان براي هميشه به اجراي آن ها نيازمند است. اصلا آيا مي توان ادّعا نمود كه هر چه مربوط به زمان گذشته باشد، با گذشت زمان ديگر كاربردي ندارد؛ مثلا اگر بشر در زمان جاهليت عدالت را دوست مي داشت و يا از ظلم گريزان بود، الآن بگوييم: اين اصل ديگر كهنه شده و كاربردي ندارد! ما قضاوت اين مسأله را به شما واگذار مي كنيم كه كدام يك از احكام اسلام مربوط به زمان گذشته بوده و الآن كاربردي ندارد؟!

نوع دوم: احکام و مقررات ناپایدار

این قسم، مقررات و احكامي است كه جنبه موقتي يا محلي و يا جنبه ديگري داشته و قابل تغيير است و به حسب مصالح مختلف زمان ها و مكان ها اختلاف پيدا مي كند كه به عنوان آثار «ولايت عامه» مطرح است. و به نظر نبي اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و جانشينان و منصوبين از طرف ايشان علیه‌السلام و علماي دين وابسته است[4]. درباره احكام و مقرارت متغير بايد توجه نماييم كه:

آن چه متغير مي باشد حوادث روزگار است؛ يعني مفاهيم و معاني مربوط به قرآن ثابت است، ولي مصداق هاي آن تبديل و تغيير مي پذيرد. پس از آن جا كه مصاديق مفاهيمِ ثابت دين بر حسب زمان ها و مكان ها متغيرند، بايستي آن مفاهيم ثابت را بر اين مصاديق متغير تطبيق كرد و چون وضع كننده قوانين الهي، آفريدگار جهان است و او احاطه كامل به نيازهاي بشر در هر عصري و هر مكاني دارد و محدود به زمان و مكان نيست؛ از اينرو قوانين اسلامي را بر اساس اصول تغييرناپذير و ثابت وضع نموده است و قواعد كلي را براي بشر بيان كرده است؛ اما جزئيات احكام را كه قابل استنتاج از آن اصول ثابت است و در موقعيت هاي مختلف متفاوت مي باشد، مطرح نكرده است. از اين رو نسبت به بسياري از موضوعات، آيه يا روايتي نداريم، مانند مسائل مستحدثه مثل: قانون بيمه، مجازات قاچاق، قانون چك و… اينها همه از مسائلي هستند كه به صورت جزيي، در آيه يا روايتي از آن ها بحث نشده است؛ ولي در عين حال امامان معصوم علیه‌السلامباب اجتهاد را براي ما باز گذاشته، تا با توجه به اصول ثابت كه بيانگر تمامي مسائل مورد نياز بشر مي باشند بتوانيم پاسخگوي اين فروع باشيم.

بي ترديد ميان حضور امام معصوم در جامعه و غيبت آن تفاوت است. حضور وي آثار و بركات ويژه اي دارد كه هنگام غيبت ايشان، جامعه بشري از آن ها محروم است. تشبيه غيبت امام زمان علیه‌السلام به خورشيد پس پرده ابر[5]، افزون بر اين كه به بهره مندي جامعه اسلامي از آن حضرت در عصر غيبت اشاره دارد، اين نكته هم از آن استفاده مي شود كه ميان آثار حضور و غيبت ايشان تفاوت است، همان گونه كه بين آثار خورشيد در هواي صاف با آثار خورشيد در هواي ابري فرق است.

از آغاز دوره غيبت وليّ عصر علیه‌السلام تاكنون، پرسش ها و شبهات وجود داشته و دارد. دانشمندان اسلامي هم با استمداد از عقل، قرآن و سخنان معصومان علیه‌السلام، با منطق و استدلال پاسخ مي دادند، و كتاب هاي فراواني در اين زمينه تأليف و تدوين كرده اند.

در زمان ما نيز، عالمان زمان شناس و وارسته به وظيفه پاسخ گويي به پرسش ها و شبهات برآمده اند و در اين زمينه با گفتار و نوشتار پاسخ داده اند. نمونه بارز آن، مرحوم شهيد مطهري است كه تنها دغدغه او پاسخ گويي به پرسش ها، شبهات و مسائل مطرح در جامعه بود. نمونه ديگر آن، علامه مصباح يزدي است، كه در گفتار و نوشتار به پرسش ها و شبهات پاسخ مي دهند.

امّا از آن جا كه باطل جولاني دارد و خار و خاشاك روي آب مي آيد، چند صباحي چهره حق كدر مي شود و آب زلال حق، به صورت شفاف ديده نمي شود. چند سالي است كه بر اثر عوامل متعددي، گرد و غبار شبهات چهره حق و حقيقت تيره كرده بود، كدر و غبار در حال فروكش است و چهره حقيقت در حال نمايان شدن مي باشد. در پايان نياز به ذكر است كه هيچ شبهه اي از سوي علماي اسلام بي پاسخ نمانده است، هر چند ممكن است عده اي از اين پاسخ ها بي اطلاع باشند و عده اي نيز از پذيرفتن حق خودداري كنند كه اين گروه در زمان پيامبران و امامان نيز بوده اند و در مقابل حق مي ايستاده اند.

 

[1] . « سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضَا (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ): مَا بَالَ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عَلَى النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا غَضَاضَةً قَالَ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ، فَهُوَ فِي كُلِ‏ زَمَانٍ جَدِيدٌ، وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ» ؛ (امام رضا علیه‌السلام نقل كرده اند كه از امام جعفر صادق علیه‌السلام پرسيدند: چه سري است كه هر چه زمان بيشتري بر قرآن مي گذرد و هر چه بيشتر تلاوت مي شود بر طراوت و تازگيش افزوده مي گردد؟ فرمودند: براي اين كه قرآن تنها براي يك زمان و نه زمان ديگر و براي يك مردم و نه مردم ديگر، نازل نشده؛ بلكه براي همه زمان ها و همه مردم نازل شده است).

[2] ر. ك: آشنايي با قرآن، استاد شهيد مطهري، ج 1و2، ص 29، صدرا

[3] . «فأقم وجهك للدّين حنيفا فطرت اللّه الّتي فطر النّاس عليها» ؛ (توجه خويش را به سوي دين حق گرايانه پايدار و استوار كن؛ به همان فطرتي كه خدا مردم را بر آن آفريده است). روم، 30

[4] ر. ك: فرازهايي از اسلام، علامه طباطبايي، ص 47 ـ 69، نشر جهان آرا / الميزان، همان، ج 12، ص 325، مؤسسه اعلمي

[5] بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 17، ص 215، مؤسسة الوفاء، بيروت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *